از بلنداي افكارم ؛
سقوط ميكنم
در پرتگاه هاي يك شب عميق
عميق ...
مثل زخم هايم
.
.
.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
از بلنداي افكارم ؛
سقوط ميكنم
در پرتگاه هاي يك شب عميق
عميق ...
مثل زخم هايم
.
.
.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بی کسی تنهایی ام را همدم است
حس غمگین نگاهت مبهم است
دل ز هجرت خلوتی تنها گزید
کو در این عالم دلی که بی غم است؟
ســـــــاعـــــــتـــــــ ـ :
كمـــي مانده به بيداري تو...
كمي مانده از دلتنگي من ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امــــروز عاشقـــے ســـرمایه مے خـــواهد
وقـــت آزاد و حـــواس جمـــع
كـــه مــن نــدارم . . .
حوصلــــه ام كـــم اســـت
مشغلــــه ام زیـــاد . . .
و مــــے خواهــــم ســر بــــه تـــن هیـــچ رویــایى نباشـــد
.. اینـــجا دوبـــاره بـــرق رفتـــه اســت ..
بـــاز مــــے گویـــم آب مدتهاســـت از ســـرم گذشتــــه ..
ایــن آســـمان زیـــادے بلنـــد اســـت
و جـــاے چارپایـــه زیـــر پـــاے ِ مـــا خالــــے..
از اوّلیـــن "بلـــه" اے كـــه شنیـــدم
تـــا آخریـــن "نـــه" كـــه یـــاد گرفتـــم بلنـــد بگویـــم
درســـت نمــــے دانـــم چنـــد بار کتــک خـــوردم . .
امّا یـــك چیـــز مـــے دانـــم
كنـــار هـــر سفـــره اے بنشینـــم
جـــواب آخــــرم همیشـــه یكـــےســت . .
بـــه مـــادرم سپـــرده ام
هـــر كـــارے مــــے كنـــد دستـــمال نیـــاورد
مـــا گریـــه هایـــمان را كرده ایـــم
و بــے تعـــارف بگویـــم
فقـــط در آلـبـــوم عكــس هاے قدیمـــےســـت كه مــــےخندیـــم .. هــه ../.
. . .
مــن هنـــوز نتوانسته ام
بیـــن لبـــاس هایـــم یـــک هـــم آهنگــــے معقـــول بـــه وجـــود بیـــاورم ..
تا کفــش ها را نـــو کنـــم ,
پیراهنـــم رنگـش را از دســــت مـــے دهــد ..
و تـــا پبراهــــن را نـــو کنـــم ..
شلــــوارم زیـــر ِ هیــــچ اطویــــے خــط بـــر نخواهــــد داشـــت ../.
ته دنیا یه صندلی مونده
جای خالیت چقدرغم داره
باورت میشه ؟ مثل تنهاییت
صندلی شون یه مرد کم داره
این روزها دستانم توان حرکت ندارند
گویی به پایم وزنه ای آویزان است
چشمهایم باز نمیشوند
همه جیز را حدس می زنم
نمیدانم جقدر اوضاعم وخیم است
که حتی دشمنم هم برایم گل می آورد
میبینی حال و روزم را
بعد از رفتنت
تـــنــهــــــــــــــا یـیــــِِِِِِِِِِِ
یعنی ذهـنــــم پـــــــــر از تــــــــــــــــــو
و خـــالـــــــــی از دیــگــران هســتــــــــ....
امــــــــا
کـنـــارم خــالــــــی از تــــــــــــو
و پــــــــر از دیــگــــــــران !!!!
مي خورم حرف هايم را
و تو از ته مانده اش
تلخيِ گنگي را مزه مي كني
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نمی گذاشتم به آسانی دلــــــم را ببری
اگر می دانستم بعد از تــــــو زنــــــدگی كردن چقدر دل می خواهد !!؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شــب هــا چــــﮧ تلـــخ مـــی گـــذرد
و روزهــــا چـــﮧ بـــد
.
.
بعـــد از تـــو ..
لحظـــ ــﮧهـــا چقــــدر سخـــت مــــی رود !
هوای مُـــــــ ــــ ـــردن
بیخ گوـــ ــــــ ـــش مـــــ ــــ ـن استـ
همانجـــــــ ـــــــــــــ ـــــایی که روزی
رد نفسهــــــــــ ــــــــــــــــــــــ ــــــــای تــــ ــــ ـو بود
خاطرم هست میگفتم من
میشود ماند میشود با عشق سوخت
میشود چشم به رویاها دوخت
و کنون .....؟
راست می گوید مادر
حالمان خوش نیست باید برویم
من در این سن جوانی ز خودم سیر شدم
صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم
بسوزی آشنایی . . . بسوزی
چند وقتیست
هر چه می گردم
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم ...
نگاهم اما ...
گاهی حرف می زند
گاهی فریاد می کشد.........
و من همیشه به دنبال کسی می گردم
که بفهمد یک نگاه خسته
چه می خواهد بگوید
خسته شدم از تکرارِ شنيدن
”مواظب خودت باش”
تو اگر نگران حال من بودی که نمی رفتی
می ماندی
شاید غزلی بگویم...
شاید غزلی بگویم دراین کوچه های تنگ دنیا
شاید از درددلی بگویم با خدای این دو دنیا
شاید روزگاری من هم سکوت خدا را بشنوم
شاید روزگاری من هم به آن آیین بگروم
شاید امشب شاید امروزو شایدم فردا نمی دانم
اما غزلی می گویم ...
غزلی می گویم که در آن وسعت ثانیه ها پیداست
غزلی می گویم که در آن ارزش انسانها به وفاست
که در آن هیچ کس تنها نیست همه چیز زیباست
در شعرم باران را به تصویر می کشم باد را به مهمانی می خوانم و خدا را
پادشاه قصرم می سازم
خاطره ها را در گوشه ای از تصویر می کشم
شاید آبی باشند نمی دانم ولی اکنون شعر من خیس شدست از باران خاطرات
.....و بوی کاه گل می آید از کلماتم بوی ده و روستا و خدا
وقتی که میخواهمت
ونیستی
هیچ اتفاق تازه ای نمی افتد...
فقط من
ذره ذره اب میشوم .....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راز مــــن ...
عشق مــــن.....
از چشم ترم زود مرو...
صد جانم به فدایت ز برم زود مرو
نکنم شکوه که دیر آمدی
در بر من لااقل دیر آمدی
به سرم زود مرو
بنشین یک دم و از چشم ترم زود مرو
ای شکسته تو شکستی
مویه کردی ....
گریه کردی ...
از ته دل غصه خوردی .
من با هاتم . خاک پاتم .
تو صداتم تو صداتم من رفیق گریه هاتم
عشق در تو...
شور در تو..
بی تو من جایی ندارم...
بی تو فردایی ندارم من باهاتم ...
مثله بارون تو چشاتم
مثله غصه تو صداتم...
چون پرنده در هواتم
عشق در تو شور در تو
بی تو من هیچم
سکوتم را بشکن...!
فضای خلوتم را بشکن...!
اما دیگر دلم را نـــــه!!!!
چشم هایم
فاصله های خالی
مشت هایم
پر از تنهائی ست
پروندۀ مختومه ای ست دلم
که در ردیف عشق
بایگانی ست
نازنینم
دل من
جاده که نیست
هر از گاهی
که تنها ماندی در فکر عبورش باشی ... !؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه وقت به سرت نزند! که شعرهایم را بتکانی...
چرا که رسوا خواهم شد...!
و همه خواهند دید!!
لحظه لحظه تـ ـــــــــــــ ـ ـ و را "میان واژه هــــــــــــــایم"!!!...
دیگر
شمال بروی
جنوب بیایی
از غرب طلوع کنی
از شرق غروب
شق القمر کنی
یا در آتش گلستان بیافرینی
دیگر فرقی ندارد
طعمت از خاطره ام پاک شده
چمدان دوست داشتنت را برایت پس می فرستم
از راهی که آمدی برگرد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتم دوستت دارم ؛ باور نكرد
گفتم عاشقتم ؛ باور نكرد
گفتم اگه بری از غصه میمیرم ؛ بازم باور نكرد
گفتم نرو ؛ ولی رفت ............................
دیزوز اومده بود پیشم
یه دسته گلم برام آورده بود
گفت دوستت دارم ؛ هیچی نگفتم
گفت عاشقتم ؛ بازم هیچی نگفتم
گفت باشه جوابمو نده ؛ ولی یادت باشه پشیمونم
اینو گفت و رفت ؛ منم آروم اشكهامو پاك كردمو حرفی نزدم
رفت ولی .................................................. ......................
جای اشكاش هنوز روی سنگ قبرم مونده ...............................
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو نیستی
و من چه خانه تکانی ها که کردم
یا مقلب القلوب هایم را – تنها خواندم
چه سال ها که تمام شد
و چه سال ها که شد نو
در رویا هایم
میان گل ها و پروانه ها
...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هـــــر روز می آمـــد .. می نشســـت .. نــگاه می کـــرد .. و می رفـــت .. /.
روز ِ بعــد می آمـــد .. می نشســـت .. نـــگاه می کـــرد و ..
بعدتـرش می آمـــد .. می نشســـت و ..
یک روز آمـــد .. بی آنکـــه بنشینـــد بــه شـــوق پــرواز پریـــد ارتفـــاع را ..
می گفـــت پریــدن بــال نمی خواهـــد .. دل می خواهـــد .. /.
/ هــه / .. دیوانـــه بـــود .. مثــــل ِ م ن .. /.
دلـتـنـگ یـعـنـی . . .
روبـروی دریـا ایـسـتـاده بـاشـی و خـاطـرات یـک خـیـابان خـفـه ات کـنـد .
به چه می اندیشی؟
به زمین یا به زمان؟
به نگاهم که در آن ... هاله ی غم
چو پرستوی سیاهی ز کران تا به کران
بال گسترده در این دشت سکوت
به چه می اندیشی؟
به هم آغوشی من با غمها
یا به این رشته ی مرواریدی
که ز چشمم ریزد؟
به چه می اندیشی؟
کاش میدانستم
به چه می اندیشی؟
که نگاه تو چنین سر و صقیل به سراپای وجودم دلسرد
خنده ات از سر زور
و کلامت همه با فکر دلم بیگانه
به چه می اندیشی؟
از تمنای دلم بی خبری؟
من و احساس دلم دشمن سختت هستیم؟
یا تقاصیست که باید به دلت پس بدهم
بابت عاشق شدنم؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اِنـقِـــضــــــــــای / خـــــــاص / بـودَن هایَـــت به پایان رسید
بـــــــــــــــــالا مــــی آوَ رَ م
تـَمــام ِ "دوستَـتــــــــــ دارم " هایی را که به خُوردَم داده ای
شــاید که دیگر دَر من تَــمــــام شَــــوی .../.
من
می نه ز بهر تنگدستی نخورم
یا
از غم رسوایی و مستی نخورم
من
می ز برای خوشدلی میخوردم
اکنون
که تو بر دلم نشستی نخورم
***************************************
وای اگر دل شکسته ای گاهی کشد از روی دلشکستگی آهی....!
من ، تو را ...
در ميان گذشته هايم گم كرده ام
ميان سكوت سرد اتاقم
در بندبند خاطراتم ...
در اشكهاي ريخته بر قالي بي رنگ دلم
...گم كرده ام
در شبي تاريك ....
و
ماه و مرداب
ماه در حاشیه شوق سحر
چه قراری دارد
و چه بی تاب در آیینه صبح
اشک شب می شکند
می نشیند آرام
روی چشمان سپیدار بلند
می سپارد تن و جان
به نسیمی خاموش
می خورد غوطه درون رویا
و چه سخت می گیرد
عکس او را در بر
باز مرداب خیال
وقـتی کـه نیـستی …
پـرنـده خیـالـم بـه سـرش مـی زند…
کـه خـود را حلـق آویـز کـند از دار دلتنگی ات!
بـه دادش نمـی رسـی؟
آسمان دلم امشب ابری است
و کویر کف دستم هوس نم نم باران دعا را دارد
حلقه ی بغض همانند طناب سر دار
...
هر دم افزون ز دم پیش گلوگاه مرا می فشرد
به خدا می نگرم
از یکی عالم شرم
از لب تشنه ی خاک
تا سر چشمه ی افلاک پلی می سازم
و هوا بوی خدا را دارد
از روزی که تو رفتی خونه سوت و کوره
کوچه ی خاطره هامون بی عبوره
د بگو چی شد دل عاشق من دلتو زد
رفتیو تنهام گذاشتی تو این شبای سرد
خداحافظ ای دیار غریبانه ای که غربت زیستنم را
در تو سالها تکرار کردم!
خداحافظ ای سرزمین رویای در خاک خفته ی من....
بدرود ای سالهای ممتد تنهایی و سکوتـــــــــــــــــ !
بدرود ای لحظه های پایانی
آغازی دوباره ام آرزوستـــــــــــــــــــ ـ...
تیغ روزگار
شاهرگ "کلامم" را
چنان بریده ، که سکوتم
"بند" نمی آید !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نمی خواهم پدر جان !
نمی آیم
من هنوز جوانم
آرزوها دارم
كنكور نزدیك است
دختر همسایه هنوز جواب قطعی نداده
بیایم كه چه ؟
آمدیم گوسفندی از آسمان
نیفتاد !
چاقوی تو كه شوخی سرش نمی شود
اصلاً هزار بار نگفتم با دل پر نخواب ؟!
حمید رضا سر شکاری
دور از تو در این شهر مرا همنفسی نیست
فریاد کنم ازدل و فر یاد رسی نیست
ما را نفس از هجر به لب آمد و مردم
گویند که این عشق تو هم جز هوسی نیست
ای آه بسوزان به شرر سینه ما را
کین سینه برای دل ما جز قفسی نیست
گفتم به دل از همهمه در سینه چه غوغاست ؟
.. گفتا که در این خانه بجز یار کسی نیست
.. گفتا که در این خانه بجز یار کسی نیست
تو که نیستی،
دیگَر رویـ ـاهــایَـ ـ ـم هَم تَمام میشَوَند،
وَ زِندِگی چِقَدر زیــبـ ــا به نَظَر میرِسَد،
هَمه چیز واقِــ ــعــ ـیــ ـســتــ ــ ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من سالهاست که
درد میکشم...
فریاد میزنم...
و زندگی ارضا میشود!