سنگی در چاه انداختم
.
.
.
.
دلم برای 40 عاقل تنگ شده بود
Printable View
سنگی در چاه انداختم
.
.
.
.
دلم برای 40 عاقل تنگ شده بود
جوری در آغوشت میخوابم
که خدا پيدام نکند
خيال کند
اشتباهی به تو
دو تا روح داده است ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر گاه که فکر میکنم برخاسته ام پایم به جایی میخورد و میافتم
هر گاه که فکر میکنم که برخاستن کاری است بس دشوار
بر میخیزم وبه راهم ادامه میدهم
حالا بعد از یک بار دیگر به زمین خوردن برخاسته ام
گرد و خاک را از لباسم پاک میکنم
ساکم را بر میدارم و به راه می افتم
این بار راهی را برمیگزینم که تو در مسیرش نباشی
راهی که حتی جای پایت را باد جارو کرده باشد وبویت را باران شسته باشد
دیگر وقتی که داری به زمین می خوری به من تکیه نخواهی داد
اعتماد در رابطه با تو مفهوم خود را برای چندمین بار از دست داده است
و جایش را به تردید داده است . دهانت بوی دروغ میدهد
می خواهم از تو متنفر باشم
به همین سادگی
تاب کشیده ام از این درخت به آن درخت هی با رویاهایم تاب می خورم
بالا که می روم حس تو را می گیرم پایین که می آیم دلم هری می ریزد
اشک می شوم می پرم پایین یک سطل رنگ صورتی می پاشم روی تمام خاطراتمان
با تو شادمانم...
برای تو می نویسم....
به دور از وزن و قافیه...
صادقانه تو را می خوانم ای بهترینم..
بی هیچ پرده پوشی سخن می گویم...
من هم انسانم و پر از حس های انسانی...
ميخواهم اعتراف كنم به آرزوهايي كه براي هميشه آروز مي مانند
دلم ميخواهد زانو بزنم و اعتراف كنم كه چقدر بي نهايتي در من!
من محبت واقعی تو را می خواهم...
و خود نیز با تمام قوا سعی می کنم تمام محبتم را خالصانه در اختیارت گذارم...
من تو را همچون پروانگان دوست دارم و از عشقمان پروایی ندارم...
اما چگونه می توانم خود را از دست افکار پریشان دوری خلاص کنم..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیمو
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود
دو قدم از هم دورتر راه برویم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دکتر شریعتی
عشق زنجیری است که پاهای مضطرب انسانی در طلب آن است که برسر همه ی راههایی که میتواند رفت، آواره مانده است...
اثـر انگشـت ما از قلـبــــــ هایی که لمسشـان کردیم هرگـــز پـاک نمی شود ..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتمش بين ما و حضرت دوست
بــازگو از كجـ ـاست تا به كجـ ـا ؟
گفت برداشتن زخود قدمي
گام ديگر نهاده بر دو ســـرا
سومين گام بر در معشوق
اين ره، اين منزل، اين سر، اين سودا !
"مرحوم مهدی الهي قمشه اي"
با تشکر مهران...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بچه ها شوخي شوخي به گنجشك ها سنگ مي زنن ولي گنجشك ها جدي جدي مي ميرن .آدما شوخي شوخي به هم زخم مي زنن ولي اونا جدي جدي ميشكنن.تو شوخي شوخي به من لبخند زدي من جدي :n12::n12:جدي عاشقت شدم.تو هم يه روز شوخي شوخي تنهام مي زاري منم جدي جدي بي تو مي ميرم:n12::n12: