-
زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم
ناز بنياد مکن تا نکَني بنيادم
مي مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فريادم
زلف را حلقه مکن تا نکُني در بندم
طره را تاب مده تا ندهي بر بادم
يار بيگانه مشو تا نبري از خويشم
غم اغيار مخور تا نکني ناشادم
رخ برافروز که فارغ کني از برگ گُلم
قد برافراز که از سرو کني آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزي ما را
ياد هر قوم مکن تا نروي از يادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شيرين منما تا نکني فرهادم
رحم کن بر من مسکين و به فريادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فريادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روي
من از آن روز که در بند توام آزادم
-
وسکوت........
زیباترین آواز در سمفونی تنهایی
در اوج فرو رفتن در خویش
در اعماق قله ی رهایی
به هنگامی که نمیبینی آشنایی که ببیند تورا
که برهاند تورا از قفس بغض
که بپرسد:
( ( به کدامین جرم به دیار تنهایان تبعید گشته ای؟))
کاش گوشی .سکوتم را میشنید!!!!
-
سکوت شبهای سیاه و بی صدا پر از بهانه های دل برای توست
هر ثانیه لحظه شماراین سکوت درحسرت لحظه ای خندیدن توست
درگیر و داردیدن خورشید شب درجست و جوی ردپای دل توست
پیدا نمی کند تو را اما هنوز هر شب میان آسمان درپی توست
قهراست حتی آسمان با این غریب تنها نیاز من فقط بخشش توست
شبها صدای ناله های جغد شب تنها صدا در قحطی آواز توست
میسوزم هرشب درفراق زلف تو پروانه ی قلبم پی شعله ی توست
آسان نیافتم من نگین عشق را تقدیم این جانم بهای عشق توست
-
نمي دونم چه طور ميشه زندگي بي تو واسه من
راضي نشو به مردنم نشكن نرو اي گل من
خودت ميدوني اون نگات آتيش به جونم ميزنه
از من نگير نگاهتوبگذار كه قلبم بزنه
هر چي بخواي همون ميشم فقط نگو مي خواي بري
بكش منو تا نبينم كه منو تنها مي گذاري
بدون تو دنياي من پر از سياهي و غمه
چه جور بگم كه رفتنت شروع اشك و ماتمه
اگه بري روز هاي من هيچ فرقي با شب ندارن
ابر هاي آسمون مي خوان از غم دوريت ببارن
سهم من از اين روزگارتنها تو هستي و چشات
تمام آرزوم فقط ديدن خنده رو لبات
تمام غمهات واسه من هرچي خوشي براي تو
زجرم نده با گريه هات الهي من فداي تو
-
من ، يه غريبه ، توي شهر بي وفايي
تو ، خود فرياد ، توي اوج بي صدايي
****
من ، تك و تنها ، توي اين زمونه ي پوچ
تو ، خود مقصد ، بهترين جا واسه ي كوچ
****
من ، يه درختم ، خشك و بي برگ توي بيشه
تو ، گل سرخي ، شاد و خندون تا هميشه
****
من ، يه جزيره ، كه جدا از همه خاكه
تو ، مثل دريا ، كه وسيع و صاف و پاكه
****
من ، پر ظلمت ، پر وحشت و سياهي
تو ، خود نوري ، مثل خورشيد مثل ماهي
****
من ، خالي از خويش ، گمشده تو بينهايت
تو ، مثل كوهي ، پر غروروبا صلابت
****
من ، يه پرنده ، سرنوشتم يه قفس بود
تو ، يه قناري ، آرزوت يه هم نفس بود
****
من ، پر گريه ، پر التماس و خواهش
تو ، ميكشيدي ، بر سرم دست نوازش
****
من ، مثل فرهاد ، جان به راه عشق داده
تو ، تا ته عمر ، دل به غير من نداده
-
بگو با من چرا تا کی نمی بینم تو را ای ماه
بگو تا کی اسیرم من اسیر درد ورنج و آه
نمی دانم چه خواهد شدحدیث عشق و دل دادن
چه پایان دارد این قصه نبرد غصه ها با من
به پاهایم توانی نیست شدم خسته ازاین تکرار
از این دور تسلسل ها میان گنبد دوار
درونم شعله ای سرکش برونم رو به خاموشی
به قلبم خاطراتی تلخ پر از حس فراموشی
زمن پرسند بهر چه چنین بی تاب و حیرانی
بیا ای آسمان بشنو دلیل این پریشانی
که اکنون مدتی باشد ندیدم دلبر خود را
ندیدم روی خندانش و آن چشمان زیبا را
-
خسته ام از اين زمونه خسته از دنياي نامرد
خسته از بازي هر روز خسته از حرفهاي پردرد
خسته از شعر نگفته يك بغل حرف تو سينه
حرفامو هميشه خوردم انگاري قسمت همينه
خسته از آوازوفرياد حسرت زخمه رو گيتار
زل زدن به قاب عكست قابي خالي روي ديوار
خسته از سوختن و ساختن مثل پروانه پي شمع
چون غريبه گنگ و ساكت تنها موندن توي يك جمع
خسته از گريه ي هر شب گريه هايي بي سرانجام
بغضي سنگين توي سينه هق هقي ساكت و آرام
خسته از دوري عشقت تو كه پاكي و پراحساس
پيشكش هرم نگاهت يك سبد پرازگل ياس
خسته از نبودن تو اي تو بهترين ترانه
مي پرستمت عزيزم هر شب وروزعاشقانه
-
دل و جانم فداي يك نگاهت تمام هستيم باشد برايت
اگرحتي بگويي رو توازدل بدان من تاابد سوزم به پايت
********
ازآن روزي كه يارازدردرآمد غموغصه شب تارم سرآمد
اسير آن دو چشم ناز گشتم ميان ظلمتم ماهي بر آمد
********
بود در سينه ام قلبي شكسته ميان آن غم عشقت نشسته
بگوبامن چه كردي توپريزاد عقابي گشته ام با بال بسته
********
مرا پروانه ها گر ميشناسند تو را گلهاي پرپر ميشناسند
توآنسان آشناهستسي كه حتي تو را ازعشق بهترميشناسند
-
فلک در یاد می مانی، بدان تاوان این را از تو می گیرم
فلک داغ دلم کردی، بدان داغت کنم یکشب
پدر رفتی به آرامی خدا پشت و پناهت باد
علی شیر خدا در روز محشر میزبانت باد
پدر، جانم، عزیزم، مهربان بابا، چرا رفتی؟ چه پیش آمد که ناگه مهر ببریدی؟
پدر، ای کاش می ماندی
هنوز این وازه را قلبم نمی فهمد_ دگر بابا نمی آید
دگر بابا نمی آید که دستم را به دستانش گره سازم
دگر بابا نمی آید
ولی ای کاش می آمد
ولی ای کاش یک لحظه، فقط یک لحظه یک لحظه
به دنیای غریب و بی کسی هایم سری می زد
عجب دردی دلم دارد، دلم امشب دگر در سینه میمیرد
دلم غمگین غمگین است، غمم سنگین و سنگین است
ندارم طاقتی دیگر
که اشک و ناله مادر، دل بشکسته و زار برادر
-
غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم
از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم
فرقی نداره بی تو بهارمون با پاییز
نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز
غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست
اینجا ولی آسمون اشک ریختن هم بلد نیست
غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت
فدای قلب نازت اون چشمای قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری
من که اینو می دونم که تو چقدر صبوری
غصه نخور مسافر بازم میای به زودی
ما رو ببین چه کردیم از وقتی تو نبودی
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
از دل تو میدونم هیچکی خبر نداره
غصه نخور مسافر همیشه که اینجوری نیست
همیشه که عزیزم راهت به این دوری نیست
غصه نخور مسافر تولد دوباره
غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره
غصه نخور مگه تو کنار دریا نیستی
من چشم به راهت می مونم ببین تو تنها نیستی
غصه نخور مسافر غصه کار گلها نیست
سفر یه امتحانه به جون تو بلا نیست
غصه نخور مسافر تو خود آسمونی
در آرزوی روزی که بیای و بمونی