شرم دار ایدل از این دهر رهائی تا چند
بیخودی تا به کی و بیهده رائی تا چند
نیست کار تو به سامان و کیائی به نوا
غره گشتن به چنین کار و کیائی تا چند
با چنین مال و بقائی و متاعی که تراست
لاف قارونی و دعوی خدائی تا چند
سلام آفتاب خانوم. خوبید؟
Printable View
شرم دار ایدل از این دهر رهائی تا چند
بیخودی تا به کی و بیهده رائی تا چند
نیست کار تو به سامان و کیائی به نوا
غره گشتن به چنین کار و کیائی تا چند
با چنین مال و بقائی و متاعی که تراست
لاف قارونی و دعوی خدائی تا چند
سلام آفتاب خانوم. خوبید؟
دوباره عطر یاس می پیچه هر کجا
چشمای منتظر میشن از دام شب دیگه رها
سلام
اینجا آسمان ابریست
آنجا را نمی دانم
اینجا شده پاییز
آنجا را نمی دانم
اینجا فقط رنگ است
آنجا را نمی دانم
اینجا دلی تنگ است
آنجا را نمی دانم
مگه میشه تو
نباشی و من از عشق بخونم
مگه میشه بی قرار
به انتظارت بمونم
مي روي با موج خاموشي كجا ؟
در شب ترديد من، برگ نگاه !
ريشه ام از هوشياري خورده آب:
من كجا، خاك فراموشي كجا .
اگه میگم برات از دل خستم
بهونست که بگم ...
من این دلکش زمین را مىپرستم
من این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من ز ایرانى رود زور
من این زور آزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک
من اى مردم شما را دوست دارم
این بالایی شعر بود؟
بله اگه اين شعر هست اونی که من نوشتم هم شعره:31::5:نقل قول:
میخواستم از گل یاس برات قصّه بخونم
بخونم تو بمون تا که بمونم
بگم تو فصل سرما گل همیشه بهاری
تو مهتاب توی شبهای تاری
يه زموني واسه من خدا بودي
ا ز بديها اون زمون جدا بودي
يه زمون براي افسانه ي دل
واسه من اول و انتها بودي
يه زمون دستاي توپل رسيدنو مي ساخت
ذره ذره ي دلم معني عشقو مي شناخت
يه زمون دار و ندارم تو بودي
از تو تنها انتظارم تو بودي.....
ديگه نيستي اوني كه واسش مي مردم يه روزي
پشيمونم كه چرا دل به تو دادم يه روزي
تو مثل يه موج ساحل , من تو رو دريا مي ديدم
تو يه كلبه ي محقر , من تو رو خدا مي ديدم
با نگاهي توي چشمات, دنيا از چشمم ميفتاد
شايد اين گناه من بود تو رو اشتباه مي ديدم
اگه اون روز توي چشمات رقص نيرنگ رو مي ديدم
اگه آواي دروغو توي حرفات مي شنيدم
شايد هرگز تو خيالم بتي از تو نمي ساختم
شايد هرگز من ساده دلو آسون نمي باختم
ديگه نيستي اوني كه واسش مي مردم يه روزي
پشيمونم كه چرا دل به تو دادم يه روزي
سلام ملت
یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد
دل پر درد مرا نوبت درمان آمد
این چه ماهیست که کاشانهی ما روشن کرد
وین چه شمعیست که بازم به شبستان آمد
علیک را گفتیم قبلا!