باز گریه ها امونم بریده
باز اون غمای همیشگی سراغمو گرفته
باز اون نیمکت همیشگی توی پارک محلمون
که همیشه غروبا دلتنگش می شدم
تک و تنها می رفتم
چشم می دوختم مسافر های خسته
باز دلم هوای اون نیمکت اون گریه های همیشگی
اون نوشته های غم زده باز دلم هوای همشونو کرده ....
می خوام بنویسم سطر به سطر گریه هامو
غصه هامو دلواپسی هامو....
باز دلتنگ اون دفتر بی کسی هام
که یادگار اون روزای تنهایی رو
واسم زمزمه می کنه،
باز هوای قطره قطره بارون
که اشکای همیشگی منو
پشت قطره هاش قایم می کرد
باز هواشونو کردم
به لطف همیشگی تو که ....!!!؟؟؟
این بار دلتنگ این همه غصه شدم
تو تنهاییم باز گریه کردم
گله کردم
از تب سرخ شدم
تو تنهاییم لرزیدم
اما هیچ کسی مرهم نشد حتی تو !!!
جز گریه هام نوشته هام نیمکتم خاطره هام ...
باز همشون مرهم شدند
اومدن همشون منو دوره کردند
منو تو آغوش گرفتند بدون منت !!!
برام آشیون شدند بدون اینکه منو تحقیرم کنند !!!
تهدیدم کنند !!!
گریونم کنند !!!
جواب مهربونی هامو با نامهربونی بدند !!!
فقط نشستند
بدون ادعا فقط نشستند
برام شدند قطره قطره بارون
خط کشیدن رو نامهربونی هات !!!؟؟؟