آخرش من نفهميدم اين سوتي بود
يا مخصوصا فيلم نگزاشته بود توش؟
Printable View
آخرش من نفهميدم اين سوتي بود
يا مخصوصا فيلم نگزاشته بود توش؟
این روزه سرم شلوغه و فکرم مشغول و حواسم پرت
شب بود می خواستم آشغال (ذباله) ببرم پایین دم در بالاخره از کارم اومدم بیرون (مثلا) و رفتم كه آشغال رو بذارم پایین
اما ...........
رفتم پایین اما بدون آشغال بابام گفت چرا آشغالو نبردی دوباره امودم بالا و آشغالو بردم :biggrin:
فرض کنید شما می خواید این کار رو انجام بدین اما ذباله رو بر نمی درارید و میرید پایین دست خالی از نظر من که جالبه شاید فکر کنید بی مزه است ولی موقعی متوجه میشید که واستون پیش بیاد ;)
یک بار هم رفتم بودم یک مغازه (خدمات کامپیوتری) با موتور
موتور رو گذاشتم کنار مغازه سویچ هم روش (سریع می خواستم بیان موتور هم جلو چشمم بود) کارک تموم شد اومدم بیرون اما انگار نه انگار که با موتور اومده بودم و راهی خونه شدم نزدیکای خونه رسیدم تازه احساس کردم یک چیزی جا گذاشتم ( یه چیزی کمه . دستم خالیه ) :biggrin: یادم افتاد موتور کنار مغازه است !!! دویدم موتور رو بیارم !!!
یک بار هم سر همین قضیه اولی موقع نهار آب رو ریختم تو کاسه پر از ماست !!! و ماست رو هم به عنوان خورشت !!!
بی خیال دخترا بابا زندگی . عشق و حال . بی خیالی
دومي و سومي باحال بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من يه زماني حال و روز خوشي نداشتم دكترا گفتن بايد برم زير تيغ جراحي
جراحي سنگيني بود طحال و كيسه صفري و يه قسمتي از كبدم رو بايستي ور مي داشتند يادش بخير قبل از عمل همش بچه ها به من مي گفتن كي مي خواي بزايي ؟ البته نه به خاطر عمل بلكه به خاطر اينكه اينقدر شكمم جلو اومده بود هركي مي ديد فكر مي كرد آره
خلاصه بعداز عمل كه ما رو داشتن از اتاق عمل بيرون ميآوردن يه چيز تو مايه هاي توهم بودم نه به اون صورت به هوش بودم نه بي هوش خلاصه فكل و فاميل اومدن كنارم اولين كسي رو كه ديدم پدرم بود و منم كه عاشق پدرم هستم بدون هيچ مقدمه اي گفتم بابا حالت خوبه؟!!
يه هو ديدم همه زدن زير گريه بابام گفت اين رو من بايستي از تو مي پرسيدم نه تو از من بلاخره اينطوريبود كه براي اولين بار اشك پدرم رو ديدم البته تو توهم
من معمولا وقت ميرم خدمات کامپيوتري سوت زياد ميزنم (ازنوع سوم شخص مفرد)
يه بارم يه سوتي خفن در قيچي دادم بدجوري ضايع شدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يارو هم نامردي نکرد تا ميتونست مارو آب کردم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تازه اين LCD ها اومده بودن مام انقدرا حاليمون نبود رفتم تو مغازش خواستم يکم سرکارش بزارم ديدم نداره LCD گفتم آقا اين مانيتورا که ... که ... هرچي کردم رو زبونم نچرخيد ، گفتم اين مانيتور 2 اينچي ها نداري؟
خوب خنديد بهم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدشم گفت اون مانيتورا که ميگي 2 اينچ نيستن و 15 و 17 و 19 اينچن
اگه از لحاظ قطر ميگي که قطرش يه اينچه و يه اينچم ميشه 2 و نيم سانتيمتر
از همه اينا گذشته اسم اونا LCD هست و ما نداريم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم آب شدم ريختم روي زمين همونطوري از زير در ليز خوردم اومدم بيرون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
ما هم سوتی دادیم ها
فکر نکینید فقط خودتون بلدید ...!
آقا ما یک روز 3-4 سال پیش خودم رفتم ثبت نام کلاس کامپیوتر ...
رفتم دیدم یک خانم اونجا نشسته و مشغول ثبت نام یه پسره است (میخواستم Icdl ثبت نام کنم)
آقا کار اون پسره که تموم شد ما رفتیم جلو سلام کردم و گفتم ببخشید میخواستم برای کلاسهای Adsl تون ثبت نام کنم .!!!!!!!
خانمه گفت کلاس چی ؟
من هم باز گفتم : Adsl !!!!!
که یه دفعه یادم افتاد چه سوتی دادم ...!!
گفتم ببخشید Icdl
خانمه که از خنده داشت روده بر میشد به روی خودش نیاورد اما از روی سرخی صورتش میشد تشخیص داد که داره غش میکنه
اتفاقا اين سوتيه که من هميشه مرتکبش ميشم
هميشه جاي Icdl ميگم Adsl يا برعکس
يه روز جلوي پاساژ دعوا شده بود ما هم جو گير شديم بريم كمك اون بيچاره كه كتك ميخوره اون طرف رو گرفتيم بت بچه ها زديم ارش فهميديم حق با اوني بوده كه ما زديمش
دو سه روز پيش تو اتوبوس بودم خيلي شلوغ بود من واستاده بودم يه دفعه يكه نزديك ايستگاه از جاش بلن شد منم مهلت ندادمو نشستم بعد يه 10 ثانيه يارو برگشت كه بشينه كه چشاش شد چراغ فولكس منم شدم گوجه فرنگي و از جام بلند شدم!
سلام.
يه سوتي از دوران 8 سالگي ما:
ما يه بقالي تو محلمون داريم كه اسم صاحبش علي آقاست.
اون موقع يه آدامس هايي بود به شكل سكه كه قيمتش 3 تومن بود.
يه روز ما رفتيم مغازه علي آقا و بهش گفتيم:
علي آقا سلام. اين آدامس 3 تومني ها دونه اي چنده؟ :laughing:
خلاصه نابود شديم و از مغازه زديم بيرون. :happy:
اگه بي مزه بود شرمنده. :)