-
نظر به اون نامه که در دست فرده و بستن طناب دار، خودکشی به نظر میاد(نامه خداحافظی، وصیت و...)
سگ بعلت وفا و محبت، در انجام این تصمیم یاری نمیکنه و به احتمال زیاد در انجامش سرباز میزنه و به این خاطر این شخص گربه رو برگزیده که کار خودش رو میکنه و راه خودش رو میره و توجهی به بقیه نداره.
نکته ای که من در این اثر دیدم همون انتخاب مجری اعدام یا هر مجازاتِ(هر صدمه یا هر تعبیری) شخصی-اجتماعیِ تعمق برانگیزه، که نباید فردی باشه که خیلی فکر میکنه یا خیلی وابستگی یا عاطفه داره .
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ناامیدی به ادامه ی زندگی و امادگی برای فنا
ولی میتونه معنی مصمم نبودن در تصمیم گیری رو هم داشته باشه که فرمون رو سپرده دست گربه و دنباله رو هست! چرا که خودش راحت میتونست به تنهایی این نقشه رو عملی کنه البته اگر مصمم بود!
اون ماشین با چراغ های روشن میتونه به نوعی هوشیاری در لحظه آخر رو تداعی کنه( فرضا اگر ماشین از روی طناب بگذره احتمال پاره شدن طناب و اجرایی نشدن این عمل وجود داره:n18:)
-
اون گربه راه خودش رو میره، اما مرد که از نظر من میتونه یه انسان خرافه پرست باشه، هدفش رو سپرده به گربه و به نوعی گربه براش تعیین تکلیف میکنه که کجا بره! اما اون مرد گربه رو یا هر حیوان دیگه ای رو بر اساس خرافه مقدس میدونه و دنبالش میره. اما علم و آگاهی که ماشین و نورش باشه، که سخت ترین رقیب برای خرافات است نه اون حیوون بیچاره رو که چیزی سرش نمیشه، بلکه اون مرد رو که با وجود عقلی که داره، خودش رو سپرده به گربه نابود میکنه. اگه دقت کنید گربه داره رد میشه و موقعی که ماشین بشون میرسه به مرده میزنه.
در واقع اون مرد نمادی از جهل و نادانی و اون ماشین نمادی از علم و آگاهیه. گربه هم نقش گاویه که تو بعضی کشور ها پرستشش میکنن، ولی خودش تقصیری نداره.
و در آخر :
تا وقتی علم و آگاهی باشه، جایی برای جهل و نادانی نخواهد بود.
-
گربه داره دنبال موشی چیزی که بهش علاقه داره میره و آدم حتما علاقه داره به گربه.دلبستگیش هم مشخصه.ولی اونهم دنبال موشه دیگه.جاده خطر تصادف داره و علاقه تو ممکنه تو رو به سمت چیزی که ازش نفرت داری بکشه! و تصادف کنی و بمیری!خلاصه تفسیر های عجیبی از علم و خرافات جالبه از یه عکس.همیشه بعضی آدمهای خردمند عموم آدمها رو بوسیله علایقشون به سمت هدفشون میکشانند.و یا سر کارشان بگذارند.حالا آدم توضیح بده بابا هدف من این نبود!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خفقان رسانه ای
جلوگیری از گسترش ابراز اعتراض با اعمال محدودیت های اطلاع رسانی
فیلم اون اعتراض کنندگان بدون اتصال گوشی راه به جایی نمیبره و وقتی توسط کسی دیده نشه نمیتونه گسترشی داشته باشه و به جایی برسه!
-
نکته دیگری هم که بنظرم میاد : میخواد به اون عوامل بگه شما خیلی کوچک تر هستید که بخواید با قطع یک ارتباط ( ارتباط سیمی ) این واقعه رو پنهان کنید.
چون گوشی از راههای دیگه بلوتوث و وای فای و ... این اعتراض رو پخش میکنه و شایدم اون سیم فقط برای سرکار گذاشتن اون افراد باشه !
-
-
اون خورشید نشان از خرد و عقل و آگاهیه و همونطور که معلومه اون فرد هم در حال رفتن به سوی اونه و سایه ی اون در این عکس به معنی جاهلیت و نادانیه، که این دو هیچگاه به هم نخواهند رسید و سایه ی تاریک همیشه از خورشیدی درخشان فراری است.
+
یعنی در واقع اون سایه توانایی روبرو شدن با خورشید رو نداره، چون اگه قراره جدالی بینشون باشه، این سایه است که شکست میخوره نه خورشید.
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه پای رفتن هست نه دل به ماندن!
من تا این عکس رو دیدم این جمله در ذهنم تداعی شد
من تعبیرم از تاریکی و روشنی همان گذشته و اینده ی انسان هست
فکر میکنم این عکس از گذشته ی تاریک انسان حکایت میکنه اگر دقت کنید پشت مرد به این سیاهی هست و این یعنی گذشته هاش!
اگرچه عزم داره به سمت روشنی حرکت کنه و به اینده فکر کنه
اما
این سیاهی نامتناهیست!((چون اگر توجه بشه تمام کل مسیر تا خوده خورشید کشیدگی خط سیاه در دوطرف همچنان ادامه داره!))
-
جدال عشق و عقل
و شاید به نوعی، جبر زمانه
وقتی یه چیزی این همه کـــــــــش میاد
یا به سرعت میره رو به عقب، عقب تر از جایی که اول بود
یا به سرعت بطرف جلو پرتاب میشه و دیگه اگر هم بخواد نمیتونه برگرده
اینم اونه، یا باید "ماند" (در تاریکی و گذشته ای که ازش خبر داریم) یا باید دل کند و "رفت" (به آینده ای که میتونه پر از روشنی و امید باشه، ازش خبر نداریم) و مشخصه این وضعیت پایدار نمیمونه [در تایید خط سوم پست Atghia]
با تشکر مهران...
-
از طرفی خورشید حقیقت به قدری پر فروغه که نمیشه به راحتی به اون نگاه کرد ؛ و دست یابی به اون مشکل هست ...:n01:
و ازطرفی دیگه کافیه شخص رو بر گردونه و راه نادانی رو انتخاب کنه ... دیگه نیاز به ادامه دادن راه توسط شخص نیست .. چون نادانی خودش شخص رو مثل اهن ربا به سمت خودش می کشونه...
:n16:
-
شنیدین که میگن طرف از سایه خودش میترسه ؟ اینجا سایه از صاحب خودش میترسه ! :n02:
-
من میگم این بنده خدا عاشقه میخاد خودشو به عشقش که خورشیده برسونه ولی عقل می خاد جلویش را بگیرد که هر گز نمی تونه این کار رو بکنه.
همون طور که بعضی عوامل میخوان جلوی ادم رو از رسیدن به عشقش بگیرن ولی خدا دست همه شون رو کوتاه کرده..
-
-
طبیعتا شخصی هم که میخواد از ماشین پیاده شه و هم آخور این خوک ها شه از لحاظ ارزش با اینا برابره دیگه! ...
مواقع بسیاری هستن که افرادی که به اندازه همین خوک ها هم ارزش ندارن به درجه و مقامی میرسن که با محافظ و ... به محلی میرن ... لبته ارزش وجودیشون هیچ تغییری نکرده... ( عاقبت گرگ زاده گرگ شود ... ** ... گر چه با ادمی بزرگ شود)
-
لیاقتی نیست اما جاه و مقام هست،
مهم نیست شما چه کارهایی بلدید، مهم این است که چه کسی هستید ولی خوب به قول ناپلیون بناپارت:
هیچکس آنقدر ابله نیست که لیاقتی هیچ کاری را نداشته باشد،
ولی شاید لیاقت این فرد فرش قرمز نباشد، او بی لیاقت نیست، لیاقت هایی دارد مثل خوردن غذای خوک ها و در مقامی قرار گرفته که هرچقدر هم فرش قرمز برایش پهن کنند بر ارزش او افزوده نمیشود و بازهم به سوی آن غذا ها خواهد رفت.
برای مثال رییس جمهوری که لیاقت این مقام را نداشته باشد، طوری کشور را اداره خواهد کرد که گویا حیوانی همچون خوک درحال اداره ی این کشور است.
و در آخر:
شاید کسی لیاقتی مقامی را که دارد، نداشته باشد، اما نحوه کارکردن او، هدف او و موفقیت های اون به لیاقت او بستگی خواهد داشت.
-
درود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگر لـایه های ادامه جاده رو درنظر بگیریم ... مرد فعلـا اول جاده ــست پس میتونیم اینگونه برداشت کنیم که ...
اول هرکاری سخت و طاقت فرساست . مشکلـات که در حین انجام کار و یادگیری و تمرین (بادی که کت مرد رو تکون میده) هست به کنار ...
گاهی خودِ شخص هم از این کار خسته و ناامید میشه و میخواد ترک کنه (سایه) ولی وقتی سرش رو میگیره بالـا و نگاهی به آینده روشن خودش میندازه انگیزه پیدا میکنه که راه رو ادامه بده و به مقصد و هدف خودش برسه ... به قولی تا اینکه تو کارِ خودش اوستا بشه !
با تشکر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تفسیر من:
1) کنجکاوی همیشه مفید نیست, گاهی میتواند سر انسان را به باد دهد, اگه دقت کنید اون مرد نمی دونسته پشت دیوار چیه و کنجکاوی وادارش کرده این کارو انجام بده.
2 ) انسان وقتی مجبور به انجام کاری باشه, هیچ وقت اون کار رو انجام نمیده. اون دیوار میتونه این معنی رو بده: ورود و عبور ممنوع. همین جمله یعنی جبر و انسان بیشتر سعی میکنه از اونجا عبور کنه ببینه چه خبره. گرچه شاید خودش ندونه ممکنه جونش در خطر باشه.
-
شاعر میگه علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی ؛ ولی این شخص (نادان) برعکس ، فکر میکنه همه چیزو میدونه فقط باید عمل کنه.
در اینکه سر این شخص بوی قرمه سبزی میده که شکی نیست ؛ باید احتیاط و تعادل همیشه سرمشق آدم باشه .
ولی اون میله رو طوری گرفته که بجای پرش با کله میره تو دیوار !! چون باید موازی با نیزه پرش انجام بدیم نه اینکه پاها رو دوطرفش بذاریم !
-
تفسیر انچنان سختی نیست :دی
سرنوشت مخترع این ورزش رو میبینیم
بی شوخی :: سرنوشت انسانهای عجولی رو نشون میده که همیشه بدون فکر کاری رو انجام میدن
اگه کمی عاقل بود و به فکر عاقبت کار بود باید قبل از اینکار میرفت لبه ی دیوار تا اونطرف رو بازرسی بکنه
Sent from my iPhone 5S using tapatalk
-
این تیکه از شایع یادم اومد :: نه شاه ها بلندن نه سربازا کوتاه
Sent from my iPhone 5S using tapatalk
-
به نظر من مفهومش اینه که آدم تا وقتی که امنیت طلبی و کنترل طلبی رو رها نکنه نمیتونه تجربیات جدیدی از شکست هاش یاد بگیره . گاهی باید پامونو جایی بذاریم که نمیدونیم کجاست ، که وقتی شکست خوردیم بدونیم چرا شکست خوردیم تا اینکه تا آخر عمر ندونیم اگه فلان کار رو می کردیم چی میشد
-
-
پایداری و استمرار قدرت ها در گرو فدا شدن زیر دستان است
حفظ قدرت با قربانی کردن هم تیمی ها!
توضیح اینکه سربازها در بین مهره های شطرنج پایین ترین رتبه رادارند همچنین بدلیل همرنگ بودن هم تیمی رده بالاها هستند...
-
این تصویر رو که دیدم ناخودآگاه یاد این جمله افتادم:
"تمام تاریخ عبارت است از جنگ دوسربازی که یکدیگررانمیشناسند و میجنگند برای دو نفری که یکدیگر را میشناسند و نمیجنگند....!!"
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گاهی اوقات زورگویان, به شما آزادی هایی میدهند. همچون این پرنده که از این قفس به بیرون رفته ولی گرچه خود نمیداند اما به جایی میرسد که دیگر اجازه ی پیشروی ندارد و شاید آزادی محدودی در اختیار داشته باشد, اما اینها تنها برای بستن دهان اوست. هیچ نوع آزادی ندارد تنها یک خیال است و آن خیال این است که او هم اکنون آزاد است ولی در حقیقت در بند است. مصداق این موضوع را برای انسان هم میشود مثال زد که در دنیای ما بسیار دیده میشود
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آزادی محدود (( این دوک بهرحال تا جای خاصی یاری میکنه و اجازه پرواز پرنده رو میده))
آزادی مشروط (( اون دسته که بیرون از قفسه براحتی میتونه همون مقدار نخ باز شده رو هم جمع کنه و پرنده رو به قفس برگردونه!))
-
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یک مثل چینی میگه:
دانايان سكوت مي كنند،با استعدادها گفتگو مي كنند و ابلهان اهل مجادله اند.
کلاغ ها پرسرو صدا هستند و وقتی چندتا کلاغ جمع باشند پرهیاهو!
این عکس من رو به این فکر میبره که افراد نادان معمولا شلوغ بازی در میارن و داد و قال دارند
ولی کسانی که سکوت میکنند (مثل اون عقاب) معمولا عملگرا هستند و در تنهایی تصمیمات بهتری میگیرند
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کلاغ ها در حال خوش گذرانی هستند اما از آینده ای که عقاب با نگاه به افق اون رو می بینه، غافلند.
فکر عقاب هم مثل خودش همیشه در اوج سـیر میکنه.
-
این جمعیت متشکل از عقاب و کلاغ من رو یاد شعری از علی بهمنی انداخت :
-
اگر در یک جمع با بقیه فرق داشته باشی، محکومی به تنهایی، به بی محلی، به کمتر حرف زدن، به بیشتر فکر کردن ...
-
یاد این سخن ژان ژاک روسو افتادم:
عموما کسانی که زیاد میدانند، کم حرف میزنند و کسانی که پرحرف هستند ، کم میدانند.
بین پرندگان کلاغ همیشه معروفه به پر سر و صدایی و البته صدای نا ملایم بر خلاف عقاب. عقاب خیلی کم تر کلاغ سر و صدا داره و همیشه یه پرنده شکاری موفق بوده و دیدید که وقتی میخواد خرگوش رو بگیره اول
آروم بالای سرش پرواز میکنه بعد با یه حرکت هوشمندانه خرگوش رو شکار میکنه. این عکس از تشبیه استفاده کرده عقاب رو به افرادی کم حرف در حین حال متفکر و کلاغ ها رو به افرادی وراج و در عین حال نادان.
نمیدونم کجا بود یه سخنی شنیدم میگفت: نادان ها معمولا ( عذر میخوام ) مثل الاغ همیشه در حال عر عر کردن هستند و در مغزشان هیچ تفکری نیست.
-
-
507
چند وقت پیش برای فراری دادن کلاغ ها ، در موردشون تحقیق میکردم که متوجه شدم برخلاف تصورم کلاغها موجودات بسیار باهوش و حتی انتقام جویی هستن که اکثر روشها رو پس از مدتی یاد میگیرن و شرطی نمیشن. و نکته جالبتر این بود که از صدای عقاب میترسن . اما نه عقاب و نه انسانها راحت نمیتونن از پس دسته کلاغها بر بیان.
هر چند دید ما نسبت به کلاغ خوب نیست و در خیلی از کشورها کشتن کلاغ مانعی نداره ، اما حیوان مفیدیه و بنظرم تنها نقطه ضعفش سروصدای زیاد هست که در مقابل عقاب به بی عقلی و پُرچانگی تعبیرش کردیم.
سكوت بر دانا و نادان هر دو زيبنده است ؛ عيب نادان را مي پوشاند و دانا را فرزانه تر جلوه مي دهد.
-
این تصویر منو یاد شعر عقاب از پرویز خانلری میندازه.
جایی که از زبان عقاب میگه:
یادش آمد که بر آن اوج سپهر _هست پیروزی وزیبایی ومهر
فر آزادی وفتح وظفراست_نفس خرم بادسحر است
دیده بگشود وبه هر سو نگریست_دید گردش اثری زین هانیست
وبعد به کلاغ میگه:
سال ها باش وبدین عیش بناز_تو ومرداب تو وعمر دراز
من نیم درخور این مهمانی_گند ومرداب تورا ارزانی
گر در اوج فلکم باید مرد_عمردر گندبه سر نتوان برد......
-
-
تمثیلی از لبخند مرگ که بدون اینکه بدونیم در پس زندگی هست . ( جمجمه ای که در تصویر دیده میشه )
ترویج گداپروری و روشهای پوپولیستی .
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ظاهرسازی: کادو کردن وسیله ای که نه تنها مفید نیست بلکه شرایط رو بدتر هم میکنه + اون پرنده هم شاهد کادو دادن باشه و فکر کنه که بــــــه چه ادم دلسوزی!
بیانگر این دیدگاه که افراد قشر بالاتر نه تنها کمکی به قشر ضعیف نمیکنند حتی مایل هستند وضعیت اونها بدتر هم بشه