همون کلام اخر خودمون معنی میده.نقل قول:
یه کلام ختم کلام
Printable View
همون کلام اخر خودمون معنی میده.نقل قول:
یه کلام ختم کلام
آیا ذهن از اوایل روز درگیر هیجاناتی ست در پاسخ دادن های مکرر به یک گفتگو، درحالیکه داری برنج و پاستا رو (درست/ آشپزی) می کنی؟نقل قول:
برای اینکه در این لحظه بفهمیم آن چه می تواند باشد، [البته] با یک احساس قوی و پاک از قدردانی، بردباری، و [نیز] یک نگرش (بیطرفانه / بی غرض)
همون رو میگن ..!!نقل قول:
اونا مثل ما زیاد برای ارتباطات فامیلی کلمه ندارن مثل خاله و عمه و عمو و ... که حتمن خبر داری ..
ولی اگه بخوای بگی فک و فامیل میتونی از relatives استفاده کنی .. هرچند با توجه به این مثال :
- At the family reunion, I saw relatives I haven't seen in years.
- یعنی family شامل relatives هم میشه ..
bottom line حداقل چیز مهم (در یک زمان) در بین چند موضوع مهم دیگه س..نقل قول:
حداقل اینکه که می خوام یک هنرپیشه مشهور بشم..!
but it should not be taken to relive an attack once it has started
یعنی چی؟
جدر سایت انگلیسی در بخش social یک انجمن زده به نام off topic منظور چیه؟
More memory doesn’t have to be a fantasy. Expandable memory with the HTC One (M8) means never missing a moment.
یعنی چی؟ این عکس هم زیرش بود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جالب بود ..:n01:نقل قول:
"حافظه بیشتر نباید در حد یک رویا باشه! حافظه قابل افزایش با HTC One (M8) به این معنی ست که هرگز هیچ لحظه ای از دست نمیره..!"
[یارو داره دل ای دل ای میره که یه اسب تک شاخ میبینه (کنایه از چیزی که اتفاق افتادنش در حد خیاله!) بعد تا میاد عکس بگیره میبینه گوشیش جا نداشته و در واقع اون لحظه رو از دست داده!]
دوست عزیز برای رسیدن به بهترین نتیجه، یک یا چند جمله قبل و بعد از جمله مورد نظر رو هم بگذارید .. روال ترجمه در انجمنها ..:n01:نقل قول:
اما آن همینکه شروع شد نباید بعنوان یادآوری یک حمله (تلقی/ فرض) شود.. :n29:
سلامنقل قول:
یعنی کنایه میزنه به اپل که نمیتونه حافظه رو اضافه کرد؟
تو همین مایه ها ..:n01:نقل قول:
موضوعات آزاد ، متفرقهنقل قول:
یعنی هر بحثی که ربطی به موضوع سایت هم نداره تو این انجمن آزاده
لطفا ..:n40:
Since discovering minimalism, my life has changed significantly. The process of promoting values and removing distractions has forced new intentionality in life
..
clear kitchen encourages opportunity and possibility
If your phone is facing up when a call comes
in, turn the phone over to mute it.
اینجا منظور از facing up و facing down چه هست؟
یعنی چی؟ logistical منظور چه هست؟
Relates to the demand for thinness and compact innards. Also simplifies logistical support for the OEM.
facing down نشنیدم .ولی facing up یعنی رو به رو شدننقل قول:
از زمان کشف حد اقل ها زندگی من به طور قابل توجهی تغییر کرد.برنامه ارتقا دادن ارزش ها و از میان بردن مسایل جزیی باعث به وجود اوردن تغییرات عمدی در زندگی شد.نقل قول:
اشپزخانه تمیز باعث افزایش فرصت ها و ممکنها میشود.
منطقینقل قول:
face down : یعنی چیزی رو برگردوندن به سمت سطح زمین ، مثلا شخصی از دیدن یه قاب عکس روی میز یاد خاطره بدی میفته اونو یهو face down میکنه و یا موبایل زنگ میزنه موبایلشو برمیردونه به سمت سطح زمین .. حالا بر عکس این حرکت میشه face up ..نقل قول:
امیدوارم منظورمو رسونده باشم .:n01:
ممکنه معنی "حسابگرانه" هم بده ..نقل قول:
با اجازه دوستان
نقل قول:فکر کنم دوستمون سهوا کلمه رو logical خونده.نقل قول:
معنیش یه چیزی شبیه تدارکات...یا برنامه ریزی برای نحوه مصرف منابع مختلف هست. این کلمه تو فارسی هم اومده. شاید تو مسائل نظامی لجستیک به گوشتون خورده که همون معنی که گفتم رو میده تقریبا.
لطفا :n40:
Additionally, interestingly enough, I have learned to enjoy cooking. I am not
formally trained
نقل قول:
از وقتی به ساده زیستی و وارستگی پی بردم، زندگی ام بطور قابل توجهی تغییر کرده. بمرور و با ارتقای ارزشها و دوری از غفلتها و بی توجهی ها، زندگی معنا و مفهوم تازه ای پیدا کرده.
مضافا اینکه، از روی علاقه مندی، یاد گرفته ام که از آشپزی لذت ببرم. رسما آموزشی ندیدم.نقل قول:
برمی گرده به تقاضا برای باریکی و فشردگی اجزا و سیستم داخلی. همچنین پشتیبانی تدارکات رو برای شرکتهای همکار راحت تر می کنه.نقل قول:
اگه ممکنه زحمت اینم بکشین :
The reactive power capability of OWF depends on the capability representation of the wind turbine+generator set.
تو معنی کردن اون representation و capability موندم
کارتون درسته ، یک دنیا ممنون
قابلیت و قدرت راکتیو، بستگی به ارائه قابلیت و توانایی از سوی توربین بادی و ژنراتور داره..نقل قول:
فک کنم این ترجمه تا حدودی بهتره.نقل قول:
لطفا ..:n40:
Since discovering minimalism, my life has changed significantly. The process of promoting values and removing distractions has forced new intentionality in life
..
از زمانی که به زندگی ساده پی برم زندگی من به طور قابل توجهی تغییر کرد.ارتقا دادن ارزش ها و از میان بردن مسایل جزیی باعث به وجود اوردن مسایل عمدی و سودمندی در زندگی من شد.
لطفا :n16:
1.cooking is just like religion. Rules don't no more make a cook than sermons make a saint
2.There is no spectacle on earth more appealing than that of a beautiful woman in the act of cooking dinner for someone she loves.
اشپزی مثل دین هست.تاثیر پند و اندرز بیشتر از قانونه.(میگه پند و اندرز میتونه یه ادم پرهیز کار بسازه ولی قانون به خوبی اون نمیتونه تاثیر بزاره و غذا درست کنه.)
هیچ منظره ای روی زمین جذاب تر از اون نیست که یک خانم زیبا رو در حالی ببینم که داره شام درست میکنه برای کسی که دوستش داره.(یعنی خانومه اونو دوست داره)
منظور جمله اول به نظر من اینه:همونطور که با موعظه از کسی فرد مقدسی ساخته نمیشه با قوانین هم غذایی تهیه نمیشه(قوانین در اشپزی زیاد به کار نمیاد)
مرسی از شمانقل قول:
در مورد جمله اول میتونید یه کم مفهومی تر ترجمه کنید ؟ مثلا چطور آشپزی به دین تشبیه شده ؟ منظورش چیه ؟
نقل قول:منظور همینه ...نقل قول:
ممنون از زحماتتون
لطفا :n16:
The chef that grew up with the grandma who cooks tends to always beat the chef that went to the culinary institute. It's in the blood
Writing and cookery are just two different means of communication
I have a good collection of cookery books. This is not so much because I like cooking, but because I like eating
وقتی از کلمه than استفاده شده منظور مقاتیسه بین دو چیز هست.اگه میخواست بگه شبیه از کلمه ای مثل like استفاده میکرد.نقل قول:
cooking is just like religion. Rules don't no more make a cook than sermons make a saint
sermons cant make a saint just like rules cant make e cook
بعدشم این جمله از نظر معنایی مشکل داره ...چطور نویسنده اومده قانون رو با پند و اندرز مقایسه کرده و گفته شبیهه؟!قانون زور پشتش هست ولی نصیحت اختیاریه!نقل قول:
منظور جمله اول به نظر من اینه:همونطور که با موعظه از کسی فرد مقدسی ساخته نمیشه با قوانین هم غذایی تهیه نمیشه(قوانین در اشپزی زیاد به کار نمیاد)
میگه تو دین نباید زور و اجبار بزاری پشت مردم بلکه باید با اندرز راهنمایی کنی تا ثیرش بیشتره.تو اشپزی هم بهتره به جای اینکه قانون بزاری با راهنمایی جلو بری و نتیجه هر عملی رو مشخص کنی(اندرز یعنی گفتن نتیجه عمل).این جوری طرف مقابل بهتر درک میکنه چرا باید این کارو بکنه یا نکنه.
از نظر ویرایشی جمله اول بادی یه کاما بعد از tend to داشته باشهنقل قول:
اشپزی که با مادربزرگ بزرگ شده و تمایل به اشپزی داره و از روی علاقه اشپزی میکنه.همیشه اشپزی رو که به کلاسای مخصوص رفته شکست میده.چون اشپزی یه چیز استعدادی هست.
نویسندگی و اشپزی هر دو نوعی ارتباط هستن ولی با معانی مختلف.
من یه کلکسیون خوب از کتابای اشپزی دارم.دلیلی که تاثیر بیشتری داره برای این کاره من.این نیست که من اشپزی دوست دارم.اینه که دوست دارم بخورم.
منظورم از قوانین ,قواعد بود.(Recipe)
دین و اشپزی هردو از دستورالعملهایی تشکیل شدن.
این میخواد بگه با این دستورالعملها فرد مقدس و اشپز ساخته نمیشه
به همون نسبت که با موعظه کسی مقدس نمیشه , با قواعد و دستورالعمل (به تنهایی) غذایی درست نمبشه
اره الان که بیشتر دقت کردم دیدم ترجه پست 5600 .منظورش هست.من زیادی پیچیدش کردم برا خودم
دوستان معنی این جمله رو هم اگه میشه بگین.
The specific loss caused by the reactive power flow on the inductive transmission lines is approximately ten times more than the specific loss caused by the active power flow, furthermore it is higher at significant load conditions too not only relatively.فقط اون عبارت too not only relatively رو نتونستم معنی کنم.