قهوه ي تلخ
صحنه ي خواستگاري برزو خان سپه سالار از ناز خاتون در منزل اعتماد با حضور بيخودي و گنجشك( 2 تا پسر هاي اعتماد) و باباي اعتماد و برزو خان.
باباي اعتماد(رو به گنجشك):ببينم اين كيه؟!
گنجشك:پدر بزرگ او را نميشناسيد؟!
باباي اعتماد:آهان اين شاگرد قهوه چيس؟!
گنجشك:نه پدر بزرگ ايشون برزو خان هستند رئيس اداره ي پيش مرگان همايوني.
باباي اعتماد:بله ... بله ... واسه چي اومده؟!
گنجشك:واسه امر خير...
باباي اعتماد: واسه خواستگاري؟!
گنجشك:آري پدربزرگ
باباي اعتماد:خواستگاريه تو؟!:31:
گنجشك:پدر بزرگ من پسر هستم!!:27: