شما هر چي دلت ميخواد مارو صدا كن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
شما هر چي دلت ميخواد مارو صدا كن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
x-boy جان تو خود نمره بیستی !!!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
نوشته شده توسط x-boy
يکي از دوستان تعريف مي کرد تو پادگانشون (نيروي هوايي بودن) يه آخونده رو آورده بودن واسشون حرف بزنه
اينم بحثو مي کشونه به جنگ اسرائيل و فلسطين و اينکه امريکا هيچ .. نميتونه بخوره و ....
جو ميگيرتش ميگه : ما اراده کنيم واسه فلسطين نه يکهزار هواپيما، نه يکميليون هواپيما بلکه يک فــــــــــــــــــــــــ ــــــــــرونــــــــــــ ـــــــــــــد هواپيما مي فرستيم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
از همتون ممنونم ، خیلی باحال بودن.
فقط یه خوده دارید کم لطفی میکنید ، تا قبل از بن شدن دوستان ، روزی 10-20 تا سوتی میگفتید ، ولی حالا ...
راست ميگه!!!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يادمه راهنمايي كه بودم منو گذاشته بودن انتظامات حياط كه هر وقت زنگ ميخوره بچه ها رو بفرستم سر كلاساشون كه ديگه كسي توي حياط باقي نمونه ...
حياط مدرسه يه ديوار داشت كه اون ديوار هم يه سوراخ !
بچه ها هر وقت كه فوتبال بازي ميكردن توپشون كه گه گاهي ميوفتاد توي اون سوراخه ، خم ميشدن و ميرفتن توي اون سوراخه و توپه رو در مياوردن و اين ديگه يه چيز عادي شده بود ...
يه روز من كه اومدم حياط رو پاك سازي كنم و خلاصه بچه ها رو بفرستم سر كلاساشون طبق معمول توي سوراخه رو هم يه سركي كشيدم تا ببينم كسي اون تو نباشه ...
يهو يكي رو ديدم كه دولا شده بود و خب من صورت طرف رو نديدم !
آقا چشمتون روز بد نبينه آنچنان لگدي به ... طرف زدم كه پاهام درد گرفت از بس محكم بود !!! بعد داد زدم آهاي يالا برو سر كلاست ... زنگ خورده !!!
بعدش يهو ديدم يه يارو با يه سبيل كلفت برگشت و منو نگاه كرد !!! واي خدا اون روز از ترس مردم و زنده شدم !!! نگو اوني كه كوبونده بودم به اونجاش لوله كش بوده كه داشته اون تو كار تعميراتي ميكرده !!!
آقا...يه چيز بگم...داغ داغ.
ديشب پسر عمه ام ميخوايت از اهواز بياد تهران كه امروز بياد فرودگاه,استقبالم.ساعت 3:30 رفت تو فرودگاه.
ساعت 5:00 پرواز داشتن.
آقا...اين تا ساعت 7:30 نشست بهشون گفتن كه هواپپيما نقص فني داره.احتمال كنسلي هم هست.
اينها هم با همه مسافرها...تا سعات 1:30 شب تو فرودگاه بودن.!!!(آدم بد شانس به اين ميگنا!!!)
حالا امروز داداشم زنگ زده به من,جريان رو گفت,تازه گفت مثلا‘‘ اين ميخواست ما رو غافل گير كنه كه يهويي بياد تهران,ولي عمه زنگ زد و گفت اين ساعت 10:30 قرار هست پرواز كنه.......
(البته تا الان هم پروزا نكرده).برين تو نخ شانس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(اينقدر دارم ميخندم كه نگو..)
بچه هاي..اين شايد آخرين سوتي من واسه امروز باشه.ايشاا...تهران ميبينمتون.من خيلي مشتاقم 2 نفر رو ببينم بيرون از خونه....
يا حق ;)
سلام..
آقا..يه شب جاتن خالي,من و همين پسر عمه ام تا خشتك خورده بوديم..اصلا‘‘ رو فضا بوديم اسيدي!!!!
يهو زد به سرمون بريم بالا پشت بوم...يه قليوني هم بزنمي كه تكميل كنه همه چيز رو ديگه.!!!!!!
خلاصه رفتيم بالا,تلو تلو ميخورتيم فطير!!!!!!!!!!!!!!!!!(اختمال سقوط هم بود!!).خلاصه,دنبال يه چيز ميگشتم
كه ذعال ها رو روشن كنيم,ديدميه شيشه الكل نصفه اونجاست..!!!
آقا,چشمت روز بد نبينه,من هم كه تو حال عادي نبودم,,,,كبريت رو زدم,به جاي اينكه بندازم زو ذغالها,...
انداختمش تو الكل...يهو فقط ديدم دستم داغ شده,ساعت 2 شب,داد و بيداد,..پسز عمه ام اونور رو فرش نشسته بود و :blink: منو مگاه ميكرد و ميخنديد.
منم نامردي نكردم,شيشه رو قل دادم طرفش....!!!!!!!!!!!!فقط ديدم يكي داره فحش ميده و داد ميزنه.!!!!!!!!!!
اينقدر اينور اونور رفت كه نگو.حالا من اومدم اون آتش رو خاموش كنم....شيلنگ لب رو گرفتم رو پسر عمه ام..!!!!!
خيسش كردم اساسي!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!خلاصه ما به هزار بدبختي,اون آتپ رو خاموش كردم...نصف اين ايزوگامهاي بالا پشت بوم سوخت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تازه...خواسم نبود,آب رو روي ذعالها هم ريختم.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!
هيچي ديگه,اون شب قليون نيكشيدي...هيچي,نزديگ بود بابام يه حال هم به جفتمون بده!!!(كه خدا رو شكر نداد.).
آقا...اين ديگه آخريش بود...ما رفتيم كه بيام(پس من اومدم!!!)
يا حق ;)
خیلی ردیف بود.از بس که خندیدم دارم دل درد می گیرم.دمت گرم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
نوشته شده توسط Man Hunter
نميدونم چرا پس از خوندن این مطلب ، یاد دعوای خودم و 3 تا از دوستام با یکی از انتضامات مدرسه افتادم که حسابی لهش کردیم !نقل قول:
يادمه راهنمايي كه بودم منو گذاشته بودن انتظامات حياط كه هر وقت زنگ ميخوره بچه ها رو بفرستم سر كلاساشون كه ديگه كسي توي حياط باقي نمونه ...
حياط مدرسه يه ديوار داشت كه اون ديوار هم يه سوراخ !
بچه ها هر وقت كه فوتبال بازي ميكردن توپشون كه گه گاهي ميوفتاد توي اون سوراخه ، خم ميشدن و ميرفتن توي اون سوراخه و توپه رو در مياوردن و اين ديگه يه چيز عادي شده بود ...
يه روز من كه اومدم حياط رو پاك سازي كنم و خلاصه بچه ها رو بفرستم سر كلاساشون طبق معمول توي سوراخه رو هم يه سركي كشيدم تا ببينم كسي اون تو نباشه ...
يهو يكي رو ديدم كه دولا شده بود و خب من صورت طرف رو نديدم !
آقا چشمتون روز بد نبينه آنچنان لگدي به ... طرف زدم كه پاهام درد گرفت از بس محكم بود !!! بعد داد زدم آهاي يالا برو سر كلاست ... زنگ خورده !!!
بعدش يهو ديدم يه يارو با يه سبيل كلفت برگشت و منو نگاه كرد !!! واي خدا اون روز از ترس مردم و زنده شدم !!! نگو اوني كه كوبونده بودم به اونجاش لوله كش بوده كه داشته اون تو كار تعميراتي ميكرده !!!