این عکسی شما گزاشتی طرح ارایه شده از طرف روسیه برای مقابله با طرح JSF یا F-35 آمریکایی است... فکرکنم..اسم این Mikoyan I-2000 هست... طرح مقابل F_22 همون عکسی هست که گزاشتم یعنی تنها عکسی که ازش منتشر شده...همون جنگنده نسل پنجم..نقل قول:
Printable View
این عکسی شما گزاشتی طرح ارایه شده از طرف روسیه برای مقابله با طرح JSF یا F-35 آمریکایی است... فکرکنم..اسم این Mikoyan I-2000 هست... طرح مقابل F_22 همون عکسی هست که گزاشتم یعنی تنها عکسی که ازش منتشر شده...همون جنگنده نسل پنجم..نقل قول:
در جريان جنگ جهاني دوم ، ارتش شوروي براي مقابله با تانكهاي آلمان نازي دست به ابتكار جديدي زد . آنها با استفاده از سگهايي كه مدت زيادي گرسنگي كشيده بودند و به آنها مواد منفجره وصل شده بود ، تانكهاي آلمانها را منفجر ميكردند . به اين سگها ، كه به سگهاي ضدتانك (Anti-tank dog) يا مينهاي سگي (dog mines) معروف بودند آموزش داده شده بود كه در زير تانكها و وسايل نقليه نظامي دشمن به دنبال غذا بگردند . به محض آزاد كردن ، سگها براي يافتن غذا به طرف تانك ميدويدند و هنگاهي كه به زير تانك (جايي كه تانك بدنه ضعيفتري داشت) ميرسيدند ، منفجر ميشدند .
البته در عمل مشكلاتي وجود داشت ، يكي از مشكلات اين بود كه سگها با تانكهاي روسي آموزش ديده بودند و گاهي در ميدان جنگ به اشتباه به زير تانكهاي خودي ميرفتند . مشكل ديگر اين بود كه سگها بعضي از مواقع از غرش تانكهاي آلمانها ميترسيدند و از ميدان ميگريختند .
ولي با تمام اين مشكلات سگهاي ضدتانك در جريان جنگ جهاني دوم موفق بودند و در مجموع توانستند 300 عدد از تانكهاي آلمان نازي را از كار بيندازند . بعد از اين جريان به سربازان آلماني دستور داده شد به هر سگي كه در ميدان جنگ ديدند تيراندازي كنند و همچنين تانكها را مجهز به شعله افكن جهت ترساندن و فراري دادن سگها كردند ، ولي با اين وجود بعضي از سگها نه از شعله آتش ميترسيدند و نه از سوختن در آتش .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يكي از جديدترين اقلام خريداري شده توسط نيروي هوايي ارتش ايران، موشكهاي ضدهوايي Tor-M1 است. خبر اين خريد، چندي پيش توسط رسانههاي خارجي فاش شد. گويا سيستم موشكي فوقالذكر توسط كشور يونان سفارش داده شده بود كه با انصراف يونان، ايران اقدام به خريد اين مجموعه از روسيه كرده است. ارزش اين قرارداد يك ميليارد دلار اعلام شده است. پيشتر نيز ايران، قراردادي را در سال 2003 براي خريد 24 فروند ميگ31 و 30 فروند سوخوي27 از روسيه به امضاء رسانده بود. هرچند كه تاكنون تحويل اين اقلام هنوز براي كارشناسان نظامي خارجي، قطعي نشده است.نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موشك سطح به هواي Tor-M1 يك سيستم پدافند هوايي سيار است. در سيستم هاي دفاع هوايي سيار، لانچر (مجموعة پرتابگر و موشكها) و رادار سيستم موشك به وسيلهي يك خودرو جابهجا ميشوند. اين خودرو (معمولن زرهي) فقط براي جابهجايي سيستم موشكي به كار ميرود و اين قابليت را ميدهد تا از گزند شناسايي ماهوارههاي نظامي و هواپيماهاي شناسايي مصون بماند و مكان دقيق آن مشخص نشود. براي مثال در سيستم Tor-M1 ، ميتوان در ساعت حدود 60 تا 70 كيلومتر مجموعهي سيستم را به راحتي جابهجا نمود و توان جنگندههاي دشمن را براي حمله و نابودي اين مجموعه كه ممكن است مكانش قبلن مورد شناسايي قرار گرفته باشد، خنثي كرد. اين موشك يك سيستم دفاع هوايي يكپارچه (موشك + رادار + خودرو) و با دقت خيلي زياد است كه براي عمليات بر عليه اهداف ارتفاع متوسط و ارتفاع پائين و ارتفاع خيلي پائين، كاربرد دارد. دامنهي استفاده نيز شامل انواع اشياء پرنده نظير انواع هليكوپتر، هواپيماي جنگنده و موشكهاي كروز و زمين به زمين ميشود. قابليت حمله به اهداف بسيار نزديك، توان بالقوهاي براي شليك موشك ميدهد، امكاني كه در سيستمهاي موشكي نظير هاوك و سام2 وجود ندارد و حداقل فاصلهي 3 يا 4 كيلومتري بايد رعايت شود. اين سيستم موشكي قادر به انجام عمليات خود در محيطهايي است كه دشمن در آن عمل الكترونيك انجام داده و يا ايجاد كنندهي پارازيت دارد. در هر سيستم، تعدادي خودروي حمل كنندة پرتابگر (TLV) وجود دارد. (Transporter Launcher Vehicle) در روسيه، هر گردان دفاع هوايي اين موشكها، شامل 3 تا 5 گروهان ميباشد. در هر گروهان نيز چهار TLV وجود دارد. در هر TLV نيز تعداد 8 لانچر موشك آمادهي پرتاب وجود دارد كه اين 8 لانچر به همراه مجموعهي رادار و سيستم كنترل آتش و يك مقر فرماندهي پدافند ميباشد. سيستم شليك موشك ميتواند به صورت خودكار عمل نمايد كه شليك نيز ميتواند ايستا و يا در حال حركت انجام شود. رادار بسيار قوي Tor-M1 ميتواند تا 48 هدف مختلف هوايي را رديابي كند و همزمان به 2 هدف مختلف آتش كند. موشكها نيز با سرعت 700 متر بر ثانيه (حدود 5/2 ماخ) به سمت اهداف در فاصلهاي بين 1 تا 12 كيلومتر عمل ميكنند.
اين سيستم براي اهداف هوايي كه ارتفاعي بين 10 تا 6000 متر دارند بسيار كشنده است و دقت آن بين 92% تا 95% ميباشد. زمان عكسالعمل بين 3 تا 4 ثانيه (از زمان رهگيري هدف و شليك موشك) براي حالت ايستا و 10 ثانيه براي حالتي است كه سيستم در حال حركت ميباشد. حالت شليك موشك به صورت عمودي بوده كه نوع سوخت راکت موشک سوخت جامد و تك مرحلهاي است قادر است مانورهايي با تحمل فشار 30g انجام دهد!! سرجنگي موشك، 15 كيلوگرم مادهي بسيار قوي انفجاري چند تكه دارد (يعني پس از انفجار، به قطعات مختلف تقسيم شده و هر قطعه نيز جداگانه منجر ميشود) و اين سرجنگي به يك فيوز زماني متصل است. اين موشك همچنين ميتواند با دقت بسيار بالايي، موشكهاي كروز و ساير سلاحهاي هدايت شونده را مورد هدف قرار دهد. در آزمايشاتي كه براي هدفگيري اين موشك در برابر موشكهاي زمين به زمين صورت گرفته است، فاصلهاي بين 600 تا 900 متر (براي هدفگيري موشك كروز يا زمين به زمين) برد مؤثر اين سيستم تعيين شده است. اولين كاربر سيستم موشكي Tor ، پدافند هوايي روسيه بود كه در آن نيرو به نام سام15 يا (SA-15 Gauntlet) در اين نيرو به كار گرفته شده است. نيروي دريايي روسيه نيز نوع درياپايهي اين موشك (Naval Version) را به نام SA-N-9 به كار ميگيرد. چين نيز تعداد 50 سيستم Tor در ابتدا و سپس 25 سيستم ديگر بين سالهاي 1997 تا 2002 خريداري كرده است. ارتش يونان نيز پيشتر 21 سيستم Tor به كار گرفته بود. اخيرن نيز گزارش شده است (دسامبر 2005) كه ايران تحت يك قرارداد يك ميليارد دلاري، سفارش 30 سيستم Tor به روسيه داده است. اين قرارداد همچنين شامل مدرنيزه كردن سيستمهاي نيروي هوايي (ارتقاء هواپيماهاي MiG-29A به سطح MiG-29M) و خريد چند شناور گشتي ميباشد. زمان تحويل اين موشكها به ايران بين سالهاي 2006 تا 2008 تخمين زده شده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منبع :کد:http://www.-----------------
فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از افزایش برد هواپیماهای جنگنده ایران به 3000 کیلومتر بدون سوختگیری خبر داد.
به گزارش خبرنگار مهر، امیرسرتیپ خلبان احمد میقانی شنبه شب در حاشیه مراسم جشن نیمه شعبان و سالروز بازگشت آزادگان به میهن در جمع خبرنگاران با اعلام این مطلب از استمرار ارتقای توان رزمی نیروی هوایی و پیشرفت در بهینه سازی و نوسازی خبرداد .
به گفته وی نیروی هوایی در ساخت هواپیماهای رادارگریز و بمبهای دورزن و نقطه زن با برد دهها کیلومتر به موفقیتهای خوبی رسیده است .
میقانی همچنین درباره پیشرفتهای نیروی هوایی در بعد بهینه سازی به پیشرفت در بهینه سازی تجهیزات و هواپیماها اشاره و اعلام کرد توانمندیهای دیگری نیز در آتشبارها و رادارها کسب کردهایم.
وی با بیان اینکه توان ارتش جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر در بهترین وضعیت خود قراردارد خاطرنشان کرد: بعد از جنگ با شکستن هیمنه استکبار به او فهماندیم که فکر تعرض را از مخیلهاش به در کند، ممکن است دشمن شروع کننده جنگ باشد ولی پایان جنگ با او نخواهد بود مثل هشت سال دفاع مقدس که میخواستند جنگی یک هفتهای را به ما تحمیل کنند ولی هشت سال طول کشید.
فرمانده نیروی هوایی ارتش با تاکید بر اینکه دکترین جمهوری اسلامی ایران یک دکترین دفاعی است ، تصریح کرد: ما به هیچ وجه قصد تعرض به هیچ کشوری را نداریم و کشورهای منطقه برادران ما هستند.
وی افزود : ما تنها در مقابل تهاجم دفاع میکنیم .
سرتیپ میقانی روحیه مقاومت و شهادت را از ویژگی های بارز رزمندگان ایرانی خواند و گفت : همه رزمندگان ما عاشق شهادت هستند و این روحیه آنها را به حد اعلا میرساند و در جنگ هم روحیه بسیار مطرح است، چراکه روحیه، سه چهارم قواست.
منبع: مهر
کد:http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=733653
ه گزارش شبکه ایران، خبرگزاریهای غربی در بازتاب این خبر تلاش کردند تا پرتاب این موشک را به برنامههای صلح آمیز هستهای ایران و نیز آنچه منازعه ایران با غرب خواندند ، مرتبط کنند و تاکید کردند که آزمایش موشکی ماهوارهبر ایرانی در ماه فوریه نیز نگرانی جامعه بینالمللی را به همراه داشته است.
گوردون جاندرو، ساعاتی پس از پرتاب ماهوارهبر سفیر امید، سخنگوی کاخ سفید ازجمله مقاماتی بود که آزمایش موفقیتآمیز موشک ایران را"مشکلآفرین" دانست. وی مدعی شد این فناوری در برنامههای نظامی نیز قابل استفاده بوده و اهداف آن برای غرب شکبرانگیز است.
وی در اظهاراتی عجیب مدعی شد:" این اقدام و امکان استفاده دو گانه از آن برای برنامه موشکهای بالستیک مغایر با الزامات آنها در برابر شورای امنیت سازمان ملل است."
اورشلیم پست، یکی از نشریات رژیم صهیونیستی نیز به نقل از ایژاک بن اسرائیل، مدیر سابق آژانس فضایی این رژیم، هدف ایران را جاسوسی دانسته و گفت:" ایران راه زیادی تا دستیابی به ماهواره جاسوسی دارد. "
پایگاه خبری اسرائیلی اینت نیوز ضمن درج خبر پرتاب موشک، به نقل از افتح شریر، مدیر پروژه توازن نظامی موسسه مطالعات امنیت ملی این رژیم، این اقدام را مقدمهای برای اهداف نظامی و نه اهداف مخابراتی عنوان کرد.
اورشلیم پست همچنین در خبر دیگری در تلاش برای ناتوان نشان دادن توان جنگندههای ایرانی در پیمودن مسافت سه هزار کیلومتری بدون سوخت گیری، به نقل از افتح شریر نوشت:"بین رسیدن به هدف و حمله به هدف تفاوت وجود دارد. احتمالا این تخمین بدون احتساب مسلح کردن جنگندهها و ارتفاع پرواز است."
یک مسئول امنیتی اسرائیل نیز در گفت وگو با رادیو رژیم اسرائیل، پرتاب موشک فضایی ایران را نگرانکننده خواند و گفت: ایران قادر است تواناییهای خود را توسعه دهد و هر هدفی را حتی در هزاران کیلومتر فاصله از خاک ایران، نشانه بگیرد.
منابع امنیتی رژیم اسرائیل به این رادیو گفتند که حتی اگر هم پرتاب موفقیت آمیز آزمایشی ایران هیچ جای خطری برای اسرائیل نداشته باشد، این مفهوم را دارد که ایران در حال برداشتن گامهای بلند در تواناییهای موشکی خود است.
روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن نیز با تیتری درشت در این خصوص نوشت: "ایران از پرتاب موفقیتآمیز اولین ماهواره ایرانی به فضا خبر داد."
به نوشته این روزنامه، پرتاپ این موشک ماهوارهبر دومین اقدام از این نوع از سوی ایران به شمار میرود. الشرق الاوسط نوشت، پرتاب این موشک همزمان با اعلام تهران در تقویت قدرت نیروهای هوایی این کشور از جمله امکان پرواز به حریم هوای اسرائیل بدون نیاز به سوختگیری مجدد در طی مراحل پرواز صورت میگیرد.
سایت" بیبیسی" عربی نیز با تیتری درشت نوشت: "ایران موشکی را که امکان حمل ماهواره را دارد به فضا پرتاب کرده است."
این پایگاه خبری همچنین نگرانی آمریکا از آزمایش موشک ماهوارهبر ایرانی را منعکس کرد.
خبرگزاری فرانسه مدعی شد: پرتاب این ماهواره، میتواند باعث تشدید تنشها بین ایران و غرب درباره برنامه اتمی ایران شود.
این خبرگزاری افزوده است: دولتهای غربی که در حال حاضر هم نگران تمایلات اتمی ایران هستند، هشدار دادهاند که تکنولوژی مورد استفاده در برنامه فضایی ایران میتواند مورد استفاده نظامی نیز قرار بگیرد؛ ادعایی که تهران همچنان آن را تکذیب میکند.
این خبرگزاری همچنین نوشت: در همین حال روز یکشنبه فرمانده نیروی هوایی ارتش ایران هم اعلام کرد که جنگندههای این کشور با افزایش برد آنها، قادرند تا 3 هزار کیلومتر بدون سوخت گیری، پرواز کنند که در صورت صحت این خبر، این جنگندهها به راحتی توانایی دستیابی به اسرائیل را خواهند داشت.
از سوی دیگر بیشتر رسانههای ترکیه نیز دیروز و امروز به انعکاس موفقیت دانشمندان ایرانی در پرتاب موشک ماهواره بر و ماهواره آزمایشی جمهوری اسلامی ایران پرداختند.
روزنامههای پرتیراژ و مهم ترکیه نظیر "زمان" ، "ینی شفق" ، "ینیمساژ" ، "حریت" ، " ملیگازته" و" صباح " و "واکیت"؛ خبرگزاریهای "ترکیه" ، "آناتولی" و "جیهان"؛ شبکه های تلویزیونی نظیر "انتیوی" ، "بیبیسی" و "کانال دی" ترکیه ، پایگاههای خبری مانند "اینترنت خبر" ، "حرخبر" ، "سون سایفا" و "خبروقتیم" ترکیه این موفقیت علمی دانشمندان ایران را در صدر اخبار خود قرار دادند.
روزنامه عربستانی الجزیره نیز با اعلام این خبر که به دست کارشناسان ایرانی اولین ماهوارهبر ایران به
فضا پرتاب شد، نوشت: "ایران روز یکشنبه اولین ماهوارهبر ایرانی را به فضا پرتاب کرد که پرتاب ماهوارهبر سفیر با حمل نخستین ماهواره امید هدیهای به ملت ایران است."
این روزنامه افزود: " این موشک به دست کارشناسان ایرانی و بدون نیاز به برخی کشورهای که در ارائه
سادهترین قطعات برای ساخت این سیستم به ایران بخل ورزیدند، صورت گرفت."
به نوشته الجزیره: " در حال حاضر ایران یکی از کشورهای جهان است که دارای ماهواره و ماهوارهبر است."
روزنامه اماراتی البیان نیز ضمن اعلام خبر موفقیتآمیز بودن پرتاب ماهوارهبر سفیر امید، از افزایش برد
جنگندههای ایرانی تا فاصله 3000 کیلومتر خبر داد و به نقل از رسانههای ایرانی نوشت: « نیروی هوایی ایران توانست برد جنگندههایش را به 3000 کیلومتر افزایش دهد، بدون آن که نیازی به سوختگیری داشته باشد.»
روزنامه الحیات ـ چاپ لندن هم به منظور کم اهمیت جلوه دادن خبر پرتاب موفقیتآمیز ماهوارهبر سفیر
امید نوشت: " تهران اخبار ضد و نقیضی از آزمایش پرتاب موشکی به فضا منتشر کرده است که براساس آن در اخبار اولیه پرتاب موفقیتآمیز اولین ماهوارهبر بومی با حضور محمود احمدی نژاد که خود شمارش معکوس برای پرتاب را بر عهده گرفت منتشر شد که در آن احمدینژاد این دستاورد عظیم را به امت ایران
تبریک گفت؛ اما در اخبار بعدی اعلام شد آن چه اتفاق افتاد تنها آزمایش پرتاب موشکی بود که قادر به حمل ماهوارههای ارتباطی است."
این در حالی است موشک ماهواره بر سفیر با اهداف صرفا صلح آمیز با موفقیت به فضا پرتاب شد
منبع: شبکه ایران (موسسه مطبوعاتی ایران)
کد:http://78.38.204.145/NewsDetail.aspx?id=3974
دوستان سلام
عکسهایی از ماهواره بر سفیر امید
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا كه مبحث ماهواره داغه :
بهمن ماه سال گذشته، مهندس طالبزاده در حاشيه مراسم افتتاحيه هفتمين كنفرانس انجمن هوافضاي ايران درباره پرتاب آزمايشي «کاوشگر-1» به خبرنگاران گفته بوده: پرتاب «كاوشگر1» شامل دو بخش بود كه پس از گذشت حدود 100 ثانيه، قسمت اول از قسمت دوم جدا شد و توسط چتري به زمين بازگشت و قسمت دوم تا ارتفاع 200 كيلومتري به راه خود ادامه داد.
وي افزود: بخش دوم اين پرتابگر، اطلاعاتي كه در مسير پروازياش وجود داشت، چون يونسفر، جو، امواج الكترومغناطيس و ديگر اطلاعات را دريافت كرد و همزمان با ايستگاه زميني ارتباط برقرار نمود و پس از پنج تا شش دقيقه دوباره توسط چتري به زمين بازگشت.
وي خاطرنشان كرد: اين اطلاعات به عنوان فاكتور در پرتابهاي بعدي مورد استفاده قرار ميگيرد و پرتابهاي بعدي نيز از همين مسير ادامه يافته و به طور حتم اين اطلاعات تغيير مييابد.
رئيس سازمان فضايي ايران تصريح كرد: با تجزيه و تحليل اطلاعات دريافتي از اين پرتابگر آن را گسترش ميدهيم و اميدواريم در تابستان سال آينده (1388) ماهواره «اميد» را بدين طريق پرتاب كرده و پس از آن به پرتاب ماهوارههاي ديگر اقدام كنيم.
فيلمش:
کد:http://tabnak.ir/files/fa/news/1387/5/27/14826_248.wmv
چرا هیچ مطلبی در این مورد نداریم؟
مستشاران آمریکایی: نظامیان گرجستان برای جنگ آماده نبودند.
نکته های جالب:کد:http://www.military.com/news/article/us-trainers-georgian-troops-werent-ready.html
1.سربازان گرجی برای استفاده از M4 آموزش دیدند اما پس از شروع جنگ از کلاشنیکف استفاده کردند
2.گرجستان 5 تا تیپ پیاده نظام داره که فقط یکیشون که در عراق مستقر بود دارای شرایط ناتو هست.
3. 37000 سرباز وظیفه و 100هزار سرباز احتیاط که بار اول 18 روز و هر سال 8 روز تمرین میکنند(یه چیزی شبیه بسیج)
4.برای ارتباطات از موبایل استفاده میکردن!!!
حالا چرا هوس جنگ به سرش زد؟
سفیر امید شکست خورده
کد:http://www.msnbc.msn.com/id/26294174
کمی تا حدودی مربوطنقل قول:
تجهيز سوريه به موشکهاي اسکندر براي مجازات اسرائيل
رهبران نظامي و سياسي روسيه در حال بررسي طرحي براي مجازات رژيم صهيونيستي به علت كمك به ارتش گرجستان در اوستياي جنوبي برآمده و بر اين اساس قرار است در سوريه پايگاه موشكي ايجاد كند.
تجهيز ارتش گرجستان به هواپيماهاي جاسوسي بدون سرنشين و ساير سلاحهاي جنگي و الكترونيك از سوي رژيم صهيونيستي روسيه را بر آن داشته است تا در اقدامي تلافيجويانه ارتش سوريه را با موشكهاي زمين به زمين از نوع اسكندر با برد 200 كيلومتر مجهز كند.
گزارشهاي منابع جاسوسي اسرائيل نيز گزارش ميدهند كه موشك اسكندر يكي از پيشرفتهترين موشكهاي حال حاضر در ارتشهاي دنيا است.
بر اساس گزارشهاي اين منابع در صورت استقرار اين موشك در ارتش سوريه، اسرائيل تنها دو راه را در پيش روي خود خواهد داشت، راه اول اينكه براي سومين بار در طول دو سال گذشته سيستم دفاعي خود را تغيير دهد يا اينكه ارتش اسرائيل نيز به مقابله با اين موشكها بپردازد.
از سوي ديگر بر اساس گزارشها، روسيه نيز احتمال مقابله رژيم صهيونيستي با اين موشكها را در نظر گرفته و براي جلوگيري از اين اقدام افرادي را براي آموزش يگانهاي نظامي سوريه در استفاده از اين موشكها به اين كشور اعزام ميكند. همچنين ارتش روسيه پايگاههاي نظامي زميني، دريايي و هوايي خود را در خاك سوريه مستقر خواهد كرد.
با مشخص شدن ابعاد مختلف دخالت نظامي رژيم صهيونيستي در آغاز جنگ در اوستياي جنوبي روابط رژيم صهيونيستي و روسيه به تيرگي گراييده است و هر دو طرف اين درگيريها سعي دارند از اهرمهايي كه در دست دارند براي فشار به طرف مقابل استفاده كنند.
احمد جون باید قبول کنیم همچین طرحی برای ما که تازه داریم فانتوم ها رو ارتقا داده و تولید میکنیم زودهنقل قول:
آشنایی با نیروی هوایی گرجستان
بعضی از اوقات اخبار حمله و بمباران هوایی جنگنده های روسیه به گوش می رسه و بعضی ها این به ذهنشون می رسه و می گن که پس نیروی هوایی گرجستان داره چیکار می کنه . در واقع در اصل این تاپیک باید به این امر اشاره کنم که در واقع نیروی هوایی گرجستان در مقابل نیروی هوایی روسیه حرفی برای گفتن نداره . چه از لحاظ دار بودن به هواگرد ها و چه از لحاظ استعداد ها و نیروی انسانی . اول از همه به نشان و پرچم نیروی هوایی گرجستان اشاره می کنم که متشکل است از یک شکل ستاره شکل قرمز رنگ و یک دایره آبی در یک پشت صفحه سفید .
آرم نیروی هوایی گرجستان :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نیروی هوایی گرجستان جزو قوای سه گانه این کشور است که در این نیرو 1800 نفر مشغول به خدمت هستند . گرجستان در حدود 22 فروند جنگنده که در اصل متشکل است از Su-25KM و نوع دیگر یعنی سوخو 25UB و L-39 و Yak-52 که در اصل تمام 22 فروند جنگنده نیروی هوایی گرجستان متشکل از این 3 جنگنده هستند . که در واقع باید به این نکته اشاره کرد که فقط سوخو 25 در این جنگنده ها ارزش تاکتیکی دارند . نیروی هوایی گرجستان در حدود 17 فروند جنگنده Su-25UB و همچنین Su-25KM در اختیار دارد و از طرفی دیگر 7 فروند جنگنده An-2 .
جنگنده های نیروی هوایی گرجستان :
ال-39 :
برای مشاهده عکس در سایز اصلی ، بر روی آن کلیک کنید
سوخو 25 ک ام :
برای مشاهده عکس در سایز اصلی ، بر روی آن کلیک کنید
یاک 52 :
برای مشاهده عکس در سایز اصلی ، بر روی آن کلیک کنید
در زمینه های بالگرد های ترابری و تهاجمی نیروی هوایی گرجستان در حدود 42 بالگرد در اختیار دارد که شامل هستند از بالگرد تهاجمی Mi-24 و Mi-8 و UH-1H و در اخر Mi-2 . نیروی هوایی گرجستان در حدود 8 فروند بالگرد تهاجمی از نوع Mi-24V و همچنین Mi-24P در اختیار دارد . از بعدی دیگر نیروی هوایی گرجستان در حدود 8 فروند بالگرد حمل نیرو UH-1H در اختیار دارد که از ایالات متحده خریداری کرده بود . نیروی هوایی گرجستان در حدود 7 فروند میل-2 در اختیار دارد و همچنین و همچنین 18 فروند بالگرد ترابری Mi-8MTV-1 .
بالگرد تهاجمی میل-24 نیروی هوایی گرجستان :
برای مشاهده عکس در سایز اصلی ، بر روی آن کلیک کنید
بالگرد ترابری میل-8 نیروی هوایی گرجستان :
برای مشاهده عکس در سایز اصلی ، بر روی آن کلیک کنید
بالگرد ترابری و حمل نیرو uh-1h :
برای مشاهده عکس در سایز اصلی ، بر روی آن کلیک کنید
بالگرد ترابری میل-2 :
برای مشاهده عکس در سایز اصلی ، بر روی آن کلیک کنید
در زمینه های نیروی هوایی و از لحاظ داشتن جنگنده نیروی هوایی گرجستان بسیار ضعیف هست و توان درگیری های هوا به هوا را با جنگنده های نیروی هوایی روسیه ندارد و حتی جنگنده هایی که در اختیار دارد آن قدر قدرتمند نیستند که بتوانند از پدافند ها و سیستم ها و سایت های ضد هوایی روسیه بگذرند و به پایخت روسیه برسند . ولی موضوع به همین سادگی ها پایان نیافته و با اینکه از لحاظ دارایی جنگنده و بالگرد نیروی هوایی گرجستان با شعف روبرو هست ولی امید های هوایی گرجستان بسته به پدافند های هوایی این کشور است که در حدود 380 سامانه فعال از کلاس سامانه های ضد هوایی با موشک های زمین به هوا در اختیار دارد . اساسا پایگاه های اصلی و استراتژی هوایی این کشور در شهر ها ی تفلیس ، آلکسیویکا و مارنیولی قرار دارد . نیروی هوایی گرجستان هم اکنون در حال مدرنیزه شدن و باز سازی توسط بعضی از اعضای ناتو هست که البته کمک های ترکیه و امریکا را هم نباید فراموش کرد . البه گفته شده که اسرائیل به گرجستان تعداد نا معلومی پهباد Hermes 450 فروخته است که البته این خبر تایید نشده .
کشور : گرجستان سال شروع به کار نیروی هوایی : 1991 پرسنل : 1800 مفر فرمانده کل نیروی هوایی : دیوید نیراشیویل تعداد هواگرد ها : 64 فروند هواگرد های تهاجمی : Su-25, Mi-24 هواگرد های آموزشی : Yak-52, L-39 هواگرد های ترابری : An-2, Mi-8, UH-1 جنگنده های تهاجمی : Su-25KM و Su-25UB به تعداد 17 فروند هواگرد اموزشی تک موتوره : An-2 به تعداد 5 فروند هواگرد آموزشی : L-39 به تعداد 6 فروند بالگرد های تهاجمی : Mi-24V و Mi-24P به تعداد 8 فروند هواگرد های تهاجمی : UH-1H به تعداد 8 فروند Mi-2 به تعداد 7 فروند Mi-8T و Mi-8MTV-1 به تعداد 18 فروند پهباد : Hermes 450 به تعداد نا معلوم کشور هایی که گرجستان اقدام به خرید های هوایی کرده : شوروی ، اسرائیل ، لهستنا ، چکوسلواکی ، ایالات متحده
منبع :کد:http://www.military.ir/
خفاش در واقع سیستمی بود شامل تجهيزات پيشرفته راداری و جاسوسی كه در يك هواپيماي معمولي سي - ۱۳۰ جاسازي شده است طوریكه تشخيص آن حتي براي پرسنل پايگاه هم غير ممكن است . و همواره سعي مي شود تجهيزات آن از ديد همه مخفي بماند .
نقش خفاش مخصوصآ در جنگ واقعآ بسيار اساسي و حساسي بود .. به عبارتي پرسنل اين هواپيما با پرواز هاي شبانه روزي خود ، روزگار خلبانان عراقي رو سياه كرده و به محضي كه آن ها در كابين شكاري هاي خود نشسته و استارت مي زدند ، از طريق متخصصان داخل اين هواپيما شناسايي شده و به اطلاع مقامات مسئول مي رسيد .. !
آن چه كه همه كارشناسان خبره امور نظامي جهان را به تعجب وا داشته بود ، شكست خفت بار هواپيما هاي پيشرفته آواكس آمريكايي در مقابل خفاش هاي ايران بود ! به عبارتي ايراني ها با تجهيزات به جاي مانده آمريكايي ها و اصلاح آن چنان مديريت فضاي ايران و عراق را در اختيار داشتند ، كه عرصه رو براي خلبانان شكاري بعثي ها تنگ و غير فعال نموده بود ...! و عملآ اطلاعات ارائه شده توسط آواكس ها خنثي مي ماند . قضيه از اين قرار بود كه هميشه يك فروند خفاش در آسمان ايران حضور داشت . و با پروازهاي طولاني كه انجام مي داد تمام حركات نيروي هوايي عراق رو زير نظر داشت و به محض اين كه خلباني استارت مي زد و يا قصد ورود به خاك ما رو داشت ، ايراني ها مطلع مي شدند .. ! شايد براتون جالب باشه كه اغلب اعلام وضعيت هاي قرمز و سفيد با گزارش هاي پرسنل اين هواپيما صورت مي گرفت .. از طرفي مهارت و بي باكي خلبان ها شكاري به ويژه پرسنل تام كت يا همون اف - ۱۴ سبب شده بود عملآ آواكس ها كارايي خود را از دست بدهند . زيرا خلبانان و برنامه ريزان نبرد هوايي عراق بزدل تر از آن بودند كه ياراي مقابله با عقابان تيز پرواز ايراني را داشته باشند ..
صدام برای لاشه این هواپیما جایزه تعین کرده بود !
همان گونه كه مي دانيد آمريكايي ها در رژيم گذشته خيلي در ارتش به خصوص نيروي هوايي فعاليت مي كردند . از آن جا كه در آن روزگار شوروي سابق يكي از دو ابر قدرت بزرگ جهان محسوب مي شد ، آمريكايي ها براي آگاهي از فعاليت هاي نظامي روس ها و تحركات شون در منطقه با تجهيز كردن هواپيماهايي همواره آن ها رو زير نظر داشتند .. و اين تجهيزات همان طور كه اشاره كردم بي نهايت محرمانه بود . و بعد از پرواز با پوشاندن كاور بزرگ پلاستيكي بر روي تجهيزات داخل هواپيما و لاك و مهر كردن آن ، مانع از مشاهده پرسنل متخصص و فني هواپيما مي شدند .. و جالبه بدونيد علاوه بر مقامات ارشد نيروي هوايي ، دربار شاهنشاهي هم بر پروازهاي منظم اين هواپيما نظارت داشت .. و توسط ژنرال هاي بلند پايه نظارت و گزارش مي شد . بعد از انقلاب و خروج آمريكايي ها ، اصلآ فكرش رو نمي كردند كه ايراني ها قادر باشند آن تجهيزات پيچيده و حساس رو به كار اندازند .. به همين دليل هواپيماهاي خفاش عملآ اوايل انقلاب زمين گير شده و در گوشه اي غريبانه پارك شده بودند .. و تازه زمزمه هاي تخليه تجهيزات براي استفاده مناسب از هواپيما به گوش مي رسيد كه خيلي زود به همت متخصصان تحصيل كرده نيروي هوايي مجددآ به راه افتاد ..
نقش اين هواپيما بعد از انقلاب ...
بعد از اين كه پرسنل متعهد اطلاعات و عمليات ستاد كل نيروي هوايي موفق به راه اندازي تجهيزات شدند و پرواز هاي آن آغاز شد ، برعكس رژيم گذشته خلبانان و كروي پروازي هواپيماهاي خفاش مجاز به تماشاي داخل هواپيما شدند . ولي از آن جا كه ماموريت اين هواپيماها خيلي مهم و حساس بود ، لذا تصميم گرفته شد كروي ثابتي براي آن ها در نظر گرفته شود . به اين ترتيب بعد از انتخاب و تعين صلاحيت هاي لازم توسط نهاد هاي مربوطه ، فقط عده اي خاص از بچه ها مجاز به پرواز با اين هواپيما شدند . كه خوشبختانه من هم عضو اين گروه بودم .. و اگر فرصتي دست مي داد پائين رفته و از نزديك كار متخصصان آن را مي ديدم و در باره كاركرد سيستم ها سوال مي كردم . واقعآ كار بچه هاي متخصص خيلي غرور آفرين بود . مخصوصآ در جنگ واقعآ نقش بسيار اساسي و حساسي داشت .. به عبارتي پرسنل اين هواپيما با پرواز هاي شبانه روزي خود ، روزگار خلبانان عراقي رو سياه كرده و به محضي كه آن ها در كابين شكاري هاي خود نشسته و استارت مي زدند ، از طريق متخصصان داخل اين هواپيما شناسايي شده و به اطلاع مقامات مسئول مي رسيد .. !
وقتي آمريكا با آواكس هايش كم مي آورد .... !!
در مورد حمايت غربي ها به خصوص آمريكايي ها از صدام حسين و پشتيباني دائم آن ها در جنگ هشت ساله با ايران چيزي نمي گويم چون همه اين مسئله رو مي دانيد . اما آن چه كه خيلي دلم مي خواد شما جوان هاي عزيز بدونيد در باره حضور و نقش هواپيما هاي آواكس است كه با استقرار در خاك عربستان ، سعي مي كردند تمام اطلاعات نظامي ارتش ايران به خصوص پرواز جنگنده هاي نيروي هوايي رو به عراق اطلاع داه تا آن ها به موقع به مقابله برخيزند ! اين هواپيماها به دليل برخوداري از پيشرفته ترين سيستم هاي جاسوسي قادرند بيش از دو سوم كره زمين رو رديابي كنند . و در جريان جنگ ايران و عراق آن ها با وجودي كه اطلاعات گران بهايي در اختيار ناوگان هوايي عراق قرار مي دادند ، ولي اين ايراني ها بودند كه به دليل عشق و علاقه وافر به خاك كشورشون هميشه سربلند از تمام نبرد هاي هوايي بيرون مي آمدند .. اختناق حاكم در ارتش بعثي و ترسو بودن ذاتي برخي نظاميان آن سبب گرديده بود به نحو مقتضي از اطلاعاتي كه آواكس در اختياروشون مي گذاشت استفاده مطلوب نكرده و در صورت مواجه با شكاري هاي ما فرار را بر قرار ترجيح مي دادند !
نبرد هواپيماهاي خفاش با آواكس هاي آمريكايي .... !
آن چه كه همه كارشناسان خبره امور نظامي جهان را به تعجب وا داشته بود ، شكست خفت بار هواپيما هاي پيشرفته آواكس آمريكايي در مقابل خفاش هاي ايران بود ! به عبارتي ايراني ها با تجهيزات به جاي مانده آمريكايي ها و اصلاح آن چنان مديريت فضاي ايران و عراق را در اختيار داشتند ، كه عرصه رو براي خلبانان شكاري بعثي ها تنگ و غير فعال نموده بود ...! و عملآ اطلاعات ارائه شده توسط آواكس ها خنثي مي ماند . قضيه از اين قرار بود كه هميشه يك فروند خفاش در آسمان ايران حضور داشت . و با پروازهاي طولاني كه انجام مي داد تمام حركات نيروي هوايي عراق رو زير نظر داشت و به محض اين كه خلباني استارت مي زد و يا قصد ورود به خاك ما رو داشت ، ايراني ها مطلع مي شدند .. ! شايد براتون جالب باشه كه اغلب اعلام وضعيت هاي قرمز و سفيد با گزارش هاي پرسنل اين هواپيما صورت مي گرفت .. از طرفي مهارت و بي باكي خلبان ها شكاري به ويژه پرسنل تام كت يا همون اف - ۱۴ سبب شده بود عملآ آواكس ها كارايي خود را از دست بدهند . زيرا خلبانان و برنامه ريزان نبرد هوايي عراق بزدل تر از آن بودند كه ياراي مقابله با عقابان تيز پرواز ايراني را داشته باشند ..
نقشه دشمنان براي سرنگوني خفاش .... !!
دو عامل مهم سبب حفظ برتري ايران مخصوصآ نيروي هوايي در جنگ با عراق بود . كه تلاش هاي زيادي براي تضعيف و از بين بردن آن ها مي شد . نخستين عامل كه مهم ترين هم به حساب مي آمد ، پرسنل متعهد و با تجربه نيروي هوايي بود . كه براي دفاع از كشور و ارزش هايي كه به آن اعتقاد داشتند ، جان خود را هم فدا مي كردند . تبليغات فراواني براي تضعيف و اغفال خلبانان و كروي پروازي صورت مي گرفت و حتي با صرف هزينه هاي بسيار كلان از سوي عوامل خود كه در قالب گروهك هايي كه هنوز پاكسازي نشده بودند ، كار اغفال ادامه داشت .. اما تنها تعداد خيلي كمي گول وعده هاي دروغين آنان را خورده و حاضر به ترك كشور شدند . عامل بعدي هواپيماهاي خفاش بود . و همان گونه كه اشاره كردم در قالب هواپيماهاي معمولي سي - ۱۳۰ كل منطقه از جمله خاك كشور عراق را زير نگاه نافذ خود داشت . و پرسنل متخصص داخل آن قادر به رد يابي هر فركانسي بودند ! و به هيچ عنوان هم قابل شناسايي نبود ! پرواز هاي خفاش خواب راحت را از همه عراقي ها گرفته بود ! به طوري كه صدام براي سرنگوني اين هواپيما ها جايزه كلان تعين كرده بود !!
خفاش ها ، بلاي جان منافقين ....!!
حتمآ تمام كساني كه سن و سالي ازشون گذشته هنوز اوايل جنگ رو به خاطر دارند .. و يادشون است كه همين گروهك منافقين با پشتيباني غرب و با صرف هزينه هاي كلان ، راديويي رو راه اندازي كرده بودند كه شب و روز با پخش برنامه هاي مخرب سعي در تضعيف روحيه رزمندگان جوان و خانواده هايي كه عاشقانه پشتيباني جبهه ها رو به عهده داشتند ، مي كرد . و با اعلام خبر هاي دروغ و اخبار جعلي ضربه به نظام وارد مي ساخت . برادران سپاه خيلي تلاش كردند ايستگاه اين راديو رو شناسايي كنند .. تا اين كه به همت همين قارقارك دوست داشتني و تلاش تيم متخصصي كه با اين هواپيما پرواز مي كردند عاقبت اين لانه فساد و مركز توطئه شناسايي شد . آن ها براي رد گم كردن نظام ، اين فرستنده قوي را در يك منزل مسكوني در يكي از شهرهاي كردستان نصب كرده بودند .. و خيلي مطمئن بودند كه تابش امواج آن از طرفين قابل شناسايي نيست . و به همين دليل به خاطري آسوده در حال تخريب چهره نظام و رزمندگان بودند .. و هرگز فكرش رو نمي كردند كه ممكنه امواج مخرب آن ها از آسمان شناسايي بشه ! به همين دليل دل پر خوني از هواپيماهاي خفاش دارند ! !
منبع:کد:http://www.oldpilot.ir
هواپیمای نظامی C-130 هرکولس یکی از موفقترین هواپیماهای نظامی تاریخ محسوب میشود. ولین نمونه ان هواپیما در سال ١٩٥٦ ساخته شده و هم اکنون تولید سه نمونه مختلف آن ادامه دارد. یازده مدل مختلف این هواپیما برای ماموریت های مختلفی از قبیل باربری تاکتیکی، تانکر هوایی، مقر فرمان و کنترل، گشت دریایی، شناسایی، امداد و عملیات ویژه طراحی شده اند. یکی از منحصربفردترین مدلهای این هواپیما AC-130H Spectre gunship است که به شبح کشتی توپدار موسوم شده است. این هواپیمای جنگی دارای ٤ مقر مختلف برای توپهای ٢٠، ٤٠ و ١٠٥ میلی متری در پهلوی بدنه خود می باشد که آنرا شبیه یک کشتی توپدار کرده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در شکل زیر سه خدمه این هواپیما دیده می شوند که در حال پرکردن توپ ١٠٥ میلی متری هویتزر هواپیما هستند.
این هواپیما با پرواز بر فراز مواضع زمینی دشمن می تواند از هوا آتش توپخانه مرگباری را بر روی آنها ارسال کند. در جنگ ویتنام، این هواپیماها توانستند بیش از ١٠٠٠٠ کامیون نیروهای ویتنام شمالی را از بین برده و ضربات زیادی به سیستم های دفاع هوایی آنها وارد کنند. از این هواپیما در جنگ های گرانادا، پاناما، عملیات طوفان صحرا در عراق و عملیات ناتو علیه صربستان در بونی هرزگوین استفاده موثری شده است.
هواپیمای AC-130H در حال شلیک توپ ١٠٥ میلی متری
این هواپیما از سیستم الکترونیکی هداست آتش و رادارهای مختلف برای مقابله با تهدیدهای دشمن سود می برد. همچنین یک سیستم چف (پرتاب گلوله های آتشین برای انحراف موشک های مادون قرمز و حرارتی دشمن) با عملکرد فوق العاده دارد. شکل زیر این هواپیما را در حال پرتاب سیستم چف نشان می دهد.
بزرگترین های آسمان ها ...
طویل ترین هواپیمای ساخته شده تاکنون، آنتونوف ٢٢٥ است که در سال ١٩٨٨ توسط شرکت هواپیماسازی آنتونوف روسیه ساخته شده است. این هواپیما، یک هواپیمای حمل و نقل هوای استراتژیک است که از بسیاری جهات، بزرگترین هواپیمای دنیا بشمار می رود. دارای ٨٤ متر طول، ١٨ متر ارتفاع و ٨٨.٤ متر فاصله بین دو نوک بال می باشد. وزن خالی آن ١٧٥٠٠٠ کیلوگرم و حداکثر وزن آن به هنگام برخاستن ٦٠٠٠٠٠ کیلوگرم می باشد. شش موتور توربوفان نیروی لازم برای برخاستن و پرواز آنرا تامین می کنند. بدین ترتیب این هواپیما سنگین ترین در نوع خود نیز محسوب می شود. در حال حاضر تنها یکی از این هواپیماها مشغول خدمت است و به حمل بارهای بسیار سنگین و بزرگ اختصاص داده شده است. این هواپیما می تواند باری به طول هفتاد متر را در قسمت بدنه فوقانی خود حمل کند. یکی از کاربردهای این هواپیما، جابجا کردن فضاپیمای شاتل مانند روسیه به نام بوران بوده است. از تنها هواپیمای ساخته شده از این نوع برای حمل لوکوموتیو نیز استفاده شده است. در سال ٢٠٠٦ روسیه تصمیم به تکمیل نمونه دوم این هواپیما گرفت که اکنون بطور ناقص موجود است.
تالون
تالون یک روبوت قابل حمل است که بر روی زنجیرهای کوچک حرکت می کند. وزن آن معمولا کمتر از ٤٥ کیلوگرم است. تالون بسیار بادوام است. بنا بر گزارش ها یکی از این روبوتها از بالای پلی در عراق به داخل رودخانه سقوط کرد. لیکن مدتی بعد سربازان با استفاده از واحد کنترل از راه دور توانستند انرا از داخل رودخانه به بیرون هدایت کنند. این امر موجب کشف ویژگی مهم دیگری برای این روبوت شد: خاصیت دوزیستی آن.
تالون با استفاده از جوی استیک هدایت می شود و دارای هفت تنظیم سرعت است. می تواند با استفاده از زنجیرهای خود از پلکان بالا رفته و روی زمینهای صخرهای مانور کرده و حتی روی برف حرکت کند.
تالون می تواند به اشکال مختلفی پیکربندی شده و متناسب با موقعیت تغییر شکل داده شود. استفاده اصلی آن در خنثی سازی مینها و بمب های عمل نکرده است.
اخیرا نمونههایی از این روبوت به حسگرهای شیمیایی، گاز، دما و تشعشعات مجهز شده است. ارتش آمریکا حتی در حال مسلح کردن برخی انواع این روبوت به سلاح های خودکار است. حتی برخی انواع این روبوتها قرار است به نارنجک انداز و پرتاب کننده راکت ضدتانک مجهز شوند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاید به نظر برسه AN-225 هیچ حریفی نداره اما یه نکته وجود داره : این بار هم روسها از خودشون جلو زدن
لیدیز اند جنتلمن! معرفی میکنم : VM-T Atlant
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این هم میتونه بوران رو منتقل کنه
اون اولي و دومي همون كپسول ها اون درازه كه فكر كنم براي پالايشگاه ...يا همچين چيزي بايد باشه.....نقل قول:
اون آخريه فقط شاتل.....
-----------
خوب بحث كنيم...
جنگ الكترونيك و اقدامات ضد الكترونيكي(ECM)و(ECCM)
جنگ الكترونيك را ميتوان به چهار بخش كلي تقسيم كرد:
بخش اول آگاهي از سيگنال (SIGINT) كه عمليات مربوط به جستجو، محل يابي و تشخيص امواج الكترومغناطيسي به منظور تهديدها و بكارگيري تمهيدهاي مناسب را SIGINT مينامند. معمولا آگاهي از سيگنال را به دو بخش آگاهي الكترونيكي (ELINT) و آگاهي مخابراتي (COMINT) تقسيم ميكنند. منظور از ELINT همان عمليات آگاهي از سيگنال در حوزه سيگنالهاي راداري، و منظور از COMINT آگاهي از سيگنال در حوزه سيگنالهاي مخابراتي است. به طور متناظر عمليات ضد SIGINT را كه موسوم به عمليات امن سازي سيگنال (SIGSEC) است و به دو بخش ELSEC و COMSEC تقسيم ميكنند.
بخش دوم اقدامات پشتيباني الكترونيكي(ESM) كه كار ESM دقيقا مانند SIGINT است با اين تفاوت كه سيستمهاي ESM عمليات مذكور را به منظور شناساييهاي فوري انجام داده و در شرايط تاكتيكي بكار ميروند، درحالي كه سيستمهاي SIGINT معمولا در شرايط غير تاكتيكي و به منظور جمعآوري اطلاعات مورد استفاده واقع ميشوند. به عنوان مثال با استفاده از سيستمهاي SIGINIT اطلاعات مربوطه به رادارهاي دشمن جمعآوري و ذخيره شده و سپس در مواقع ضروري و شرايط جنگي، گيرنده هشدار دهنده راداري كه نوعي سيستم ESM است با دريافت و تشخيص سيگنال دريافتي و مقايسه با سيگنالهال ذخيره شده آن را تحليل مينمايد. واضح است كه اقتضايESM آنست كه سريع بوده و از فاصلهاي دورتر از برد فرستنده عمل كند.
بخش سوم اقدامات ضد الكترونيكي (ECM) كه عمليات مربوط به جلوگيري يا كاهش استفاده موثر دشمن از طيف الكترومغناطيسي را ECM مينامند. اختلال و فريب عمدهترين روشهاي ECM به شمار ميآيند.
بخش چهارم اقدامات ضد الكترونيكي (ECCM) كه عملياتي كه ما را براي استفاده از طيف الكترومغناطيسي در مقابل جنگ الكتروينك دشمن توانمند ميسازد، ECCM ناميده ميشود.
براي مقابله با تهديدات دشمن، يكي از مهمترين و شايد بهترين راه حلها، كور كردن دشمن از جهت دستيابي به خود سيگنال و مشخصات آن، و نيز توانمند كردن سيستم در مقابل اختلال است.
به عبارت ديگر اين دو ويژگي، دست دشمن را در جهت انجام بسيار از مراحل ديگر حمله ميبندد. ويژگي اول در حقيقت با عمليات مربوط به بهره برداري دشمن از سيگنال ها و به عبارت دقيق تر، كاهش احتمال بهرهبرداري دشمن (LPE) است. اين ويژگي جزئي از عمليات SIGSEC است و از آن جهت كه ECM را نيز براي دشمن دشوارتر ميساز جزئي از ECCM نيز به شمار ميآيد. ويژگي دوم، مقابله با اختلال (AJ) ناميده شده و از مهمترين روشهاي ECCM محسوب ميگردد.
در صورت وجود دو ويژگي LPE و AJ.، مخابرات را مخابرات مستتر مينامند. اگر چه برخي از روشهاي تحقق مخابرات مستتر، به طور همزمان دو ويژگي فوق را جامه عمل مي پوشانند، اما بسياري از آنها تنها به يكي از ويژگيها توجه ميكنند.
هدف اصلي طراحي LPE آنست كه حتيالامكان اطلاعات كمتري در اختيار دشمن قرار داده شود و به عبارت ديگر عدم قطعيتي براي او ايجاد شود كه او نتوان بهرهبرداري مفيدي از سيگنال كند. بر همين اساس ميتوان كليه روشهايي كه ابهام دشمن را زياد ميكند را در زمره روشهاي LPE جاي داد. به عنوان مثال كدينگ منبع، كدينگ كانال، مدولاسيون متناسب، كنترل توان(كم نمودن توان تا حد ممكن)همگي از روشهاي LPE محسوب ميشوند. اما در اين ميان، استفاده از سيگنالهاي با BT بزرگ (حاصلضرت زمان پهناي باند بزرگ) جايگاهي ويژه و منحصر به فرد دارد. علل اهميت اين روش را ميتوان در قابل انعطاف بودن آن (يعني قابليت محاسبه كارآيي آن بصورت كمي و ارتباط تاثير آن با 1پارامترهاي مورد استفاده) و نيز تاثير آن بر خاصيت ديگر مخابرات مستتريعني AJ دانست. توجه نماييد كه همه روشهاي LPE لزوما خاصيت AJ را بهبود بخشيده و حتي ممكن است آنرا مخدوش سازند. به عنوان مثال روش كاهش توان تاثيري مثبت بر LPE و تاثيري منفي بر خاصيت AJ دارد. بنابراين از مزاياي مهم استفاده از BT، تحقق همزمان اين دو ويژگي است.
به دليل آنكه سيگنالهاي راداري اطلاعات نيستند، شنود آنها در حقيقت به منزلهي بهره برداري از آنهاست و دشمن ميتواند پس از آشكارسازي و تشخيص نوع آن، استفادهي لازم را در جهت تخريب يا فريب رادار داشته باشد. لذا LPI در رادار يا مترادف با LPI است. پس روشهايي مانند استفاده از آنتنهاي با لوب فرعي كم، كنترل توان، جاروب كردن كم وقوع، وطراحي سيگنال به منظور كاهش احتمال آشكارسازي، روشهاي مناسبي براي كاهش احتمال شنود ميباشند. اما در اين ميان به همان دليل مذكور در مورد روشهاي مخابراتي، روش طراحي سيگنالهاي با BT بزرگ از اهميت ويژهاي برخوردار است. گر چه در مقوله رادار، اشارهاي به عنوان سيگنالهاي طيف گسترده نشده است، اما روشهاي پيشنهاد شده به منظور بر آورده نمودن لوازم و نيازهاي خاصي كه با نحوه ارسال سيگنالهاي رادار تطبيق يافتهاند، نيز وجود دارند كه از جمله ميتوان به روش PRF تصادفي در رادار اشاره كرد. بنابراين به طور كلي تفاوتهايي ميان طراحي سيگنال در رادار و مخابرات وجود دارد و اين تفاوت ها مانع از تعميم ساده روشهاي طراحي سيگنال از هر حوزه به حوزه ديگر شده است.
تفاوت ماهوي ديگري كه بين دو مقوله رادار و مخابرات وجود دارد از حيث مسئل امنيتي و شنود آنهاست. اولا فرستنده و گيرنده رادار معمولا در يك محل قرار دارند و لذا محل يابي رادار براي دشمن ساده تر است. ثانيا در رادار گيرنده مجاز تضعيف دو مسير (رفت و برگشت) را تحمل مينمايد و گيرنده غير مجاز يك مسيره را، در حالي كه در مخابرات هر دو تضعيف يك مسير دارند، ثانيا در مخابرات آنچه اهميت دارد معمولا محتواي پيام است كه ميتوان آن را رمز گذاري حفاظت كرد، در حاليكه در رادار چنين امكاني وجود ندارد. همه اين تفاوت ها حاكي از پيچيدهتر بودن طراحي سيگنالهاي LPI در رادار است.
متاسفانه عمدهي مباحث مطرح شده در مورد گيردههاي شنود راداري، سعي در بالابردن احتمال پوشش(pr(C از نظر زماني، فركانسي و فضايي داشته و كمتر به افزايش(Pr(C ميپردازند. به عبارت ديگر اغلب آنها در قسمت آشكار سازي از يك آشكار ساز ساده (مانند آشكار ساز مربعي) استفاده كرده و در عوض سعي ميكنند پهناي باند گيرنده، سرعت آن و مسائلي از اين قبيل را افزايش دهند. منبعنقل از :کد:http://bashgah.net/pages-8250.html
کد:http://www.military.ir
f-16 block 50 پلاس با مخازن سوخت تطبيقي (روي هواپيما به گونه اي مخازن سوخت ايجاد شده است كه قابليت هاي آيروديناميكي اون تغيير پيدا نكنه) براي افزايش برد جنگنده ...البته اين آخرين مدل f-16 نيست بلكه F-16 black 60 آخرين مدل F-16 هست كه تنها دارندش امارات متحده عربي است...به گونه اي كه خلبانان آمريكايي به اونا حسودي مي كنند....نقل قول:
در مورد این هواپیما یه پرونده دارید؟
برتري اصلي f-16I در يكپارچگي كامل سامانه جنگ الكترونيك آن با ديگر حسگرهاي هواپيما (فعال ، غير فعال و فروسرخ) خواهد بود كه توانايي تشخيص هدف بي مانندي براي آن فراهم مي آورد.
با وجود اين ، اطلاعات حسگري گوناگون ، باز هم بر روي صفحه نمايش مجزا نمايش داده خواهند شد.
سلام!
یه سوال درباره این عکس داشتم : اینجا کجاست و این هواپیما رو به چه شکل به اونجا منتقل کردن؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام دوست عزيز ...
اول بزار حق مطلب در مورداين هواپيما ادا شه بعد من برات ميگم...چرا چون هرچيزي حرمت داره...
Grumman F-14 Tomcat
......گربه افسانه اي گرومن........
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Fire And Forgot
اما در مورد سوالت....
اينجا يه نمايشگاه هوايي هست كه تاريخ دقيقش يادم نيست ولي فكر كنم حدودا سال 79 اينا تو مصلاي تهران يه نمايشگاه زدن كه اين گربه ملوس هم اون وسط يكه تازي ميكرد....از شانس خوب ما من اينجا رفتم...
اما چجوري اينو بردن...اين مسئله از ديرباز مورد سوال بين فلاسفه بوده و مشاجرات بيشماري سرش اتفاق افتاده...
اما طبق براوردهاي بنده....
چند روز قبل از برگزاري باند يكي از اتوبانهاي تهران رو بستن و با هزار سلام و صلوات اين گربه عزيز رو بر گرده يك تريلي به محل برگزاري مراسم منتقل كردن....(نقل قول از خود افسر نگهبان هواپيما در مصلا)
دوستان سلام
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Fighter Wing اولین روبات جنگنده پرنده نیروی هوائی ایالات متحده است که از راه دور کنترل میشود .
از این روبات پرنده بعنوان Fighter Wing یا فرمانده تیم هوائی استفاده میشود.
این روبات که یکصد و هفتاد و چهارمین Fighter Wing نیروی هوائی محسوب میشود برخلاف دیگر Fighter Wingها تنها هواپیمای فرماندهای است که از راه دور کنترل میگردد.
این روبات جنگنده بر پایه یکی از هواپیماهای F-16 ساخته شده که اخیراً و بتازگی از عراق بازگشته است و بر اساس یک گزارش منتشر شده نظامی قرار است مابقی اسکادرانی که این F-16 متعلق به آن بوده است نیز به این روبات پیوسته و تشکیل اولین تیم MQ-9 Reaper که از راه دور کنترل میشوند را بدهند.
این روباتهای پرنده توانائی 14 ساعت پرواز را در بین دو سوختگیری داشته و میتوانند سه تن تجهیزات را تا ارتفاع 50 هزار پائی حمل نمایند.هزینه ساخت این هواپیماها یک سوم هزینه ساخت یک F-16 استاندارد بوده و هزینه سوخت مورد نیاز آنان نصف حالت عادی خواهد بود.
خلبانان این جنگندهها در حال تمرین با هواپیماهای جدید خود هستند.سیستم هدایتی این روباتها بگونهای است که خلبانان را قادر میسازد بدون نیاز به ترک خاک ایالات متحده هواپیماهای خود را هدایت نمایند.البته تیم تعمیرات و نگهداری کماکان ناچارند تا در مکان فیزیکی هواپیما حضور داشته باشند.
البته فعلاً و بدلیل نیاز به بروز ریفلکسهای آنی و سریع، تا چند سال آینده نیز هواپیماهای جنگی نیازمند خلبانهای انسانی خواهند بود.
به عقیده کارشناسان، این هواپیماها دارای هزینههای پنهان دیگری بوده و به عقیده برخی استفاده از این سلاحها و تأثیرات روانی آنان موجب خواهد شد تا فشار روحی بیشتری بر خلبانان وارد آید.
کلنل Albert K. Aimar فرماندۀ اسکادران شناسائی 163d که همچنین یک روانشناس نیز میباشددر این باره میگوید: «وقتی شما در ارتفاع 50 هزار پائی یک بمب 500 پاوندی را بر روی نقطهای میاندازید و بعد به راه خود ادامه میدهید و میروید، نمیتوانید ببینید که پشت سر شما چه اتفاقی رخ داده است.»
«اما وقتی که از چنین تجهیزاتی استفاده میکنید از زمان شلیک یک موشک تا زمان اصابت به هدف و نتایج تخریبی بعد از آن، همه این تصاویر بوضوح و توسط ابزارهای مدرن و جدید با بالاترین دقت و کیفیت در مقابل چشمان شما قرار خواهند گرفت. چنین صحنههایی برای مدتهای طولانی در ذهن افراد باقی خواهند ماند.»
نیروی هوائی برای جبران این تأثیر و جلوگیری از وارد آمدن آسیبهای روانی، تیمی از روانشناسان و مشاوران را برای تحت نظر گرفتن خلبانان روباتهای پرنده در نظر گرفته است.
سرهنگ دوم Michael Lenahan میگوید: «بنظر من احساس عجیبی دارد. شما برای زدن یک هدف در پشت دستگاه ناوبری قرار میگیرید و بعد از اینکه کارتان تمام شد از پشت صندلی بلند میشوید و برای دیدن بازی فوتبال پسرتان به مدرسه وی میروید.»
منبع :
کد:http://www.military.ir
دوستان سلام
کمپانی آمریکایی " Alliant Techsystems" همراه با کمپانی اسراییلی Elbit Systems موشک جدید هدایت شونده ای از خانواده "هوا-زمین" GATR (Guided Advanced Tactical Rocket) را طراحی و آزمایش کرد. به گزارش «ریا نووستی» از کمپانی آمریکایی، پرتاب موشک ها تا برد 6 کیلومتری در میدان تیر "وایت سندس" واقع در ایالت نیومکزیکو انجام شد. کلیه اهداف با اصابت مستقیم موشک ها منهدم شدند. در این آزمایش سیستم پرتاب کننده M261 موشکی با 19 لوله خروجی بکار گرفته شده بود.
به گفته طراحان دقت فوق العاده این موشک به خاطر وجود سیستم لیزری نیمه فعال نشانه روی خودکار بر روی کلاهک آن است. قفل شدن بر روی هدف قبل یا بعد از پرتاب می تواند از روی اکران رادار هواپیما و یا با لیزر نشانه گیر خارجی انجام شود. انحراف از هدف (دقت هدف گیری) کمتر از یک متر گزارش شده است.
موشک های هدایت شونده کلاس GATR به مهمات مختلف از جمله ترکشی مجهز می شوند که انهدام طیف گسترده ای از اهداف ثابت و متحرک را به طور موثر تامین کند.
موشک های جدید قابلیت همگرایی با مجموعه های پرتابی کنونی 70 میلیمتری را داشته و می توانند در هلی کوپترها و یا هواپیماهای بدون سرنشین مورد استفاده قرار گیرند. برد موثر آنها از 1,5 تا 8 کیلومتر و یا بیشتر است.
یکی از دلایل طراحی این نوع موشک ها پوشش خلا میان موشک های هدایت شونده قوی تر و گران قیمت تر و موشک های معمولی غیر قابل هدایت بوده است.
خبرگزاری «ریا نووستی»
<<.: روايتي از پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در جنگ :.>>
امروز كه جمهوري اسلامي ايران به قدرت موشكي اول منطقه تبديل شده است، جزئيات اولين عمليات موشكي ايران در سال هاي دفاع مقدس كه حيرت جهانيان را بر انگيخت از زبان يكي از شاهدان عيني خواندني خواهد بود. اين شاهد امروز از اساتيد برجسته دانشگاه شهيد بهشتي است.
اول وقت، جلسه مديران دانشگاه بهشتي بود.ساعت هفت صبح جلسه شروع شد. كارها مورد مشورت قرار گرفت. دستورهاى لازم داده شد. طبق برنامه بايد يك هفته در تهران مىماندم و بعد دو هفته به منطقه مىرفتم، ولى منشى چند پيام از خلبان رستمى به من داد. مىخواستم به منزل بروم. ناگهان شنيدم يك ماشين از نيروى هوايى اجازه ورود به دانشگاه را دارد و با من كار دارند. فهميدم خلبان رستمى است. خبر داد: دشمن تصميم دارد تمام شهرها را بمباران كند. حتى هواپيماى دشمن به شهر مشهد رسيده است. ما هم ديگر هواپيماى مناسب براى جنگندههاى جديد دشمن نداريم. ضدهوايىها هم برد مناسب را نداشتند. بچههاى جبهه به هواپيماى دشمن مىگفتند “ايرانپيما” و به هواپيماهاى خودى مىگفتند “ميهنتور” به اين ترتيب تقريبا آسمان ايران بىدفاع بود.
از همه بدتر، پديده جديد موشك باران تهران بود. مردم، خودجوش، شعار مىدادند: “موشك جواب موشك”. اين خواست فطرى مردم بود. خلبان رستمى آمده بود كه گروهى آماده كند كه من هم جزو آن بودم تا به يك سايت موشكى برويم كه براى نمونه از قبل از انقلاب چند موشك خودكشش، “اسكاد B” در آن بود. اين موشكها براى نمونه از طرف روسها به ايران داده شده بود. و براى اينكه آمريكا از بىخطر بودن آن براى اسرائيل باخبر شود، چند نمونه هم به ايران دادند، آن هم از طريق معاهده نظامى “سنتو” تا آمريكا تحريك نشود. روسها و آمريكايىها به كشورهاى اقمارى خود، متعادل اسلحه مىفروختند و براى اينكه تعادل پيمان “ورشو” و “سنتو” به هم نخورد نمونهاى از سلاحهاى راهبردى را كه به كشورهاى اقمارى مىدادند به طرف مقابل هم مىدادند كه اربابان از وضع يكديگر و نوكرانشان آگاه باشند.
حالا چند فروند موشك در يك سايت بود كه علىالقاعده قابل استفاده نبود خلبان رستمى آمده بود كه امشب مرا با خود برد.
دو روز از خلبان رستمى فرصت خواستم كه كارهاى خود را در تهران رفع و رجوع كنم و خود را آماده كردم كه به مأموريت نامعلومى بروم و آن اولين پرتاب موشك به طرف دشمن (عراق) بود.
يك نقشه از “سايت” يا محوطه نظامى مورد نظر به من دادند. ديگر چيزى از مأموريت خود نمىدانستم. آن روز غروب بايد با يك گروه به طرف “سايت” موشكى حركت مىكرديم.
تنها توانستم از پدرم در كوچه خداحافظى كنم و زودتر از وقت مقرر، قبل از افطار به قرارگاه مورد نظر برسم.
تقريبا تمام افراد گروه آمدند. افطارى خورديم و نماز خوانديم. يك معارفه كلى شد خلبان رستمى مسؤول گروه بود. خيلى منظم و مرتب همه سوار اتوبوس شديم. بيست نفر بوديم، و بايد در اتوبوس توجيه مىشديم. تقريبا نيمههاى شب به همان قرارگاه خودمان رسيديم. يك ضرب به اتاق جنگ رفتيم. در اتاق جنگ ماكت منطقه جنگى قرار داشت و همه دور آن جمع شديم تا بفهميم چه كار بايد كرد. منطقه مأموريت ما خطوط شمالى جبهه بود، ولى نمىدانم چرا به محور ميانه آمديم. شايد بعضى از مهندسان در محور بودند كه بايد با هم آشنا مىشديم.
نيمه شب به طرف “سايت” حركت كرديم. گروه ما خيلى كوچك شده بود. گروههاى ديگر مأموريت ديگر داشتند. اكثر گروه ما مهندسى محاسبات پرتاب، الكترونيك و مكانيك بودند. چهار نفر ديگر كارگر فنى بودند، ولى ده تا مهندس را در كار عملى در جيب خود جا مىدادند. من هم نخودى بودم. چون رشته معمارى به درد پرتاب نمىخورد. خلبان رستمى هم مسوول گروه بود. همه نيروى داوطلب بوديم. تنها لباس او درجه نظامى داشت. بقيه ما لباس ساده بسيجى داشتيم. يكى از كارگران فنى به نام حاجآقا آلعلى خيلى شوخ و “آچار فرانسه” بود و در هيچ كار فنى، نمىماند. لودر، جيپ، تانك، همه چيز تعمير مىكرد. بعضى از چيزها را سر هم كرده بود و ماشين مينكوب ساخته بود و لندرور “شنىدار” درست كرده بود. خيلى چيزهاى عجيب و غريب ديگر او در “مينىبوس″ از طرحهاى خود صحبت مىكرد. ماجراى ساخت بولدزر او كه زير آب كار مىكرد جالب بود. يكى ديگر از بچهها كه او هم كارگر فنى بود از ساخت هدايت امواج راديويى صحبت كرد. هواپيماى كوچك هدايت شونده، هدايت از دور جهتگراى توپخانه كه ديدهبان، مستقيم لوله توپ را در جهت مناسب با امواج راديويى مستقر كند.
بين راه يك ايستگاه صلواتى بود. تصميم داشتيم در آنجا استراحت كنيم و شام بخوريم كه همين كار را كرديم.
بعد از اذان صبح، به طرف پايگاه راه افتاديم. هوا كمكم روشن مىشد. منطقه جالبى بود. پر از گوسفند. چند چوپان جوان دنبال ماشين مىدويدند. از پايگاه خبرى نبود. فقط چند آغل غار مانند ديدم كه احساس كردم بايد با تكنيك جديد، حفارى شده باشد، ولى پر از بز و گوسفند بود. اين منطقه در كنترل ارتش بود. از جبهه فاصله زيادى داشت. چون قبلاً ماكت منطقه را ديده بودم، تجسمى از وضع پايگاه داشتم. احتمالاً پس از پيچ تندى بايد به يك در بزرگى كه در دهانه يك دره بود وارد مىشديم. تقريبا حدسم درست بود. مردم بومى اينجا، لر و شيعه بودند. از لحاظ جغرافياى انسانى، منطقه امنى بود. مردم خيلى همكارى مىكردم. هيچ نفوذى و ستون پنجمى، اين دور و برها نمىتوانست نفوذ كند. مردم عشاير اين منطقه خيلى هوشيار بودند. ناگهان يك در ورودى نظامى را كه استتار بود، مشاهده كرديم. خلبان رستمى با لباس رسمى به دژبانى رفت، ناگهان در كشويى باز شد و ما با مينىبوس وارد شديم. چند سرباز با تفنگ، پيشفنگ كردند. جورى سر و صدا راه انداختند كه ما همه ميخ شديم. مينىبوس درب و داغون ما وارد يك محوطه عظيم طبيعى شده بود كه كوههاى اطراف آن، مانند محوطه قرارگاه توپخانه اصفهان بود. مكانى مثل يك كاسه كه دور و اطراف آن را كوه فرا گرفته و شيارهاى خوبى در هر قسمت از كوهها به وجود آمده بود. داخل هر شيار تونلى زده بودند و تأسيساتى داير بود. هيچ ساختمان مصنوع بشر، در محوطه ديده نمىشد، مگر ورودى تونلها. جلوى يكى از تونلها ايستاديم. يك ستوان جلو آمد. خيلى رسمى و با جديت به خلبان رستمى سلام نظامى داد و با داد و بيداد گزارشى از وضع قرارگاه داد و خود را در خدمت اعلام كرد. ما هم با ساكهاى خود از مينىبوس پياده شديم.
از لحاظ مكانيابى انگار طبيعت، اينجا را طراحى كرده بود كه يك كاسه تمام عيار باشد و خيلى از تأسيسات را در خود جا دهد. در اصفهان هم براى توپخانه از طريق پيمان “سنتو” چنين جايى پيدا شده بود.
شايد از طريق ماهواره پيدا كردن يك چنين جاهايى آسانتر باشد، ولى از روى عكس هوايى هم مىتوان چنين جواهرهايى را كشف كرد. چون دستور مستقيم از فرماندهى كل قوا بود ما را تحويل رفتند. معلوم بود هيچ آثارى از انقلاب و جنگ در اينجا وجود نداشت. همه افراد با وسواس اين منطقه را تميز نگه داشته بودند. همه سربازها و درجهداران منظم در جاى خود منتظر دستور بودند. خلبان رستمى از ستوان خواست كه به همه دستور آزاد بدهد. دستور داده شد. فقط يك خرده، پاها باز شد. هيچ فرق چندانى از نظر ما نكرد. ما نمىدانستيم چه كار كنيم. جو نظامى ما را گرفته بود. ما هم سيخ مقابل پرچم ايران كه جلوى دفتر كار قرار داشت، ايستاده بوديم، ولى در صف نبوديم. بالاخره وارد دفتر شديم و روى صندلى نشستيم.
سريع به يك تونل عظيم رفتيم كه در آن يك “لانچر” خودكشش بود. مثل يك تريلر چندين چرخ كه روى آن يك موشك عظيم بود يا حداقل براى من كه اولين بار يك هيولا مىديدم عظيم جلوه مىكرد. همه وسايل پرتاب داخل تريلر قرار داشت. سكو پرتاب روى تريلر قابل بالا و پايين كردن و تمام وسايل و محوطه تميز بود. جناب ستوان، يك دفترچه از تعميرات به عمل آمده روى موشك را به خلبان رستمى داد. معلوم شد چندين كارشناس از كشورهاى دوست عربى آمده و روى آن كار كردهاند، ولى نتوانستهاند كارى انجام دهند. اكثر كشورهاى عربى از بلوك شرق محسوب مىشدند و افراد متخصص آنان در شوروى آموزش ديده بودند. حالا نوبت ما بود كه وسايل مختلف را بازرسى و تعمير كنيم. هركس شروع كرد به “آزمايش” قسمتهاى مختلف هدايت و پرتاب موشك. كمترين خطايى باعث انفجار موشك در تونل مىشد. همه با سكوت و دقت شروع به كار كردند. محور كار، بيشتر در زمينه ابزار الكترونيكى بود. بعد از چند ساعت كار، قسمتهايى از “لانچر” جدا شد و در كف تونل قرار گرفت. من هم با چند سرباز مشغول نقشهبردارى از داخل تونل شدم تا نقشه كامل محوطه را تهيه كنم. همه كار مىكردند، محوطه بر خلاف قبل شلوغ پلوغ شد. همه چيز “آزمايش” و وسايلى كه بايد از عقبه مىآمد فهرست شد. داخل تونل اصلاً نفهميديم كه شب شد. اذان مغرب، ما را هوشيار كرد. اكثر بچهها دست از كار كشيدند. بعد از نماز ما هم افطارى خورديم. در ماه رمضان هم شام مىخورديم، هم افطار و هم سحرى. چون مسافر بوديم بقيه صبحانه و ناهار هم جاى خود برقرار بود. بعضى اوقات عصرانه هم مىخورديم! پس از دو ساعت استراحت هم مشغول به كار شدند.
در همين وقت خلبان رستمى وارد تونل شد و مرا صدا كرد. گفت: بىسيم تو را مىخواهد. بايد به ماموريت ديگرى مىرفتم. رفتم و بعد از چند روز با لباس خاكى و بدن عرق كرده و خاك گرفته دوباره به دروازه پايگاه وارد شدم. دژبان در را باز كرد و سلام نظامى داد. در تونل را يك سرباز باز كرد و ما هم وارد تونل شديم. وضع عجيب و غريبى بود. بچهها به حدى شبانهروزى كار كرده بودند كه وضع آنها هم از من بهتر نبود: خاكى، عرق كرده و خسته. با كمال تعجب، جناب سروان هم همرنگ جماعت شده بود؛ كلاه نداشت و با دمپايى اين ور و آنور مىرفت.
خلاصه بچههاى بسيج اين جماعت ارتشى را خراب كرده و آنها را از ريخت و قيافه انداخته بودند. اما در عوض آنها همه دست به آچار بودند. قيافه همه خسته نشان مىداد، ولى همه خوشحال بودند. براى اينكه اولين بار بود كه تمام دستگاههاى الكترونيك را تعمير كرده بودند. قبلاً چند ماه، كارشناسان خارجى روى آن كار كرده بودند، ولى نتوانسته بودند آن را راه بيندازند. دو نفر از بچههاى الكترونيك بر سر محاسبه پرتاب و برد موشك بر سر “تانژانت” و “كتانژانت” دعوا داشتند. يكى مىگفت بايد با “tg” پرتاب شود و ديگرى مىگفت بايد با “cotg” پرتاب شود. ما كه چيزى نمىفهميديم. كلى محاسبات جلوى آنها بود. كنار “لانچر” سفره انداخته بودند و بساط چاى هم برقرار بود. من هم بىنصيب نماندم.
اگر وضع “تانژانت و كتانژانت” مشخص مىشد، سكوى پرتاب “لانچر” را بيرون مىبرديم. طبق محاسبات اين موشك به پايتخت دشمن نمىرسيد. تمام محاسبات را با آخرين برد موشك به يك محوطه صنايع “ش.م.ه” دشمن كه نزديك پايتخت بود، متمركز كردند. به سختى سيصد كيلومتر را در حافظه كامپيوتر موشك ثبت كردند. اين مجموعه را كشورهاى غربى در اختيار دشمن قرار داده بودند و تقريبا در كشورهاى جهان سومى استثنايى بود. حال همه چشمها به ما دوخته شده بود. مخصوصا اينكه اين مجمع صنايع نظامى در سى كيلومترى پايتخت عراق مستقر بود. همه در رويا خود را موفق مىديديم، ولى دعوا روى محاسبات پرتاب و همچنين تغييرات اين چند روزه چندان قابل اطمينان نبود. شايد هم موشك در همين جا منفجر مىشد و همه پودر مىشديم. در هر صورت همه فعاليت خود را كردند.
بالاخره حاج آل على پشت “لانچر” خودكششى نشست. مثل يك تريلر بزرگ بود و موشك پشت آن سوار بود. بايد آن را به محوطه مىرسانديم. غار، بيش از يك در كشويى آهنى ضدانفجار نداشت. آل على پشت فرمان نشست. استارت زد. دود غليظى فضا را فرا گرفت و موتور با هيبت غولآسايى، نعره مىكشيد. در كشويى باز شد. على آقا، متخصص در ماشينآلات سنگين بود. ديپلم داشت، ولى در كار عملى حرف نداشت. ماشين را در دنده يك گذاشت ولى صداى عجيب و غريبى از گيربكس به گوش مىرسيد. زود ماشين را خاموش كرد. گفت گيربكس دستكارى شده است. جناب سروان با تعجب گفت يقينا كار كارشناسان كشورهاى دوست عربى است كه نه تنها وسايل الكترونيك را دستكارى مىكردند بلكه به گيربكس آسيب زدهاند. بچهها تصميم گرفتند اين غول را هول بدهند و يك تراكتور هم آن را بكشد تا بتوانيم به محوطه برسيم. همه دست به كار شدند. سيم بكسل، تراكتور، همه سربازها و افسرها براى كشيدن “لانچر” به محوطه بسيج شدند، حتى نگهبانها. موج شعار “موشك جواب موشك” همه را فرا گرفته بود. سعى عجيبى بود. اين غول بىشاخ و دم راه افتاد. على آقا يا همان آل على، پشت فرمان بود. غول به نزديكى در غار رسيد. هر چه به در نزديكتر مىشد، تعجب همه بيشتر مىشد. با كمال تعجب “لانچر” به درگير كرد. لانچر حدود ده سانتىمتر بزرگتر از در غار بود. هيچكس نمىدانست اين غول از چه درى وارد غار شده كه حالا بيرون نمىرود. همه چشمها به طرف من دوخته شد. من هم هر چه نقشه سايت، عكس هوايى و برداشت خود را از اين مجموعه نگاه مىكردم، چيزى غير از در غار به نظرم نمىرسيد. همه در ناباورى و يأس قرار گرفتند، ولى نمىدانستيم راز اين كار چيست. از جناب سروان كه قبل از انقلاب در اينجا گروهبان بود، خواستم چيزى بگويد. چيزى نداشت، فقط گفت ايرانىها حق داخل شدن به اينجا را نداشتند، مگر چند نفر محدود كه آنها هم بعد از انقلاب فرار كردهاند. از او خواهش كردم هر چيزى كه يادش مىآيد بگويد. رفتيم قسمتهاى ديگر غار را سر زديم، ولى هر راهرويى كوچكتر بود.
اولين كارى كه كردم، فرض كردم از همين در كه تنها در غار بود اگر موشك شليك شود چه مىشود. ديدم هيچ، اگر از اين محوطه كوچك موشك پرتاب شود، يقينا محوطه آسيب سختى مىبيند. حداقل فضايى كه ما براى پرتاب نياز داشتيم، دو برابر محوطهاى بو دكه تمام درهاى غار به آن باز مىشد. پس اين در براى پرتاب موشك و احتمالاً ورود موشك به كار نرفته است. پس اين غول چگونه وارد غار شده است؟ همه شروع كردند به گشتن تا اينكه كليدى، چيزى، ابزارى، يا اتاق فرمانى پيدا شود تا قسمتى از ديواره غار از جاى خود حركت كند. هر چه مىگشتيم، مأيوستر مىشديم.
ديگر نيمههاى شب شده بود. “لانچر” جلو آمده بود و جاى خواب بچهها را كه چند شب آنجا خوابيده بودند گرفته بود. خواستند جاى تميز ديگرى پيدا كنند اما همه جا پر از روغن، ابزار و خلاصه كثيف بود و كسى هم حال تميز كردن نداشت. حتى سربازها هم “دمغ” بودند. لباس همه كثيف شده بود. هنوز دود كاميون يا لانچر از محوطه غار كاملا خارج نشده بود. بعيد بود كه آمريكايىها اين قدر بىسليقه باشند كه كاميون را داخل غار روشن كنند. پس كليد كار كجاست؟ حاج آل على، ناگهان بلند به همه گفت: مردم مىگويند “موشك جواب موشك” شما كارى نكنيد كه اين شعار تبديل شود به “پوشك جواب موشك”. همه بىاختيار خنديدند. تصميم گرفتيم شب استراحت كنيم و در روز از بالاى كوه و محوطه و از داخل جستجو را ادامه دهيم. يك قسمتى از غار كه شبكه فلزى داشت، قابل تميز كردن بود. بچهها مشغول تميز كردن شدند تا حداقل كمى استراحت كنند.حالت “خوف و رجا” بود.
بچه با شلنگ آب قسمت فلزى را شستند و سريع آنجا را تميز كردند. همه كار مىكردند. سربازها رفتند و در آسايشگاه خود و افراد اعزامى خلبان رستمى در سايت كنار موشك خوابيدند. كيسه خواب، پتو، همه چيز آماده شد. همه دراز كشيدند ولى كسى خوابش نمىبرد. بوى خاصى پس از شستشو در محوطه پيچيد. مثل بوى پشم گوسفند بود. تصميم گرفتيم آن شب تمام چراغها را خاموش كنيم تا شايد بتوانيم بخوابيم. در آهنى غار هم باز بود و سر موشك خارج از غار. اين بدترين حالت بود، چون اگر يك بمباران انجام ميشد، موشك منفجر مىشد.
از همه بدتر اينكه تراكتور بيرون بود و نمىتوانستيم كاميون حامل موشك را به داخل بكشيم.
تاكنون اين منطقه مورد تهاجم قرار نگرفته بود؛ ولى معلوم نبود امشب “بز نياوريم.” تجسم انفجار اين مشك داخل غار باعث شد دوباره همه بلند شوند. هر چه زور زديم كاميون تكان نخورد. دنبال جايى مىگشيم كه طناب را به آن ببنديم و با قرقره آن را بكشم. هيچ جاى مناسبى در غار پيدا نشد كه قرقره را به آن نصب كنيم. ناگهان يكى از بچهها كه پتوى خود را روى يك دسته فلزى انداخت بود آن را به همه نشان داد، شايد فرجى باشد. پتو را كنار زديم. دوباره بچهها كيسه خواب و ديگر وسايل خواب خود را از كف فلزى برداشتند و آماده شدند كه طناب را به كمك چند قرقره بكشند. خوشبختانه قسمت فلزى كف غار حالت شيار و شبكهاى داشت و انسان روى آن سر نمىخورد؛ ولى قسمتهاى ديگر همه صاف و صيقلى بود. طناب به آرامى محكم شد و حالت كشش پيدا كرد. كاميون با موشك آرام، آرام راه افتاد. طناب از سيم بكسل بهتر بود؛ چون اگر پاره مىشد، حداقل جرقه يا ضربهاى به موشك اصابت نمىكرد؛ چون با هر ضربه، فاجعهاى رخ مىداد. فكر انفجار موشك ذهن همه را مشغول مىكرد. كاميون چند سانتىمتر راه نيفتاده بود كه ناگهان صداى مهيبى همه جا را فرا گرفت.
صداى يا الله، يا على، يا ابوالفضل بلند بود و خلاصه هر كس به كسى متوسل مىشد. صدا همه غار را فرا گرفت. نفهميدمچى شد. در يك لحظه همه خود را در زمين و هوا ديديم. نفهميديم كه انفجار بود يا چيز ديگر. موشك منفجر شده بود؟ طناب هم اگر پاره مىشد، اين قدر سر و صدا نداشت. خلاصه بعد از چند ثانيه كه براى ما چند ساعت طول كشيد - و شايد در همان چند لحظه تمام خاطرات زندگى براى هركس دوره شد - ما به زمين افتاديم و روى هم در غلتيديم. همه جا تاريك شد. تنها، نورى از محوطه به داخل غار مىتابيد. سكوت و سكون همه جا را فرا گرفت. فقط ناله بعضى از دوستان به گوش مىرسيد. نمىدانستيم چه اتفاقى افتاده است. سربازان كه در آسايشگاه بودند با صداى مهيبى كه شنيده شد به طرف غار آمدند. هركس چراغ قوهاى داشت. نمىدانستيم مردهايم يا زنده؛ ولى درد، به ما فهماند كه زندهايم. پاى چوبى من درآمده بود و نمىدانستم كجا افتاده و حتى خودم كجا هستم. بوى تعفن خاصى به مشام مىرسيد. ناگهان احساس كردم تعداد زيادى گاو و گوسفند نعره زنان در حال فرارند. نمىدانم رويا بود يا نه؛ ولى بوى پشكل و پشم مشام ما را مىآزرد. آرام آرام يكديگر را صدا كرديم. يكى از سربازان فيوزهاى برق را دوباره راه انداخت. چراغها و پروژكتورها روشن شدند.
خودمان را در وضع عجيبى ديديم. موشك در آرامش خوابيده بود؛ ولى بچهها در گودالى افتاده بودند كه در انتهاى آن صداى گاو و گوسفند به گوش مىرسيد. همه ما را بالا آوردند. پاى چوبى من هم پيدا شد. هنوز سر و وضع خود را تميز نكرده بوديم كه ناگهان همه تكبير گفتند، سربازها كه خيلى جوان بودند پايكوبى مىكردند. غلغلهاى بود. تازه فهميديم چى شده بود. با خدا باش، خدا با توست. دستگيرهاى كه طناب به آن وصل شده بود در واقع اهرم يك “رمپ” فلزى بود كه وصل مىشد به يك تونل با پيچ سى درجه كه از آن تونل موشكها را وارد غار اصلى يا “شيلتر” مىكردند. انتهاى غار بعد از پيچ هم يك در فلزى داشت، كه بعد از انقلاب از تورفتگى آن براى آغل گوسفندان استفاده مىكردند و آن طرف كوه بود. به عبارتى موشك از خارج محوطه آن طرف كوه وارد مىشد و از رمپ بالا مىآمد و در ايستگاه نگهدارى مىشد و از در جلو افراد و وسايل تعمير و نگهدارى را وارد مىكردند؛ چون ورود موشكها يك بار انجام شده و ديگر خارج نشده بود، ورودى اصلى بعدها توسط چوپانها كور شده بود. مخصوصا بعد از انقلاب كه بيشتر جنبه نگهدارى موشك براى ارتش مطرح بود تا استفاده از آن. حالا اين راه كشف شده بود. متأسفانه آنهايى كه فرار كرده بودند تمام نقشههاى مجموعه را منهدم كرده يا با خود برده بودند.
خوشبختانه با اين عمل، حداقل پنج فروند موشك آماده مىشد كه از اين محوطه خارج شود و شايد هم مىتوانستيم آنها را شليك كنيم. ديگر كسى خوابش نمىبرد. همه گروه مجبور بوديم حمام برويم. سربازها با جان و دل به ما خدمت مىكردند. آنها شروع كردند به تميز كردن “رمپ” و رسيدن به در فلزى، كه گوسفندها از آن فرار كرده بودند و چوپانها در دل شب دنبال آنها مىگشتند. تصميم داشتيم كه وقتى هوا روشن شد در فلزى را باز كرده و محوطه را تميز كنيم. ما هم آن شب را در آسايشگاه خوابيديم. جناب سروان با سربازانش محوطه كار را تميز كردند.
به حدى هيجانزده بودم كه با تمام خستگى صبح سحر آماده كار شدم. سحرى و صبحانه به هم وصل شد. هوا كه روشن شد با يك موتور سوار حركت كردم كه ورودىهاى خارج از محوطه را بازرسى كنم. عملاً براى شناسايى كامل ورودى، من مشغول هماهنگى شدم. كارها را تقسيم كردم. عدهاى از داخل مشغول تميز كردن شدند، من هم از بيرون مشغول شناسايى شدم. يكى از ورودىها از ديواره سنگى پر شده بود. معلوم بود چوپانان محلى براى اينكه ورودى را تا مرز در فلزى براى گوسفندان قابل استفاده كنند، يك ديواره سنگى جلوى غار كشيدهاند و يك ورودى كوچك براى گوسفندان ايجاد كرده بودند. عملاً بعد از انقلاب محوطه بيرون بىاستفاده افتاده بود و ارتش بيشتر از داخل پايگاه محافظت مىكرد. مردم هم احساس مىكردند تا در ورودى كه از جنس فلز بود براى استفاده شخصى اشكالى ندارد. وقتى به آغل گوسفندان يا به عبارتى ورودى اصلى غار رسيدم، هنوز خيلى از گوسفندان پراكنده و چوپانان با سختى دنبال آنها بودند. شايد همين حالت گوسفنددارى بود كه دشمن احساس مىكرد اين پايگاه تخليه شده است و به آن كارى نداشت. نفوذ ستون پنجم هم به اين ارتفاعات سخت بود. تازه مردم بومى اينجا با ما بودند و سخت از اطراف محافظت مىكردند. مىدانستند امنيت پايگاه براى آنها هم مهم است. مسوولان پايگاه هم فقط از داخل محافظت مىكردند و نيازى به بيرون نبود. اصلاً فكر نمىكردند ماشينآلات سنگين مثل “لانچر” بايد از اين قسمت حركت كند.
وقتى وارد غار شديم با چراغ قوه اطراف را نگاه كرديم. حدود دو متر كف غار از كود گوسفندان بالا آمده بود. خيلى كثيف و تاريك بود و بوى مشمئزكنندهاى به مشام مىرسيد. تا ساق پا در كف فرو مىرفتيم. پس از گذشت حدود بيست متر با يك پيچ نزديك به سى درجه به در فلزى رسيديم. در قابل باز شدن نبود. بايد از كف خاكبردارى مىشد و تقريبا حجم آن هم زياد بود.
همين وقت خلبان رستمى با جناب سروان با عدهاى از افراد در يك وانت به ما رسيدند. به خلبان رستمى طرح خود را گفتم. سريع دو دستگاه لودر آوردند. طبق نقشهاى كه سريع براى آنها كشيديم، يك لودر در قسمت مناسبى از كوه، مشغول كندن آغل براى گوسفندان شد و لودر ديگر به جان ديوار تيغهاى و كف غار افتاد كه مملو از پشكل بود. عدهاى ديگر هم از داخل، محوطه را تميز مىكردند. تا عصر يك نفس كار شد. حداقل گوسفندها، خانه جديد پيدا كردند. چوپانها هم راضى بودند. ما هم شروع كرديم به تعمير سيستمهاى برق و تأسيسات حركتى كه با سيم بكسل بود.
نزديكهاى غروب پس از روغنكارى “وينچ” و درها سيستم برقى را راه انداختيم. در زوزهكشان باز شد. محوطه داخل غار با آن طرف كوه ارتباط برقرار كرد. ديگر نياز نبود مسافت پانصد متر را دور بزنيم و به داخل پايگاه برويم. از اين راه راحت اياب و ذهاب مىكرديم. همه چيز براى بيرون آوردن موشك آماده شد. فقط مشكل دندههاى موتور بود كه بتواند روى پاى خود بيرون بيايد. از آل على هم خبرى نبود. از ديشب تا كنون از او خبرى نبود. تصميم گرفتم با تمام نيروى انسانى و به كمك چند وانت “لانچر” را به بيرون بكشيم. تقريبا كار خطرناكى بود؛ چون اگر يك سيم بكسل پاره مىشد يا حركت اصطكاكى پيش مىآمد، احتمال انفجار موشك خيلى زياد بود. منتظر تاريكى شب شديم كه در پوشش شب اين كار انجام شد. شايد ماهواره دشمن به اين منطقه حساس شده باشد و يا پروازهاى شناسايى، مشكلاتى براى ما ايجاد كنند. در هر صورت، لانچر بايد از يك تونل يا چند پيچ حدود سى درجه عبور مىكرد. اين پيچ و خمها براى آن بود كه اگر در جلوى در غار انفجارى به وجود آيد، موج به داخل غار نفوذ نكند. عدهاى از افراد روزه بودند و افطار كردند. ما هم به آنها كمك كرديم. بعد از نماز جماعت كار ما شروع شد. همه زير لب دعاهايى را كه مىدانستند زمزمه مىكردند و كار در سكوت انجام مىشد. بايد كار با حوصله و دقت انجام مىگرفت. مجبور بوديم موتور را روشن كنيم كه بوستر ترمز در سرازيرى رمپ كمك كند. سكوت محوطه با دود غليظ و سر و صداى موتور و اگزوز شكسته شد. عدهاى هول مىدادند و يك وانت هم مىكشيد.
لانچر آرام آرام راه افتاد. الحمدلله ترمزها، خوب كار مىكردند. با هزار بدبختى لانچر از رمپ سرازير شد و پايين آن آرام گرفت. سريع موتور را خاموش كردند؛ چون دود همه را خفه مىكرد. هواكشها كار نمىكردند. ما هم وقت تعمير آنها را نداشتيم.
بايد با دست و وانت، موشك را مىكشيديم. حدود دو ساعت طول كشيد تا ما به اولين پيچ تونل رسيديم؛ چون اگر عجله مىكرديم و بدنه موشك به جايى مىخورد، كار همه ساخته بود. حالا اگر به بيرون محوطه مىرفتيم تازه بايد آن را به يك فضاى مسطح مىبرديم تا شليك انجام شود. همه خسته شده و حالت عصبى پيدا كرده بودند. دوباره دستور استراحت داده شد. كار خطرناكى بود. در وقت استراحت در محوطه بيرون پايگاه تجمع كرديم. براى احتياط چند موتور سوار مسلح گشت مىزدند تا از خطر احتمالى پايگاه را محفوظ دارند. اين اولين ارتباط داخل و خارج پايگاه بود و نفرات ما براى گشتزنى كم بود. بچهها بيرون نشسته بودند. معلوم نبود اين همه زحمت به نتيجه برسد يا نه؛ ولى كسى به روى خودش نمىآورد. بايد اين قدم اول برداشته مىشد تا مراحل بعدى طى مىشد. زير آسمان پرستاره بودن و چاى داغ، ما را از حال و هواى جنگ دور كرده بود و هر كس چيزى مىگفت و بقيه مىخنديدند. در همين اوقات، چراغ يك ماشين از پايين دره ديده شد كه به بالا مىآيد. بچهها در قسمتهاى مختلف جاده موضع گرفتند. آخر اين وقت شب اياب و ذهاب خطرناك بود. ستون پنجم هم مىدانست كه با چراغ روشن نيايد؛ اما شايد كلكى در كار باشد. چراغ قوهها هم خاموش شد و منتظر مانديم. چند پيچ ديگر مانده بود كه چند نفر از بچهها جلو رفتند تا ماشين از آنها رد شود و آنها از پشت و ما هم از جلو ماشين را محاصره كنيم. تقريبا ماشين به ده مترى ما رسيد. يكى از سربازان با صداى مهيبى “ايست” داد. يك نفر هم كنار جاده به طرف ماشين “قراول” رفت. از عقب هم به او ايست دادند. راننده فهميد از چند طرف محاصره است. كاملاً غافلگير شد. سكوت همه جا را فرا گرفت. دستور داده شد كه راننده پياده شود. ظاهرا كس ديگرى با او نبود. يك نفر با چراغ قوه و اسلحه به طرف او رفت. وقتى نور به صورت راننده افتاد، بنده خدا زبانش بند آمده بود و او كسى جز حاج آل على نبود. فكر كرد پايگاه دست دشمن افتاده است. بعد از احوالپرسى، به او يك ليوان چاى دادند. گفت: اينجا چه كار مىكنيد؟ و چرا اين بساط را پهن كرديد؟ وقتى ماجرا را فهميد كه لانچر تقريبا اول تونل است و تا آنجا را كشيديم، گفت سريع دست به كار شويد. من از كارخانه تراكتورسازى تبريز نمونههايى را پيدا كردهام كه انشاءالله به كار ما بيايد. بنده خدا معلوم بود بدون خواب، يك نفس در كار بوده و خود را به ما رسانده است. همه سريع به طرف لانچر رفتند. جا خيلى تنگ بود. نه مىتوانستيم عقب برويم و نه جلو. خلاصه، گيربكس را پايين آوردند و دوباره جا زدند و موتور را روشن كردند. تقريبا نيمههاى شب كار تمام شد.
دود غليظى در تونل پيچيد. همه از دور و بر “لانچر” فاصله گرفتند. فقط آلعلى پشت فرمان نشسته بود. دنده ماشين به سختى با صداى گوشخراشى جا رفت. لانچر روى پاى خودش حركت مىكرد. با تمام دودى كه راه انداخته بود غرشكنان عقب مىرفت؛ چون بايد از “رمپ” پايين مىآمديم، لازم بود همين طور عقب عقب از تونل خارج شويم. سعى مىكرديم با پروژكتورهاى سيار آل على را هدايت كنيم. بعضى از بچهها ماسك ضدگاز زدند. بعد از حدود نيم ساعت لانچر با ته از غار بيرون آمد. همه تكبير گفتند. بيچاره آل على عين زغالىها شده بود. خلبان رستمى روى موتور به او گفت دنبالش بيايد. حالا لانچر با دنده دو حركت مىكرد. مثل يك كاميون معمولى قدرت “مانور” داشت. خيلى سريع به يك محوطه باز رسيديم. جهت كلى موشك رو به هدفى بود كه از پيش تعيين شده بود. حالا بچههاى الكترونيك مشغول به كار شدند.
همه چيز سريع پيش مىرفت. تصميم گرفتيم اول صبح عمليات را آغاز كنيم تا هوا روشن شود و بچهها با دقت بيشتر بتوانند جهتيابى كنند. صبح چوپانان ديدند يك مجسمه ابوالهول جلوى آنها سبز شده است. حتى گوسفندها هم “بر و بر” ما را نگاه مىكردند. همه آنها سحر به صحرا مىرفتند. هر چه نيرو داشتيم دور لانچر مستقر كرديم. يك تور استتار هم احتياطا روى آن انداختيم. چند ضدهوايى روى وانت گذاشتند و دور و اطراف گشت مىدادند. قبلاً خلبان رستمى با فرماندهى هماهنگ كرده بود كه نيروهاى نفوذى ما در نزديكى هدف مستقر شوند و ما را از اصابت موشك باخبر كنند. تهران هم در انتظار بود. هدف هم مهم بود: زرادخانه “ش.م.ر”. فقط صداى قلب خود را مىشنيديم و صداى بع بع گوسفندها را. بچههاى الكترونيك روى كاغذها و اعداد و ارقام غرق بودند. زمان شليك فرا رسيد، شمارش معكوس شروع شد. ما هم سعى كرديم در خاكريزها و تپهها خود را مستقر كنيم. به چوپانها گفتيم كه خود و گوسفندها را حفظ كنند. هيچ بعيد نبود، موشك در جا منفجر شود.
وقتى دستور آتش داده شد، صدا مهيبى با آتش زياد و گرد و خاك بسيار محوطه را فرا گرفت. ناخودآگاه همه سر خود را در دو دست گرفتيم و درازكش خوابيديم. نمىدانم چقدر طول كشيد؛ ولى احساس كرديم صداى موشك لحظه به لحظه از ما دورتر مىشود و در دود و گرد و غبار مىتوانستيم آتش عقب آن را ببينيم. هركس دوربينى داشت، با آن نگاه مىكرد. موشك رفت؛ ولى كجا؟ همه منتظر خبر بوديم. بىسيم با “وزوز″ زياد مشغول به كار بود. خبرها با رمز رد و بدل مىشد. حالا منتظر نيروهاى نفوذى خود در دل خاك دشمن بوديم. سريع لانچر را به داخل پايگاه آورديم. درها سريع بسته شد. نگهبانها به سر پست خود رفتند و ما هم در اتاق بىسيم پايگاه مستقر شديم تا از نتيجه كار خود باخبر شويم. تقريبا نيم ساعت شد؛ ولى خبرى نشد. نيروهاى نفوذى ما، هيچ خبرى از موشك ندادند. كم كم اين احساس به ما دست داد كه شايد موشك فراركرده. با ايستگاههاى ديگر خود در عمق خاك دشمن تماس گرفتيم، آنها هم خبرى نداشتند. ديگر نااميد شده بوديم. معلوم نبود موشك كجا فرار كرده كه هيچكس از آن خبر نداشت. بچههاى الكترونيك باز هم شروع به دعوا كردند. يكى گفت چرا “تانژانت” نگذاشته، حالا ديدى چى شد؟ از خستگى همه خوابيديم. وضع همه درب و داغون بود. هر كس گوشهاى افتاد. ديگر اميد ما از اطلاعرسانى عوامل نفوذى در عمق خاك دشمن قطع شد. به غير از نگهبانان همه بيهوش شدند. چند روز كار طاقتفرسا و آخر هم هيچ.
نزديك ظهر بود. در حالت خواب و بيدارى بوديم. ناگهان بلندگوى پايگاه صداى مارش نظامى را از راديوى ايران پخش كرد. هر وقت اين مارش زده مىشد و گوينده مىگفت “شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز″ همه مىفهميديم عمليات پيروزمندانهاى رخ داده است؛ اما اين بار گوينده شورش را در آورده بود. هى مىگفت: “شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز″؛ ولى اصل خبر را نمىداد. تقريبا همه بيدار شديم؛ ولى حال بلند شدن نداشتيم. حتما خبر مهمى بود. معلوم بود پيروزى بزرگى است. ما كه شكست خورديم حداقل يك پيروزى بزرگ درد ما را كم مىكرد. همه زير پتو ول مىخورديم تا اين گوينده چيزى بگويد. جان ما را به لب رساند. بىسيم ما كه خفه شده بود و از ديدهبانهاى نفوذى خودى خبرى نمىرسيد. تقريبا ارتباط ما قطع شده بود. فقط صداى راديو جاذبه داشت.
ناگهان از راديو خبر رسيد كه ايران براى اولين بار موفق شد كه قلب پايتخت دشمن را هدف موشك قرار دهد! معلوم شد يك يگان موشكى ديگر به موازى ما وارد عمل شده بود و آنقدر خود را نزديك جبهه رسانده كه توانسته بود با دقت مركز حساس پايتخت را هدف بگيرد. دقت عمل فوقالعاده بالا بود. يك موشك با دقت زايدالوصفى كه بايد از فنآورى بالايى برخوردار باشد، به بزرگترين و مرتفعترين بانك در پايتخت دشمن اصابت كرده و آن را منهدم كرده بود. شايد بچهها از قسمتهاى ديگر به فنآورى هدايت ليزرى دست يافتهاند. همه از جا پريديم. تكبير گفتيم. مهم نبود ما باشيم يا ديگرى. مهم اين بود كه دشمن بازداشته شود تا با موشك به شهرهاى ما حمله نكند. معلوم بود، اينجا سر كار بودهايم. بىانصافها نگفتند كه جاى ديگر اين فنآورى پيشرفته را در اختيار دارند و ما را اين قدر به دردسر انداختند. شايد هم ما براى رد گم كردن دشمن بايد فعال مىشديم تا جاى ديگر عمل كنند؛ ولى از مسوولان ستاد اين همه پيچيدگى و ضريب هوش بعيد بود، ولى حالا كه شد، ما هم اعتماد به نفس بيشترى به دست آورديم كه خلاصه تهران هم كارى كرد؛ چون در جبهه عملاً هر چه بود در خطوط اول بود و ستادهاى مركزى فقط هورا مىكشيدند و ما هم لنگ مىكرديم و اين بار برعكسش شد. بچهها جاهاى خواب خود را جمع كردند. همه به هم تبريك مىگفتند.
من به خلبان رستمى گفتم اگر اجازه بدهيد من به تهران بروم. تقريبا اكثر بچهها مىخواستند برگردند. چند فروند موشك ديگر در پايگاه بود كه مىتوانستند روى لانچر نصب كنند و براى كار ايذايى استفاده شود؛ ولى ديگر به ما نيازى نبود. تقريبا آماده شديم كه برگرديم. ناگهان بىسيم به صدا درآمد. بىسيمچى هاج و واج بود. گوشى را به خلبان رستمى داد. يكى از دوستان نزديك در تهران بود، به خلبان تبريك مىگفت. حتما درجه و ترفيع گرفته بود. شايد هم بچهاش دنيا آمده بود؛ ولى خانمش هفتماهه بود! شايد بچه عجله داشت. ناگهان خلبان غش كرد! اين ديگر چه خوشى است كه خلبان غش كند؟ زبانش بند آمد. با “تته، پته” به ما گفت كه موشك ما تا پايتخت رفته و به بانك مركزى خورده است. ما به جاى غش كردن، عين مجسمه به همديگر نگاه مىكرديم. سكوت عجيبى بود. معلوم شد، موشك فرار كرده و از برد عادى خود حدود چهل كيلومتر بيشتر رفته است. حاج آل على با صداى بلند آيه ۱۷ سوره انفال را خواند كه “خداوند تير را پرتاب كرد”، حالا بايد گفت كه: “خداوند موشك را پرتاب كرد نه شما”.
آرامش خاصى بر همه مستولى شد. احساس مىكردند همه چيزمان خدايى است، حتى شادى نمىكرديم. احساس مىكرديم آنقدر خدايى شدهايم كه به شادى نيازى نيست. همه با آرامش رفتيم كه دومين موشك را براى پرتاب آماده كنيم. بعد از مدتى به خودمان آمديم. كمكم، احساس قدرت مىكرديم. چهار فروند موشك ديگر داشتيم.
دنياى سرمايهدارى و كمونيستها هر دو به توافق رسيدند كه ايران را سخت محاصره اقتصادى كنند تا قطعنامه ۵۹۸ را بپذيرد. ايران هم صفت دنياى سرمايهدارى را مىدانست كه طالب جنگهاى كنترل شده و كوتاه مدت است نه جنگى كه پايان آن در دست آنها نباشد. ايران مىخواست جنگ را طولانى كند و اين براى جهان سرمايهدارى كه در مناطق نفتخيز احتياج به كنترل داشت ضرر زيادى بود. كسى هم فكر نمىكرد ايران بتواند اين همه تحمل جنگ را داشته باشد و طولانىترين جنگ معاصر را تحمل كند. با آنكه توان داشتيم كه موشك را به قيمت خوب از واسطهها بخريم؛ ولى به ما نمىدادند. دنياى سرمايهدارى گونهاى است كه اگر پايش پيش بيايد براى پول به همه چيز خيانت مىكنند. به شرط آنكه اسمشان رد نشود. خيلىها زيرآبى به ما خبر مىرساندند. همه چيز براى ما قابل استفاده بود. از موتور قايقهاى ورزشى تا موشك؛ اما پرتاب اولين موشك ايران باعث شد تا ولولهاى در غرب بيفتد و ايران توانست از تجربه مرد چهار زنه به خوبى استفاده كند.نقل است كه مردى چهار زن داشت. روزى همه زنها دست به دست هم دادند و مرد بيچاره را محاصره اقتصادى كردند و از اتاقهاى خود بيرون كردند. مرد بيچاره شب در حياط خوابيد؛ ولى وقت سحر خود را به داخل حوض انداخت. چنان در حوض پريد كه صداى آب تا چند خانه آن طرفتر شنيده شد. زنهاى خانه هر كدام از پنجره اتاق به حياط نگاه كردند و ديدند مرد در حال آب تنى است. فكر كردند يكى از زنها خيانت كرده و مرد را به اتاق راه داده است. لذا همه سعى كردند دل مرد را به دست بياورند و او را به اتاق خود بكشانند.
حال پرتاب موشك چنان سر و صدايى ايجاد كرده بود كه همه فكر كردند قدرت جديدى به ما موشك داده است. همين امر باعث شد كه از بلوكهاى مختلف به ما موشك بدهند و ما هم به جاى ادامه ساخت شروع به خريد كرديم و اين امر باعث شد راحتى خريد را به سختى ساخت ترجيح دهيم. در هر صورت جنگ به مرحله جديدى رسيد و ما به موشكهاى متنوعى دست يافتيم. يقينا هم غرب سعى داشت فنآورى پيشرفتهترى را به دشمن بدهد، به ويژه تجهيزات خطرناك “ش.م.ر”.
ويژه نامه فارس در هفته دفاع مقدس
یه سوال داشتم. اون مخزن سوختی که بین دو تا چرخ ها قرار داره خیلی به زمین نزدیکه! شایدم عکس اینجور
به نظر میاد. موقع فرود مشکل ایجاد نمیکنه؟؟
سلامنقل قول:
اگر دقت كنيد انتهاي مخزن سوخت زاويه داره و وقتي كه هواپيما بلند ميشه يا ميشينه اون سطح انتهايي موازي با سطح زمين ميشه و مشكلي پيش نمي ياد. فقط در صورتي كه زاويه نشست و برخاست غير عادي باشد اين مشكل نه تنها براي مخزن سوخت بلكه ممكن است براي موتور هواپيما هم رخ دهد.
موشک هارپون(AGM-84 Harpoon)
موشک هارپون یکی از معروفترین و قویترین سلاح های ضد کشتیست که با وجود عمر طولانی آن هنوز یکی از موشک های اصلی ضد کشتی در نیروی دریایی آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران است(هارپون به معنی نیزه ی شکار نهنگ است)
موشک هارپون بسور اختصاصی و تنها برای مقابله با کشتی ها ساخته شد و اولین بار به خدمت نیروی زمینی و دریایی آمریکا در آمد موشک هارپون بدلیل نیاز شدید نیرو های هوایی و دریایی در مدل های مختلف به تولید انبوه رسید بعدها موشکSLAM که به معنی (Stand-off Land Attack Missile) است از روی آن تولید گردید
در 1965 نیروی دریایی بصورت آزمایشی در قالب یک طرح پژوهشی بر روی موشک برای مقابله ی سطحی با زیر دریایی ها و با برد 45 کیلومتر شروع به بررسی نمود پس از نابودی رزم ناو اسرائیلی Eilat توسط دو ناوچه ی موشک انداز ساخت روسیه در 1967 احمیت این پروژه دوچندان شد چرا که نیاز به یک موشک ضد کشتی قوی در برابر اهداف سطحی بسیار حس میشد با سرعت گرفتن رشد پروژه در 1970 اولین نمونه ی هارپون تحت عنوان ZAGM-84A مورد آزمایش قرار گرفت با این وجود نتیجه ی آزمایشات رضایت بخش نبود در نتیجه سال بعد این قرار داد طی مناقصه ای به شرکت McDonnell-Douglas اعطا گردید بدنبال این امر مکدانل داگلاس طی مدت کوتاهی سه مدل مختلف از این موشک را تدوین نمود و سریعا اولین تست ها انجام شد نمونه ی اولیه در 1972 آزمایش شدمدل هایی که مکدانل داگلاس ارائه کرد به این ترتیب بود موشک هوا به دریا مدل پایه AGM-84A و موشک دریا به دریا RGM-84A و زمین به دریا UGM-84A ولی طرح ایراداتی نیز داشت از جمله برد کم در حالی که حد اقل نیاز به دامنه برد 90 کیلومتر می بود که بعدها اصلاح شد
اولین مدل در 1977 وارد خدمت شد و اولین نمونه هم نمونه ی دریا به دریا بود پس از آن اولین نمونه ی هوا به دریا (AGM-84A ) در 1979 بر روی هواپیما های P-3 اوریون نصب شد اولین نمونه ی زمین به دریا هم در 1981 وارد خدمت گردید.
از تعداد و امادگی این نوع موشک در نیروی دریایی ایران اطلاعات زیادی دردست نیست و سیاست ایران در ضمینه موشک های دریایی برپایه موشک های کروز قرار دارد.موشک هارپون در مدلهای مختلفی تولید گشته و ما مشخصات موشک های تحت اختیار ایران را در زیر قرار می دهیم.
مشخصات:
نوع: موشک ضد کشتی
طول: 4 متر 55 سانتیمتر
وزن: 5/661 کیلوگرم
برد: 60 مایل
سرعت: 855 کیلومتر بر ساعت
-موشک کروز دریایی کوثر(C-701)
این موشک ترکیبی از تکنولوژی بومی و برداشتهایی از نمونه ی چینی C-701 است این موشک به یک سرجنگی الکترو اوپتیک مجهز است که به همراه یک رادار جستجوی میلیمتری کنترل آن را انجام میدهد
موشک کوثر مناسب برای شلیک از شناور های گشتی کوچک تا متوسط لانچر های زمینی هلیکوپتر ها و جنگنده ها یا هواپیماهای گشت دریاییست (مانند اوریون)
از توانایی های این موشک میتوان به اصلاح اتوماتیک مسیر شلیک انتخاب اتوماتیک هدف بعدی(نزدیک ترین هدف در صورت خارج شدن هدف اول از دسترس یا قفل رادار بطور کلی بازیافت البته امکان هدایت اپتیکی تلوزیونی هم هست)
مشخصات:
نوع: موشک ضد کشتی
برد بیشینه:15 تا 19 کیلومتر
طول:2.6 متر
وزن سرجنگی: 29 کیلوگرم با توانایی ضد زره برای ورود به قسمت های داخلی تر(تاخیر در انفجار)
وزن کلی: 100 کیلوگرم
موتور: یک بوستر سوخت جامد با سوخت ذخیره
سرعت: 0.8 ماخ
نوع کنترل گر: کنترل گر تصویری یا رادار موج میلیمتری به همراه رادار خانگی Sea skimmer
3-موشک کروز دریایی نور(بهینه شده c-802)
موشک کروز نور از جمله موشک های ساخت داخل میباشد که با الگو برداری از موشک های چینی c-802 توسط متخصصان داخلی تولید شده .این موشک در ایران در سال 80 به صورت تولید انبوه در اختیار نیروهای مسلح قرار گرفت.در سال 1385 و در رزمایش پیامبر اعظم(ص) نوع بهینه شده ای از موشک نور مورد ازمایش قرار گرفت و با موفقیت ازمایش شد.موشک بهینه نور بدون نیاز به سیستم OTHT با حداکثر برد به سمت اهداف سطحی شلیک میشود.جمهوری اسلامی ایران اولین کشوری است که توانست موشک نور(c-802) را بر روی بالگرد نصب کند و ما نخستین کشوری هستیم که این تکنولوژی را دارا میباشیم.
مشخصات:
برد:120 کیلومتر
ورن کلاهک جنگی:165 کیلوگرم
4-موشک حوت
در سال 1385 و در رزمایش پیامبر اعظم(ص) موشکی را ازمایش کرد که باعث حیرت بیش از پیش جامعه جهانی گشت.ایران در این رزمایش موشکی با سرعت 100 متر بر ثانیه را ازمایش کرد.موشک انداز های این موشک کامل رادار گریز بوده و از دید رادارهای دشمن مخفی میمانند.توان رزمی این موشک برابر با موشک VA-111 Shkval ساخت روسیه است و تنها دو کشور ایران و روسیه فناوری لازم را برای ساخت چنین موشک های به دست اورده اند.هنوز مشخص نیست که آیا "حوت" بر پایه shkval ساخته شده است یا خیر.سرعت متوسط این موشک 4 برابر اژدر معمولی زیر ابی است.
این موشک با تولید حبابهای بخار که از نوک دماغه و پوسته خود خارج می کند لایه ای از گاز در اطراف خود شکل می دهد و بدین ترتیب خود را از تماس مستقیم با آب و پسای قابل ملاحظه ناشی از آن دور می کند.
این موشک قابلیت پرتاب از روی شناور و یا زیردریایی در عمق 100 متری را دارد. با سرعت حدود 50 نات (93 کیلومتر بر ساعت) کپسول پرتاب خود را ترک می کند. با فرو رفتن در آب و رسیدن به عمق مناسب، موتور خود را روشن کرده و به سمت هدف راهی می شود.
از چالش های فنی توسعه چنین موشکی می توان به کاویتاسیون اشاره نمود که لازم است میزان حبابهای کاویتاسیون برای حفظ و پایدار نگهداشتن لایه گاز اطراف موشک ونیز رسیدن به کمترین پسا کنترل شود. در همین رابطه توجه به تداخل گازهای خروجی از راکت و نیز سطوح کنترل موشک با لایه گاز ایجاد شده در اطراف آن، پیچیدگیهای این مساله را روشن تر می سازد. به ویژه زمان شروع به کار موتور و شرایط گذار (Transision) ناشی از آن از این حیث قابل توجه است.
سیستم هدایت چنین موشکی نیز با چالشهای خود روبرو است. تغییر محیط سیال اطراف موشک، شکست امواج و نیز سرعت خودموشک از مواردی است که هدایت آن را با مشکلات عدیده ای مواجه می سازد
-موشک سانبرن(SS-N-22 Sunburn,Moskit)
موشک جهت شکست دادن سیستم راداری دفاعی آمریکا طراحی شده است . یک ناو آمریکایی در حالت دفاعی به هر صورت در جریان شناسایی موشک SUNBURN که به طرف آنها در حرکت است تنها زمان کافی برای محاسبه و پیدا کردن راه حل شلیک را دارد نه وقت کافی برای منهدم کردن موشک SUNBURN را. به همین خاطر از نوعی اسلحه جدید که میتواند 3000 گلوله اورانیوم را در یک دقیقه شلیک کند ولی این سلاح باید هماهنگی دقیقی را برای نابودی موشک به موقع انجام دهد که بسیار مشکل است .
ترکیب سرعت مافوق صوت و اندازه بمب آن انرژی تخریبی زیادی را هنگام برخورد با کشتی ایجاد میکند . یکعدد از این موشکها میتواند یک کشتی جنگی را غرق کند. تنها راه ناوهای آمریکایی برای دفاع از خودشان در مقابل سلاحهای مهیبی چون SUNBURN این است که قبل از رسیدن جنگنده پرتاب کننده بمب به محدوده پرتاب موشک آن را نابود کنند. SUNBURN میتواند یک بمب اتمی 200 کیلو تنی یا یک کلاهک 750 پوندی را در حدود 100 مایل حمل کند. بیش از دو برابر میزانی که EXOCET میتواند. SUNBURN میتواند سرعتی دو برابر سرعت صوت داشته و با قابلیت تنظیم مسیر پروازی که میتواند از کنار موانع عبور کند تا خود را به استحکامات دشمن برساند. این موشک قابلیت شلیک از زیر دریایی ساحل و ناوهای جنگی را بر خوردار است.مدل هوایی ان نیز قابلیت شلیک از جنگنده su-27k یا su-33 رادارا میباشد که نام دیگر ان Kh-4 می باشد.
مطابق گزارش وزیر دفاع ایران "علی شمخانی” در سال 2001 هنگام بازدید از مسکو در خواست پرتاب آزمایشی آن را کرد که روسها هم با روی باز ترتیب آن را داده و علی شمخانی که مجذوب آن شده بود سفارش تعداد نا محدود از این موشک را به روسها داد.
از تعداد موشک های ایران اطلاعاتی در دست نیست.
مشخصات:
طول: 9 متر
وزن:450کیلوگرم
وزن کلاهک:320 کیلوگرم
سرعت: 3 ماخ
برد نهایی: 250 کیلومتر
نوع رادار: فعال
6-موشک اگزوسه(Exocet)
طراحی موشک اگزوسه در سال1967 اغاز گردیده و نوع دریا پایه ان که با کد MM 38 شناخته می شود در سال 1975 وارد خدمت گردید.نوع هواپایه ان که با کد AM 39 شناخته می شود طراحی ان از سال 1974 اغاز گردید و در سال 1979 تحویل نیروی دریایی فرانسه گشت.این موشک در جنگ فالکلند از یک جنگنده ارژانتینی شلیک شده و باعث غرق شدن ناو جنگی انگلستان گشت و در جنگ اول خلیج فارس جنگنده های نیروی هوایی عراق این موشک را به سمت یک ناوچه امریکایی شلیک کرد و قبل از اینکه ناو امریکایی بتواند کاری از پیش ببرد موشک به ان برخورد کرده و ان را به دونیم میکند.
ایران درسال 2003 سفارش تعداد نامحدودی از این نوع موشک را به فرانسه داده است.از دریافت سفارس ایران اطلاعاتی در دست نیست ولی منابع مطلع تعداد این موشک های ایران را 500 عدد اعلام کرده اند.این موشک به وسیله جنگنده های میراژ فرانسوی که در اختیار نیروی هوایی قرار دارد قابل شلیک است.
مشخصات:
سال ورود:1979
انداره: 580 سانتیمتر
وزن: 855 کیلوگرم
وزن کلاهک:168 کیلوگرم به همراه زره تاخیر انداز در انفجار
سرعت: 0.93 ماخ
برد: 63 کیلومتر
رادار:ESD ADAC رادار فعال
7-موشک ضد کشتی رعد(hy-2)
در سال 2004 ایران یک مدل جدید از موشکهای
ضد کشتی را بر مبنای موشک چینی کرم ابریشم را با برد و سرعت بیشتر طراحی نمود و به تولید انبوه رساند
این موشک با توجه به سرعت زیاد آن یکی از خطرناک ترین موشک های ضد کشتی است که امکان هر گون تحرکی را از حریف صلب میکند
مشخصات:
نوع: موشک ضد کشتی
سرعت: بین0.8 تا 1 ماخ
طول:7.8 متر
وزن: 2998 کیلوگرم
برد: 135 تا 200 کیلومتر
ارتفاع پرواز:30 تا 50 متر
نوع سیستم راداری: رادار مونو پالس (فعال)
وزن سر جنگی: 512 کیلوگرم
موتور: یک موتور سوخت مایع بهمراه یک بوستر سوخت جامد
ضد کشتی نصر:
این موشک ماهیتی همچنان نامشخص دارد اما اولین بار در نمایشگاه هوایی ایران در سال 2004 به نمایش درآمد این موشک یک موشک تاکتیکی جدید بحساب می آید
این موشک در حالت راداری تا 35 کیلومتر برد دارد با این وجود همچنان اطلاعات چندانی از آن در دست نیست
9-موشک ضد کشتی فجر دریا:
این موشک نیز یکی از موشک هاییست که اطلاعات کمی در مورد آن انتشار یافته این موشک یک موشک ضد کشتی هوا پرتاب است و تاکنون شلیک آن از هلیکوپتر های سی کینگ نیروی دریایی آزمایش گردیده
نویسندگان: امیرحسام ملائی یگانه
محمد حسین جهان پناه
حمله ي فانتوم هاي ايراني به H3 شگفت انگيز ترين عمليات هوايي در دنيا
با گذشت سالها از جنگ تحميلي بازهم جا دارد تا در مورد بعضي از شگفت انگيز ترين رخدادهاي اين جنگ بحث شود .
عمليات حمله به H3 يكي از اين شگفت انگيز ترين و غرور افرين ترين رخدادهاي جنگ تحميلي است كه به نام دلاور مردان هميشه سر افراز نيروي هوايي جمهوري ايران و فانتومهاي هميشه حاظر به رزمشان در قلب تاريخ به ثبت رسيده . و اين سندي دال بر استقامت . پايداري و اقتدار اين سرزمين است و درسي براي تمامي دشمناني كه چشم طمع به اين خاك دارند .
تقديم به روح پاك شهداي نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران .
عمليات اچ 3 يکي از بزرگترين عملياتهاي هوايي دنياست که به نام فانتومها ثبت شده است. فانتومهاي ايراني طي يک عمليات پيچيده و تحسين برانگيز در 4 آوريل 1981 (فروردين 1360) پايگاه هوايي الوليد در مجموعه اچ 3 واقع در غرب عراق، در نزديکي مرز اين کشور با اردن را بکلي نابود کردند.
در مجموع بيش از 48 هواپيماي عراقي که بيشتر آنها بمب افکنهاي روسي (ميگ 23، سوخو 20، تييو 16، تييو 22) بودند در اين عمليات از بين رفتند. حمله به اچ 3 از لحاظ فني يکي از پيچيده ترين عملياتهاي هوايي جهان بشمار مي رود و از نظر دستاوردهاي نظامي نيز با توجه به نابودي کامل 48 هواپيماي دشمن در رده بزرگترين و موفقترين عملياتهاي نظامي جهان قرار مي گيرد. اين عمليات در 1981 يعني زماني که نيروي هوايي ايران از برتري بي چون و چرايي بر نيروي هوايي عراق برخوردار بود به انجام رسيد.
مي دانيم که در اول مهرماه 1359، يکروز پس از آغاز جنگ و حمله ي هواپيماهاي عراقي به فرودگاه مهرآباد نيز يکي از بزرگترين عملياتهاي هوايي جهان با شرکت بيش از يکصد و چهل هواپيماي جنگي بر فراز عراق انجام شد. اين عمليات از نظر تعداد هواپيماهاي شرکت کننده در آن يکي از منحصر بفرد ترين نبردهاي هوايي جهان پس از جنگ جهاني دوم بشمار مي رود. در اين حمله بسياري از تاسيسات زيربنايي عراق، پايگاهها و دپوهاي ارتش عراق در مرز اين کشور با ايران نابود شد. در سال 1981 منابع اطلاعاتي ايران دريافتند که نيروي هوايي عراق تعدادي از بمب افکنهاي خود را براي دور ماندن از حملات هواپيماهاي ايراني و جلوگيري از نابودي آنها بر روي باند فرودگاه به پايگاهي در دورترين نقطه ي غرب اين کشور منتقل ساخته است؛ به يکي از پايگاههاي سه گانه ي اچ 3 با نام الوليد. هيچ کارشناس نظامي تا آنوقت تصور نمي کرد که اين پايگاه ها که در غربي ترين نقطه ي خاک عراق و در نزديکي مرز اين کشور با اردن واقع شده است روزي هدف حمله ي جنگنده هاي ايراني قرار گيرد. هواپيماهاي ايراني براي بمباران اين پايگاه ميبايست از مرزهاي شرقي عراق وارد شده و پس از گذشتن از آسمان بغداد و بسياري از شهرهاي ديگر که تاسيسات پدافندي موثري داشتند به اچ 3 مي رسيدند و پس از انجام عمليات دوباره از همين مسير باز مي گشتند. در تمام طول مسير جداي از موشکهاي زمين به هوا و توپهاي ضد هوايي، هواپيماهاي رهگير عراقي نيز وجود داشتند که در صورت حمله، با توجه به برتري تعداد آنها نسبت به هواپيماهاي مهاجم ايراني بدون شک ادامه ي عمليات را براي هواپيماهاي ايراني غيرممکن ميساختند. عبور جنگندههاي ايراني از عرض کشور عراق و رسيدن به دورترين نقطه ي خاک اين کشور مسئله اي نبود که از چشم رادارهاي عراقي پنهان بماند. با توجه به اين مسائل احتمال يک حمله ي غافلگيرانه از طرف ايران منتفي و غيرممکن انگاشته ميشد. اما در آنسوي جريان، افسران نيروي هوايي ايران باور ديگري داشتند. خلبانان ايراني مصمم بودند تا اين عمليات را به هر طريق ممکن به انجام رسانند. بدين ترتيب پايگاه هوايي نوژه ي همدان آبستن يکي از رويدادهاي بزرگ تاريخ شد. در اين پايگاه افسران نيروي هوايي اقدام به طراحي يکي از شگفت انگيزترين و جسورانه ترين حملات هوايي تاريخ كردند.
تنها نمونه هاي ديگر براي عمليات اچ 3 ، عملياتهايي بود که نيروي هوايي رژيم اسرائيل در جنگهاي 1967 و 1973 موفق به انجام آن شده بود. در ژوئن 1967 طي جنگهاي شش روزه، اسرائيلي ها بخش اعظم نيروي هوايي مصر را روي زمين از ميان برداشتند. در اکتبر 1973 نيز، طي جنگهاي بيست روزه (که اعراب آنرا جنگ رمضان و اسرائيلي ها آنرا جنگ يوم کيپور نام نهادند) نيروي هوايي صهيونيستي موفق شد بسياري از هواپيماهاي مصري را بر روي باند فرودگاه از ميان بردارد. در همين سال چهار فانتوم رژيم اسرائيلي ساختمان ستاد مشترک ارتش سوريه را در قلب دمشق با خاک يکسان کردند (که البته فقط دو تاي آنها سالم به پايگاههايشان بازگشتند).
حال ايرانيها مي رفتند تا عملياتي را به انجام رسانند که در صورت موفقيت به يک اسطوره در تاريخ جنگهاي هوايي بدل مي شد. در طراحي عمليات به گونه اي عمل شد که در وحله ي اول به يک داستان علمي، تخيلي بيشتر شباهت داشت تا يک عمليات هوايي در شرايط جنگ واقعي. قرار بود 8 فانتوم، از فرودگاهي در شمال غرب کشور به پرواز درآيند. اين هواپيماها بايد از کوهستانهاي مرزي عراق و ترکيه و در ارتفاعي پايين پرواز ميکردند و پس از طي مسافتي طولاني بر روي خط مرزي عراق و ترکيه (که احتمالا در مواقعي نيز مستلزم تجاوز به حريم هوايي ترکيه بوده است) خود را به اچ 3 برسانند. فانتومها پس از فروريختن بمبهايشان بر سر هواپيماهاي عراقي ميبايست از همان مسير قبلي به پايگاههاي خود بازميگشتند. عمليات بايد کاملا غافلگيرانه انجام ميشد و فانتومها تا لحظه اي که بر فراز اچ 3 ظاهر مي شدند نبايد هيچ نشانه اي از يک حمله هوايي را آشکار ميکردند. در راه بازگشت مسلما عراقيها که ديگر از حمله آگاه شده بودند هواپيماهاي خود را بدنبال فانتومها مي فرستادند و هواپيماهاي ايراني در اينجا نيز بايد در صورت درگيري خود را حفظ ميکردند. در تمام طول مسير هواپيماها ميبايست در ارتفاع پايين (20 تا 30 متري) پرواز مي کردند تا از ديد رادارهاي دشمن پنهان بمانند. در حالت عادي، پرواز در ارتفاع پايين به قدرت و مهارت بسياري نيازمند است اما پرواز در ارتفاع پايين بر فراز منطقهاي کوهستاني تقريبا به کاري غيرممکن ميماند که تنها از عهده خلباناني بر ميآيد که داراي مهارت و قدرت عکس العمل بالايي باشند. (تصور غير ممکن بودن چنين کاري چندان دشوار نيست. در حالت رانندگي با يک اتومبيل با سرعتي معدل 200 کيلومتر بر ساعت بسياري از مواقع راننده پس از مشاهده ي مانعي در مقابل خود به سختي مي تواند از خود عکس العمل نشان دهد. زماني که چشم انسان موفق به ديدن مانعي در برابر خود مي شود و مغز دستور عکس العمل اعضاي بدن را از قبيل؛ گرفتن کلاچ، فشار بر روي ترمز يا ... را صادر مي کند اتومبيل با سرعت 200 کيلومتري خود عملا به مانع رسيده است و برخورد اجتناب ناپذير جلوه مي کند. حال وضعيتي را تصور کنيد که خلبان ناگهان با ديدن قله اي در مقابل خود سعي در بالا کشيدن هواپيما ميکند. طي چند ثانيه خلبان بايد هواپيما را از فراز مانع عبور دهد در حالي که با 5/2 برابر سرعت صوت به سمت آن در حرکت است. اين توضيح مي تواند دشواري پرواز بر فراز کوهستان در ارتفاع پايين را نشان دهد).
عمليات اگر فقط همين مشکلات را هم داشت به اندازه ي کافي غيرممکن به نظر مي رسيد اما مسئله ي ديگري وجود داشت که مهمترين چالش پيش روي عمليات بود. هيچ هواپيمايي به علت محدوديت سوخت نمي توانست چنين مسير طولاني را رفته و بازگردد. پس در حين عمليات و بر فراز آسمان عراق که نفوذ با جنگنده ها هم در آن به اندازه ي کافي دشوار بود مي بايست يک بويينگ براي رساندن سوخت به فانتومها با آنان همراه ميشد. آيا يک بويينگ ميتوانست خود را از ديد رادارها مخفي کند؟ سرعت بويينگ بسيار کمتر از سرعت هواپيماهاي جنگنده است بنابراين فانتومها نمي توانستند همراه اين هواپيماهاي غول پيکر حرکت کنند و در تمام طول مسير از آن در برابر جنگنده هاي عراقي محافظت کنند، حال اگر بويينگ در هر مرحله از عمليات توسط عراقيها هدف قرار ميگرفت تکليف فانتومها چه بود؟ اصولا آيا يک بويينگ 707 شانسي براي گذشتن از مرز عراق و رسيدن به نقطه اي که بايد سوختگيري در آن انجام مي شد را داشت و يا در همان مراحل آغاز عمليات هدف هواپيماهاي رهگير عراقي قرار ميگرفت؟ طبق برنامه ريزي عمليات، پس از اولين نوبت سوختگيري هواپيماي مادر بايد صبر ميکرد تا فانتومها عملياتشان را بر فراز اچ 3 انجام دهند و در راه بازگشت (که اين بار ديگر عراقي هوشيار شده بودند) دوباره عمليات سوختگيري هوايي را انجام مي داد. در هر مرحله اي از عمليات امکان داشت واقعه ي ناخوشايندي براي هواپيماي سوخت رسان که ذاتا بي دفاع بود رخ دهد و مي دانيم که سرنوشت فانتومها با سرنوشت بويينگ کاملا گره خورده بود. عليرغم تمامي اين مشکلات و برغم اينکه چنين عمليات جسورانه اي تا بحال توسط هيچ کشوري در جهان انجام نشده بود افسران ايراني به اجراي آن مصمم بودند. در نهايت پس از بررسيها و برنامه ريزيهاي دقيق، روز سرنوشت ساز فرا رسيد. فانتومها روز قبل، از پايگاه نوژه به پايگاه تبریز پرواز کرده بودند. روز عمليات هر هشت هواپيما در دو گروه چهار تيمي از باند فرودگاه برخاستند و از شمال شرق و از فراز کوههاي آرارات وارد منطقه ي مشترک مرزي عراق و ترکيه شدند و در ارتفاع پايين بر فراز کوهستانهاي اين منطقه بسمت غرب عراق حرکت کردند. در جايي بسيار دورتر در فرودگاه لارناکا در قبرس يک هواپيماي بويينگ 707 متعلق به هواپيمايي ملي ايران (هما) ساعتي قبل وارد فرودگاه لارناکا شده بود و طبق برنامه ريزي قبلي آماده ميشد تا بدون مسافر به تهران باز گردد.
قبل از آنکه هواپيما باند فرودگاه را ترک کند دو مامور اطلاعاتي ايران که همراه مسافرين اين پرواز همان روز وارد قبرس شده بودند به داخل کابين خلبان رفتند و با خلبان هواپيما به گفتگو نشستند. خلبان نمي توانست چيزي را که ميشنود باور کند. انجام چنين کاري ديوانگي محض بود، شانس موفقيت چيزي در حد صفر جلوه مي کرد و کاملا غيرممکن بنظر ميرسيد. طراحان عمليات با خود چه فکري کرده بودند؟ اين نقشه به فيلمنامه ي فيلمهاي هاليوودي شباهت داشت و فقط با جادوي سينما و بر روي پردهي نقرهاي امکان تحقق داشت. حتي خيالبافترين فيلمنامه نويسان هاليوودي نيز تاکنون جرات طراحي چنين عملياتي را به خود نداده بود. او حتي بياد نداشت که در فيلمهاي سينمايي هم چنين چيزي ديده باشد. از نظر او انجام اينکار مطلقا غيرممکن بود. جداي از اين مساله او يک خلبان غيرنظامي بود و هيچگاه تصور نميکرد که روزي در يک عمليات نظامي نقشي داشته باشد. اما اکنون، در کمال ناباوري خود را در بطن يکي از شگفت انگيزترين نبردهاي هوايي جهان مييافت که همه چيز آن به عملکرد او بستگي داشت. دقايقي بعد بويينگ 707 هواپيمايي ملي ايران، پس از اطلاع مسير خود به برج مراقبت فرودگاه لارناکا از زمين برخاست و ظاهرا به سمت تهران و در واقع بسمت يکي از سرنوشت سازترين جنگهاي هوايي دنيا شتافت. برنامه ريزي عمليات به طرز دقيقي صورت گرفته بود و در ساعتي مشخص هواپيماي بويينگ ميبايد بر فراز کوهستان هاي مرزي ترکيه و عراق با فانتومها ملاقات ميکرد. هواپيماي سوخت رسان در تماس با فرودگاههاي قبرس و آنکارا وانمود کرد که مسيرش را گم کرده و در حال مسيريابي مجدد است. در ساعت مقرر تانکر سوخت رسان با فانتومها در همان نقطه ي پيش بيني شده روبرو شد. فانتومها توانسته بودند با سکوت راديويي و پرواز در ارتفاع پايين خود را از ديد رادارهاي عراقي پنهان دارند. ظاهرا چندين بار هواپيماها در رادارهاي عراقي و ترکيه اي ظاهر مي شوند اما عراقي ها تصور مي کنند هواپيماها متعلق به نيروي هوايي ترکيه است که مشغول گشتزني در طول مرزهايشان هستند.
اين اشتباهي بود که کنترلهاي زميني ترکيه نيز مرتکب شدند. هر هشت هواپيما که سوختشان پس از طي مسيري طولاني در حال اتمام بود به طور منظم عمليات سوختگيري هوايي را انجام دادند و با شتاب به سوي هدفي رهسپار شدند که بي صبرانه انتظارشان را ميکشيد. هواپيماي بويينگ نيز با احتياط کامل مشغول گشتزني در طول مسير شد تا در بازگشت، دوباره عمليات سوخت رساني به فانتومها را انجام دهد. در آنسو فانتومها در ارتفاعي پايين و در حالتي که خلبانان آن مي توانستند کوچکترين حرکتي را بر روي زمين با چشم غيرمسلح ببينند به سمت اچ 3 در حرکت بودند. ساعتي بعد هر هشت هواپيما ناگهان بر فراز پايگاه ظاهر شدند. پرسنل پايگاه که با توجه به دور بودنشان از مرزهاي شرقي هيچگاه تصور نميکردند هدف هيچ نوع حملهاي قرار گيرند در ابتدا به تصور اينکه هواپيماها خودي هستند شروع به تکان دادن دستهايشان کردند. بر فراز پايگاه، فانتومها ارتفاعشان را افزايش دادند و پس از تقسيم شدن به دو گروه چهارتايي به سمت هدف شيرجه رفتند. لحظاتي بعد بمبهاي چهار فانتوم اول، بصورت يک رديف منظم بر روي هواپيماهايي که بر روي باند قرار داشتند فرود آمد و تمامي آنها را در همان لحظات اوليه ي عمليات نابود کرد. ديگر هيچ هواپيمايي نميتوانست از باند فرودگاه بلند شود. فانتومهاي گروه دوم نيز دو مجتمع راداري را در قلب پايگاه مورد حمله قرار دادند و سپس با خيال راحت به درهم کوبيدن آشيانه هاي هواپيما و توپهاي ضدهوايي پرداختند. در چند دقيقه پرسنل پايگاه در جهنمي از آتش که از همه جا شعله ميکشيد بدام افتاده بودند. در برابر ديدگان ناباور آنها پايگاه اچ 3 با تمامي ابهت و نفوذ ناپذيرياش در زير آتش سنگين فانتومهاي ايراني به تلي از خاکستر بدل شده بود. فانتومها که تمامي دفاع ضد هوايي پايگاه را از بين برده بودند اينبار در ارتفاع پايين بر روي خرابه هاي آن به شکار سربازاني مشغول بودند که اغلبشان حتي يونيفورمهايشان را بر تن نکرده بودند و بي هدف به اينسو و آنسو مي دويدند. توپهاي فانتومها با سيلي از رگبار گلوله به سمت هر هدف جنبنده اي شليک ميکردند و باند فرودگاه مملو از اجساد سربازاني بود که بر روي بازمانده ها و خرابه ها افتاده بودند. فانتومها که ديگر چيزي براي نابود کردن باقي نگذاشته بودند به سرعت صحنه ي عمليات را ترک کردند
پشت سر آنها تلي از خاکستر بجا مانده بود که تا چند دقيقه ي پيش پايگاه هوايي الوليد نام داشت. جايي که قرار بود مکاني امن براي هواپيماهاي عراقي باشد. بر روي باند فرودگاه و در آشيانه هايي که آتش از آنها زبانه ميکشيد تکه پاره هايي از آهن و فولاد به چشم ميخورد که زماني بر صحنه ي آسمان ايران با نخوت و غرور به پرواز در ميآمدند و بمب هايشان را فرو ميريختند. تمامي آن پرنده هاي پر غرور که ديرزماني باعث افتخار ارتش عراق بودند اکنون درمانده و متلاشي شده در ميان شعله هاي آتش به دور شدن فانتوم هايي نظاره ميکردند که بسوي پايگاههايشان باز ميگشتند. در بازگشت، فانتومها باز به همان شيوه ي پيشين خود را از ديد رادارهاي عراقي پنهان کرده و در نقطه ي موعود پس از سوختگيري دوباره، پرواز خود را به سمت ايران ادامه دادند. هواپيماي سوخت رسان که ماموريتش به اتمام رسيده بود با خروج از نوار مرزي عراق و ترکيه از طريق آسمان ترکيه به تهران بازگشت. قبل از عبور فانتومها از مرز عراق دفاع ضد هوايي اين کشور که متوجه هواپيماهاي ايراني شده بود به سمت آنها آتش گشود و يکي از هواپيماها مورد اصابت قرار گرفت به گونه اي که ديگر نمي توانست تا رسيدن به پايگاه به پرواز خود ادامه دهد، پس بعنوان حسن ختام نمايش و براي تکميل کردن کلکسيون کارهاي عجيب و غريب اين عمليات، در وسط جاده اي اتوموبيل رو در آذربايجان غربي به زمين نشست. بقيه ي هواپيماها بدون هيچ آسيبي عمليات را به پايان بردند. در طول عمليات طي چند نوبت هواپيماهايي ايراني براي منحرف کردن توجه عراقيها از فانتومهايي که بسمت اچ 3 در حال پرواز بودند چندين عمليات ايذايي را بر روي خاک دشمن انجام دادند. هنگام بازگشت نيز همين کار تکرار شد و هواپيماهاي ايراني با حملات ايذايي شکاريهاي دشمن را بدنبال خود ميکشيدند و سپس به سمت ايران مي گريختند. در ابتدا عراقيها که کاملا غافلگير شده بودند تصور کردند که حمله از جانب اسرائيليها صورت گرفته است. با توجه به نزديکي اسرائيل به اردن و اينکه در سال 1967 نيز اسرائيلي ها فرودگاه هاي اين کشور را بمباران کرده بودند احتمال اينکه حمله از جانب اسرائيلي ها صورت گرفته باشد بسيار محتملتر بنظر مي رسيد تا اينکه هواپيماهاي ايراني توانسته باشند چنين مسير طولاني را طي کنند و عليرغم وجود پدافند هوايي عراق در دو نوبت بر فراز آسمان اين کشور سوختگيري هوايي را انجام داده باشند.
اما پس از مدتي عراقيها دريافتند که هدف يکي از جسورانه ترين عملياتهاي هوايي تاريخ جهان قرار گرفتهاند. حمله به اچ 3 در نوع خود بينظير بود. پيش از اين همانگونه که اشاره شد اسرائيلي ها در جنگهاي 1967 و 1973 توانسته بودند عملياتهاي شگفت انگيزي انجام دهند اما نکته اي که نبايد از نظر دور داشت اين است که بعد مسافتي آن عملياتها بسيار کوتاهتر از عمليات اچ 3 بود بگونه اي که اسرائيلي ها هيچگاه مجبور به سوختگيري هوايي در قلب خاک دشمن نبودند. در مورد حما يتهاي اطلاعاتي و تکنولوژيکي امريکا از اسرائيل نيز در جنگهاي 67 و 73 فقط همين نکته بس که در 1973 امريکاي ها در تمام بيست روزي که جنگ ادامه داشت با برقراري يک پل هوايي از پرتغال به اسرائيل سيلي از تجهيزات جنگي و لوازم يدکي هواپيماها را بسوي اسرائيل سرازير کردند بطوري که در همين هنگام زماني که شش فانتوم اسرائيلي توسط موشکهاي سام روسي در آسمان سوريه سرنگون شدند امريکاييها بيدرنگ اين هواپيماها را جايگزين کردند تا برتري هوايي ارتش اسرائيل بر اعراب همچنان حفظ شود. اما لازم به گفتن نيست که ايران در طول جنگ همواره از پشتيباني اطلاعاتي و تکنولوژيکي غرب محروم بود و آمريکاييها حتي لوازم يدکي هواپيماهاي ساخت خودشان را نيز به ايران تحويل نميدادند. اغراق نيست اگر اين عمليات را که در زمان خود بهت و حيرت بسياري از کارشناسان نظامي غرب را موجب شده بود يکي از شگفت انگيزترين و قاطع ترين نبردهاي هوايي جهان بدانيم.
منبع :با كمي تصرفکد:www.iran-airforce.blogfa.com
حمله ي فانتوم هاي ايراني به H3 شگفت انگيز ترين عمليات هوايي در دنيا
با گذشت سالها از جنگ تحميلي بازهم جا دارد تا در مورد بعضي از شگفت انگيز ترين رخدادهاي اين جنگ بحث شود .
عمليات حمله به H3 يكي از اين شگفت انگيز ترين و غرور افرين ترين رخدادهاي جنگ تحميلي است كه به نام دلاور مردان هميشه سر افراز نيروي هوايي جمهوري ايران و فانتومهاي هميشه حاظر به رزمشان در قلب تاريخ به ثبت رسيده . و اين سندي دال بر استقامت . پايداري و اقتدار اين سرزمين است و درسي براي تمامي دشمناني كه چشم طمع به اين خاك دارند .
تقديم به روح پاك شهداي نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران .
عمليات اچ 3 يکي از بزرگترين عملياتهاي هوايي دنياست که به نام فانتومها ثبت شده است. فانتومهاي ايراني طي يک عمليات پيچيده و تحسين برانگيز در 4 آوريل 1981 (فروردين 1360) پايگاه هوايي الوليد در مجموعه اچ 3 واقع در غرب عراق، در نزديکي مرز اين کشور با اردن را بکلي نابود کردند.
در مجموع بيش از 48 هواپيماي عراقي که بيشتر آنها بمب افکنهاي روسي (ميگ 23، سوخو 20، تييو 16، تييو 22) بودند در اين عمليات از بين رفتند. حمله به اچ 3 از لحاظ فني يکي از پيچيده ترين عملياتهاي هوايي جهان بشمار مي رود و از نظر دستاوردهاي نظامي نيز با توجه به نابودي کامل 48 هواپيماي دشمن در رده بزرگترين و موفقترين عملياتهاي نظامي جهان قرار مي گيرد. اين عمليات در 1981 يعني زماني که نيروي هوايي ايران از برتري بي چون و چرايي بر نيروي هوايي عراق برخوردار بود به انجام رسيد.
مي دانيم که در اول مهرماه 1359، يکروز پس از آغاز جنگ و حمله ي هواپيماهاي عراقي به فرودگاه مهرآباد نيز يکي از بزرگترين عملياتهاي هوايي جهان با شرکت بيش از يکصد و چهل هواپيماي جنگي بر فراز عراق انجام شد. اين عمليات از نظر تعداد هواپيماهاي شرکت کننده در آن يکي از منحصر بفرد ترين نبردهاي هوايي جهان پس از جنگ جهاني دوم بشمار مي رود. در اين حمله بسياري از تاسيسات زيربنايي عراق، پايگاهها و دپوهاي ارتش عراق در مرز اين کشور با ايران نابود شد. در سال 1981 منابع اطلاعاتي ايران دريافتند که نيروي هوايي عراق تعدادي از بمب افکنهاي خود را براي دور ماندن از حملات هواپيماهاي ايراني و جلوگيري از نابودي آنها بر روي باند فرودگاه به پايگاهي در دورترين نقطه ي غرب اين کشور منتقل ساخته است؛ به يکي از پايگاههاي سه گانه ي اچ 3 با نام الوليد. هيچ کارشناس نظامي تا آنوقت تصور نمي کرد که اين پايگاه ها که در غربي ترين نقطه ي خاک عراق و در نزديکي مرز اين کشور با اردن واقع شده است روزي هدف حمله ي جنگنده هاي ايراني قرار گيرد. هواپيماهاي ايراني براي بمباران اين پايگاه ميبايست از مرزهاي شرقي عراق وارد شده و پس از گذشتن از آسمان بغداد و بسياري از شهرهاي ديگر که تاسيسات پدافندي موثري داشتند به اچ 3 مي رسيدند و پس از انجام عمليات دوباره از همين مسير باز مي گشتند. در تمام طول مسير جداي از موشکهاي زمين به هوا و توپهاي ضد هوايي، هواپيماهاي رهگير عراقي نيز وجود داشتند که در صورت حمله، با توجه به برتري تعداد آنها نسبت به هواپيماهاي مهاجم ايراني بدون شک ادامه ي عمليات را براي هواپيماهاي ايراني غيرممکن ميساختند. عبور جنگندههاي ايراني از عرض کشور عراق و رسيدن به دورترين نقطه ي خاک اين کشور مسئله اي نبود که از چشم رادارهاي عراقي پنهان بماند. با توجه به اين مسائل احتمال يک حمله ي غافلگيرانه از طرف ايران منتفي و غيرممکن انگاشته ميشد. اما در آنسوي جريان، افسران نيروي هوايي ايران باور ديگري داشتند. خلبانان ايراني مصمم بودند تا اين عمليات را به هر طريق ممکن به انجام رسانند. بدين ترتيب پايگاه هوايي نوژه ي همدان آبستن يکي از رويدادهاي بزرگ تاريخ شد. در اين پايگاه افسران نيروي هوايي اقدام به طراحي يکي از شگفت انگيزترين و جسورانه ترين حملات هوايي تاريخ كردند.
تنها نمونه هاي ديگر براي عمليات اچ 3 ، عملياتهايي بود که نيروي هوايي رژيم اسرائيل در جنگهاي 1967 و 1973 موفق به انجام آن شده بود. در ژوئن 1967 طي جنگهاي شش روزه، اسرائيلي ها بخش اعظم نيروي هوايي مصر را روي زمين از ميان برداشتند. در اکتبر 1973 نيز، طي جنگهاي بيست روزه (که اعراب آنرا جنگ رمضان و اسرائيلي ها آنرا جنگ يوم کيپور نام نهادند) نيروي هوايي صهيونيستي موفق شد بسياري از هواپيماهاي مصري را بر روي باند فرودگاه از ميان بردارد. در همين سال چهار فانتوم رژيم اسرائيلي ساختمان ستاد مشترک ارتش سوريه را در قلب دمشق با خاک يکسان کردند (که البته فقط دو تاي آنها سالم به پايگاههايشان بازگشتند).
حال ايرانيها مي رفتند تا عملياتي را به انجام رسانند که در صورت موفقيت به يک اسطوره در تاريخ جنگهاي هوايي بدل مي شد. در طراحي عمليات به گونه اي عمل شد که در وحله ي اول به يک داستان علمي، تخيلي بيشتر شباهت داشت تا يک عمليات هوايي در شرايط جنگ واقعي. قرار بود 8 فانتوم، از فرودگاهي در شمال غرب کشور به پرواز درآيند. اين هواپيماها بايد از کوهستانهاي مرزي عراق و ترکيه و در ارتفاعي پايين پرواز ميکردند و پس از طي مسافتي طولاني بر روي خط مرزي عراق و ترکيه (که احتمالا در مواقعي نيز مستلزم تجاوز به حريم هوايي ترکيه بوده است) خود را به اچ 3 برسانند. فانتومها پس از فروريختن بمبهايشان بر سر هواپيماهاي عراقي ميبايست از همان مسير قبلي به پايگاههاي خود بازميگشتند. عمليات بايد کاملا غافلگيرانه انجام ميشد و فانتومها تا لحظه اي که بر فراز اچ 3 ظاهر مي شدند نبايد هيچ نشانه اي از يک حمله هوايي را آشکار ميکردند. در راه بازگشت مسلما عراقيها که ديگر از حمله آگاه شده بودند هواپيماهاي خود را بدنبال فانتومها مي فرستادند و هواپيماهاي ايراني در اينجا نيز بايد در صورت درگيري خود را حفظ ميکردند. در تمام طول مسير هواپيماها ميبايست در ارتفاع پايين (20 تا 30 متري) پرواز مي کردند تا از ديد رادارهاي دشمن پنهان بمانند. در حالت عادي، پرواز در ارتفاع پايين به قدرت و مهارت بسياري نيازمند است اما پرواز در ارتفاع پايين بر فراز منطقهاي کوهستاني تقريبا به کاري غيرممکن ميماند که تنها از عهده خلباناني بر ميآيد که داراي مهارت و قدرت عکس العمل بالايي باشند. (تصور غير ممکن بودن چنين کاري چندان دشوار نيست. در حالت رانندگي با يک اتومبيل با سرعتي معدل 200 کيلومتر بر ساعت بسياري از مواقع راننده پس از مشاهده ي مانعي در مقابل خود به سختي مي تواند از خود عکس العمل نشان دهد. زماني که چشم انسان موفق به ديدن مانعي در برابر خود مي شود و مغز دستور عکس العمل اعضاي بدن را از قبيل؛ گرفتن کلاچ، فشار بر روي ترمز يا ... را صادر مي کند اتومبيل با سرعت 200 کيلومتري خود عملا به مانع رسيده است و برخورد اجتناب ناپذير جلوه مي کند. حال وضعيتي را تصور کنيد که خلبان ناگهان با ديدن قله اي در مقابل خود سعي در بالا کشيدن هواپيما ميکند. طي چند ثانيه خلبان بايد هواپيما را از فراز مانع عبور دهد در حالي که با 5/2 برابر سرعت صوت به سمت آن در حرکت است. اين توضيح مي تواند دشواري پرواز بر فراز کوهستان در ارتفاع پايين را نشان دهد).
عمليات اگر فقط همين مشکلات را هم داشت به اندازه ي کافي غيرممکن به نظر مي رسيد اما مسئله ي ديگري وجود داشت که مهمترين چالش پيش روي عمليات بود. هيچ هواپيمايي به علت محدوديت سوخت نمي توانست چنين مسير طولاني را رفته و بازگردد. پس در حين عمليات و بر فراز آسمان عراق که نفوذ با جنگنده ها هم در آن به اندازه ي کافي دشوار بود مي بايست يک بويينگ براي رساندن سوخت به فانتومها با آنان همراه ميشد. آيا يک بويينگ ميتوانست خود را از ديد رادارها مخفي کند؟ سرعت بويينگ بسيار کمتر از سرعت هواپيماهاي جنگنده است بنابراين فانتومها نمي توانستند همراه اين هواپيماهاي غول پيکر حرکت کنند و در تمام طول مسير از آن در برابر جنگنده هاي عراقي محافظت کنند، حال اگر بويينگ در هر مرحله از عمليات توسط عراقيها هدف قرار ميگرفت تکليف فانتومها چه بود؟ اصولا آيا يک بويينگ 707 شانسي براي گذشتن از مرز عراق و رسيدن به نقطه اي که بايد سوختگيري در آن انجام مي شد را داشت و يا در همان مراحل آغاز عمليات هدف هواپيماهاي رهگير عراقي قرار ميگرفت؟ طبق برنامه ريزي عمليات، پس از اولين نوبت سوختگيري هواپيماي مادر بايد صبر ميکرد تا فانتومها عملياتشان را بر فراز اچ 3 انجام دهند و در راه بازگشت (که اين بار ديگر عراقي هوشيار شده بودند) دوباره عمليات سوختگيري هوايي را انجام مي داد. در هر مرحله اي از عمليات امکان داشت واقعه ي ناخوشايندي براي هواپيماي سوخت رسان که ذاتا بي دفاع بود رخ دهد و مي دانيم که سرنوشت فانتومها با سرنوشت بويينگ کاملا گره خورده بود. عليرغم تمامي اين مشکلات و برغم اينکه چنين عمليات جسورانه اي تا بحال توسط هيچ کشوري در جهان انجام نشده بود افسران ايراني به اجراي آن مصمم بودند. در نهايت پس از بررسيها و برنامه ريزيهاي دقيق، روز سرنوشت ساز فرا رسيد. فانتومها روز قبل، از پايگاه نوژه به پايگاه تبریز پرواز کرده بودند. روز عمليات هر هشت هواپيما در دو گروه چهار تيمي از باند فرودگاه برخاستند و از شمال شرق و از فراز کوههاي آرارات وارد منطقه ي مشترک مرزي عراق و ترکيه شدند و در ارتفاع پايين بر فراز کوهستانهاي اين منطقه بسمت غرب عراق حرکت کردند. در جايي بسيار دورتر در فرودگاه لارناکا در قبرس يک هواپيماي بويينگ 707 متعلق به هواپيمايي ملي ايران (هما) ساعتي قبل وارد فرودگاه لارناکا شده بود و طبق برنامه ريزي قبلي آماده ميشد تا بدون مسافر به تهران باز گردد.
قبل از آنکه هواپيما باند فرودگاه را ترک کند دو مامور اطلاعاتي ايران که همراه مسافرين اين پرواز همان روز وارد قبرس شده بودند به داخل کابين خلبان رفتند و با خلبان هواپيما به گفتگو نشستند. خلبان نمي توانست چيزي را که ميشنود باور کند. انجام چنين کاري ديوانگي محض بود، شانس موفقيت چيزي در حد صفر جلوه مي کرد و کاملا غيرممکن بنظر ميرسيد. طراحان عمليات با خود چه فکري کرده بودند؟ اين نقشه به فيلمنامه ي فيلمهاي هاليوودي شباهت داشت و فقط با جادوي سينما و بر روي پردهي نقرهاي امکان تحقق داشت. حتي خيالبافترين فيلمنامه نويسان هاليوودي نيز تاکنون جرات طراحي چنين عملياتي را به خود نداده بود. او حتي بياد نداشت که در فيلمهاي سينمايي هم چنين چيزي ديده باشد. از نظر او انجام اينکار مطلقا غيرممکن بود. جداي از اين مساله او يک خلبان غيرنظامي بود و هيچگاه تصور نميکرد که روزي در يک عمليات نظامي نقشي داشته باشد. اما اکنون، در کمال ناباوري خود را در بطن يکي از شگفت انگيزترين نبردهاي هوايي جهان مييافت که همه چيز آن به عملکرد او بستگي داشت. دقايقي بعد بويينگ 707 هواپيمايي ملي ايران، پس از اطلاع مسير خود به برج مراقبت فرودگاه لارناکا از زمين برخاست و ظاهرا به سمت تهران و در واقع بسمت يکي از سرنوشت سازترين جنگهاي هوايي دنيا شتافت. برنامه ريزي عمليات به طرز دقيقي صورت گرفته بود و در ساعتي مشخص هواپيماي بويينگ ميبايد بر فراز کوهستان هاي مرزي ترکيه و عراق با فانتومها ملاقات ميکرد. هواپيماي سوخت رسان در تماس با فرودگاههاي قبرس و آنکارا وانمود کرد که مسيرش را گم کرده و در حال مسيريابي مجدد است. در ساعت مقرر تانکر سوخت رسان با فانتومها در همان نقطه ي پيش بيني شده روبرو شد. فانتومها توانسته بودند با سکوت راديويي و پرواز در ارتفاع پايين خود را از ديد رادارهاي عراقي پنهان دارند. ظاهرا چندين بار هواپيماها در رادارهاي عراقي و ترکيه اي ظاهر مي شوند اما عراقي ها تصور مي کنند هواپيماها متعلق به نيروي هوايي ترکيه است که مشغول گشتزني در طول مرزهايشان هستند.
اين اشتباهي بود که کنترلهاي زميني ترکيه نيز مرتکب شدند. هر هشت هواپيما که سوختشان پس از طي مسيري طولاني در حال اتمام بود به طور منظم عمليات سوختگيري هوايي را انجام دادند و با شتاب به سوي هدفي رهسپار شدند که بي صبرانه انتظارشان را ميکشيد. هواپيماي بويينگ نيز با احتياط کامل مشغول گشتزني در طول مسير شد تا در بازگشت، دوباره عمليات سوخت رساني به فانتومها را انجام دهد. در آنسو فانتومها در ارتفاعي پايين و در حالتي که خلبانان آن مي توانستند کوچکترين حرکتي را بر روي زمين با چشم غيرمسلح ببينند به سمت اچ 3 در حرکت بودند. ساعتي بعد هر هشت هواپيما ناگهان بر فراز پايگاه ظاهر شدند. پرسنل پايگاه که با توجه به دور بودنشان از مرزهاي شرقي هيچگاه تصور نميکردند هدف هيچ نوع حملهاي قرار گيرند در ابتدا به تصور اينکه هواپيماها خودي هستند شروع به تکان دادن دستهايشان کردند. بر فراز پايگاه، فانتومها ارتفاعشان را افزايش دادند و پس از تقسيم شدن به دو گروه چهارتايي به سمت هدف شيرجه رفتند. لحظاتي بعد بمبهاي چهار فانتوم اول، بصورت يک رديف منظم بر روي هواپيماهايي که بر روي باند قرار داشتند فرود آمد و تمامي آنها را در همان لحظات اوليه ي عمليات نابود کرد. ديگر هيچ هواپيمايي نميتوانست از باند فرودگاه بلند شود. فانتومهاي گروه دوم نيز دو مجتمع راداري را در قلب پايگاه مورد حمله قرار دادند و سپس با خيال راحت به درهم کوبيدن آشيانه هاي هواپيما و توپهاي ضدهوايي پرداختند. در چند دقيقه پرسنل پايگاه در جهنمي از آتش که از همه جا شعله ميکشيد بدام افتاده بودند. در برابر ديدگان ناباور آنها پايگاه اچ 3 با تمامي ابهت و نفوذ ناپذيرياش در زير آتش سنگين فانتومهاي ايراني به تلي از خاکستر بدل شده بود. فانتومها که تمامي دفاع ضد هوايي پايگاه را از بين برده بودند اينبار در ارتفاع پايين بر روي خرابه هاي آن به شکار سربازاني مشغول بودند که اغلبشان حتي يونيفورمهايشان را بر تن نکرده بودند و بي هدف به اينسو و آنسو مي دويدند. توپهاي فانتومها با سيلي از رگبار گلوله به سمت هر هدف جنبنده اي شليک ميکردند و باند فرودگاه مملو از اجساد سربازاني بود که بر روي بازمانده ها و خرابه ها افتاده بودند. فانتومها که ديگر چيزي براي نابود کردن باقي نگذاشته بودند به سرعت صحنه ي عمليات را ترک کردند
پشت سر آنها تلي از خاکستر بجا مانده بود که تا چند دقيقه ي پيش پايگاه هوايي الوليد نام داشت. جايي که قرار بود مکاني امن براي هواپيماهاي عراقي باشد. بر روي باند فرودگاه و در آشيانه هايي که آتش از آنها زبانه ميکشيد تکه پاره هايي از آهن و فولاد به چشم ميخورد که زماني بر صحنه ي آسمان ايران با نخوت و غرور به پرواز در ميآمدند و بمب هايشان را فرو ميريختند. تمامي آن پرنده هاي پر غرور که ديرزماني باعث افتخار ارتش عراق بودند اکنون درمانده و متلاشي شده در ميان شعله هاي آتش به دور شدن فانتوم هايي نظاره ميکردند که بسوي پايگاههايشان باز ميگشتند. در بازگشت، فانتومها باز به همان شيوه ي پيشين خود را از ديد رادارهاي عراقي پنهان کرده و در نقطه ي موعود پس از سوختگيري دوباره، پرواز خود را به سمت ايران ادامه دادند. هواپيماي سوخت رسان که ماموريتش به اتمام رسيده بود با خروج از نوار مرزي عراق و ترکيه از طريق آسمان ترکيه به تهران بازگشت. قبل از عبور فانتومها از مرز عراق دفاع ضد هوايي اين کشور که متوجه هواپيماهاي ايراني شده بود به سمت آنها آتش گشود و يکي از هواپيماها مورد اصابت قرار گرفت به گونه اي که ديگر نمي توانست تا رسيدن به پايگاه به پرواز خود ادامه دهد، پس بعنوان حسن ختام نمايش و براي تکميل کردن کلکسيون کارهاي عجيب و غريب اين عمليات، در وسط جاده اي اتوموبيل رو در آذربايجان غربي به زمين نشست. بقيه ي هواپيماها بدون هيچ آسيبي عمليات را به پايان بردند. در طول عمليات طي چند نوبت هواپيماهايي ايراني براي منحرف کردن توجه عراقيها از فانتومهايي که بسمت اچ 3 در حال پرواز بودند چندين عمليات ايذايي را بر روي خاک دشمن انجام دادند. هنگام بازگشت نيز همين کار تکرار شد و هواپيماهاي ايراني با حملات ايذايي شکاريهاي دشمن را بدنبال خود ميکشيدند و سپس به سمت ايران مي گريختند. در ابتدا عراقيها که کاملا غافلگير شده بودند تصور کردند که حمله از جانب اسرائيليها صورت گرفته است. با توجه به نزديکي اسرائيل به اردن و اينکه در سال 1967 نيز اسرائيلي ها فرودگاه هاي اين کشور را بمباران کرده بودند احتمال اينکه حمله از جانب اسرائيلي ها صورت گرفته باشد بسيار محتملتر بنظر مي رسيد تا اينکه هواپيماهاي ايراني توانسته باشند چنين مسير طولاني را طي کنند و عليرغم وجود پدافند هوايي عراق در دو نوبت بر فراز آسمان اين کشور سوختگيري هوايي را انجام داده باشند.
اما پس از مدتي عراقيها دريافتند که هدف يکي از جسورانه ترين عملياتهاي هوايي تاريخ جهان قرار گرفتهاند. حمله به اچ 3 در نوع خود بينظير بود. پيش از اين همانگونه که اشاره شد اسرائيلي ها در جنگهاي 1967 و 1973 توانسته بودند عملياتهاي شگفت انگيزي انجام دهند اما نکته اي که نبايد از نظر دور داشت اين است که بعد مسافتي آن عملياتها بسيار کوتاهتر از عمليات اچ 3 بود بگونه اي که اسرائيلي ها هيچگاه مجبور به سوختگيري هوايي در قلب خاک دشمن نبودند. در مورد حما يتهاي اطلاعاتي و تکنولوژيکي امريکا از اسرائيل نيز در جنگهاي 67 و 73 فقط همين نکته بس که در 1973 امريکاي ها در تمام بيست روزي که جنگ ادامه داشت با برقراري يک پل هوايي از پرتغال به اسرائيل سيلي از تجهيزات جنگي و لوازم يدکي هواپيماها را بسوي اسرائيل سرازير کردند بطوري که در همين هنگام زماني که شش فانتوم اسرائيلي توسط موشکهاي سام روسي در آسمان سوريه سرنگون شدند امريکاييها بيدرنگ اين هواپيماها را جايگزين کردند تا برتري هوايي ارتش اسرائيل بر اعراب همچنان حفظ شود. اما لازم به گفتن نيست که ايران در طول جنگ همواره از پشتيباني اطلاعاتي و تکنولوژيکي غرب محروم بود و آمريکاييها حتي لوازم يدکي هواپيماهاي ساخت خودشان را نيز به ايران تحويل نميدادند. اغراق نيست اگر اين عمليات را که در زمان خود بهت و حيرت بسياري از کارشناسان نظامي غرب را موجب شده بود يکي از شگفت انگيزترين و قاطع ترين نبردهاي هوايي جهان بدانيم.
منبع :با كمي تصرفکد:www.iran-airforce.blogfa.com
سلاح کمری MicroMax 380
کالیبر 380 AUTO
ارتفاع ۱۱۰ میلی متر
طول لوله 85 سانتی متر
طول کل 159سانتی متر
وزن خالی 623 گرم
ظرفیت خشاب 7 گلوله
بر اساس بررسي هاي موسسه مطالعات پيشرفته راهبردي و سياسي ؛ نمونه اوليه موشک آرو ؛ ۵/۲ کيلومتر در ثانيه سرعت داشته و درجه خطاي ۵۰ متر دارد. اين در حالي است که موشک شهاب ۳ مي تواند تا ۶ کيبومتر در ثانيه سرعت بگيرد که سرعت حدود دو برابر سرعت موشک ضد موشک اسرائيلي آرو و ۴ برابر موشک اسکاد روسي مي باشد . بايد توجه داشت که سرعتي که براي موشک شهاب ۳ درج شده است مربوط به نمونه اوليه آن مي باشد در حاليکه به گفته وزير دفاع محترم دانشمندان ايراني سرگرم بهينه سازي موشک شهاب ۳ در همه زمينه مي باشند .
موشک شهاب ۳
کلاس ------------------------------------- Mrbm
برد ----------------------------------------2500 کيلومتر
وزن کلاهک ------------------------------- 2/1 تن
وزن موشک ------------------------------ ۱۶ تن
طول --------------------------------------- ۱۶ متر
قطر --------------------------------------- ۵/۱ متر
وضعيت ----------------------------------- کاملا عملياتي
سوخت ----------------------------------- جامد
خطا -------------------------------------- 2 در 10000
رباتهای جنگی توسط مبتكر ايرانی طراحی و ساخته شد
رباتهاي جنگي كنترل از راه دور براي شناسايي هدف و اجراي عمليات توسط مبتكر ايراني طراحي و ساخته شد.
فرشاد يزداني مجري طرح رباتهاي جنگي در گفت و گو با خبرنگار اجتماعي فارس گفت: هم اكنون 5 ربات جنگي با كاربردهاي مختلف طراحي و ساخته شده است.
وي تصريح كرد: يكي از اين رباتها در حركت سرعت بالا دارد و ميتوان از آن در ضربه زدن و منفجر كردن تاسيسات دشمن استفاده كرد.
يزداني خاطرنشان كرد: يكي ديگر از اين رباتها قابليت تشخيص و شناسايي هدف را دارد و ميتوان از آن به عنوان آتش افكن استفاده كرد و بر روي اين ربات پمپ اكسيژن نصب شده كه ميتوان با استفاده از اين پمپ آتش را فوران كرد.
وي افزود: اندازه اين رباتها در حدود 40 سانتيمتر است و با استفاده از فرستندههايي كه بر روي آنها نصب ميشود ميتوان ربات را از راه دور تا فاصله يك كيلومتري كنترل كرد.
منبع:خبرگزاری فارس
اگه تکراریه ببخشید:
تصويري بسيار زيبا از جت جنگده رادار گريز F22-A Raptor متعلق به نيروي هوايي ايالا متحده در حالي كه با سرعت نزديك به يك ماخ (Transonic) در حال پرواز است. (در Transonic يا سرعت نزديك به سرعت صوت هوای اطراف برخي از سطوح هواپيما به سرعت صوت میرسد، گرچه خود هواپیما هنوز به سرعت صوت نرسیده.)
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]