Ağıllı uşaq bǝlǝkdǝ özünü göstǝrǝr.
بچه ی عاقل از همان نوزادی خود را نشان می دهد
Printable View
Ağıllı uşaq bǝlǝkdǝ özünü göstǝrǝr.
بچه ی عاقل از همان نوزادی خود را نشان می دهد
Ağıllı fikirlǝşincǝ dǝli çayı keçdi.
تا عاقل حساب و کتاب چیزی را بکند دیوانه از پل گذشته.
Ağıllıya işarǝ, dǝliyǝ kötǝk.
به عاقل اشاره کن می فهمد ولی بی عقل را باید با کتک فهماند.
Ağıllının ağzı qǝlbindǝ olur, axmağın qǝlbi – ağzında.
عاقل زبانش در قلبش است و نادان قلبش در زبانش.
Ağlamaq fayda vermǝz.
گریه و افسوس فایده ای ندارد.(یا باید از قبل پیش بینی میکرد ویا باید به فکر چاره ای بود ویا صبر کرد)
Ağlamayan uşaqa süd vermǝzlǝr.
تا بچه گریه نکند به او شیر نمی دهند(یعنی تا حقت را طلب نکنی دو دستی تقدیمت نمی کنند)
Ağlınla gör, qǝlbinlǝ eşit.
با عقلت ببین،با قلبت بشنو.
Ağrımaz baş qǝbirdǝ olar.
سری درد نمی کند که در قبرستان است(منظور اینکه تا زنده هستی حوادث با تو و اجتناب ناپذیر است)
Ad adamı bǝzǝmǝz, adam adı bǝzǝyǝr.
اسم نیست که انسان را آرایش می کند،انسان است که به اسم ارزش می دهد.
Adı var, özü yox.
اسمش هست،خودش نیست(کسی که وظیف دارد در جایی باشد و نیست)