اگر دلم نشدی پايبند طره او
کی اش قرار در اين تيره خاکدان بودی
به رخ چو مهر فلک بینظير آفاق است
به دل دريغ که يک ذره مهربان بودی
شب خوش.یا حق با حق تا حق
Printable View
اگر دلم نشدی پايبند طره او
کی اش قرار در اين تيره خاکدان بودی
به رخ چو مهر فلک بینظير آفاق است
به دل دريغ که يک ذره مهربان بودی
شب خوش.یا حق با حق تا حق
یادته فال های حافظ تو حیاط ؟ یادته قسم جون شاخه نبات؟
گل سرخا رو نچیدیم یادته؟ یه روزی هم و ندیدیم ؛ یادته؟
حرفامون سر صداقت یادته؟ تو ، تو مجازات خیانت ، یادته؟
پنهونی سر قرارا ، یادته؟ تأخیرات توی بهارا یادته؟
هر پاره از دل من و از غصه قصهای
هر سطری از خصال تو و از رحمت آيتی
کی عطرسای مجلس روحانيان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعايتی
یادمون دادن که اینجا زندگی رو سخت نگیریم
از غم ویروونی تو روزی صد دفعه نمیریم...
منم دارم میرم...شب خوش دوستان
من هنوز چيزي نگفتم كه تو طاقتت تموم شد
باقيش و بگم مي بيني گريه هات كلي حروم شد
حال من خيلي عجيبه دوست دارم پيشم بشيني
من نگاهت بكنم تو تو چشام عشق رو ببيني
یاد و خاطرات با تو بودن را آب می دهم
باور تلخ نبودنت تاوان کدامین گناه بود که من باید پس بدهم؟
آخر به من هم بگو ...!!!
طاقتم زرد شد ، پس چرا گیاه آمدنت نمی روید؟
دلم می خواهد بدانم کدام خیال تلخ جاده های آفتابی دلم را بی رهگذر گذاشت
و مرا در انتظار بهار و پاییز نشانده...!!!
سلام
................
هر كه در سينه دلي داشت به دلداري داد
دل نفرين شدهي ماست كه تنهاست هنوز
...
زیر لب زمزمه گر
اگر او بود سفر
تا چه حد زیبا بود
بار دیگر تنها
راه می پیمایم
کوله ای بر پشتم
قطرهای اشک به چشم
با خودم می گویم
شاید یک روز دگر
در گذرگاه سفر
خانه ای گشت پدید
سلام
در درون سینه ی من آتش عشق تو سوزان
در کویر پاره تن مثل دریای خروشان
توشدی نور امیدم من به خوشبختی رسیدم
با تمام خسته گی هام من به آرامش رسیدم
می آمدی
گاهی با خنده های شمعدانی
گاهی با نجوای تازه می آمدی
گاهی با دستان پر از هديه
حالا با جويبار نگاه نمناکت آمدی
تا هميشه