آنجا كه وصف آن قد و بالا نوشته ایم
اقرار عجز خویش همانجا نوشته ایم
حاصل دمى ز یاد تو غافل نبوده ایم
یا گفته ایم حرف غمت یا نوشته ایم
رضی الدین آرتیمانی
Printable View
آنجا كه وصف آن قد و بالا نوشته ایم
اقرار عجز خویش همانجا نوشته ایم
حاصل دمى ز یاد تو غافل نبوده ایم
یا گفته ایم حرف غمت یا نوشته ایم
رضی الدین آرتیمانی
آقا بد جور مشاعره میکنیم دممون گرم :31:
توی این هوای زیبای پاییزی شبی خوش براتون آرزومندم
نیکی پناهتان:40:
مائيم و مي و مطرب و اين کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز اميد رحمت و بيم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
خیام
بکت جدر المستنصریة ندبة
علی العلماء الراسخین ذوی الحجر
نوائب دهر لیتنی مت قبلها
ولم ار عدوان السفیه علی الحبر
سعدی
روي در کعبهي اين کاخ کبود آمدهايم
چون کواکب به طواف و به درود آمدهايم
در پناه علم سبز تو با چهرهي زرد
به تظلم ز بر چرخ کبود آمدهايم
شهریار
مجنون به هزار نامرادی
میگشت به گرد کوه و وادی
لیلی میگفت و راه میرفت
همراه سرشک و آه میرفت
ناگه رمهای برآمد از راه
سردار رمه شبانی آگاه
گفت: «ای دل و جان من فدایت!
روشن بصرم ز خاک پایت!
جامی
تو به يکيک راه ميبر سوي دوست
ليک دشوار است و آسان بستهاند
چون به پيشان راه بردي، برگشاد
بر تو هر در کان ز پيشان بستهاند
چون رسي آنجا شود روشن تو را
پردهاي کز کفر و ايمان بستهاند
عطار
دع ترمنی بسهام لحظ فاتک
من رام قوس الحاجبین تهدفا
صیاد قلب فوق حبة خاله
شرک یصید الزاهد المتفشفا
سعدی
از راه وفا، بر سر بالين من آمد
وز روي کرم گفت که: اي دلشده، برخيز
از ديدهي خونبار، نثار قدم او
کردم گهر اشک، من مفلس بيچيز
چون رفت دل گمشدهام گفت: بهائي
خوش باش که من رفتم و جان گفت که: من نيز
شیخ بهایی
زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
هر کاو بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ
زان لقمه که صوفی را در معرفت اندازد
یک ذره و صد مستی یک دانه و صد سیمرغ
حافظ