خسته نباشی ونوس جان
ولی من خیلی از این یارو اخشابی بدم میاد
Printable View
خسته نباشی ونوس جان
ولی من خیلی از این یارو اخشابی بدم میاد
ممنون ولی می دونید که نمی شه به دل شما تنها توجه کرد:27: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
مرسی دوسته خوب تای÷یک جالبی دارین ادامه بدیننقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ملوك ضرابی يك خواننده خير و نيكوكار
كمتر كاسبي در بازارچه جمهوري بود كه ملوك (كوتوله) را نشناسد او به اين نام معروف شده بود آنها در مورد ارتباط ملوك با اقبال السلطان حرف هائي مي زدند.اقبال السلطان مجاور منزل ملوك زندگي مي كرد و هر وقت در منزل شروع به خواندن مي كرد، ملوك هم به وجد مي آمد و با باز نمودن پنجره با آواز به او جواب مي داد، تا اينكه بالاخره ملوك با مشورت خواهران و در خفا اقبال السلطان را به استادي برگزيد و از اين نظر بود كه بازاري ها حرف هائي مي زدند و بعد كه در كار خود ورزيده شد مسئله را آفتابي كرد و خواندن را براي مردم شروع نمود. ولي پدرش حاج حسين فرش فروش بسيار متعصب بود بطوريكه وقتي شنيد دخترش صفحه اي بنام عاشقم من منعم نكنيد دردم برسيد، را پر كرده و مي خواهد اين تصنيف را در اختيار مردم بگذارد تصميم گرفت دخترش را بگناه اين جرم معدوم كند. در خانه ملوک هنگام خوردن ناهار هميشه تعداد زيادي سر ميز بودند هنرمند، تاجر، دانشگاهي، موسيقيدان و خود او بالاي يك ميز كه مستطيل بلند بود مي نشست، بعضي ها بدون دعوت مي آمدند و ميگفتند ما از اين طرف رد مي شديم گفتيم سلامي بكنيم.
او هميشه ضرب خودش را پشت صندلي گذارده بود و بلافاصله بعد از صرف غذا صندلي را عقب ميزد و با نواختن ضرب يك يا چند قطعة ضربي مي خواند، به كسي مهلت صحبت كردن نمي داد از سياست، هنر، موسيقي و تعريف حكايات و اتفاقات جالب و شنيدني همه را مي گفت و كاري مي كرد كه لذت غذا چند برابر شود. شيرين زبان بود و گفتني هاي زيادي داشت. مي گفت خريد براي منزل من يك وقه يك كيلو يا دو كيلو معني ندارد بايد يك بار انگور يك بار هندوانه و يك بار برنج بياورند. وقه بدرد من نمي خورد و به جائي نمي رسد.
روزي در سر ناهار تعريفي مي كرد كه شنيدني است. او در جواني دختري بود خوش پوش، خوش رو و خوش بيان، جوانان آرزومند بودند كه با او هم صحبت شوند. او مي گفت جواني خيلي مزاحم مي شد و ول كن معامله نبود و من نمي دانستم چه كنم. بفكرم رسيد كه او را عاجز كنم تا دست از سر من بردارد. به او گفتم بسيار خوب من تو را فلان روز ساعت 3 بعد از ظهر تابستان زمانيكه آفتاب تهران سرسام آور است در وسط ميدان فلان مي بينم و به او مي گفتم اگر درست وسط ميدان نه ايستي چون من تو را نديده ام و نمي شناسم تو را پيدا نخواهم كرد حتما وسط ميدان بايست و تكان نخور. شكي نبود كه من نمي رفتم و آن بيچاره در وسط آفتفب سوزان مي سوخت. فرداي آنروز با من تماس مي گرفت و من با عذر خواهي و اظهار تاسف مي گفتم تو خودت مسائل خانوادگي ما را ميداني و فردا باز همان ساعت يعني ساعت 3 بعد از ظهر در وسط ميدان باش و تكرار مي كردم درست وسط ميدان بايست تا من تو را با ديگري اشتباه نكنم. اين متد، مرا از مزاحمين راحت كرده بود و همه اين ابتكار را مي دانستند و مي گفتند امروز نوبت كيست؟
او زني بود نسبت به زندگي بسيار خوش بين و بعقيده او در اين دو روزه هستي بغير مستي و عشق بهر چه رو كني آخرش پشيماني است ولي او عاشق نیكوكاري و احسان به هم نوعان بود و چون از داشتن فرزند محروم بود آنچه مي توانست براي كودكان يتيم انجام مي داد و آنها را نزد خود مي برد و به پرورش و تربيت آنان همت مي گماشت.
ملوك ضرابي علاقه اي به تحصيل نداشت و تا كلاس چهارم ابتدائي بيشتر نخواند و مي گفت من استعداد درس خواندن ندارم او تعريف مي كرد كه ما اصلا يك فاميل كاشاني هستيم و صدا و خواندن ارث فاميلي ماست، او اضافه مي كرد كه پدرش صبح ها بعد از نماز، دعاي دوازده امام را با صداي بلند و رسا مي خواند، اگر يكروز نمي خواند همسايه ها مي گفتند چه شده؟ و به آن صدا عادت كرده بودند.
مي گفت من وارث اين صدا هستم و از طاهرزاده متشكر بود كه او را خيلي هدايت كرده بود و از معلم ضرب خود حاج خان عين الدوله كه علاوه بر ضرب آهنگ هاي ضربي را هم به او ياد داده بود هميشه سپاسگزار بود.
ملوك ضرابي اطلاعاتي در مورد رديف هاي موسيقي ايراني نداشت و خيلي علاقمند بود كه شاگرداني داشته باشد ولي داوطلبي پيدا نشد. اولين كنسرت او در دبيرستان فيروز بهرام انجام گرفت كه شروع فعاليت هاي هنري او شد و شهرت او از اين دبيرستان آغاز شد. مرحوم احمد دهقان براي شهرت ملوك ضرابي خيلي فعاليت كرد و بيستمين سال خوانندگي او را جشن گرفت و به او يك نشان فرهنگ اهداء نمودند. او در اكثر مجالس مهم در حضور سياستمداران خارجي برنامه هاي جالبي اجرا مي كرد و چون تنها به خواندن اكتفا نمي كرد و گه گاهي با نواختن ضرب و لطيفه و جوك گوئي جلسات را بسيار گرم مي كرد از اين نظر در ميهماني هاي رسمي كاخ گلستان هم او را دعوت مي كردند.
او طبع و نظر بالائي داشت بطوريكه علاقمند بود كه اسمش فقط در رديف صبا - قمر - وزيري و ساير استادان بزرگ موسيقي ذكر شود.
ملوك ضرابي اعتقاداتي داشت كه به آن ها احترام مي گذاشت مثلا درب هاي زير زمين خانه اش را خيلي كوتاه ساخته بود بطوري كه براي رفتن به اطاق بايد بكلي خم شد و از او سوال شد چرا اينكار را كرديد به خنده گفت همه بايد تعظيم كنند تا نزد من بيايند. او به شهرستان ها براي كنسرت هم نمي رفت و نرفت و سفرهاي كوتاهي هم خارج از جمله پاريس كرد. زني بود بيش از حد خير، جسور و روشن فكر بطوريكه در اوائل قرن يكي از اولين هنرپيشه هاي زني بود كه روي صحنه تاتر ظاهر شد و صحنه هائي چون خسرو شيرين - عدالت - و ليلي و مجنون را اجرا كرد. ملوک ضرابی در سال 1378 در آپارتمان شخصی اش در سن 108 سالگی زندگی را وداع گفت. روحش شاد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد از درگذشت مهوش معلوم شد که بخش اعظم درآمد خود را صرف نیکوکاری میکرده است
مهوش یکی از خوانندگان زن ایرانی در سبک موسیقی عوام در دهه پنجاه میلادی بود. این خواننده از خوانندگان لالهزاری بشمار میآمد و از چهرههای کابارهای تهران بود. شوهر مهوش، حسنزاده نام داشت و در برنامههای مهوش ویلن میزد. مهوش در آغاز در نیمه کابارهها برنامه داشت ولی بعدا در نخستین کاباره تهران یعنی کافه جمشید به روی صحنه رفت. نمایشهای او بر روی صحنه شمار زیادی از افراد معروف به اوباش را به خود میکشید که باعث جنگ و جدال میان این افراد نیز بود. از جمله، بزرگترین دعوا در کافه جمشید میان گروهی به نام هفتکچلان با دیگر اوباش، بر سر مهوش، اتفاق افتاد. مهوش در چند فیلم سینمایی نیز بازی کرد. مهوش در یک حادثه رانندگی کشته شد و این خبر رکورد جدیدی از فروش روزنامه در ایران آن زمان را بجای گذاشت. پس از درگذشت مهوش، معلوم گشت که وی بخش اعظم درآمد خود را صرف نیکوکاری میکرده و هزینه دهها کودک یتیم را تقبل کرده بوده است.
در تشییع جنازه مهوش هزاران تهرانی شرکت کردند و به روایتی یک سر تشییع کنندگان در شهر ری و سر دیگر به شاه عبدالعظیم می رسید. در یکی از شماره های فصل نامهء کاوه (چاپ آلمان) گزارش دقیقی از تشییع جنازهء تاریخی مهوش انتشار یافته که در نوع خود سندی بی نظیر محسوب می شود. در جستجوی اسناد و مدارکی بودم دربارهء وقایع پس از کودتای 28 مرداد که به سند زیر برخوردم: چند روز قبل (…) مهوش از طرف بازرس شعبهء 31 دادسرای تهران به بازپرسی احضار شده بود. اتهام وی نشر کتاب رازهای کامیابی های جنسی بوده است.
بازپرس مربوطه پس از تحقیق از نامبرده مبلغ چهل هزار ریال قرار کفالت برای وی صادر کرد که بلافاصله متهم با تأمین آن آزاد شد. روزی که مهوش به بازرسی احضار شد، عده ای از کلاه مخملی ها و پولدارها با اسناد مالکیت او را تا جلو شعبهء بازرسی اسکورت کرده بودند. (تهران مصور – خرداد 1339)
از آنجا که مهوش در میان مردم نفوذ فراوان داشت، از متن خبر با عتوان مهوش یاغی شده است و اتهامات دیگر از جمله قتل یک پسربچهء چهارساله در یک تصادف رانندگی پیداست که در صدد بودند برای او به اصطلاح پاپوش بدوزند. گفتنی است که مهوش به اکرم آبگوشتی ملقب بود، شوهر کرده بود، و از گفته های شعبان جعفری اینطور برمی آید که نزد کلاه مخملی های آن روزگار به یک زن پاکدامن اشتهار داشت.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بنان 96 ساله شد
15 ارديبهشت مصادف با نود و ششمين سالروز تولد استاد غلامحسين بنان خواننده نام آور ايراني است. غلامحسين بنان در سال 15 ارديبهشت 1290 در تهران متولد شد. او در خانواده هنردوست و اعيان خود كه نسبت نزديكي با ناصرالدين شاه داشتند - چرا كه مادرش برادر زاده ناصرالدين شاه بود، با آوازهاي پدر، اولين درسهاي موسيقي را آغاز كرد و پس از مدتي همراه با خواهرانش به مكتب مرتضي نيداوود نوازنده و آهنگساز نامدار ايران راه يافت كه اولين معلم رسمي او در واقع نيداوود بود. او آواز را بعدها نزد ضياء الذاكرين و ناصر صيف به روش سينه به سينه ادامه داد. او آن زمان شناختي از تئوري موسيقي و نت نداشت و آواز را به شيوه قدما و بدون توجه به جايگاه صدايش ميخواند. سالها بعد به دعوت روح ا... خالقي نزد صبا رفت تا به جمع خوانندگان مكتب وزيري بپيوندد. ابوالحسن صبا در اولين ديدار متوجه استعداد و تواناييهاي بنان شد.
آشنايي غلامحسين بنان با روح الله خالقي، علي نقيوزيري و مخصوصا ابوالحسن صبا نقطه عطفي در زندگي هنري بنان محسوب ميشود. وي پس از آشنايي با اين بزرگان، همچنين استفاده از راهنماييهاي آنها در زمينه آواز، پس از چند سال به ستارهاي در آسمان آواز ايراني تبديل شد.
مخصوصا راهنماييهاي وزيري كه در اروپا دورههاي آواز كلاسيك ديده بود، باعث شد بنان در محدوده صدايي خود بخواند.
آن زمان وزيري با ارائه طرحهاي جديد خود در موسيقي ايراني و مخصوصا تئوريزه كردن آن، مورد توجه موسيقيدانان بود. وزيري با معرفي كردن استانداردهايي براي اجراي موسيقي ايراني، جريان موسيقي ايراني را به طرف نظم جديدي هدايت ميكرد. او به شاگردان و مجريان طرحهايش هم كه بايد نمونه كامل ايدههاي او ميبودند توجه بيشتري داشت. بنان نيز كه آن زمان يكي از بهترين مجريان طرحهاي وزيري بود با آواز پاكيزه و خوش تكنيك خود جريان آواز خواني كلاسيك ايراني را به سمت خود ميكشيد. كم كم آوازهاي بنان در راديو شهرت زيادي بين مردم كسب كرد و هنرمندان بزرگ راديو كه بيشتر از شاگردان صبا بودند با ساخت قطعاتي، همكاري خود را با او آغاز ميكردند. همچنين هنرمندان بزرگي مانند جليل شهناز و حسن كسايي كه اهل اصفهان بودند در سفرهايي كه به تهران داشتند، در جواب آواز با او همكاري ميكردند. بنان آن زمان ميان خوانندگان ايراني، آوازه خواني پيشرو در موسيقي ايراني محسوب ميشد. بسياري از آوازهاي او را پيانو و ويلن دو ساز محبوب آن دوران همراهي ميكردند كه آن سالها اولين تجربههاي همكاري با سازهاي غربي و از همه مهمتر تجربه همكاري با اركستر بزرگ به اجرا درميآمد.
خوانندگان زيادي هم نسل او آن روزها بودند كه هم از نظر وسعت و حجم صدا بر او برتري داشتند. ولي بنان با ظرافت و تيزبيني مخصوص خود همواره چند گام جلوتر از آنها بود. وقتي بنان به ميانسالي رسيده بود خوانندگان زيادي وارد راديو شده بودند كه از نظر ظرافت و دقت در شكل ارائه موسيقي و كلام گاهي با او برابري ميكردند كه در ميان خوانندگان مرد ميتوان به حسين قوامي و محمدرضا شجريان كه خود بهره گرفته از بنان بودند اشاره كرد.
در سال 1336 بنان در يك سانحه رانندگي چشم راست خود را از دست داد كه اين اتفاق تاثير شديدي در روحيه او داشت به طوري كه پس از اين ماجرا دچار افسردگي شد ولي همچنان با قدرت به كار خود ادامه ميداد. دوره حيات اين خواننده مصادف با آخرين سالهاي زندگي خوانندگان كهنسال قاجار تا خوانندگان پس از انقلاب كه در راس آنها شجريان بود. بنان با هوشياري ذاتي خود غير از اينكه صاحب سبك خاص در آواز خواني بود، آوازي كه او با اركستر اجرا ميكرد و آوازي كه با يك ساز ميخواند، كاملا متفاوت بود همچنين همكاري بنان با اركستر، مايههايي از خوانندگي غربي را دارا بود. سرانجام وي 8 اسفند سال 1364 به علت ناراحتي دستگاه گوارش در بيمارستان ايران مهر درگذشت. پس از مرگ او، پري بنان همسرش به احترام او ساعتهاي خانه بنان را از آن روز تاكنون متوقف كرد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مشکل موسیقی ایرانی از کجا شروع می شود ؟( قسمت اول )
برگشت ،برگشت به اول خط آنهم با ناتوانی :
این تنها نتیجه ای است که در نیم قرن اخیر از موسیقی ایرانی بدست آمده است .موسیقی ما از کوچه و بازار شروع شد ،دوره تعالی و پیشرفتی هم داشت .امااین پیشرفت نیم بند بود .خیلی زود وارفت و باز آمد سر خانه اولش .منتهی با یک تفاوت که اگر آهنگ سازان دوره اول موسیقی ایرانی آهنگها را بر مضامینی استوار می نمودند که الهام از مسایل روزمره گرفته بود .امروز چنین نیست .بعضی از آهنگ سازان ابتکار خود را به ابتذال فروخته اند و چه ارزان به این معامله تن دادند .
تنها تجانس و هماهنگی موسیقی کوچه و بازار قدیم با این موسیقی کوچه بازاری امروزی ،عامل نشاط و شادی آن است .فی المثل در گذشته به مناسبتی شعری ساخته می شد مانند قضیه تمایل یک دختر فقیر و دم بخت با ازدواج با یک شخصیت برجسته :
رو رو رو ربابه
دلم واست کبابه
و دهها سروده و آهنگ دیگر ،ولی این زمان خواننده های کوچه بازار مسائل مبتلا به اجتماع را بازگو نمی کنند .فقط گروههای کمدی که گاه با استفاده از طنز بدین گونه مسایل اشاره می کنند وگرنه آهنگ هایی که بر اشعاری چون :
اگه میخوای با من بازی کنی
باید ننه مو راضی کنی
یا:
دخترها !
باشماره سه ،بخوابین روسینه
واهواه ،آدم چی چی می بینه .
که از کوچه و بازار ،از طنزی نادرست و بیمارگونه بهره می برد .
* اثر سینما بر موسیقی کوچه و بازار
اثر سینمای ایران بر موسیقی کوچه و بازار ایران انکارناپذیر و غیرقابل تردید است ،فیلمسازان در جوار حادثه های فیلم هایشان برای آنکه زنگ تنفسی جهت تماشاگران ایجادکنند صحنهیی رقص و آواز در آثارشان می گنجانند و متناسب با داستان ودر ضمن تخفیف احساس های عاطفی و اضطرابی فیلم ،شعرهای شادی انتخاب می نمایند و آهنگ سازان را مکلف به ساختن آهنگهایی می کنند که برازنده صحنه های آن چنانی باشد :
قرتو کمرم قلنبیده
نمیدونم کجا بریزم
همین جا ،همین جا (دسته جمعی )
یا
سیت دان پلیز بشین رومیز
قربون اون قد نازت !
از حق نباید گذشت ،همانگونه که سینما اثر نامطلوبی بر موسیقی ایرانی گذاشته است ، به نوعی راه گشای فصلی نوین در این زمینه از هنر گردیده ،که موسیقی متن پربارترین آنها بشمار می آید .
تا چند سال پیش برای صحنه های فیلمهای ایرانی از موسیقی اروپایی یا بطورکلی از موسیقی غربی استفاده می شد ، اینگونه موزیک متن ها در وهله نخست فضای ایرانی فیلمها را از بین می بردند ، تا اینکه چند تن از کارگردان ها از آهنگسازان ایرانی دعوت بعمل آوردند تا با الهام از داستان فیلم ها موزیک متن کاملا ایرانی برای آنها بسازند .نتیجه آن شد که سینمای ایران موسیقی جدیدی را به عنوان موسیقی متن پذیرفت و آهنگسازانی مانند : اسفندیار منفردزاده ، حسین واثقی ، هرمز فرهت ، بابک بیات ، واروژان ،انوشیروان روحانی ، و سلیمان اکبری و...در عالم هنر مقامی مشخص یافتند .
در حال حاضر موسیقی متن یکی از ارکان موفقیت فیلمهای فارسی محسوب می شود . و آهنگسازان برای هر فیلم از ده تا شصت هزار تومان دستمزد ساخت موزیک متن دریافت میدارند . البته بعضی از تهیه کنندگان صرفه جو هنوز از موسیقی متن غربی استفاده می کنند که عملا دیده شده از چندان موفقیتی بهره مند نمی گردند .
*موسیقی اصیل
« شیدا» ی عاشق ،شیدای ترانه ساز و شیدای آهنگساز ، تنها آهنگساز موفقی است که از خیل آهنگسازان گمنام گذشته به شهرت رسیده است ،هنوز ترانه ها و آهنگ هایش را بسیاری از علاقمندان موسیقی ایرانی به خاطر دارند مانند :
آفت جانی ،خبردارت کنم
باشه تا روزی گرفتارت کنم
باشه تا روزی گرفتارت کنم
بلبل زار خسته ،دل به کسی نبسته
با ورود شیدا به دنیای شعر و موسیقی ایرانی بزرگانی مانند « عارف قزوینی » و « ملک الشعرای بهار » نیز به ترانه سرایی متوجه شدند ، در این میان ترانه های عارف قزوینی با استقبال بیشتری روبرو گردیده است مثل :
«ناله یی که ناید زنای دل اثر ندارد »
یا
« از خون جوانان وطن لاله دمیده »
که ترانه اخیر را « الهه » اجرا کرده است .
اگر امروزه می بینیم شاعران ارزشمندی چون نادرپور ، سیمین بهبهانی ،و...نیز گاهبه گاه به ترانه سرایی می پردازند در واقع دنباله روی از شاعران پر ارج گذشته است .
حضور بهار و عارف در جمع ترانه سرایان موجب شد آهنگسازان برجسته ای که در واقع بنیانگذاران واقعی موسیقی اصیل ایرانی هستند تاثیر بسزایی بر موسیقی پرسابقه این مرز و بوم که میراثی از « نکیسا » و « باربد » است بگذارند .
استاد صبا از این جمله است و چندین تن دیگر که شاگردان برگزیده شان « تجویدی »،« مجید وفادار » ،«پرویز یاحقی » ، « همایون خرم » می باشند ،که هرکدام در حال حاضر به مقام استادی نزدیگ شده اند و عجیب اینجا است با همه تلاشی که تلویزیون و رادیو برای زنده نگاه داشتن موسیقی ایرانی بخرج میدهد ،ایشان شاگردان خبره یی تربیت نکرده اند .
پایان قسمت اول
مجله ستاره سینما / شماره 80 / اسفندماه 1353
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مشکل موسیقی ایرانی از کجا شروع می شود (قسمت آخر )
* موسیقی جهانی
« مهرپویا » خواننده و آهنگساز مبتکر ایرانی در یکی از گفت و شنودها اظهار کرده بود .موسیقی ایرانی را می توان با سازهای خارجی اجرا کرد تا شاید بدین وسیله موجباتی برای جهانی شدنش فراهم آورد .
مهرپویا یکی از چهره های موسیقی جاز ایران است ،موسیقی جاز در ایران که قبلا توسط چند نفر به تجربه گرفته شده بود .بوسیله « ویگن » شهرت و محبوبیت پیداکرد ودر واقع انقلابی در موسیقی ایرانی بوجود آورد .آهنگسازان و ترانه سرایان جوان اییرانی ،با استفاده از این موسیقی نه تنها موفق به اظهار وجود شدند .بلکه کار ترانه سرایی را از روال گذشته که محصور بود در عشق و شمع و پروانه خارج ساختند .
در میان ترانه سرایان « شهیار قنبری » ، « جنتی عطایی » ، « سعید دبیری » ، « مسعود امینی » ، «اردلان سرفراز » آغازگر این تحول در ترانه سرایی به حساب می آیند ،ذکر اشعار این شاعران ترانه سرا موجب اطاله کلام است ،از این رو از ذکرشان خودداری می شود .
ناگفته نماند همراه این ترانه سرایان شاعران پر تجربه ای مانند « معینی کرمانشاهی » ،« بیژن ترقی » ، « نواب صفا » ،« شهر آشوب » ،» تورج نگهبان » ، « پرویز وکیلی » سالهای متمادی برای اعتلای موسیقی ایرانی فعالیت کرده اند وبرخی از آثار ایشان در ردیف شاهکارهای ادبی معاصر این مرز و بوم به شمار می آید .خالی از لطف نیست اگر نامی از ترانه های « عجب صبری خدا دارد » و « مست مستم ،ساقیا دستم بگیر » بمیان آید .
از ترانه که بگذریم به آهنگسازان و خوانندگان می رسیم .
درمیان آهنگسازان جوانی که به گروه آهنگسازان پرتجربه پیوسته اند و کارهای درخشانی تحویل داده اند باید از زاون ،پرویز مقصدی ،واروزان ،پازوکی ،و تنی چند دیگر نام برد .
آهنگسازان جوان کمتر به موسیقی اصیل ایرانی توجه دارند و بیشتر تمایل خود را به آهنگهای جاز ابراز میدارند ،اگر رادیو و تلویزیون ایران ترتیبی برای پایدار ماندن موسیقی اصیل ایرانی اتخاذ نمی کرد ،معلوم نبود چه نتیجه ای بدست می آمد .
خوانندگان جوان ایرانی متناسب با سن و سال خود آهنگ هایی را اجرا می کنند که اجرای آنها از جانب خوانندگان پر سابقه ای مانند « دلکش » و « مرضیه » مورد پذیرش همگان نیست .مردم هیچ گاه انتظار ندارند « قصه دو ماهی » را از زبان « دلکش » گوش کنند ،زیرا هم آهنگ و هم ترانه بر روی صدای « گوگوش » خوب جا افتاده است .یا اینکه تهمت رامش را با صدای مرضیه بشنوند .
حضور خوانندگانی مانند شماعی زاده ، عارف ، منوچهر ، پونه ، فروغی ، وفا ، وفایی ، گیتی ، مهستی ، حمیرا ، هایده ، و عده یی دیگر نشانه دامنه و ابعادی است که موسیقی ایرانی پیدا کرده است .
متاسفانه برخی از خوانندگان با آنکه از صدای رسایی برخوردارند ،پس از اجرای یکی دو ترانه موفق اندک اندک از سکه می افتند ،علت این امر را باید در بهای آهنگها و اشعار جستجو کرد .
بعضی از آهنگ های خوب چون بد اجرا می شوند موفقیت حاصل نمی کنند و بعضی از اشعار چون تناسبی با آهنگ ها و صدای خواننده ها ندارند ،انقدر که باید به دل نمی نشیند . برخی از خوانندگان با آنکه صدایی گیرا ندارند ولی از موقعیت مالی قابل توجهی برخوردارند ،اشعار خوب و آهنگ های جالب را خریداری می کنند .
در این میان خوانندگانی که با وجود داشتن صدای رسا و آشنایی به موسیقی و ضعف بنیه مالی آن چنان اعتباری که شایسته آنند ،بدست نمی آورند .بسیاری مسایل است که در آینده به طرح آنها مبادرت خواهیم کرد ؛ما ضمن تایید فعالیت های رادیو و تلویزیون برای پایداری و بسط موسیقی ایرانی تلاش های خوانندگانی را ارج می گذاریم که موسیقی محلی را انتخاب کرده اند و با موفقیت هایی که بدست می آورند موجب می گردند تعدادی از خوانندگان برجسته به موسیقی محلی روی آورند .
* موسیقی محلی
قبل از ترانه هایی مانند « آی آی رشیدخان ،سردار کل قوچان » « اسمر اسمر » تعدادی از ترانه های محلی گل کردند که دوامی چندان نیاوردند ،ترانه های محلی با آنکه کمتر از سایر ترانه ها از رادیو و تلویزیون پخش می شوند از اعتبار خاصی بهره ورند .
در این چند سال اخیر ترانه های «الماز ،الماز » ، « سکینه ننانای » ،،،« شیرین شیرینه » و زندگی مورد توجه تعداد بیشماری از علاقمندان موسیقی محلی قرار گرفته است .
جالب اینکه ترانه « شیرین شیرینه » را همکار سابق ما « شهاب جزایری » اجرا کرده و با این کار خود به اثبات رسانیده است همانگونه که در فعالیت های مطبوعاتی موفق بوده در خوانندگی نیز مهره یی به شمار می آید .
*مساله حق تقدم شعر و آهنگ
مدنی است که در تلویزیون بحثی در گرفته است پیرامون اینکه شعر اول باید سروده شود یا آهنگ باید ساخته شود .عقیده ها در این باره متفاوت است ،عده یی حق تقدم به شعر میدهند و عده یی آهنگ و برخی هم همزمان بودن آندو را از ارکان موسیقی و آهنگ به شمار می آورند .
اما به تجربه دیده شده است که آهنگسازان بر روی اشعار بسیاری از شعرا آهنگ گذاشته اند و موفقیت های استثنایی بدست آوردند .بنظر ما حق تقدم در این میانه نمی تواند چندان نقشی به عهده داشته باشد مهم آهنگ خوب و شعر خوب است . حالا در چه شرایطی ساخته می شود اهمیتی ندارد .
ببدنبال این بحث ما از خوانندگان خود و هنرمندان عزیز میخواهیم اگر چنانچه نظری در باره موسیقی ایرانی دارند برای ما ارسال دارند تا با کمال میل چاپ نماییم .
پایان
ستاره سینما / شماره 80 / اسفند 1353
اولین عکس مازیار بعد از عمل جراحی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
« مازیار » خواننده جوان و موفق بعد از عمل جراحی بخاطر انحراف بینی ،فعالیت خود را از سر گرفت .
مازیار که تتیپ تازه و جالبی یافته است ،می گوید باور کنید قصد از عمل جراحی تنها فرم دادن به بینی ام نبود .بلکه هدف اصلی از بین بردن انحراف استخوان بینی بود که کلی برایم ناراحتی تولید نموده و پزشکان عمل جراحی آن را ضروری می دانستند .
از سال پیش در پی فرصتی بودم تا در بیمارستان بستری شوم ولی بخاطر فعالیت زیاد ،اجرای ترانه های جدید و مشغله رادیو تلویزیون کاباره ها و جشنها و تحصیل ،این مهم به اجام نمیرسید .
سرانجام در ماه محرم که من بکلی فعالیتی نداشتم ،فرصت را مناسب دیده ودر بیمارستان بستری شدم .حالا بعد از یک عمل جراحی حساس نه تنها انحراف بینی ام رفع گردید ،خوشبختانه فرم دلخواه نیز یافته ام .
مازیار که با ترانه های جدیدی از « جهانبخش پازوکی » منجماه « عزیز» برنامه خوبی را تدارک دیده است می گوید اینروزها با تکیه به محبت و تشویق مردم راه خوب و درخشانی در پیش گرفته ام .
روحش شاد باد
مجله جوانان امروز / شماره 533 / سال 1355
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نگاهی به زندگی پر بار فريدون فروغی
اواخر دهه چهل، فريدون به خواننده بلند آوازه کلوپ های شبانه تهران قديم و ستاره سن کافه های معروفی چون مارکيز و کاکوله بدل شد. در همين سال ها به دعوت تورج شعبانخانی دو ترانه آدمک و پروانه من را با موسيقی شعبانخانی و اشعار لعبت والا، بر روی فيلم آدمک اثر خسرو هريتاش اجرا می کند. سال 1349، پس از اکران فيلم، صفحه های اين دو ترانه به سرعت در بين علاقه مندان منتشر می شود و فريدون فروغی به شهرت می رسد. گر چه در آن زمان به او خرده می گرفتند که صدای فرهاد را تقليد می کند اما همين باعث شد تا ديگر زير سايه نام خواننده محبوبش ری چارلز قرار نگيرد. در عرض دو سال بعد، چندين ترانه را اجرا می کند که شاخص ترين آنها نماز يا نياز به روايت ساواک! است، با شعری از شهيار قنبری و موسيقی اسفنديار منفردزاده. ترانه ای که منجر به بازخواست هر سه نفر، از طرف ساواک می گردد.
فتنه چکمه پوش ساخته همايون بهادرن دومين فيلم سينمايی بود که فروغی در سال 1351 بر تيتراژ آن ترانه ای را به همين نام اجرا کرد. بعد تنگنا ساخته امير نادری با ملودی های شورانگيز و تکان دهنده منفردزاده، صدای فروغی را بر تيتراژ داشت و در همان سال بود که به کافه کازابای شيراز دعوت شد و بيش از يک سال در آنجا به اجرای برنامه پرداخت. يک سال بعد به درخواست فرزان دلجو ترانه ای را برای روی فيلم ياران (با بازی و کارگردانی دلجو) اجرا می کند.
با از رونق افتادن گرامافون و ظهور ضبط صوت، در سال 1353 دوازده قطعه با صدای او به صورت آلبوم توسط استريو ناز منتشر می شود. در سال 1354 ترانه هميشه غايب را با شعری از شهيار، موسيقی ويليام خنو و تنظيم واروژان بزرگ اجرا می کند. اين ترانه، پيشتر با شعری از ويليام خنو و با نام ماهی خسته اجرا شده بود.
بين سال های 1350 تا 1358 تک ترانه های ماندگاری با صدای فريدون فروغی ضبط و منتشر شد. بيست و هشتمين ترانه ای که با صدای او اوج گرفت، يار دبستانی بود که منصور تهرانی شعر و آهنگ اين کار را نوشته و برای تيتراژ فيلمش به نام از فرياد تا ترور در اختيار فريدون گذاشت. در حالی که هنوز هيچ منع رسمی ای برای فعاليت فروغی اعلام نشده بود پس از آن که به تهرانی خبر می دهند بايد اين صدا را از تيتراژ فيلمش حذف کند و جمشيد جم خواندن اين ترانه را به عهده می گيرد، روی صدای فريدون نه تنها برای آن فيلم بلکه در تمام فروشگاه ها و خانه ها مهر ممنوع زده می شود. پس از آن دوبار به زندان می افتد، یک بار در کچويی کرج حبس بلند مدتي را تحمل می کند. تا اين که سفرش به دوبی در سال 1365 فريدون را تا پای پيوستن به هنرمندان دور از وطن پيش برد اما پيشنهادهای تهيه کنندگان آن سوی آب او را به رفتن راضی نکرد.
بعدها اگر توصيه های دوستان دلسوز و تاکيد مسؤولان (که بيشتر قصد از سر باز کردن او را داشتند تا کمک برای کسب مجوز فعاليتش) نبود، شايد هرگز به خواندن در رستوران هتل آنای کيش که ظرفيت دويست نفر! را داشت و يا سالن سيصد نفره حافظ دانشکده کيش تن نمی داد (تا تماشاگرانی که در پايیز سال 1378 پای اولين اجرای زنده او در آن جزيره دور نشستند، شاهد اشک های تلخ او پس از چندين سال خاموشی اش نباشند).
در فروردين سال 1379 به پيشنهاد حميدرضا آشتيانی پور و به اميد اخذ مجوز، می تراود مهتاب را با شعری از نيما يوشيج برای فيلم دختری به نام تندر می خواند اما شرايط تغييری نمی کند. پیش از اين هم کيومرث پوراحمد نمی تواند مجوز حضور او را بعنوان بازيگر برای پروژه فيلم گل يخ، که داستان آن در باره زندگی يک خواننده محکوم به سکوت بود، بگيرد. تا اينکه در روز جمعه، سيزدهم مهر ماه 1380، روز سياهی که پرده های اتاق کوچک فريدون هرگز طلوع صبح را به خلوت او راه نداد، روزی که مقرر شد ديگر هرگز گيتارش به نوازش انگشتان هيچ دستی به لرزه در نيايد، سرانجام زمانی رسيد که ديگر قوزک پايش يارای رفتن که نه، تاب ماندن هم نداشت. او را در روستای قرقرک اشتهارد کرج در کنار برکه ای کوچک، در سايه کوهی بزرگ و در آرامشی که سال ها انتظارش را می کشيد به خاک سپردند.
وصيتنامه فريدون فروغی:
بگوييد بر گورم بنويسند:
زندگی را دوست داشت
ولی آن را نشناخت
مهربان بود
ولی مهر نورزيد
طبيعت را دوست داشت
ولی از آن لذت نبرد
در آبگير قلبش جنب و جوشی بود
ولی کسی بدان راه نيافت
در زندگی احساس تنهايی می نمود
ولی هرگز دل به کسی نداد
و خلاصه بنويسيد:
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن.