یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره
یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس
یکی هم برای گرمای دساش ها نداره
اره محمد هنوز جای امید هست
به شبانه هم فکر کن خوبه تو مدرک هم نمی نویسن
Printable View
یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره
یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس
یکی هم برای گرمای دساش ها نداره
اره محمد هنوز جای امید هست
به شبانه هم فکر کن خوبه تو مدرک هم نمی نویسن
همچو فرهاد بود کوهکنی پيشهی ما
کوه ما سينهی ما، ناخن ما تيشهی ما
بَهرِ يک جرعهی می ، منّت ساقی نکشيم
اشک ما بادهی ما ، ديدهی ما شيشهی ما
سلام
میگم این شعر یک اهنگ رپ نیست؟
اگر آنکه می رفت خاطره اش را می برد
فرهاد سنگ نمی سفت
مجنون آشفته نمی خفت
حافظ شعری نمی گفت
از مریم حیدرزاده است اصلا هم دوسش ندارم به علت کمبود "ی" گرفتارشم
شعر قشنگی بود از کیه ؟ می دونید؟
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
راستش منم خوشم نیومد روم نشد بگم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شعر ترانه قدیمی هست. پریسا خیلی قشنگ خوندتش
تکرار کردم ترحم مال ما نیست
ترحم جرمِ سنگینیست
جرم ما دلتنگی است
چارهُ ما تنهاییست
گفتمش برو دل ما پرِ زخمِ
زخم تو هم دیدنیست
چاره ما دلشکسته گیست
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
شرمنده که نمیتونم جواب مناسب به شعراتونو بدم.
تو به من خنديدي
و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق اين پندارم
كه چرا
خانه كوچك ما سيب نداشت
مناسب بود قشنگ هم بود
این شعری که گذاشتم احتمالا باید تکراری باشه اما دوسش دارم
تنها در آينه
يك بار ديگرم
من بودم و خودم . . .
هر بار پرپرم
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ويرانه خويش
بخدا می برم از شهر شما
دل شوريده و ديوانه خويش
می برم، تا كه در آن نقطه دور
شستشويش دهم از رنگ گناه
شستشويش دهم از لكه عشق
زينهمه خواهش بيجا و تباه
زیبا بود
خروسه میگفت:
- قوقولی قوقو. قوقولی قوقو؟
هرچی میخوای فوری بگو.
مرغه میگفت:
- حسنی برو تو کوچه.
بازی بکن با جوجه.
غازه میگفت:
- حسنی بیا،
با هم دیگه بریم شنا.
توی ده شلمرود
حسنی دیگه تنها نبود
***
با اجازه