دستی که زخم می زند ٬ نا پيداست
اما زخم٬
عريان تر از طلوع آيينه در روز است
شايد که تن به تيغ دوست سپردن
راهی به سوی توست...
سلام
Printable View
دستی که زخم می زند ٬ نا پيداست
اما زخم٬
عريان تر از طلوع آيينه در روز است
شايد که تن به تيغ دوست سپردن
راهی به سوی توست...
سلام
در مرگ ِ من نماز وحشت بخوان
- اگر خود دچار ِ اين مراسم ِ اجباري! -
كه مرگ ِ من پايان ِ جهان است!
عبور ِ پرستو از پهنه ي تقويم!
سقوط ِ واپسين ِ برگ از پيچك ِ دُگم ترين ديوار...
بر لبانم گل ِ سرخي بگذار
تا طعم بوسه هاي تو با من باشد،
آن دَم كه اُستوار
از جاده هاي تَقته ي دوزخ مي گذرم!
*-*--
سلام دیدید بر باد رفتم
من تمام پرنده های بی وطن را
به تو تشبیه کرده ام
و هیچ گاه پرنده ای را
که فرود آمد
دوست نمی دارم
کاش دستهای تو باشد
بر میدان این نگاه
و خلسه ناگزیر
من بیدار می شوم...
چرا؟
من تو را دوباره حس می کنم
در این غربت
به نیازی که درد عشق
مسمایش شد
در این گدوک ماز شب
در این سیاه جای پای سرنوشت
شکار تو
دوباره می کند مرا روانه
با وجود آنکه
از غرابت این راه
نبض تند این زمانه گفته بود
-----------
چرا رفتی به باد آیا؟
در زخم مهتاب
دز آن جا که حرفی
کلامی
گلوی مرا چنگ می زد
برای تو شعری سرودم
به رنگ ستاره
به رنگ غزل
چه دیدیم از این عطش های جان سوز
از آن روز
تو رفتی
دلت مثل لبخند گل بیکران بود
مثل آسمان بود
همه حسرت یک نگاه تو در سینه دارند
تو شاید همانی که من....
بلبل به سر چشمه چکار آمده اي؟
يا تشنه شدي يا به شکار آمده اي
ني تشنه شده ني به شکار آمده اي
ديوانه شدي ديدن يار آمده اي
يامولا دلم تنگ اومده شيشهء دلم آي خدا زير سنگ اومده
کنکور شدم 8000 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باید به امید ازاد باشم
تو مگر یاد نداری
شب بارانی چشمان خمارم ازعشق
و زمین لرزه آن عصر دل انگیز بهار
و دریغی
که در آن اوج تماشا کردی
و خرامان رفتن
و ...
رفتن
همیشه رفتن .
------------
جای امید هست هنوز دادا
نمیگم خطا نکردم
من که ادعا نکردم
همه گفتن بی وفایی
ولی اعتنا نکردم...
دیدی!
دیدی شبی در حرف و حدیث مبهم بی فردا گمت کردم
دیدی در آن دقایق دیر باور پر گریه گمت کردم
دیدی آب آمد و از سر دریا گذشت و تو نیامدی ! ...