دل من میگه ازعمرم
یه روزم باقی بمونه
میاد اون عشق و امیدم
اون که تنها آرزومه
من امیدم به همینه
من امیدم به همینه
Printable View
دل من میگه ازعمرم
یه روزم باقی بمونه
میاد اون عشق و امیدم
اون که تنها آرزومه
من امیدم به همینه
من امیدم به همینه
***
هر کس به طريقي دل ما ميشکند
بيگانه جدا ، دوست جدا ميشکند
بيگانه اگر مي شکند حرفي نيست
من در عجبم دوست چرا ميشکند
---------------------------
شب بر همگی خوش
قربانتان
محمد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دست تو سرده تو دستم دیگه از زندگی خستم
اگه عاشقی همینه دل از اول نمی بستم
دیگه رد پایی از عشق توی چشمات نمی بینم
اما من مثل قدیما هنوزم عاشقترینم
شب خوش
ملک در سجده آدم زمين بوس تو نيت کرد
که در حسن تو لطفي ديد بيش از حد انساني
چراغ افروز چشم ما نسيم زلف جانان است
مباد اين جمع را يا رب غم از باد پريشاني
----
خوابم نبرد
يارب اين نو دولتان را با خر خودشان نشان
كاين همه ناز از غلام ترك و استر ميكنند
حافظ
سلام صبح بخير:11:
بگذار سر به سينه من تا که بشنوي
آهنگ اشتياق دلي دردمند را
شايد که بيش از اين نپسندي به کارعشق
آزار اين رميده سردر کمند را
بگذار سر به سينه من تا بگويمت
اندوه چيست عشق کدام است غم کجاست
بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان
عمريست در هواي تو از آشيان جداست
بگذار تا ببوسمت اي نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت اي چشمه شراب
بيمار خنده هاي توام بيشتر بخند
خورشيد آرزوي مني گرمتر بتاب
دلتنگم آنچنانکه اگر بينمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شايد که جاودانه بماني کنار من
اي نازنين که هيچ وفا نيست با منت
صبح شما هم بخیر
هرچه شكفتم تو نديدي مرا
رفتي و افسوس نچيدي مرا
ماندم و پژمرده شدم ريختم
تا كه به دامان تو آويختم
دامن خود را متكان اي عزيز
اين منم اي دوست به خاكم مريز
خوبي محمد جان؟
اين شعري كه گذاشتي از كي بود؟
زير چه ابر تيره اي باز کرده بودم پر و بال
تو رو بگو تو رو بگو چه بي وفا
انگار نه انگار با مني
نشستي بار قيب من حرف از محبت ميزني
مرحبا چه قلب سنگي داشتي تو
چه دل شهر فرنگي داشتي تو
مرحبا به اين همه عشق و وفا
چه دل زبر و زرنگي داشتي تو
وای از دست تو ای شیوهی عاشقکش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقهی زنجیر جنون گیر نکردی
عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی
یک زبان، یک صدا
دین و دل، جان و روح
یک فروغ، یک سحر، یک غروب
آه من، ناله ها
شور تو، باله ها
رقص و مرگ یک هوار:
های و های
های و های
مرده ها، روزه ها، یک اتم، یک فضا
سایه ها، سایه ها
پس ز پیش، پیش جدا
من ز تو، تو جدا
من اسیر، تو رها
واژه ها بی صفا
واژه ها بی دوا
دل غریب
دل نحیف
نبض ها بی صدا
قلب ها بی صدا
زندگی بی صدا...
--
سلام
جلال جان
اون به کارتون اومد؟