دیالوگ ماندگاری از فیلم Broken City 2013
شهردار: باید بفهمیم چی میخواد.
رئیس پلیس: بنظر میرسه دنبال عدالت باشه، قربان.
شهردار: خُب، هیچ کس به عدالت نمیرسه.
Printable View
دیالوگ ماندگاری از فیلم Broken City 2013
شهردار: باید بفهمیم چی میخواد.
رئیس پلیس: بنظر میرسه دنبال عدالت باشه، قربان.
شهردار: خُب، هیچ کس به عدالت نمیرسه.
سریال southland
افسر پلیس در حال بازبینی مدارک بچه سوسول پولدار هالیوود:
پسره: تو میدونی بابای من کیه؟
افسر پلیس: نه چطور مگه؟ مامانت بهت نگفته؟
Cersei Lannister: What are you doing?i
Sansa Stark: Praying.i
Cersei Lannister: Praying? What are you praying for?i
Sansa Stark: For the Gods to have mercy on us all.i
Cersei Lannister: Oh, shut up, you little fool. Praying for the Gods to have mercy on us all? The Gods have no mercy, that's why they are Gods. My father told me that when he caught me praying. My mother has just died, you see. I didn't really understand the concept of death. The finality of it. I thought if I prayed very very hard, the Gods would return her to me. I was four.i
Sansa Stark: Your father doesn't believe in the Gods?i
Cersei Lannister: He believes in them, he just doesn't like them very much.i
سرسی لنیستر: داری چی کار میکنی؟
سانسا استارک: دعا میکنم.
سرسی لنیستر: دعا میکنی؟ واسه کی؟
سانسا استارک: به درگاه خدایان دعا میکنم تا به همه ما رحم کنن.
سرسی لنیستر: تو چقدر سادهای دختره احمق. به درگاه خدایان دعا میکنی که به هممون رحم کنن؟!!! خدایان که رحم ندارن! واسه همینه که خدا شدن! من هم داشتم مثل تو دعا میخوندم که پدرم اینو به من گفت. مادرم تازه مرده بود. خب هنوز مفهوم مرگ رو درست نمیفهمیدم. اینکه آدما با مرگ تموم میشن. فکر میکردم اگه خیلی زیاد دعا کنم، خدایان اونو به من برمیگردونن. چهار سالم بود.
سانسا استارک: پدرتون به خدایان اعتقاد نداره؟
سرسی لنیستر: چرا، اعتقاد داره، ولی زیاد ازشون خوشش نمیاد.
Game of Thrones - Season 2 - Episode 9
الیس مرگان ( شخصیت روان پریش ؟؟!! سریال ) :تو قانوني رو كه بهش خدمت ميكني رو زير پا ميزاري
?Alice Morgan: You'd degrade the law you serve just to protect some woman who cast you aside like offal
DCI Luther: [puts his wedding ring back on] In a second.
Alice Morgan: And you think I'm the monster ?. Love is supposed to dignify us, exalt us.
.How can it be love, John, if all it does is make you lonely and corrupt
Luther turns and walks away] Answer the question! Don't turn your back on me
فقط بخاطر حمایت از زني كه تورو آشغال هم نميدونه ؟ ( منظور الیس : همسر جان لوتر که بهش خیانت کرده و تقریبا از هم جدا شده اند )
بازرس ارشد جان لوتر : [جان سریع حلقه ازدواجش رو میکنه دستش ] در کمتر از یک ثانیه اینکار رو میکنم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
الیس مرگان : و تو فكر ميكني این منم که هيولام ؟ عشق بايد به ما شان بده باید مارو متعالي كنه
اين چه عشقي هست جان ، كه تورو تنها و فاسد ميكنه ؟
[ جان صورتش رو برمیگردونه و حرکت میکنه ] جواب سوال رو بده ! پشتت رو به من نکن...
....
سریال لوتر شاهکاری دیگر از بی بی سی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
The Walking Dead
Season 4 Episode 5
Internment
هرشل برای اولین بار مجبور میشه با یک چاقو به مغر کسی فرو کنه که به تازگی مرده تا تبدیل به یک واکر نشه.
ریک صحنه رو میبینه و گفتگویی که میونشون رد و بدل میشه به اینجا میرسه که هرشل میگه
.I talked to him yesterday about Steinbeck
دیروز دربارهی استاینبک باهاش صحبت کردم
.He told me a quote
اون به من یه نقلقول گفت. (منظور هرشل نقل قولی از جان اشتاین بک ـه)
"A sad soul can kill quicker than a germ"
"یه روح غمگین میتونه زودتر از یه میکرب آدم رو بکشه"
Sherlock Season 2 - Episode 2 The Hounds of Baskerville
Once you've ruled out the impossible
whatever remains, however improbable
must be trueوقتی که ناممکن رو حذف کنی
هر آنچه باقی میمونه، هرقدر هم که امکانش کم باشه
باید حقیقت باشه
Sherlock
Season 3 - Episode 00
Unlocking Sherlock[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما در کتاب در متن داستان "نشانهی چهار"
How often have I said to you that
,when you have eliminated the impossible
,whatever remains, however improbable
...must be the truth
Sherlock Holmes -
The Sign of the Four (1890)l
Sir Arthur Conan Doyle
Chap. 6, p. 111[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چند بار به تو گفتهام که
وقتی ناممکن را حذف کرده باشی،
آنچه باقی میماند، هرقدر هم که بعید،
باید حقیقت باشد؟
نشانه چهار
سر آرتور کانن دویل
مژده دقیقی
بخش 6 ص. 54[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پیشنهاد:
نگاه کنید به مجلهی داستان همشهری. دی ماه 92. ص 23
در فیلم اوای باران وقتی باران و افرین دعواشون شد شکیب افرین رو حمایت نکرد افرینم داشت میرفت که موقع رفتن گقت:
" وقتی نداری نازکش, برو رو به قبله دراز بکش "
دیالوگ در قسمت چهارم سریال سرزمین کهن: " این خانواده اسمشون فقط بختیاریه اگه غیرت بختیاری ها رو داشتن این کارها رو نمیکردن "
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
...تو کسی رو مبینی؟
بله ینفر که داره بهمون نزدیک میشه
باشه باشه گوشکن تا حالا ازینا دیدی؟
بله
بلدی ازش استفاده کنی؟
نه
پس هرگز نکن چیزه خیلی بدیه ولی فعلن کاری که میخوام بکنی اینه که اینو نشونه یری طرف اون ادم بدی که داره دنبالمون میاد و مغزشو با گلوله بزنی
بکشمش؟
آره اون خیلی خطرناکه، نزدیکه؟
بله
خیلی خب بزنش اون بی پدرومادرو بزن یراست بفرستش به درک
نمیتونم
چی؟
نمیتونم بزنمش
خیلی خب راه بیوفت بریم
الان کجاست؟
روبروتِ
سمت راست منه یا خودت؟
هیچکدوم
...
دیالوگ های ماندگار پلیس آهنی
آلکس مرفی: تو بامن میای!.. زنده یا مرده!
" به پلیس زنِ زخمی: ناراحت نباش، اونها درستت می کنن!
خلافکار: تو مردی ، ماتو رو کشتیم ، ما تورو کشتیم!!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ديالوگ قمربانو (همسر رضا خوشنویس):
بعد آدمها میآمدند... چه اسمِ... با مسمايی داشتند
-آدمها
ولینعمت آنها بودند نه ما. ضيافت حقيقی آنوقت بود، آدمهایِ خانه میآمدند. آدمها كه اين سفره ِ پر بركت، حاصل ِ كارشان بود. يكی يكی مینشستند گردِ هم، شانه به شانه، زانو به زانو، زنُ و شوهرُ و غلامْبچه، سورچی و باغبان و مطبخی.
قاب و قدح دست به دست میگشت، تنگها در گلو جاری... نوشِ ِ جانِتان، كه اين سفره دسترنجِ شماست، ماييم كه مفتخوريم... نه شما ريزهخوار.
از سريال هزار دستان ساخته علی حاتمی، قسمت سوم، دقايق 36 و 37
ديالوگ قمربانو (همسر رضا خوشنویس):
هر آدم از خودش تصوری دارد.
-آن روزها خودم را در هيبت اسب سفيد سركشی میديدم كه به خواستگاران نه سواری میداد، نه دهنه... هــه!
خواستم قاطی آدمها شَم...راهم ندادند... گفتند حيف از دستهایشما. مرا گذاشتند... در حسرتِ كار خانه. جارو كردن، هاون كوفتن، رختخواب انداختن، آتشچرخان چرخاندن. چارهای نبود جز اينكه درخانهِ پدر... چشم بهراهِ خانهِ شوهر باشم.
و خيلِ خواستگاران... از اين تبار بودند
-محتضرالدوله، ملك التفاله، نفرت المولك، غايت السلطنه!
خفتِ خانهماندگی از عزتی كه آقا میخواست به سرَم بگذارد تا هوویِ تاج الملوك باشم، بهتر بود.
خدا به زمينیها نعمت فراوان داده و هيچ چيز بهتر يك مرد بيمار نيست برای زن... كه تازه آن، نه آقا باشه نه نوكر، نه فرمانده نه امربر، مرد بيمار غريبی كه در اختيار باشه، نه در خدمت... كه با گذر زمان صاحب اختيار میشه.
از سريال هزار دستان ساخته علی حاتمی، قسمت سوم، دقايق چهل تا چهل و دوم.
پ.ن: اين سكانس يكی از سكانسهای بسيار محبوب من از سريال هزار دستان هست... همه چيز را در اين سكانس دوست دارم... از اسب سفيد در سرسرای خانه گرفته تا گفته آخر ديالوگ قمر بانو.
Game of thrones تایوین کبیر The house that puts family first will always defeat the house that puts the whims and wishes of its sons and daughters first A good man does everything in his power to better his family's position , regardless of his own selfiesh desires.
دیالوگ های سریال Breaking Bad کبیر به نظرم بهترین و ماندگارترین زیالوگ هاست
مخصوصا اونجاش که والتر بر میگرده به زنش میگه
I'M NOT IN DANGER I AM THE DANGER
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
There's an old saying
'That which doesn't kill you, makes you stronger'
I don't believe that.
I think the things that try to kill you
make you angry and sad.
...
Strength comes from the good things
- your family, your friends, the satisfaction of hard work.
Those are the things that'll keep you whole.
Those are the things to hold on to when you're broken.
یه جمله قديمي هست که ميگه
"آن چیزی که تو را نکشد، قوي ترت ميکند"
من این رو قبول ندارم
،فکر ميکنم، چيزي که مي خواد تو رو بُکشه
.تو رو عصبانی و ناراحت میکنه
..
،قدرت از چيزهاي خوبي مياد،خانواده ات
دوست هات، رضایت بعد از تلاش و کار زیاد
.اون هاست که تو رو يکپارچه نگه ميداره
،اون هاست که وقتي داغون شدي
.تو رو سرپا نگه ميداره
jax teller
sons of anarchy
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
?Boyd: Where you going
Raylan: I'm going after the young lady with the automatic weapon.
Boyd: I'll get her
.?Raylan: What are you gonna do after you get her
?Boyd: I ain't quite figured that out yet. Are you gonna shoot to stop me
Raylan: Maybe
Boyd: I'm pretty sure you're empty.
?Raylan: You gonna bet your life on that
Boyd: No Raylan, I'm gonna bet my life on you being the only friend I have left in this world
ریلان = کلانتر
بوید= خلافکار / دوست دوران بچگی ریلان
بعد از یک درگیری مسلحانه یک دختر خلافکار به پدر بوید شلیک میکنه و فرار میکنه
بوید:کجا داری میری ؟
ریلان:دارم میرم دنبال اون خانم جوان که اسلحه داره
بوید:من میرم میگیرمش
ریلان: بعد از این که گرفتیش میخوای چیکار کنی؟
بوید:هنوز تصمیم نگرفتم .تو میخوای برای این که نرم دنبالش بهم شلیک کنی ؟
ریلان:شاید
بوید:من مطمئنم اسلحه ت فشنگ نداره
ریلان: تو میخوای سر زندگیت بخاطر این شرط ببندی ؟
بوید: نه ریلان من میخوام سر زندگیم بخاطر این که تو تنها دوستی هستی که تو این دنیا برام باقی مونده شرط ببندم
کلانتر میگذاره بوید بره دنبال دختره
JUSTIFIED
سلام
جری ساینفلد _ یکی از سخت ترین مسائل واسه ی من خوشحال و شاد نشون دادن خودم تو مراسم جشن تولد دیگران هستش ، جایی که از اول تا آخر باید الکی نشون بدی که شاد هستی ، تازه مساله ی بدتر اینکه باید به طرف تبریک هم بگی ! آخه مگه اون آدم به جز 12 ماه زنده موندن کار دیگه ای ( کار بزرگی ) هم کرده؟! :n02:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام ...
یه دیالوگ ... یا به قولی یه have you noticed that از جری ساینفیلد :
Jerry : I'll tell you what I like about Chinese people. They're hanging in there with the chopsticks,aren't they? You know they've seen the fork. They're staying with the sticks. I don't know how they missed it. Chinese farmer gets up, works in the field with a shovel all day. Shovel. Spoon. Come on. You're not plowing 40 acres with a couple of pool cues :D
جری : می دونید چه چیزی از چینی ها واسم جالبه ، اینکه اون ها هنوز با چاپستیک ( 2 تکه چوب و وسیله ای سنتی چینی برای خوردن غدا ) سر و کار دارن ! می دونید اون ها حتما تا به حال چنگال رو دیدند ، اما هنوز گیر دادن به اون چوب ها. نمی دونم چطور اون ها متوجه نمی شن . کشاورز چینی هر روز روی زمین با بیل کار می کنه. بیل = قاشق ، بیخیال ! ( شباهت این 2 مورد ) . شما که چند هکتار زمین رو با یه جفت چوب بیلیارد شخم نمی زنید :n02:
قیاس بین چاپستیک و چوب بیلیارد و بیل و قاشق خیلی جالب بود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام ... از فصل 6 ساینفد :
ساینفلد _ بدترین مساله واسه آقایون اینه که وقتی با خانومشون هستن ماشینشون وسط راه خراب بشه ، اون ها در ظاهر خونسرد هستن و کاپوت رو می دن بالا بدون اینکه بدونن قضیه از چه قراره ، کاپوت رو با امید پیدا کردن یه چیز خیلی ساده و واضح که بشه درستش کرد و انجامش داد می زنن بالا ، مثل یک کلید خیلی بزرگه روشن / خاموش :n02:
سلام ...
دیالوگ خیلی خنده دار و با مزه از سریال The King oa Queens ... توضیح بدم که اینجا داگ یا همون داگلاس ( کوین جیمز ) که همه اونو اسمش رو به صورت مخفف و داگ صدا می کنند زنگ می زنه خونه تا پیغام های صوتی خودش رو بشنوه که خب هی پشت سر هم پدر خانومش یعنی آرتور ( جری استیلر ) گوشی رو بر می داره و هی اذیتش می کنه. و اینکه این خانواده حداقل چندین سال هست که همدیگه رو می شناسن. توضیح دیگه اینکه این آرتور یه پیرمرد خیلی دوست داشتنی و با مزه هستش که صبح تا شب خونه هست و با دختر و دامادش زندگی می کنه و این کمی داگ رو اذیت می کنه.
( تلفن زنگ می خوره )
آرتور _ بله ؟!
داگ _ آرتور ، منم داگ
آرتور _ داگ کیه؟!
داگ _ منم ! دامادت ... داگلاس !
آرتور _ داگلاس تویی؟! پس چرا خودت رو داگ معرفی می کنی؟!
داگ _ آرتور ! " داگ " مخفف " داگلاس " هست دیگه !
آرتور _ خب حالا بگو چه کار داری داگلاس !
بعدش داگ بهش می گه قطع کن و اگه من زنگ زدم جواب نده تا پیغام های صوتی رو بشنوم که باز آرتور می گه نه اگه کسی کار واجب داشته باشه چی و خلاصه هی تند تلفن رو جواب می ده :n02:
محتوای مخفی: رابطه
لوک : من باید کلاس بهاری بگیرم و بابا فکر می کنه من باید کلاس سفال گری برم چون خیلی از دخترا این کارو می کنن (کلاس سفال گری می رن )
جی : می دونی خیلی از دخترا چی کار نمی کنن؟ با پسرایی که کلاس سفال گری می رن ،نمی پرن
.
.
.
Modern family s5 e17
سلام ...
خب داستان سریال The king of queens رو واستون توضیح دادم . زندگی دامادی به اسم داگلاس ( کوین جیمز ) با پدر خانوم مسن و رو اعصابش ( جری استیلر )
توضیح اینکه اینجا آرتور ( پدر خانوم داگ ) که فرد مسنی هم هست میاد سر ماشین ظرف شویی و واسه کمک هر چی که توش هست رو خالی می کنه بدون اینکه بدونه این ظرف ها شسته شده بودن یا کثیف بودن ( که از قضا کثیف بودن و داگ می خواد اون ها رو برگردونه و دوباره بشوره و ادامه ی ماجرا ) :
داگ _ اشکالی نداره ، فقط بگو کدوم ها رو بیرون گذاشتی تا دوباره بزاریم داخل ماشین ظرف شویی و بشوریم
Doug _ No big deal. We'll just reload the dishwasher and wash 'em. Okay, which of these did you already put away? :D
Arthur _ Let's see, I definitely remember putting away a blue bowl with big white and yellow sunflowers on it
Doug _ Okay, we don't own anything close to that :n02: :D
Let's see, I definitely remember putting away a blue bowl with big white and yellow sunflowers on it
AAad
آرتور _ خب بزار ببینم ، قطعا یه کاسه ی آبی که یه گل آفتاب گردون سفید و زرد داشت
داگ _ خب ما اصلا هیچ ظرفی حتی شبیه ( نزدیک ) به چیزی که گفتی هم نداریم. :n02:
The King of Queens
بتمن به گوردون(پلیس گاتهام) : یا قهرمان میمیری یا اینقدر زنده می مونی تا ببینی خودت هم یه تبهکار شدی.
The Dark night
کمتر سریال طنز امریکایی دیدم که خنده دار نباشه و اغلب می تونن از نظر دیالو گ وموقعیت بیننده رو میخکوب کنن
«پاتریک: یه هواپیما از جنس طلا میخریم!
باب اسفنجی: هواپیما از جنس طلا نمیتونه پرواز کنه!
پاتریک: ما دیگه پولداریم. قوانین فیزیک رو ما تأثیر نداره
نقل قول:
این دیالوگ رو قبلا هم شنیده بودم
به واقع دیالوگ شاخی هستش
.House M.D
Season 1 Episode 4
Maternity
هاوس در پاسخ زنی که وقتی خبر خوشی از هاوس میشنوه، میخواد براش هدیهای، چیزی بگیره؛ میگه:
Sometimes the best gift is the gift of never seeing you again
بعضیوقتها بهترین هدیه هدیهی دیگر ندیدنتـه
پ.ن.: نوع صحبت کردن منحصربفردی داره این بازیگر زن در این اپیزود.
این سکانس خیلی باحاله
این دیالوگ ماله بابا اسفنجی هست؟نقل قول:
من اینو تو ماداگاسکار 3 شنیدم
رئیس پنگوئن ها به دستیارش می گه
نمی دونم من دوبله دیدم این کارتون را لابد دوبلورها این دیالوگ را از باب اسفنی کش رفتند یا شاید برعکس
به هر حال خیلی با حاله
southland
فرد دستگیر شده رو به افسر پلیس:"هی هی تو نمی تونی من بازداشت کنی..هی هی تو پدر منو می شناسی؟"
افسر پلیس :" نه چطور؟ مادرت بهت نگفته کیه؟"
:n08::n08::n09: Kenneth Parcell : My real name is dick whitman
30Rock - S03E19
True Detective*این دیالوگ ها منتخب دو سکانس حدودا 5 دقیقه ای(جمعا و پشت سرهم) هستند.
"Season 1,Episode 3,"The Locked Room
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Sequence 1
.Priest Preaching: This World Is a Veil,And the Face You Wear Is Not Your Own
کشیش در حال موعظه: این دنیا همانند یک نقاب میمونه،و صورت هایی که شما دارین متعلق به شما نیست
!People: Amen!,hallelujah
مردم: آمین،خدایاشکر!
? Rust: What Do You Think the Average IQ of This Group,Huh
راست: در مورد میانگین بهره هوشی این جمعیت چی فکر میکنی؟
? Marty: What Do You Know About These People
مارتی: در مورد این مردم چی میدونی تو؟
.Rust: Just Observation And Deduction.I See A Propensity For Obesity,Poverty,A Yen Fairy Tales.Folks Putting What Few Bucks The Do Have Into Little,Wicker Basket Being Passed Around
راست: فقط مشاهده و نتیجه گیری.من تمایل به چاقی،فقر و علاقه به داستان های خیالی میبینم. این مردم همون چندرغاز پولی رو که دارن تو یه سبد میندازن و دست به دست میکنن.
.Marty: Some Folks Enjoy Community,the Common Good
مارتی: بعضی مردم از تو جامعه بودن و کار های خوب لذت میبرن.
.Rust: Yeah?Well,If the Common Good Has Got to Make up Fairy Tales,Then It's Not Good For Anybody
راست: جدی؟اگه کار خوب اینکه دور هم جمع بشن و داستان های خیالی سرهم کنن،اینجوری برای هیچکس خوب نیست
... Priest Still Preaching
کشیش همچنان در حال موعظه...
? Marty: I mean,Can You Imagine If People Didn't Believe,What Thing They'd Get Up to
مارتی: میگم،میتونی تصور کنی اگه مردم این اعتقادات رو نداشتند،به چه مسائلی کشیده میشدند؟
Rust: Exact Thing they Do Now,Just Out in the Open
راست: همین کاری که الان میکنند.
.Marty: Bullshit,It'd Be a Fucking Freak Show of Murder and Debauchery and You Know It
مارتی: چرنده،اینجوری ممکن بود قتل های عجیب و غریب و فساد اخلاقی اتفاق بیفته.
.Rust: If The Only Thing Keeping a Person Decent Is the Expectation of Divine Reward,Then Brother,That Person Is A Piece Of Shit
راست: اگه تنها چیزی که یک آدم رو پاک نگه میداره،انتظار و امید برای پاداش الهی هست،پس برادر،اون آدم یه تیکه آشغاله.
... Priest Still Preaching
Rust: Transference of Fear and Self-loathing to An Authoritarian Vessel.It's catharsis.He Absorbs Their Dread With His Narrative.Because of This,He's Effective In Proportion To the Amount of Certainty He Can Project.
Certain Linguistic Anthropologists Think That Religion Is a Language Virus that Rewrites Pathways in the Brain,Dulls Critical Thinking
راست: انتقال ترس و از خود متنفر بودن به یک سطح استبدادانه.این تزکیه نفس هست.اون ترس مردم رو بوسیله داستان و روایت هایی که میگه جذب میکنه،بخاطر همین تاجایی که جا داره میتونه(بر روی این مردم) تاثیر گذار باشه.
بعضی از انسان شناس های زبانی عقیده دارن که مذهب،یک ویروس زبانیه و میتونه مسیر های ذهنی رو دوباره بازنویسی کنه،که باعث کاهش سطح فکری میشه.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Sequence 2
(سکانس و قضیه بالا از زبان "Rust" برای مامور بازگو میشد)
? Detective: You Figure It's All a Scam, Huh,All them Folks
کاراگاه: یعنی تو میگی همه این قضیه یه شیادیه؟همه مردم؟
Rust: Yeah
راست: آره
? Detective: They Just Wrong
کاراگاه: یعنی اونا به همین سادگی اشتباه میکنند؟
".Rust: Oh,Yeah.Been That Way Since One Monkey Looked at the Sun And Told the Other Monkey "He Said For You to Give Me Your Fucking Share
.People So Goddamn Frail They'd Rather Put a Coin In a Wishing Well Than Buy Dinner
راست: معلومه،از وقتی همینجوری بوده که یک روزی یه میمون به خورشید نگاه کرد و به اون یکی میمون گفت"اون(خدا) میگه تو باید سهم لعنتتیو با من تقسیم کنی.مردم اونقدر خیال پردازن که اگه سکه ای داشته باشن اونو میندازن تو "چاه آرزوها" بجای اینکه برن با همون برای خودشون یه چیزی بخرن.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
James Wilson:l
.You don't like yourself, But you do admire yourself
تو خودت رو دوست نداری. اما خودت رو تحسین میکنی.
.It's all you've got, so you cling to it
این همهی چیزی است که داری، پس بهش چسبیدی.
.You're so afraid if you change, you'll lose what makes you special
بقدری میترسی که اگه تغییر کنی، تمام آنچه رو که باعث شده خاص باشی رو از دست بدی.
.Being miserable doesn't make you better than anybody else, House
بیچاره بودن تو رو بهتر از هیچکس دیگه نمیکنه، هاوس.
.It just makes you miserable
فقط باعث میشه بیچاره باشی.
.House M.D
Season2-Episode11
Need to Know
دکترها گفتن که دخترم اصلا درد نکشید .. مستقیم رفت تو کما ... و بعد یه جایی تو اون سیاهی ، به یه سیاهی دیگه فرو رفت ... یه جور سیاهی عمیقتر ...! به نظرتون این روش معرکهای برای مردن نیست ؟ .. میدونی مشکل بعدا مردن اینه که دیگه بزرگ شدی .. کار از کار گذشته ... خیلی دیر شده ... !
True Detective
Sarah : حالم از این وضع به هم میخوره ، دارم از گشنگی میمیرم !
Ari : حالا درک میکنی که مامانی هر روز چه سختیایی رو برای ساختن یه بدن جذاب واسه بابایی تحمل می کنه : دی
!Saturday night , Date night , SA - TUR - DAY - NIGHT
شب پنجشنبه : شب قرار ، شب پنج - شن - به !
فرندز
The Last Ship
S01-E05
El Toro
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Dr Scott
What you saw in Guantanamo Bay Some of the worst of human nature
چیزی که تو خلیج گوانتانامو دیدی یکی از بدترین ویژگیهای ذات انسان بود
Mm-hmm
And yet somehow you still managed to find the humor
و باز هم یه جوری هنوز شوخ طبعی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Tex Nolan
Secret source of humor is not joy but sorrow
منبع سری شوخطبعی خوشی نیست بلکه غم و اندوهه
Ain't no humor in heaven
در بهشت شوخطبعی وجود نداره
Guy named Twain said that, more or less
کم و بیش این رو یه نفر که اسمش توآینـه، گفته
You ever read "Huck Finn," "Tom Sawyer"?l
تا حالا هاک فین یا تام سایر رو خوندی؟
American classics
داستانهای کلاسیک آمریکایی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
"Everyone is a moon who has a dark side which he never shows to anybody"
همهی انسانها همانند ماه هستند و یک نیمهی تاریک دارند که هیچگاه به دیگران نشان نمیدهند
Yes, I know Twain
بله، توآین رو میشناسم.
(اینگونه پاسخ دندانشکن میدهند:n02:)
(اما شما کم نیارین): :n02:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Well, then
We have something in common
خب پس
یه چیز مشترک داریم.
(نتیجه:)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام ...
دیالوگی از سریال دائی جان ناپلئون ، جایی که دوستعلی توسط زنش در ناحیه ی تحتانی :n02: مورد اصابت گلوله قرار می گیره و اینجا آجان اومده دم در :
آجان ( عزیزاله خان ) _ آقا ما وظیفه داریم گزارش کنیم
دائی جان _ عمدی که نبوده ، تصادفی بوده جانم ، داشته تفنگ رو پاک می کرده که تیرش در رفته ، الحمدالله حالش هم خوبه و کسی هم شکایت نکرده
آجان _ اختیار دارین آقا چجوری تفنگو پاک می کردس که گلوله خورده به ماتحتش؟ : دی خیال کردید ما خریم بلا نسبت
مش قاسم _ عزیز اله خان چقدر ایراد می گیری ، بنده ی خدا داشتن با تفنگ بازی می کردن که گلولش در رفت
( اینجا دائی جان مش قاسم رو می کشه کنار و بهش می گه قاسم یه چیزی بهش بده و ردش کن بره )
مش قاسم ( در حالی که پول رو میزاره جیب طرف ) _ ماشالا شما خودت 10-15 ساله آجانی ، تیره دیگه یه وقت می خوره چشم آدم ، یه وقت می خوره جیگره آدم و یه وقت هم می خوره اونجا : دی ما خودمان یک همشهری داشتیم که یه وقت یه گلوله خورده بود به شکمش ...
The Last Ship
S01-E06
Lockdown
:Captain Tom Chandler
It's easy to believe in people when they're succeeding
آسونه اعتماد کردن به افرادی، زمانی که درحال کسب موفقیت هستند
But that's not what we're about
اما ما نباید اینگونه باشیم
We have to believe in each other when we fail
ما باید به هم اعتماد داشته باشیم، حتی زمانی که شکست میخوریم
سلام دوستان. یک ویدیو کلیپ خوب پیدا کردم و می گذارم. ولی متاسفانه دیگه بخشی که خیلی مربوط باشه را پیدا نکردم به همین علت این جا قرار می دهم. ببخشید.
شجاع بودن همسایه
ایا تا الان شده که بخواهید برای دیگران جان خود را فدا بکنید یا نه, همچین جرئتی را ندارید و نمی توانید دست از جان خودتان بکشید و جان دیگران را نجات بدهید. امروزه خیلی ها هستند که از جان خود می گذرند و جان دیگران را نسبت به جان خود ترجیح می دهند و سعی می کنند ان افرادی که در خطر هستند ان افراد را نجات بدهند حتی اگر جان خودشان در خطر باشد. این نوع فداکاری ها [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یک جامعه یا فرد نمی باشد و در خیلی از جوامع و ادم ها دیده می شود. امروز ما سعی کرده ایم که در این کلیپ شما را با یک همسایه شجاع نیویوریکی اشنا بکنیم. این [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در هنگام تماشا کردن تلویزیون در خانه خود هست و وقتی می بیند همسایه اش کمک می خواهد از جان خود می گذرد و سعی می کند که جان همسایه اش را نجات بدهد
و با به خطر انداختن جان خود جان همسایه خود را نجات می دهد. شما را به دیدن این [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دعوت می کنیم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
:Frank Underwood
There are two kinds of pain
The sort of pain that makes you strong
دو نوع درد داریم
گونهای درد که باعث میشه انسان قویتر بشه
.or useless pain, the sort of pain that's only suffering
و نوعی بیفایده از درد، دردهایی که فقط باعث رنجکشیدن انسان میشن.
.I have no patience for useless things
و من تحمل چیزهای بیفایده رو ندارم.
House of Cards
Season 1
Episode 1