lllهمه چيز درباره هدايتي و انصاري، مولتي ميلياردرهاي فوتبالlll
:31:دستبهجيب، پا به توپ:31:
ميگويند اتوي كت و شلوارشان هندوانه را ميبرد. البته كت و شلوار يك ميليون توماني بايد هم خط اتويي همچون چاقو داشته باشد.
صحبت از پولدارهايي است كه در سال رو به پايان 1387 جزو خبرسازترين چهرههاي فوتبالي كشور بودند و با حضورشان در هيات مديره دو باشگاه پرسپوليس و استقلال، انقلابي بزرگ در عرصه بيپولي اين 2 باشگاه ايجاد كردند تا پس از سالها براي اولين بار كسي كاسه چه كنم دست مديران سرخابي نبيند.
بله! حسين هدايتي و علي انصاري(:10:) را ميگوييم كه لقب مولتيميلياردرهاي ورزش :18:را با خود دارند. البته نوشتن در مورد اموال و داراييهاي افراد حقيقي كار چندان درستي نيست و با خط قرمزهايي هم همراه است، اما براي آنكه يك مطلب خواندني براي ويژهنامه نوروز 88 خدمتتان تقديم كنيم چارهاي نداشتيم جز اين كه تا حد امكان به اين سوژه بپردازيم؛ سوژهاي كه انصافا در ميان اتفاقات ورزشي سال 87 ، اگر برجستهترين نباشد، يكي از برجستهترينهاست.:46:
از حسين هدايتي شروع ميكنيم:5:؛ او كه در سنين جواني پدرش را از دست ميدهد و با تلاش و زحمت خرج خانواده را در ميآورد. هدايتي 45 ساله و متولد تهران از محله دولاب است.
مالك صنايع استيلآذين، مالك كارخانههاي فولادسازي و ورق، دارنده بزرگترين شركت پرورش ميگوي ايران، برجساز و مالك زمين و املاك در ايران، برجساز در دبي و داراي ملك و املاك در حاشيه خليج فارس، مالك زمينهاي كشاورزي، سهامدار بازار مبل ايران، رئيس شركتهاي تجاري در ايران و خاورميانه و چندين و چند فعاليت تجاري:18::18::13: ديگر عناويني است كه به حسين هدايتي نسبت ميدهند. آغاز راه پولدار شدن او، درست از ميانه اين سن و سال بود. خودش ميگويد: «22 سال است در كارخانهداري، كشاورزي و ساختمانسازي فعاليت ميكنم. به عنوان مثال، بزرگترين مجموعه پرورش ميگو را در ايران دارم. كارخانجات فولاد دارم. بخش عمده كارم متعلق به مرحوم پدرم بوده كه مربوط به قبل از انقلاب است. به حول و قوه الهي و فضل خداوند، آدم خوشروزي هستم.:20: در قرآن ميفرمايد گروهي از شما را خوشروزي قرار داديم و فكر ميكنم من آدم خوشروزي هستم. در اين كشور يك بچه مسلمانم كه وجوهات خود را ميپردازم و يك ريال هم بدهي بيمهاي و مالياتي ندارم.»
خودش كه دراينباره حرفي نميزد اما اطرافيانش ميگويند آدم خيرخواهي است. يكي از مثالهايشان هم كمكهاي فراوان هدايتي در ساخت مسجد محلشان است. البته در مدرسهسازي، درمانگاهسازي، پلسازي و امور خيريه:40: ديگر هم مشاركت داشته و چندين بار هم به فدراسيونهايي مثل واليبال، بسكتبال، وزنهبرداري و چند فدراسيون ديگر كمك بلاعوض:18: كرده است.
در اين ميان همه هدايتي را با استيلآذين :21: ميشناسند، يعني همان ناميكه روي يك باشگاه دسته اولي گذاشته شد تا با هزينه 6 ميلياردي اين مرد و همراهي دوست و بچه محلش، علي پروين :40:، به ليگ برتر بيايد كه اين اتفاق نيفتاد. استيلآذين اولين و تنها توليدكننده تزئينات ساختماني است و به قول خود هدايتي با وجودي كه كاركنان آن دو شيفت كار ميكنند، باز هم مشتريان براي دريافت كالا بايد يك ماه در نوبت باشند! استيلآذين يكي از 40 شركتي است كه سال گذشته به خاطر حضور مثبت در ورزش، از سازمان تربيت بدني لوح تقدير گرفت.
يكي از بچه محلهاي حسين هدايتي ميگويد او دهها كارخانه بزرگ در آسيا و خاورميانه دارد؛ در يكي از حسابهايش در ايران بيش از 100 ميليارد پول دارد و بيش از 500 ميليارد :18::18::18:هم در بانك دبي پسانداز كرده كه البته راست و دروغش پاي خودش.
بسياري از منتقدان، هدايتي را شخصي ميدانند كه حاضر است در فوتبال هزينه كند تا به شهرت برسد. اما اگر پاي صحبتهاي اين مرد بنشينيد خلاف آن را خواهيد شنيد. هدايتي معتقد است: «شهرت براي افرادي خوب است كه ميخواهند در انتخابات حضور داشته باشند و كار سياسي بكنند. آدم سياسي نيستم و نيازي هم به عكس، مصاحبه و حضور در رسانهها ندارم. خودم را يك خدمتگزار ورزش ميدانم و نگاه اقتصادي به ورزش دارم. ورزش يك نوع كار فرهنگي و خير هم هست. جوانان را از مواد مخدر و هزار كار ديگر دور نگه ميدارد و ....»
برخي هم معتقدند كه هدايتي به ورزش آمده تا از كنار آن وامهاي كلان براي كارهاي اقتصادياش بگيرد. هدايتي اين شايعه را هم اينگونه تكذيب ميكند: «هر بانك يا موسسه اقتصادي بابت ورزش به ما وام داده، اين مساله را اعلام كند. طبق قوانين روي كارخانجات خود تسهيلات گرفتهام. بر طبق مقررات جاري، براي احداث هر كارخانه 20 درصد سرمايه را سرمايهگذار ميتواند بياورد و 80 درصد تسهيلات را دولت بدهد؛ اما در شركت نايبند كه بزرگترين توليدكننده ميگو است، 80 درصد سرمايه را خودم آوردم و 20 درصد هم وام گرفتهام.»
خلاصه كلام اينكه اهداف بزرگ ورزشي در سر حسين هدايتي است كه يكي از آنها خريد سهام باشگاه پرسپوليس است. او معتقد است: «يك باشگاه ميتواند بنگاه اقتصادي باشد و به اين ترتيب، هم كار اقتصادي ميتوان انجام داد و هم كار فرهنگي و ورزشي. هنوز هم اميدوار و معتقدم كه ورزش با خصوصيسازي ميتواند درآمدزا باشد و پيشرفت هم بكند. همانطور كه ميدانيد، كنفدراسيون آسيا نيز يكي از شرايطش براي حضور كشورها در ليگ قهرماني آسيا اين است كه باشگاهها يك بنگاه اقتصادي و تجاري و درآمدزا باشند...»
عابر بانك پرسپوليسيها (لقب هدايتي) حاضر است 20 ميليارد تومان براي تصاحب اين تيم پرطرفدار بدهد، اما هنوز بحث خصوصيسازي در ورزش ما آنچنان جدي نشده كه كسي به پيشنهاد اغواكننده حسين هدايتي توجه كند. :11:
****
علي انصاري. اگر چه رئيس گروه سرمايهگذاري تات بود و رئيس اتحاديه مبلسازان تهران، اما براي چهره شدن، او هم مثل هدايتي ورود به عرصه فوتبال را انتخاب كرد. علي انصاري با وجود داشتن سمت نايب رئيسي در فدراسيون دوچرخه سواري، تا همين چند ماه پيش چهره چندان معروف و شناخته شدهاي نبود. اما با حضور در هيات مديره باشگاه استقلال تبديل به چهره خبرساز شد و حالا او را با حسين هدايتي رئيس هيات مديره باشگاه پرسپوليس، مقايسه ميكنند كه ثروت چشمگيري دارد و برخي ميگويند حتي از هدايتي هم ثروتمندتر است. انصاري براي آنكه در بدو ورودش به هيات مديره استقلال خودي نشان دهد پيشنهاد داد تا بازار مبل ايران به عنوان اسپانسر دو باشگاه استقلال و پرسپوليس انتخاب شود، اما از آنجايي كه هدايتي هم براي خودش برو بيايي دارد، رفت سراغ يكي از رستورانهاي بينالمللي آسيا و ماري براون را كه تنها رستوران بينالمللي طبخ غذاهاي اسلامي است با مبلغ 3 ميليارد تومان به عنوان اسپانسر پرسپوليس جذب كرد.
بايد اعتراف كنيم به دست آوردن اطلاعات شخصي از علي انصاري دشوارتر از حسين هدايتي است، چون برعكس تاجر پرسپوليسيها كه عاشق روزنامههاي ورزشي است، تاجر آبيها اگر بداند مخاطبش يك خبرنگار ورزشي است حاضر به حرف زدن نميشود و هيچ تمايلي به تيتر شدن ندارد. چنين آدمي با چنين خصوصيت اخلاقي بايد هم در حرف زدن محتاط باشد. مثلا وقتي از او در مورد مقايسه شدنش با هدايتي ميپرسند يا او را هدايتي استقلال لقب ميدهند، ميگويد: «چنين مقايسهاي درست نيست و من هدايتي استقلال نيستم.» و بعد هم سكوت ميكند.
انصاري براي آنكه در بدو ورودش به هيات مديره استقلال خودي نشان دهد پيشنهاد داد تا بازار مبل ايران به عنوان اسپانسر دو باشگاه استقلال و پرسپوليس انتخاب شود
انصاري با وجود آنكه پشتوانه مالي استقلاليها به شمار ميرود حتي حاضر نيست در مورد كمكهايش حرفي بزند و فقط اشاره ميكند يكسري طرح براي درآمدزايي باشگاه دارد: «براي درآمدزايي باشگاه استقلال بايد با نگاه بلندمدت جلو آمد وقتي شما به فكر كار اقتصادي و درآمدزايي يك باشگاه هستيد، نميتوانيد با برنامه كوتاه مدت به نتيجه برسيد.»
البته انصاري بر خلاف هدايتي كه تمايل زيادي به خريد سهام باشگاه پرسپوليس دارد، در اين باره نيز ميگويد هنوز چنين بحثي مطرح نيست، اما اگر هم باشد آمادگي چنين كاري را ندارم!
با اين حال علي انصاري را چاه نفت واعظ آشتياني لقب دادهاند، كسي كه تا اينجاي كار تمام مشكلات مالي را از جلوي پاي مديرعامل دوشغله استقلال برداشته است. گفته ميشود بضاعت مالي علي انصاري چيزي از حسين هدايتي كم ندارد كه البته كمي تا قسمتي اغراق است، اما به هر حال اين طور هم نيست كه ثروت انصاري را بتوان با ماشين حساب معمولي برآورد كرد. اين تاجر مبل، ثروت متحركي است كه آشتياني ابتدا آن را به دوچرخهسواري كشاند و به كمكش آنجا را آباد كرد و حالا دست در دست يكديگر در حال قهرمان كردن استقلال در ليگ هشتم هستند.
واعظ آشتياني با اين جيب پري كه دارد علاوه بر دوچرخهسواري و استقلال ميتواند مسووليتهاي ديگري را هم پذيرا باشد و گل سر سبد كلوپ دوشغلههاي ورزش ايران باشد.
محله و خانه قديمي خانواده انصاري در مهرآباد جنوبي، 20 متري زاهدي (شمشيري فعلي) و دقيقا روبهروي مسجد امام جعفر صادق (ع) بوده است اما حالا ديگر آنجا نيستند و در شمال شهر تهران بايد سراغ ايشان را گرفت. ميگويند بخش كوچكي از اموال و داراييهاي علي انصاري، بخش زيادي از زمينهاي يافتآباد است كه الان بازار مبل ايران در آن بنا شده است. در مورد گروه سرمايهگذاري تات كه انصاري بنيان گذار آن است بايد گفت با برخورداري از زير مجموعههاي مختلف صنعتي و تجاري و پروژههاي متعدد و عظيم ساختماني و... يكي از بزرگترين شركتهاي سرمايهگذاري در كشور محسوب ميشود كه با ارائه در خواست تاسيس بانك خصوصي به بانك مركزي توانست يك گام ديگر تا دريافت مجوز رسمي و قانوني براي تاسيس بانك خصوصي نزديك شود. از بانك مركزي ايران كسب اطلاع شد مراحل اوليه كسب مجوز اين بانك گذرانده شده و اين بانك بهزودي مجوز فعاليت خود را دريافت خواهد كرد. خود انصاري هم در اين باره ميگويد: « تات بانك، تمامي امور بانكي كه در ساير بانكها در جريان است را انجام خواهد داد.» گفتني است اين گروه سرمايهگذاري براي گرفتن مجوز رسمي اولين بانك خصوصي در دولت نهم، بيش از 200 ميليارد تومان سرمايه ثبتي درنظر گرفته است.
بد نيست بدانيد در سومين جشنواره قهرمان قهرمانان صنعت ايران كه با حضور وزير كار و امور اجتماعي و جمعي از بزرگان صنعت كشور در سالن همايش بينالمللي سازمان صدا و سيما برگزار شد، علي انصاري، به عنوان بنيانگذار گروه سرمايهگذاري تات با دريافت تنديس زرين و لوح تقدير به عنوان بهترين كارآفرين و يكي از قهرمان قهرمانان صنعت ايران معرفي شد.
از آنجايي كه از قديم الايام گفتهاند كبوتر با كبوتر، باز با باز، بد نيست بدانيد علي انصاري و حسين هدايتي از دوستان صميمي و نزديك يكديگر هستند. اينكه بخشي از سهام بازار مبل ايران در اختيار حسين هدايتي است، خود موجهترين دليل براي رابطه دوستي اين دو بزرگمرد عرصه پول و تجارت است. البته باز هم به قول پدربزرگها و مادر بزرگها، دارندگي و برازندگي.
اين خبر رو از روي يكي از سايت ها پيدا كردم اما گويا اين مطلب جزو ويژه نامه نوروزي جام جم بوده !!
براي همين لينك مطلب رو به طور مستقيم قرار ندادم
تذکره الروسا : محمد علی آبادی ، امیر قلعه نوعی ، علی پروین
سلام
اینو تو پارس فوتبال دیدم ..... جالب بود ... گفتم بذارم تا شما بخونید و بخندید .... :دی
تذکره الروسا / محمد علی آبادی، پدر ورزش ایران(ویژه عید)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آن مرد خدمتگزار در ورزش، آن عشق ساخت و ساز در ورزش، آن چند شغله خستگی ناپذیر، آن مرد توصیه ناپذیر، آن علاقمند به فوتبال، آن مشاور اعظم فدراسیون فوتبال، آن تغییر دهنده نام پرسپولیس به پیروزی، آن جلوه دهنده شکست در المپیک به پیروزی، آن پدر ورزش ایران، آن مبرز با روزنامه نگاران دلال، آن در افتاده با سازمان بازرسی، آن طرفدار مدیریت چند شغلی، مولانا و مدیرنا و رئیسنا محمد علی آبادی از بزرگان بود و صاحب مناصب و عناوین بسیار.
انتخابات آزاد
نقل است آنچنان دارای عظمت و شوکت بودی که کس را یارای مقابله با آن نبود و در کسب مناصب و پیروزی در انتخابات ورزشی چنان دموکراسی را رعایت کردی که او را مظهر آزادی و عدم توصیه در انتخابات قرار دادند و اینچنین شد که نماینده مجامع بین المللی ورزشی در سایر بلاد گشتی به جهت تائید انتخاباتی آزاد.
بلدیه
راویان شکرشکن پشت پرده ای گویند: مهندس را پست ریاست بلدیه تهران خوش آمدی و چنین بود که مقرر گردید تا مهندس رئیس بلدیه شوی و حاج حبیب مدیر پرسپولیس و چون اولی مقدر نشد و دومی شد، مهندس را خوش نیامد و فی الفور بر حاج حبیب غضب نمودی و حاجی را شرایط به گونه ای فراهم آمدی که فرار را بر قرار ترجیح دادی و تیم قهرمان را به مهندس سپردی الخ...
داریوش مصطفوی
گویند در جلسه ای نیم ساعته با داریوشی از تبار مصطفوی ها، به اندازه 30 سال از تجربه داریوش بهره ها بردی فراوان و اینچنین شد که برای خدمت به فوتبال و نیز تجربه اندوزی بیشترش، داریوش را مدیرعامل پرسپولیس کردی و بعد از گذشت چند ماه داریوش را امر مشتبه شدی مبنی بر تجربه اندوزی تمام و کممال مهندس، و اینچنین شد که داریوش نیز از مدیریت کنار رفتی.
ارتباط نسیم و شقیقه
مهندس را در ارتباط دادن نسیم به شقیقه تبحر بسیار بودی آنچنان که ساخت و ساز را موفقیت در ورزش دانستی و نتایج درخشان المپیک پکن را به هیچ انگاشتی و این چنین بود که سالنی را در حومه مرکز به 30 روز به سقف و بهره برداری رساندی که چون آوازه این هنر به آن سوی مرزها رسیدی، اجانب مدتها به دنبالش بودی تا او را بربایند و از محضر شریفش استفاده کنند در راه آماده سازی مسابقات جهانی.
استقلال پیروزی جمهوری اسلامی
مهندس را شبی رویای صادقه دست داد که به ریاست مجمع دو تیم آبی و قرمز خواهد رسید و بدینسان در تظاهرات علیه طاغوت وقتی همگان شعار" استقلال آزادی جمهوری اسلامی" سر می دادند،او می گفت: "استقلال پیروزی جمهوری اسلامی" وچنین شد که بعد از تحقق رویای صادقه اش و جلوس ملوکانه اش بر صندلی ریاست مجمع سرخابی پایتخت در تریبون رسانه های مختلف اینگونه نطق برآوردی که مردم در زمان انقلاب شعار دادندی اینگونه: "استقلال پیروزی جمهوری اسلامی".
پدر ورزش ایران
به مصداق آنکه اعتیاد پدر سلامتی است، ظریفی، مهندس را پدر ورزش ایران نامید و این لقب مهندس را چنان خوش امدی که عزم جزم نمودی برای تربیت فرزند ورزشی اش(فوتبال) و بدینسان و از فرط علاقه به فرزند، خود را به چاه ویل انتخاباتی بس عظیم افکندی ولی چه سود که این مظهر عدالت و آزادی را یارای مقابله با خوارجی چون صفایی فراهانی و نهادی بنام فیفا نبود و چنین شد که به توصیه رئیس الوزرا از این انتخابات بیرون کشیدی و خار در چشم و استخوان در گلو سکوت کردی تا روزی در همایشی داد سخن از مهم بودن غضنفر نسبت به رونالدو سر دادی و نبود عنصری بنام آنالیز در فوتبال باشگاهی.
عشق خدمت
مهندس چنان عشق به خدمت، وجودش را فرا گرفتی که به نامه های فدایت شوم سازمان بازرسی مبنی بر رعایت حال و احوالش وقعی ننهادی و ترک پستهای متعدد ننمودی و تاکید نمودی که مرا از این شغلها درآمدی نباشد و تنها به خدمت می اندیشم و بس. و این از عدم شیفتگی اش به قدرت بودی و عشق مفرط در طریق خدمت به خلق.از بهرام افشارزاده که کعروف است به کار کردن زیاد نقل است که:"من به گرد پای مهندس نمی رسم در کار". خب برادر جان! شما هم اگر تمام کار روسا را زیر نظر بگیری و در عین حال مشاوره رایگان ریاستی هم بدهی، وقت کم می آوری.
تذکره الروسا / در باب ژنرالنا امیر قلعه نوعی(ویژه عید)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آن اردشیر دوران بچگی، آن امیر زمان بازیگری، آن دارای فراوان جاذبه و دافعه ، آن نقش اول سالاردره و زعفرانیه، آن اهل رفاقت خنجری، آن مبدع نیمکت شلوغ و اروپایی، آن داغ دیده از تیم ملی، آن ارادتمند درجه یک صفایی فراهانی، آن رفیق حاجی فتح اله زاده، آن مچ شده با واعظ، آن دوستدار پدر ورزش ایران، آن طعنه زننده به رئیس کمیته داوران، آن سلطان آپ دیت شده فوتبال ایران، آن ژنرال استقلال تهران، آن بکار برنده "کل یوم" بجای "کلهم"، آن یاد دهنده تربیت به خبرنگاران مسئله دار بوسیله "علی"، آن مشابه با حاجی مایلی، مولانا و ژنرالنا، امیر قلعه نوعی از اوتاد مربیان ایرانی بود و عاشق "روزهای FIFA DAY".
نقل است آنچنان تعجیل برای پیشرفت داشتی که شش ماهه به دنیا آمدی و این است راز کوتاهی قدش و آنچنان سریع و جدی بودی که در سالاردره برنامه ها چیدی برای سرگروهی و کاپیتانی در جام باشگاههای آسیای وقت و این نشانه احساس مسئولیت فراوانش بودی برای موفقیت تیم.
ژنرال را ورزشهای دیگر نیز خوش آمدی و در ایام فراغت بعد از تمرین مانند بعضی ها اوقات فراغت را به بطالت نگذراندی و به محلی رفتی زعفرانیه نام که دارای سونایی بود و ژنرال آنجا هم چربی های اضافه را آب می کردی و گفتمان ها می کردی بر مبنای برنامه ریزی برای آینده شخص شخیص خویش و این از آینده نگری او بود.
ژنرال را در قطع ایادی آنها که استقلال را ارث و مایملک خود به حساب آوردی ید طولایی باشد. آنچنان که منصور و ناصر به طرفه العینی از تیم دور کردی تا مبادا که آمال میلیونها انسان بر باد برود و این از تعصبش بودی به رنگ آبی.
گویند در اولین دوره لیگ برتر، آبی ها را در مصاف با ملوان باختی پدید آمد مشکوک، تا قرمزها را که در دوران جنگهای ژوراسیک مدیریتی بودند، قهرمان شدی و راز راه رفتن بازیکنان آبی در آن بازی بر هیچ کس مسجل نشدی تا اینکه ژنرال در گفتگویی از تهمتهای منتسب به او گله کردی و این اوج مظلومیتش بودی که وقتی در تیم هم نبودی به او اتهام کودتا بستندی هرچند بعدها گویند شب قبل از بازی بازیکنان مانند تیم ملی در بحرین کشک و بادمجان خوردی و در شنای کنار دریا، آب دریا زیاد خوردی و این بود راز راه رفتن بعضی ها در بازی با ملوانان.
ژنرال در دستگیری از پائین دستان نیز از هیچ گونه کوششی فروگذار نکردی و به رسم جوانمردان، پنهانی به آنها که نیاز داشتند وجهی دادی تا اموراتشان بگذرد و آنان نیز به رسم تشکر و قدردانی در همه مسابقات استقلال چه ژنرال مربی اش بودی و چه نبودی(بالاخص در این چند ساله) حضور یافتی و هم او را تشویق نمودی و هم با اشعار نغز خود دشمنان ژنرال را براندی از مهلکه.
گویند بعد از ظهور پدیده ای به نام قطبی، ژنرال را تحولی بس شگرف و بزرگ در گفتار پدید آمدی چنانکه در هر مصاحبه و گزارشی از واژه های از تمامی عوامل مرتبط و غیر مرتبط تشکر کردی و دوست گرامی و بزرگوار و ... از زبانش نیفتادی.
به حق که ژنرال را باید نوستالژ قرن حاضر دانست. در جائیکه همگان 2-5-3 را فرستاده اند لابلای باقالی ها، ژنرال را رجعتی پدید آمده به این سیستم و این است راز بزرگ نوستالژی.
ژنرال بر قیامت و وجود خدا و ملکوت نیز تاکید بسیار داشتی چندانکه از فرط این موارد آنچنان غرق در مراقبه و محاسبه گشتی که در مرتبه ای، ضجه ای سوزناک از اندرونی دل کشیدی و تا مدتها به بی هوشی فرو رفتی و این از خوفش بود نسبت به قیامت و محاسبه اعمال و در دل این آرزو کردی که شاید بواسطه این سوگند نامه ها، ناصرخان کاپلو را سوء ظن نسبت به او رفع گردیدندی.
ژنرال را در راستگویی همتا نبودی و اگر سرش بر دار شدی، او از درستی و راستی ذره ای عدول نکردی و باری در لابلای یکی از مصاحبه هایش پرده از راز زخم های پشتش برداشتی که:"بنده همیشه معتقد بوده و هستم که انسان باید حقیقت رو بگه.چوب این راستگویی رو هم در بسیاری از مراحل زندگیم خوردم."
گفته می شود که او را دشمن زیاد باشد و اصلی ترین آنها کسانی هستند به اسم "داور" نام، که چه در بازی های داخله و چه بازی های خارجه با دمیدن های عجیبشان در وسیله ای به نام سوت، بر اعصاب ژنرال راه رفتندی و اگر تیم های تحت امر ژنرال نتیجه نمی گیرند نه تعویض ها و ترکیبهای ژنرال که این داوران بخیل و حسودند که او را می آزارند.
ژنرال را در پس هر ناکامی، فوبیایی بود(همان توهم بود در دایره لغات خودمان) توطئه نام با این واگویه که"دست های پشت پرده نمی خواهند من موفق شوم". از قضا اندکی قبل از بازی های تیم تحت امرش(آبی پوشان) در آسیا، دم برآوردی:"در آسیا دیگر دست های پشت پرده وجود ندارد". اما برق از آنجایمان پرید که به طرفه العینی پس از شکست برابر الاتحاد، خطابه ای جدید اعراض کردی مبنی بر تائید وجود دست های پشت پرده از نوع اینترنشنال و اینچنین عالمی را در پارادوکسی عظیم فرو کردی.
تذکره الروسا/در باب سلطاننا علی پروین (ویژه عید)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آن بچه محل خیابان عارف، آن از مسافرت با هواپیما خائف،آن چشم تیله ای تپلی ، آن به همه کس داده دست یاعلی ، آن عاشق کباب کوبیده، آن یک تیم در صندوق عقب پیکان جای داده، آن عاشق نان خامه ای، آن زوج همیشگی ناصر ابراهیمی، آن ارادتمند به متعلقین بازیکنان، آن سرمربی سابق تیم ملی ایران، آن تهییج کننده غیرت بازیکنان، آن گیرنده حکم ریاست پرسپولیس از سعید فائقی، آن مبلغ عبداله جاسبی در انتخابات ریاست جمهوری، .... مولانا و سلطاننا علی پروین از بزرگان بود و سلطان بیشه قرمزها.
نقل است که:سلطان را آنقدر در طفولیت انرژی زیاد بودی که زودتر از همگان به تاتی تاتی افتادی و شیطنت آغاز کردی و چنان می دویدی که بن جانسون را حسادت عارض آمد و تا مدتها به مرض افسردگی مبتلا.
گویند بر لب جوی های قدیم با دوچرخه های عهد قلقله میرزا چنان تک چرخ زدی و ژانگولر بازی درآوردی که عابرین را انگشت به اقصی نقاط بدن شدی حیرت زده، در حالیکه هیچگاه در جوی نیفتادی.
از نوجوانی اش چندان اطلاعی در دست نیست اما گویند روزی با رحمان نامی درافتاد و از آن به بعد در آغاز هر مصاحبه،"بسم اله الرحیم" بر زبان راندی و این از شیرینی ذاتی سلطان بود طول عمرش دهاد خداوند.
سلطان را در پرسپولیس حکایت هایی بس عظیم باشد. از جای دادن تیم در صندوق عقب ماشین تا نقل و انتقالات در سورتمه و مانتوسرا!
گویند انقدر فی سبیل الله برای پرسپولیس زحمت کشیدی و عرق جبین ریختی تا آخرالامر برای اولین بار شخصی بنام عباس انصاریفر به زور من بمیرم و تو بمیری در سال 79، 120 میلیون تومان ناقابل در جیب سلطان قرار دادی برای قدردانی در آن شرایط بی صاحبی تیم و بی پولی.
سلطان را با آنان که خواسته و ناخواسته به مرز سلطانیش نزدیک گشتی خیلی روابط حسنه برقرار نبودی.
به روزی عابدزاده و شاهرودی را در عید نوروز به خانه هایشان فرستادی برای کمک در امر خطیر خانه تکانی به همسرانشان و به روزی دیگر هاشمی نسب نامی را به حاجی فتح اله زاده هبه کردی و این از مرام فردینی سلطان بود نسبت به تیم های رقیب.
سلطان را دامادی بود آرش نام که روزگاری در پرسپولیس نقش دیلماج داشتی و در عین ترجمه، امورات دیگری را نیز مدیریت می کردی چون زیر و رو کردن حرفهای سوبل(به قول سلطان زوبل) در نود و این از امانتداری مفرطش بود.
گویند مشتی جوجه خبرنگار،آنقدر سر به سرش گذاشتندی و خونش به جوش آوردندی که سلطان را کف بر لب آمد و تیلیفون برداشتی و به آن جریده تماس برقرار نمودی و با همان لحن ملکوکانه فرمودی:" سه شنبه راس ساعت شیش بچه ها می ریزن اونجا و دفتر دستکتونو جمع می کنن."
سلطان را مبدع درصدهای جدید به لحاظ آمادگی بازیکن و تیم می دانند چه آنکه در مصاحبه ای در اشاره با آمادگی بازیکنانش گفت:"بچه ها 80% آماده هستند که ایشالا تو چن روز دیگه اون 40% بقیه رو هم می گیرن" و این از ابتکارات سلطان بود در عرصه ریاضیات جدید.
وارستگی و عدم تمایل به ریاست را ویژگی دیگر سلطان دانند چنانکه هرکس به مدیریت پرسپولیس رسیدی از او دعوت به همکاری کردی و هرچه هواداران هم اصرار بر ماندنش داشتی تصمیمش را گرفت و بالاخره از پرسپولیس رفت و با دو تیم هم شروعی دوباره نمود و خواست تیمداری یاد آقایان بدهد که بادمجان دور قاب چینان نگذاشتند و چنین شد که سلطان فی الحال ترک فوتبال کردی و سکوت و بیخبری بسر بردی.
آخرین شاهکار سلطان را به ارادت خالصانه و خاضعانه اش به داریوش نامی نسبت دهند که در مراسم ختمی جلویش را گرفت و صورت مصطفوی را غرق بوسه کرد و یاد گذشتگانش را زنده ساخت و از اینکه "ممد شون" را به پرسپولیس نیاورد و راهی سایپا کرد تشکری کرد آشکارا همراه با کلماتی به وسعت کدو تنبل!
سرقت از ساختمان مرکزي اتحاديه فوتبال
خبرگزاري فوتبال ايران – همزمان با تعطيلات سال جديد دفتر مرکزي اتحاديه فوتبالباشگاههاي ايراني واقع در خيابان خرمشهر تهران مورد سرقت قرار گرفت.
به گزارش خبرگزاري فوتبال ايران مقدار قابل توجهي از لوازم و وسائل اتحاديه فوتبال توسط افراد ناشناس در اين حادثه به سرقت رفت.
ماموران نيروي انتظامي روز سوم فروردين ماه در جريان اين حادثه قرار گرفته و با حضور در محل با انجام تحقيقات لازم تشکيل پرونده دادند.
در سال 1387 منازل و دفاتر تعدادي از اهالي فوتبال از جمله عادل فردوسي پور مورد سرقت قرار گرفته بود. سرقت از دفتر اتحاديه فوتبال نخستين سرقت از اهالي فوتبال در سال 1388 به شمار مي رود.
افشین قطبی این بار از فدراسیون فوتبال رودست نخورد // رسما مرا سرمربی کنید تا قرارداد امضا کنم
متولی دولتی ورزش بر انتخاب محمد مایلی کهن است اما فشار افکار عمومی و مخالفت های مردمی باعث شده تا فدراسیون فوتبال این بار کمی محتاط تر عمل کند . به همین دلیل هم بود که همزمان با مذاکرات با محمد مایلی کهن کفاشیان با افشین قطبی تماس گرفت و از او خواست که هدایت تیم ملی را در سه بازی نهایی تیم ملی در راه صعود به جام جهانی در دست بگیرد.
قطبی البته به رغم همه اتفاقاتی که در یک سال گذشته برایش افتاده بود نه تنها بی آنکه تردیدی به دل راه دهد با اعتماد به نفس بالا مدعی شد حتی در همین شرایط هم با قول صعود به جام جهانی ، هدایت تیم ملی را می پذیرد. او که به واسطه سال ها کار در فوتبال کره جنوبی و همکاری با بزرگترین مربیان دنیا ، شناختی بی همتا از تیم های رغیب ایران دارد. البته قطبی که همواره در فوتبال ایران چهره ای محبوب بوده است بیش از هر گزینه دیگری با اقبال عمومی روبروست.
به رغم همه این اتفاقات مثبت و میل قلبی رئیس فدراسیون برای انتخاب قطبی اما حواشی همیشگی این مربی چون گفت وگوهایش با تلویزیون فارسی زبان بی بی سی و انتقاد از سردمداران دولتی ورزش ایران سازمان ورزش مایل به این انتخاب نیست . به خصوص اینکه امسال قطبی درحالی که از سوی علی آبادی به پرسپولیس آورده شده بود اما در اعتراض به نحوه حمایت از این تیم و مدیریت ضعیف تیم محبوب پایتخت ، ناگهان تهران را ترک کرد و رفت تا ضربه بزرگی به هیات مدیره پرسپولیس که مستقیما از سوی علی آبادی روی کار آورده شده بودند ، خورده شود.
سازمان ورزش و البته ارگان هایی بالاتر از این نهاد انتخاب شان برای هدایت تیم ملی محمد مایلی کهن است. مایلی کهن که این روزها در سایپا نتایجی درخشان گرفته و تنها چهره سرشناس ورزش کشور بود که 4 سال قبل با حضور در ستاد انتخاباتی رئیس جمهور ، رسما از او حمایت کرد.
البته مایلی کهن که انتطار داشت با روی کار آمدن دولت اصولگرا از دفتر مهجورش در امور مشترک فدراسیون ها به صندلی ریاست سازمان ورزش یا مدیریت باشگاه پرسپولیس برسد در نهایت تنها توانست سرمربی فولاد شد و با نتایج ناکامش این تیم را به دسته یک فرستاد. به همین دلیل هم بود که او با بازنشستگی زودهنگام ، از سازمان ورزش رفت و به منتقد سرسخت محمد علی آبادی تدیل شد. این روابط سرد ادامه داشت تا اینکه آبان ماه گذشته خیلی اتفاقی در جشنواره مطبوعات مایلی کهن با رئیس جمهور روبرو شد و حسابی به مرد اول اجرایی کشور از جفایی که در حقش شده بود گله کرد. گله از اینکه دادگاه محکوم به سکوتش کرده چون دایی او را به محکمه کشیده. اینکه او هیچ وقت نمی تواند دور از ورزش باشد و چشمانش را بر خودکامگی ببندد.
اینگونه بود که او چندی بعد در اتفاقی عجیب رهبری سایپا را در دست گرفت. رهبری تیمی که علی دایی عضو هیات مدیره اش است. این یعنی بردی بزرگ برای مایلی و جالب اینکه هرچه دستیاران دایی در این تیم ناکام بودند ، مایلی از وقتی که آمد با تیمش خوش درخشید و حس انتقام جویی انگار مایلی را حسابی جوان کرده بود.
با هر برد ، سرمربی سایپا به شدت از وضعیت تیم ملی انتقاد می کرد. مایلی کهن که به حکم دادگاه حتی از مصاحبه منع شده بود علیه دایی حرف می زد و وضعیت تیم ملی را نگران کننده می خواند. او تا مدت ها تنها منتقد دایی بود و پس از او بود که با تزلزل بیشتر جایگاه دایی ، قلعه نویی هم به حاجی مایلی اضافه شد چون حس می کرد شاید با نبود دایی بتواند به تیم ملی برگردد.
با این وجود با شکست تیم ملی و قوت گرفتن احتمال حذف تیم ملی که ضربه ای بزرگ به دستگاه دولتی ورزش پاشنه آشیل دولت محسوب می شود باعث شد تا در اقدامی زیرکانه با بهره گرفتن از جو منفی افکار عمومی دایی برکنار شد و تمام بار گناه ناکامی به گردن این مربی افتاد. دایی هم که به دلیل خودکامگی و کینه جویی اش درعدم دعوت از بازیکنانی چون کریمی ، مبعلی و کاظمیان به شدت پیش افکار عمومی منفور شده بود خیلی زود قربانی شد.
حال آن جریان مایلی را بهترین جایگزین دایی می داند چون مورد اعتمادترین فرد در میان همه مربیان کشور به دولت است. با این وجود مایلی کهن هیچگاه چهره ای محبوب برای مردم نبوده است. حتی در همان راه صعود به جام جهانی 98 فرانسه هم چهره ای محبوب نبود و بعد از باخت به قطر در شرایطی بدتر از آنچه دایی امروز برکنار شده ، از فوتبال محو شد. حتی وقتی که برای المپیک آتن دادکان او را برای هدایت تیم امید برگزید هم به شدت از این صمیم انتقاد شد و ناکامی آن تیم با مایلی کهن کافی بود که هجمه انتقادات از این مربی بیش از قبل شود و او تقریبا تا آستانه بازنشستگی اجباری پیش رود. ناکامی در فولاد هم همان ضربه نهایی به پرونده کاری این مربی بود. حتی حالا هم اگرچه دایی برکنار شده نظرسنجی سایت های معتبر گوناگون نشان می دهد ، مایلی کهن را بیش از 80 درصد مردم گزینه ای مناسب برای تیم ملی نمی دانند.
این اتفاق باعث شده تا سازمان ورزش و فدراسیون برای انتخاب او دو دل باشند. به همین دلیل هم هست که با قطبی مذاکره می کنند. البته هدف از این رایزنی ها ، زمینه سازی برای گزینش مایلی کهن است . یک مقام مطلع در این باره می گوید:« می خواهند بگویند ما همه تلاش مان را کردیم و در میان همه گزینه ها هیچ کس بهتر از مایلی نبود تا افکار عمومی را اینگونه آرام کنند.»
به مین دلیل هم بود که علی کفاشیان 2 روز قبل با افشین قطبی تماس گرفت. او در این تماس از قطبی خواست که هدایت تیم ملی را در این سه بازی بر عهده بگیرد. کفاشیان یکبار دیگر در این ارتباط به قطبی وعده داد که از نظر فدراسیون ، او سرمربی تیم ملی است.
در پاسخ به این ادعای کفاشیان ، قطبی که تمایلی به مصاحبه با خبرنگاران ندارد ، تنها به همکار ما گفت:«این تنها فدراسیون نیست که باید تصمیم بگیرد. من تا با چشمانم حکم سرمربیگری ام را نبینم دیگر حرف کسی را قبول نمی کنم ، حتی حرف کفاشیان را!» البته این گفته نه در قالب مصاحبه که در بخشی از مکالمه ما با او برای تبریک سال نو ، رد و بدل شد.
او که بار قبل از فدراسیون فوتبال رودست خورده بود حاضر نشد روی حرف کفاشیان حساب کند. مهدی حاج باقر مدیر برنامه های قطبی در این باره می گوید:« افشین حاضر است بیاید ، او حتی به کفاشیان قول صعود از گروه را داد. افشین مطمئن است که در همین شرایط سخت هم می تواند تیم ملی را به جام جهانی ببرد.»
با این وجود او یک شرط هم برای فدراسیون فوتبال گذاشته است. افشین درباره پیشنهاد کفاشیان به او پاسخ داد:« من حرفی ندارم اما تجربه قبلی ام می گوید تا زمانی که خبر سرمربیگری ام را رسما اعلام نکرده اید به شما اعتماد نکنم. هر وقت این خبر را رسما اعلام کردید من هم قرارداد پیشنهادی شما را امضا می کنم.»
افشین برای کمک به تیم ملی خواسته مالی هم مطرح نکرده است اما ترس از برخورد دوگانه فدراسیون و دستگاه ورزش کشور باعث شده که نتواند به کفاشیان اعتماد کند. این همان هراسی است که افکار عمومی هم مثل قطبی درباره تیم ملی دارد.
منبع:
کد:
http://links.-----------.com/archives/13990.php
ناصر احمدپور( سردبیر خبرورزشی) به جرم دلالی دستگیر شد.
▪ هراس انگیزترین بت ژورنالیسم زرد توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد
ناصر احمدپور- یکی از سران مافیای فوتبال- پیش چشم روزنامهنگاران جوان و در تحریریه خبر ورزشی دستگیر شد و ۴۸ ساعت بعد نامش از شناسنامه خبر ورزشی هم پاک شد تا عبرتی باشد و این راه کج، بیرهرو بماند.