از دیدن ِ این دو سه موی سفید آینه تعجب نمی کنم!
فقط کمی نگران می شوم!
می ترسم روزی در آینه،
تنها دو سه موی سیاه منتظرم باشند
و تو از غربت ِ بغض و بوسه برنگشته باشی!
تنها از همین می ترسم ...
Printable View
از دیدن ِ این دو سه موی سفید آینه تعجب نمی کنم!
فقط کمی نگران می شوم!
می ترسم روزی در آینه،
تنها دو سه موی سیاه منتظرم باشند
و تو از غربت ِ بغض و بوسه برنگشته باشی!
تنها از همین می ترسم ...
مو آن محنت کش حسرت نصيبم که در هر ملک و هر شهري غريبم
نه بو روزي که آيي بر سر من بويني مرده از هجرحبيبم
***
قربانتان
(فرانک خانم اقر بخیر
جلالی دومیش چیه دیگه؟
محمد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مزار دلي را که تو جانش باشي
معشوقهي پيدا و نهانش باشي
زان ميترسم که از دلازاري تو
دل خون شود و تو در ميانش باشي
جان چيست غم و درد و بلا را هدفي
دل چيست درون سينه سوزي و تفي
يک چند بکودکي باستاد شديم يک چند به استادي خود شاد شديم
پايان سخن شنو که ما را چه رسيد از خاک در آمديم و بر باد شديم
دوستان الان نت شلوغه من برم شب بیام
فعلا [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من سواد خواندن و نوشتن ندارم
و خواندن تو چقدر دشوار است
بسان کتیبه های هخامنشی
که از بس
میخ حروفشان شده ام
تنبلی چشم گرفته ام و
سرزمین "آریایی" را "ریایی" می بینم
با این همه
معنای عشق اسطوره ای را خوب میدانم
و تهمینه و رودابه ی شاهنامه را هم
اندکی میشناسم
-
ممد دادا نگفتی
جنس لطیف چیه تو اواتارتو
واي بر صحرائيان کز شهر بيرون ميرود
بيترحم صيد بندي ناپشيمان قاتلي
سيل اشگ من گر افتد از پي اين کاروان
ز افت طوفان خطر گاهي شود هر منزلي
از بنيآدم نديدم محتشم مانند تو
وصل را نامستعدي انس را ناقابلي
نقل قول:
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم
نصاب حسن در حد کمال است
زکاتم ده که مسکین و فقیرم
چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی
به سیب بوستان و شهد و شیرم
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
فکر کنم آواتار محمد یکی از آثار استاد فرشچیان باشه
ياران موافق همه از دست شدند در پاي اجل يکان يکان پست شدند
خورديم ز يک شراب در مجلس عمر دوري دو سه پيشتر ز ما مست شدند
*-*-*-*
مژگان جون
مهم اینکه جنس لطیفش محجبس
در راستای اهداف ترویج حجابه!!!
دوستان دختر رز توبه ز مستوري کرد
شد سوي محتسب و کار به دستوري کرد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنيد
تا نگويند حريفان که چرا دوري کرد
مژدگاني بده اي دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموري کرد
دی پیر میفروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب مدام نوش و غم دل ببر زیاد
-----
سلام جلال جان و ممد جان
باشه قبول...