سلام
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
فردوسی
Printable View
سلام
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
فردوسی
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم.
سعدی
سلام
من که گاوی بر آورم بر بام
جز به تعلیم برنیارم نام
چه سبب چون زنی گوری خرد
نام تعلیم کس نیارد برد؟
هفت پیکر _ نظامی گنجوی
در خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق قهرمانان را بیدار کند.
سهراب سپهری
اصلاح میکنم:در =دور
سلام
در چشم های مادر
صد دشت آفتابی
صد کوهسار پر برف
صد آسمان آبی
در چشم های مادر
خوبی و مهربانی
در چشم های مادر
آواز باد و باران
شادابی هزاران
گلزار در بهاران
در چشم های مادر
امید و شادمانی
محمود کیانوش
واییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یی
چرا کسی شعر نمی نویسه؟
يوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ گرگ تو شد اي يوسف كنعاني من
پروين اعتصامي
نقطه ي عشق نمودم به تو هان سهو مكن
ورنه چون بنگري از دايره بيرون باشي
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
كي روي ره ز كه پرسي چه كني چون باشي
يه روزتوباغ پاييز
توروتكيده ديدم
زدي ريشه توقلبم
توروبه جون خريدم
من از خرابه دل
برات گل خونه ساختم
بهاروباتوديدم
به بوي توشناختم
به يادت كه مي افتم
مي لرزه دل ودستم
هزاردادمي زنم
هنوز عاشقت هستم....هنوزعاشقت هستم