اي نامه رسان عاشق آفرين بر تو به دوست پيغام رسان تا جان را با ميل و رغبت فداي نام او كنم طوطي طبع من كه مانند بلبل در قفس سرگردان و شيداست از عشق چشم و لب و دهان اوست.
زلف يار مانند داو و خال او مانند دانه است
من به اميد دانه در دام او افتاده ام.كسي كه مانند من در روز نخست جرعه اي از ساغر دوست نوشيد تا بتمداد رستاخيز همچنان از مستي سر بر نمي آورد.
بيش از اندكي از اشتياق خود را نميگويم.
زيرا بيش از اين دوست از گفته هاي من به ستوه مي آيد و رنج ميبرد.اگر دستم دهد مانند تو تياي به چشم ميكشم آن خاكي را كه زير پاشنه هاي دوست پهن شده است ميل من رسيدن به اوست و قصد او جدا
جدائي از من.بنابراين من از ميل خود صرف نظر ميكنم تا دوست به آرزويش برسد.اي دوست با درد و رنج و سوزش او بساز چونكه درد بي آرام دوست درماني ندارد