به بهانه پخش قسمتهاي پاياني مجموعه «يوسف پيامبر»
«يوسف قرآن» از منظر تفسيري حجتالاسلام قرائتي
خبرگزاري فارس: حجتالاسلام محسن قرائتي به عنوان يكي از مفسران زمانه ما داري بياني شيرين و همه فهم است كه با پشتوانه مطالعات عميق تفسيري نكات ظريف و كاربردي از آيات قرآن كريم به دست ميدهد؛ شنيدن تفسير سوره يوسف از زبان وي حلاوتي ديگر دارد.
به گزارش خبرنگار آئين و انديشه فارس داستان حضرت يوسف به عنوان احسنالقصص در قرآن كريم ذكر شده است؛ اين قصه قرآني منبع الهام بسياري از شاعران و نويسندگان گذشته و حال بوده است؛ به بهانه پخش قسمتهاي پاياني سريال «يوسف پيامبر» بخش هاي از كتاب يوسف قرآن حجت الاسلام محس قرائتي كه حاصل درسهايي از قرآن اين مفسر هم روزگار ماست، منتشر ميشود.
« (87) يا بني اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتائسوا من روحالله إنه لا يايس من روح الله إلا لقوم الكافرون
اين پسرانم (بار ديگر به مصر) برويد و از يوسف و بردارش جستجو كنيد و از رحمت خداوند مأيوس نشويد، حق اين است كه جز گروه كافران، از رحمت خداوندي مأيوس نميشوند.
نكتهها:
* «تحسّس» جستجوي چيزي از راه حس است. «تجسّس» به جستجو كردن در مورد بديها و «تحسّس» به جستجو در مورد خوبيها گفته ميشود.
* به تعبير راغب، «روح» و «روح» به معناي جان است، ولي «رَوح» در موارد فرج و رحمت به كار ميرود، گويا با گشايش گره و مشكل، جان تازهاي در انسان دميده ميشود.
در تفسير تبيان آمده است: «روح» از «ريح» است، چنانكه انسان با وزش باد احساس راحتي ميكند با رحمت الهي نيز انسان شادمان ميگردد.
*براساس روايات، يأس از رحمت خدا، از گناهان كبيره است.
پيامها:
1- پدر نبايد با فرزندانش قطع رابطه دائمي كند. (گرچه در آيه 84 پدر از فرزندانش روي گرداند ولي در اين آيه بار ديگر به آنان توجه كرد و فرمود: اي فرزندانم.) «فتولّي عنهم - يا بنّي»
2- شناخت و كنجكاوي، نياز به حركت دارد. «اذهبوا فتحسّسوا»
3- رسيدن به لطف الهي، با تنبلي سازگار نيست. «اذهبوا، ولا تيئسوا»
4- اولياي خدا، هم خود مأيوس نميشوند هم ديگران را از يأس باز ميدارند. «لاتيئسوا»
5- يأس، نشانه فكر است. «لاييئس... الاّ القوم الكافرون» زيرا انسان مأيوس، در درون خود ميگويد: قدرت خدا تمام شده است.
(88) فلمّا دخلوا عليه قالوا يا ايّها العزيز مسّنا و أهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعة مّزجاة فأوف لناالكيل و تصدّق علينا إنالله يجزي المتصدّقين
پس هنگامي كه (مجدداً) بر يوسف وارد شدند، گفتند: اي عزيز! قحطي ما و خاندان ما را فرا گرفته و (براي خريد گندم) بهاي اندكي با خود آوردهايم، (اما شما كاري به پول اندك ما نداشته باش) سهم ما را بطور كامل و فاكن و برما ببخش، زيرا كه خداوند كريمان و بخشندگان را پاداش ميدهد.
نكتهها:
* «بضاعت» به مالي گويند كه عنوان «بها» به خود بگيرد. «مزجاة» از ريشه «ازجاء» به معناي طرد كردن است. از آنجايي كه معمولاً فروشندگان بهاي كم را برميگردانند، «بضاعت مزجاة» گفته شده است.
*برخي از مفسران گفتهاند: مراد از «تصدّق علينا» درخواست بازگرداندن بنيامين است.
* در روايات آمده است: يعقوب نامهاي براي يوسف نوشت كه محتواي آن تجليل از يوسف، بيان قحطي كنعان، تقاضاي آزادي بنيامين و تبرئه فرزندان از سرقت بود و به همراه فرزندان براي يوسف فرستاد. وقتي يوسف در مقابل برادران آن نامه را خواند، بوسيد و برچشم گذاشت و گريهاي كرد كه قطرات اشك بر لباسش نشست.
برادران كه هنوز يوسف را نميشناختند شگفتزده بودند كه اين همه احترام به پدر ما براي چيست؟ كمكم برق اميدي در دل آنها روشن شد. خنده يوسف را چون ديدند، با خود گفتند نكند او يوسف باشد.
پيامها:
- براي يعقوب، يوسف مطرح است؛ «فتحسّسوا من يوسف» ولي براي فرزندان گندم. «فأوف لنا الكيل»
2- تحقيركنندگان، روزي تحقير ميشوند. فرزنداني كه با غرور ميگفتند: «نحن عصبة» ما قوي هستيم، «سرق اخ له من قبل» برادر ما دزد بود، «انّ ابانا لفي ضلال» پدر ما در گمراهي آشكار است، امروز با حقارت ميگويند: «مسنّا و اهلنا الضرّ»
3- براي درخواست كمك و مساعدت، فرهنگ خاصي لازم است:
الف: تجليل از كمككننده. «ايها العزيز»
ب: بيان حال و نياز خود: «مسّنا و اهلنا الضّر»
ج: كمبود بودجه (فقر مالي). «بضاعة مزجاة»
د: ايجاد انگيزه در كمككننده. «فتصدّق علينا انالله يجزي المتصدّقين»
4- فقر و نياز، انسان را ذليل ميكند. «مسّنا و اهلنا الضر»
آنچه شيران را كند روبَه مزاج
احتياج است احتياج است اجتياج
(89) قال هل علمتم مّا فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم جاهلون
(يوسف) گفت: آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد آنگاه كه شما نادان بوديد.
نكتهها:
* در يك سؤال ممكن است اهداف گوناگوني نهفته باشد، اهدافي مثبت و سازنده و يا منفي و آزاردهنده، سؤال يوسف كه پرسيد آيا ميدانيد با يوسف و برادرش چه كرديد؟، ممكن است براي اين باشد كه من ماجرا را ميدانم. يا اينكه ممكن است هدف از سؤال اين باشد كه كار بدي كرديد، توبه كنيد و ممكن است هدفش تشفّي خاطر بنيامين باشد كه در جلسه حضور دارد و ممكن است هدفش سرزنش و توبيخ و ملامت يا به رخ كشيدن عزّت خود و يا سرزنش به اينكه با اين همه جنايت چرا اميد تصدّق داريد؟
در ميان غرضهايي كه مطرح شد، سه مورد اول با مقام يوسف سازگاري دارد، ولي باقي موارد، با فتوّت و كرامتي كه آيات بعد از يوسف گزارش ميكند، همخواني ندارد. او عليرغم اينكه نسبت دزدي شنيد، چيزي نگفت و سرانجام كار به برادران گفت: «لاتثريب عليكم اليوم»
* جهل، تنها به معناي ندانستن نيست، بلكه غلبه هوسها نوعي بيتوجهي است. انسان گنهكار هرچند عالم باشد، جاهل است چون توجه ندارد و آتش دوزخ را براي خود ميخرد.
پيامها:
1- پرونده خطاها و گناهان روزي گشوده و مورد سؤال قرار خواهد گرفت كه آيا ميدانيد چه كردهايد؟ «هل علمتم ما فعلتم»
2- فتوّت در آن است كه جزئيات خلاف مطرح نشود. لذا يوسف به طور سربسته پرسيد: چه كرديد؟ «ما فعلتم»
3- وقتي به قدرت رسيديم، ديگر مظلومان را فراموش نكنيم. «ما فعلتم بيوسف و اخيه»
4- فتوّت در آن است كه راه عذر به خطاكار تلقين شود. (يوسف به برادران خطاكار گفت: كارهاي شما در زمان بيتوجهي شما بوده نه اكنون) «اذ انتم جاهلون».