-
similiar words
result in منجر شدن به
result from ناشی از
..
expiration باز دم
inspiration دم
respiration تنفس
persspiration تعریق
restorationبحالت اول برگشتن
..
date خرما
have a date قرار ملاقات داشتن(دوست دختر یا پسر)
have an appointment قرار ملاقات داشتن(قرارهای رسمی)
..
irrational غیر منطقی
irrigation شستشو دادن
irritation تحریک
..
tic پرش عضلانی
tick کهنه
tickle غلغلک دادن
..
shot out پخش کردن
shut up خفه شو
shut up the house همه جا رو ببند
..
is used to=get used to=is accustomed to عادت داشتن
i used to smoke من سابقا سیگار می کشیدم (به امید روزیکه همه بکار ببرندالبته نه اینکه پیشرفت کنند!!)
it is used to آن بکار می رود برای
..
beer آبجو
bear خرس-نخل-زائیدن
..
dear عزیز
deer آهو
..
deliver تحویل دادن
delivery زایمان
labor درد زایمان-کارگر
..
salt -box نمکدان
suger-bowl قندان
..
-
similiar words
frequently غالبا
subsequently متعاقبا
consequently نتیجتا
...
fatal کشنده
fetal جنینی
...
palpitation طپش
palpation لمس
...
the other day چند روز پیش
every other day یک روز در میان
every other week یک هفته در میان
...
swell ورم کردن
swallow بلع-پرستو
...
by all means با کمال میل
by means of بوسیلهء
...
myringitis التهاب پردهء صماخ
meningitis التهاب پرده های مغزی
...
twin دوقلو
teens 13-19
twins دوقلوها
twenties 20-29
twentieths بیستم
...
caw قار قار کلاغ
cow گاو ماده
ox گاو نر
...
crow کلاغ
crew خدمهءکشتی
...
on time سر وقت
in time 5 دقیقه اینور, اونور
...
fold چین
5 fold 5برابر
...
how do you do? حالتان چطوره؟(رسمی)
how are you حالتان چطوره؟(خودمونی)
...
require نیاز داشتن
enquire بررسی
...
wean از شیر گرفتن بچه
win پیروز شدن
weanling بچهء از شیر گرفته شده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
important terms
God will انشا الله
.
as to=about برای اینکه .
.
صرفنظر از این مسئله regardless of=
.
in order of = بر حسب .
.
بطوریکه so that=
.
despite=in spite of علیرغم
.
so am i من هم همینطور
.
as soon as به محض اینکه
.
تخم مرغ نیمرو one sided fried egg
.
i,m confident=i,m positive=i,m sure = من مطمئنم .
.
as to=in order to برای اینکه
.
so that بطوریکه
.
i,m in the dark اطلاعی از آن ندارم
.
i,m not in the picture من در جریانش نیستم
.
can you can? می تونی قوطی رو کنسرو کنی؟
.
any way=any how بهر حال
.
as yet تا کنون..
what a pitty!حیف شد
.
by the way راستی
keep the change بقیه مال خودت (پول خرد)
.
roughly تقریبا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
important terms
tranck بدنه
..
how ever اما
or else! والا
..
as yet تا کنون
..
.it,s itself خود خودش
..
i mean it معنی دادن-جدی می گم آ
..
i,ll show you نشونت می دم-خیال کردی
..
welcome back رسیدن بخیر.
..
in that=beacouse=as=for=since چون
..
.9 month in gone 9 ماهش است(ما ما یی)
..
.at all به هیچ وجه
not at all قابل شما را ندارد
it is not at all اصلا خوب نیست
..
be over =finish تمام شدن
..
slipper دمپا یی
..
in which که در آن
for whom که برای آن
..
e.g برای مثال
i.e یعنی
et.al همکاران
..
have a seat بفرما بشین
take a seat بفرما بشین
. .................
-
important terms
owe to =due to ناشی از
...
far off =far a way دور
...
..is to بایستی
yet با این وجود
than تا اینکه-از-نسبت به
...
i can,t help it چاره ای ندارم
i can,t but go چاره ای جز رفتن ندارم
...
near-sighted نزدیک بین
far-sighted دور بین
...
imitate=simulate تقلید کردن
...
is used to=get used to=is accustomed to عادت داشتن
...
. .traffic ticket جریمه
..
it can be said that می توان گفت که
...
i over than you من از شما بزرگترم
...
the menu pleas غذا را بیا ر
...
good appetite نوش جان
...
با درجات مختلف some degree
...
try on پرو کردن
...
take in کوتاه کردن شلوار
...
the ultimate result نتیجهء نهایی
...
as to راجع به
...
simply فقط
...
so long خدا حافظی صمیمی
...
firm decision عزم راسخ
برای همه تون آرزو می کنم
-
similiar words
rare کمیاب-خام
medium نیم پخت
well done خوب پخته-آفرین
exagrrate زیاده از حد خود را نشان دادن
aggression تهاجمی
proof غیر قابل نفوذ-دلیل
reasen دلیل
roof پشت بام
ceiling سقف
floor کف
flour آرد
argue جرو بحث
discuss جرو بحث همینجوری
.
in other words بعبارت دیگر
on the other hand از طرف دیگر
voice صدای انسان
sound صدای هر چیزی
bowl کاسه
bowel روده
look like بنظر رسیدن با( چشم)
بنظر رسیدن با ( گوش)sound like
.
abbreviation اختصار
contraction قرارداد-انقباض-مخفف
sever=cut بریدن
severe شدید
serve خدمت کردن
lever اهرم
level سطح
blank جای خالی
blanket پتو
blanch سفید شدن
.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
similiar words
sample نمونه
ample فراوان
call on=visit ملاقات کردن
call up تلفن کردن
lining آستری
coverپوشش خاجی
borrow قرض گرفتن
lend قرض دادن
i,m sorry اشتباه از طرف خود
i,m affraid اشتباه از طرف دیگری
city شهر بزرگ
town شهر کوچک
down town مرکز یا قسمت اداری شهر
thump ضربه
thumbشست
incidence بروز
prevalence شیوع
steal دزدی-فولاد
still هنوز-با وجود این-ساکن
still birth جنین مرده
obstruction انسداد
obstipation یبوست سرکش
constipation یبوست
.sew دوختن
saw اره-گذشتهء see
put on پوشیدن
have on به تن داشتن
chill احساس لرز
shiver لرز در اثر بیماری
rigor لرز
-
similiar words
by فرعی-بوسیلهء-تا-کنار
bye=good bye
buy-bought
by-product محصول فرعی
by-pass راه فرعی
grill کباب پختن روی آتش
fry پختن توی روغن
province استان
process زائده
life-lives زندگیها
leaf-leaves برگها
leave-leaves ترک کردن
snort=snak خرو پف کردن
snare به دام انداختن
sweet fennel مرزه
sweet basil ریحان
egg plant بادمجان
zucchiny کدو
pea نخود
split pea لپه
lentil عدس
mustard خردل
gingre زنجبیل
turmeric زردچوبه
spiceادویه
پوست پرتقالorange peel
walnut shell پوست گردو
fur coat پوست خز
water melon rind پوست هندوانه
peel on orange پوست کندن پرتقال
skin an animal پوست کندن حیوانات
walnut گردو
hazelnut فندق
pistachio پسته
almond بادام
raisin کشمش
pea nut بادام زمینی
dry nut آجیل
that is all همه اش همین
not at all قابل شما رو ندارد
-
Hi dears!...
Here is some idioms that I wish they will be usefull for you...
Bye,have a good time.
To see off بدرقه کردن
To stay up بیدار ماندن
To let on آشکار کردن
To take on استخدام کردن
To cut in صحبت کسی را قطع کردن
To make out موفق شدن
To show up ظاهر شدن-حاضر شدن
to come about اتفاق افتادن
To get on <> To get off سوار شدن <> پیاده شدن
To put on <> To take off پوشیدن <> در آوردن
To turn on <> To turn off روشن کردن <> خاموش کردن
To look for جستجو کردن
To look after مواظبت کردن
To look out مواظب بودن-احتیاط کردن
To look up جستجو کردن لغت
To pick up برداشتن
To pick out انتخاب کردن
To get over بهبود یافتن
To get out بیرون رفتن
To get up بر خاستن
To get through تمام کردن
To leave out ول کردن
To leave for عازم شدن
To wait on خدمت کردن
To wait for منتظر شدن
To take part شرکت کردن
To take place اتفاق افتادن-رخ دادن
To call up تلفن کردن
To call down سرزنش و توبیخ کردن
To call on ملاقات کردن
To break off خاتمه دادن
To break out ناگهان اتفاق افتادن
To break into به زور وارد شدن
To put out خاموش شدن
To put off به تعویق انداختن
To keep on ادامه دادن
To go on ادامه دادن
To fall in love with عاشق شدن
To be over تمام شد>انجام کاری بصورت اتمام
To give up تسلیم شدن-رها کردن
To cross out خط کشیدن-خط زدن
To try on امتحان کردن
To try out امتحان دادن
To find out فهمیدن-ملتفت شدن
To talk over بحث کردن
To run over زیر گرفتن>تصادف
To run out تمام شدن چیزی
To hear from خبر گرفتن از
To do over تکرار کردن
To check out بررسی کردن-امتحان کردن
-
1- Don’t keep on me. گیر نده!
2- An old trout. پیرزن غرغرو
3- Shake e leg. جم بخور- یه تکونی به خودت بده
4- Chop-Chop یالا
5- Stone the crow. اوا خاک عالم!
6- Glory be! پناه بر خدا
7- Be sitting pretty. بی خیال بودن
8- A call of nature. قضای حاجت
9- Cut the cackle. حاشیه نرو!
10- And co. دارو دسته - بروبچ
11- I showed him up. پته اش را ریختم رو آب
12- A bunch of cowboys. یه مشت آدم بی سر و پا
13- Pretty-Pretty گل منگلی- اجق وجق
14- Tag! استپ (در بازی)
15- Be all wet. کاملا در اشتباه بودن
16- I take my hat off to you. بابا ایول!
17- You son of a gun! پدر سوخته (با عرض پوزش فراوان...)