آنچه كه دختران تمايل دارند پسران بدانند
اين مي تواند احساس خيلي از شماها باشد: خسته شده ايد. احساس مي كنيد كه هر كاري كه لازم است را براي به دست آوردن زني بااصالت با ويژگي هاي ممتاز انجام مي دهيد اما خانم ها به شما جواب نمي دهند. تصور شما اين است كه خانم ها معمولاً دنبال مردي كامل هستند كه در واقعيت وجود خارجي ندارد.اما اگر از دوستان دخترتان سؤال كنيد، مطمئناً پاسخ ديگري دريافت خواهيد كرد. درست است كه آنها زيبايي ظاهري، جذابيت و رمانتيك بودن را در مرد ايدآلشان دوست دارند، اما آنقدرها هم كه شما فكر ميكنيد درگير اين مسائل نيستند. اگر ميخواهيد بدانيد واقعاً به چه فكر ميكنند، به مطالب زير توجه كنيد.
كمي احترام بگذاريد.
وقتي نوبت به احترام گذاشتن به خانم ها مي رسد، مردهاي ايراني فرقي با بقيه مردهاي جهان ندارند. خانم ها وقتي بشنوند كه طرفشان در مورد زنان ديگر غيرمحترمانه صحبت مي كند، خيلي سريع عقب مي كشند. من با مردان زيادي روبرو بوده ام كه به خاطر اينكه علاقه اي به من نداشتند، به خودشان اجازه ميدادند كه وقتي زن زيبايي مي بينند آنها را جذاب قلمداد كنند يا زناني كه جذابيت كمتري دارند را به عناوين ناخوشايند بخوانند. حتي اگر اين نحوه صحبت كردن به صورت شوخي هم بيان شود، باز اگر خانم ها ببينند كه طرفشان زنان را نوعي شيء قلمداد ميكند، آزرده خاطر خواهند شد.مردها به صورت هاي ديگر هم مي توانند احترامشان را به خانم ها نشان دهند.وقتي در را براي خانم ها باز مي كنند، به آنها صندلي تعارف مي كنند، يا او را تا اتومبيلش همراهي مي كنند، در نظر خانم ها بسيار مؤدبانه مي آيد. اكثر مردها وقتي با يك خانم قرار ملاقات ميگذارند، چنين رفتارهايي از خود نشان مي دهند، اما با دوستان دختر معموليشان چنين برخوردي ندارند.
با همه مهربان باشيد.
ممكن است تعجب كنيد اگر بفهميد كه خانم ها شما را حتي در عادي ترين برخوردهايتان با ديگران هم ارزيابي مي كنند. آنها نه تنها به رفتار شما با خودشان، بلكه به نحوه برخورد شما با ديگران هم توجه مي كنند. مهرباني، بخشندگي، و خدمت رساني، از ديدگاه آنها خصوصياتي قابل تحسين است.
به دنبال مشاوره و راهنمايي هاي معنوي باشيد.
خيلي از مردها از اينكه ميبينند خانم ها به دنبال مردان باايمان و معنوي هستند تعجب مي كنند. آنها تصور مي كنند كه ايدآلي كه خانم ها دنبال آنند، وجود ندارد اما من از زبان خانم هاي زيادي شنيده ام كه اين ويژگي برايشان از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. خانم ها معتقدند كه افراد باايمان و متقي، در ازدواج هم كمتر مرتكب گناه مي شوند و بيشتر مي توان به آنها اعتماد كرد.
خانواده تان را دوست داشته باشيد.
خانم ها همچنين به نحوه برخورد آقايون با مادر، خواهر و حتي مادربزرگشان هم دقت ميكنند. آنها از اينكه مي بينند مردي با زنان خانواده خود نيز رفتار خوبي داشته و به آنها علاقه دارد، احساس امنيت بيشتري ميكنند و تاحدودي مطمئن مي شوند كه با آنها نيز رفتاري پايين تر از آن نخواهند داشت.
ازدواج را جدي بگيريد.
براي خيلي از آقايون، ازدواج چيزي است كه هيچوقت از آن صحبت نمي كنند. حتي اگر در خيالشان باشد كه يك روز ازدواج كنند، معلوم نيست كه هيچ برنامه اي براي آن داشته باشند.يكي از دوستان من يكسال پيش ازدواج كرد. كمي بعد از ازدواجشان اتفاقي براي آنها افتاد كه مجبور مي شدند به فرانسه رفته و آنجا زندگي كنند. بعد از سه ماه ديدم كه آماده رفتن شده اند. وقتي از او پرسيدم كه چطور به اين سرعت توانستند مشكلات ماديشان را حل كرده و برنامه رفتن را جور كنند، دوستم رازي را با من در ميان گذاشت. او گفت كه همسرش از سالها قبل از ازدواج براي زندگي خانوادگي خود در آينده پس انداز ميكرده است، به همين ترتيب بوده كه توانسته بود بدهي شهريه دانشگاه او و همچنين ماشين هاي هردوشان را بپردازد. من واقعاً چنين دورانديشي را تحسين مي كنم. بااينكه همه ي آقايون ممكن است قادر به رسيدن به چنين اهداف مالي نباشند، اما برداشتن قدم هايي كوچك هم كه به خانم ها نشان دهد خود را براي ازدواج آماده مي كنند، هم خوب است.
يكي ديگر از نشانه هاي ميل به ازدواح، آمادگي پذيرفتن مسئوليت است.
خيلي از مردها مي خواهند با همان آزادي و بي بند وباري كه در دوران دانشگاه داشتند، تا آخر عمر زندگي كنند و از قبول مسئوليت هاي جديد سر باز مي زنند. اين آدم ها بايد بدانند كه خانم ها دنبال يك پسربچه نيستند، آنها دنبال مرد زندگيشان هستند، كسي كه بتواند از آنها حمايت كرده و از خيلي جهات تامينشان كند. پيشقدم شويد. وقتي از خانمي خوشتان مي آيد و احساس او را نسبت به خودتان نمي دانيد، اين شما هستيد كه بايد پيشقدم شويد. خيلي از مردها را مي شناسم كه از روي غرور هيچوقت جلو نمي روند و از باب آشنايي را با زن مورد علاقه شان باز نمي كنند. خيلي ديگر از اينكه طرف مورد نظر دست رد به سينه شان بزند مي ترسند و جلو نميروند. گروه اول بايد بدانند كه با غرور هيچوقت به آنچه ميخواهند، نمي رسند و گروه دوم هم بايد به خدا توكل داشته باشند و بدانند اگر خواست خدا در آن باشد، حتماً موفق مي شوند.
ريسك كنيد.
خيلي اوقات مردها باعث مي شوند كه رابطه شان بر هم بخورد چون وقتي كه نوبت به تصميم گيري مي رسد، اقدامي نمي كنند. آنها بايد بدانند كه شجاعت و جسارت مردان براي خانم ها ارزش زيادي دارد. با طرفتان روراست باشيد و حرفي كه مي خواهيد بزنيد را بدون اين پا و اون پا كردن به او بگوييد. رك و راست بودن هميشه مورد تحسين خانم ها بوده است. شما آقايوني كه فكر ميكنيد خانم ها به دنبال مرد كامل و رويايي توي قصه ها هستند، بدانيد كه اشتباه مي كنيد. شما تصور درستي از خواسته هاي خانم ها نداريد. آنها به دنبال مهرباني و محبت، احترام و توجه، و صداقت و ابتكار عمل هستند. آنها به دنبال آن مرد كاملي هستند كه درون شما وجود دارد، پس معطل نكنيد
◄◄ 10 تصور غلط آقایان از خانم ها ►►
آیا شما بشدت تلاش میکنید تا در مقابل همسرتان فردی تاثیرگذار جلوه کنید. در ذهن خود میپندارید کارهایی را که انجام میدهید او دوست دارد و حرف هایی را که میزنید،از شنیدنش لذت می برد اما در واقع هیچ یک از تلاشهای شما اثر بخش نیست.
این حرف ها به گوشتان آشنا است؟!
بیشتر مردها خواستار انجام رفتاری در مقابل زن هاهستند که آنها را هر چه بیشتر به اهدافشان نزدیک کند.گریه میکنند و بارها و بارها به عشق خود اعتراف میکنند تنها به این دلیل که بتوانند امتیاز بیشتری را از خانم هاکسب کنند. اما اگر اندکی بر روی این مطلب دقیق تر شوید متوجه خواهید شد که این رفتار به ظاهر خانم پسند در نهایت منجر به ایجاد دلسردی و آزردگی خاطر در خانم ها میشود.
لیست زیر به 10 نمونه از این رفتارها اشاره دارد. شاید در نگاه اول خانم ها نسبت به چنین رفتاری علاقه نشان دهند اما استعمال بیش از اندازه باعث به وجود آمدن دلخوری بین طرفین میشود. بنابراین اجازه ندهید که رابطه شما به دلیل تصورات غلط دستخوش فرازونشیب شود. با توجه به موارد زیر شما درک صحیحی از رفتاری که باید و مهمتر از آن کارهایی که نباید انجام دهید پیدا می کنید. با به کارگیری تکنیک های یاد شده میتوانید به راحتی بانوی رویاهایتان را پیدا کنید و او را تا ابد در کنار خود نگاه دارید.
1) بیش از اندازه با او تماس تلفنی برقرار می کنید :
دلایل نادرستی این عمل: اگر میخواهید ارزش خود را نگه دارید از برقراری تماس های پی در پی تلفنی به شدت پرهیز کنید. این امر نه تنها از شما فردی محتاج و وابسته می سازد بلکه صرفا باعث ایجاد رنجش در فرد مقابل است. اگر همیشه شما در آنسوی خط های تلفن باشید، وجه فریبنده خود را در نظر او از دست خواهید داد.
در مقابل چه کاری انجام دهید: هر 2 یا 3 مرتبه ای که شما با او تماس میگیرید او موظف است حداقل یک بار با شما تماس حاصل کند. به دلیل قوانین باستانی جهان در معاشقه، مردها ملزم به برقراری تماس های بیشتری هستند. اما به هر حال تماس تلفنی باید از جانب هر دو طرف انجام پذیرد. سعی کنید در طی ساعات کاری و روزهای تعطیل تماسی برقرار نکنید.
2) گریه و زاری راه می اندازید :
دلایل نادرستی این عمل: ممکن است بارها و بارها با این مسئله روبرو شده باشید که خانم همیشه در آرزوی داشتن همسری حساس و احساساتی هستند به همین دلیل هربار که با او روبرو میشوید سعی میکنید قطره های اشک از چشمانتان جاری شود. این کار اشتباه محض است. گریستن از شما یک فرد نیازمند و بی ثبات می سازد. او به یک فرد قدرتمند احتیاج دارد که توان محافظت و پشتیبانی از او را داشته باشد. گریه کردن باعث می شود تا تصویر مردانه شما از ذهن وی پاک گردد. به رفتارهای ملال آور خود ادامه ندهید. بزرگ ترین اشتباه گریستن در انظار عمومی صرف شاد کردن اوست. این کار فقط و فقط باعث بروز شرمساری در نهان او می گردد.
در مقابل چه کاری انجام دهید: شما تنها در صورتی اجازه گریه کردن دارید که حقیقتا اتفاق غم انگیزی روی داده باشد و اشک هایی که از چشمانتان سرازیر میشود واقعی باشد. به خاطر داشته باشید که تنها برآوردن نیازهای آنهاست که اهمیت دارد و نه اشک های شما.
3) در احترام گذاشتن و اهمیت دادن به او زیاده روی می کنید :
هیچ گاه در انظار عمومی او را آزرده خاطر نسازید. در میان جمع مردم با او معاشقه نکنید و بوس و کنار راه نیندازید. در این حالت نه تنها خود او ممکن است تصمیم به جدایی از شما را بگیرد بلکه دوستان و خانواده نیز او را برای انجام هرچه سریعتر این کار تحت فشار قرار خواهند داد.
در مقابل چه کاری انجام دهید: تعدادی از خانم ها حد معینی از ارتباط را طلب میکنند. شما می بایست این مسیر را با حواس جمعی کامل طی کنید. ابتدا او را آزمایش کنید اگر از خود تمایل نشان داد میتوانید به معاشقه خود با او ادامه دهید.
4) با استفاده از الفاظ بچه گانه می خواهید خود را جذاب تر نشان دهید :
دلایل نادرستی این عمل: این کار احمقانه، انزجار آور، مشمئز کننده و تهوع آور است. آیا باز هم توضیح بیشتری می خواهید؟! الفاظ بچه گانه مخصوص بچه ها است بنابراین هیچ گاه از آنها استفاده نکنید.
در مقابل چه کاری انجام دهید: از حیوان خانگی خود برای او صحبت کنید و برای او لطیفه های با مزه تعریف کنید. البته در این کار نیز نباید زیاده روی به خرج دهید. اما اگر او با الفاظ بچه گانه با شما صحبت کرد و در این کار از خود علاقه بسیاری نشان داد شما نیز می توانید این کار را یک بار برای همیشه انجام دهید.
5) همیشه موافق نظر او عمل می کنید :
دلایل نادرستی این عمل: خیلی خوب است که به او اجازه دهید تا سالی یکبار برنامه تلویزیونی مورد علاقه اش را تماشا کند، اما اگر بخواهید فیلمی را برای بار بیستم نگاه کنید، در این حالت شما قطعا دارای مشکل هستید. تا حدی خود را خوش مشرب نشان دهید و به او نیز حق انتخاب دهید اما لازم نیست دل و جرات خود را برای همیشه کنار بگذارید. هیچ گاه برای انجام کارهای شخصی از او درخواست اجازه نکنید. این طرز برخورد تنها در رابطه مادر و فرزندی به چشم می خورد و مطمئنا او خواستار بروز یک چنین رفتاری در شما نیست.
در مقابل چه کاری انجام دهید: اعتماد بنفس داشته باشید و به او نشان دهید که از قدرت تصمیم کیری برخوردار هستید. هرزگاهی فیلم مورد علاقه خود را انتخاب کنید، او را به رستوران دلخواه خود ببرید و برنامه تلویزیونی مورد نظرتان را تماشا کنید. این اصول قوانین کلی سازش میان دو نفر هستند، بعضی مواقع او تصمیم میگیرد و گاهی شما.
6) با خانواده و دوستانش بیش از اندازه صمیمی می شوید :
دلایل نادرستی این عمل: اگر با خانواده و یا دوستان او ملاقات میکنید لازم نیست در برخورد خود زیاده روی کنید. او نیازمند کسب اطمینان خاطر از جانب شماست و انتظار دارد که تمام مسائل بین خودتان دو نفر و بدون دخالت هیچ کس از جمله خانواده و یا دوستان حل گردد.
در مقابل جه کاری انجام دهید: صمیمی شدن ارتباط شما با خانواده و دوستان او مستلزم گذر زمان است. با آنها برخوردی دوستانه داشته باشید اما هیچ گاه تا این حد پیش نروید که در همان ماه اول بخواهید مراسم جشن تولد برادرش را برنامه ریزی کنید.
7) برای وضع ظاهری خود اهمیت ویژه ای قائل هستید :
دلایل نادرستی این عمل: صرف مدت زمان طولانی جلوی آینه توسط آقایان به مزاج خانم ها سازگار نیست. نکته این جاست که اگر بیش از اندازه خود را بیارایید چهره مردانه شما از بین می رود و جاذبه جنسی پنهان خود را از دست خواهید داد. باور کنید یک مرد ساده کشش جنسی بیشتری نسبت به یک دلقک دارد.
در مقابل چه کاری انجام دهید: مطمئن شوید که مرتب و تمیز هستید و از ادکلن های خوش بو استفاده کنید اما بهتر است آرایش و مانیکور را کنار بگذارید تا جاذبه شما در نظر خانم ها افزایش یابد.
8) شما نابهنگام و یا مکررا به عشق خود اعتراف می کنید :
دلایل نادرستی این عمل: من مطمئن هستم که شما فکر می کنید تنها راه نفوذ به درون قلب خانم ها گفتن: "دوستت دارم" است. اما شما سخت در اشتباه هستید. نه تنها گفتن پی در پی "دوستت دارم" آنها را خوشحال نکرده، بلکه باعث رنجش درون آنها نیز می شود و شما ریسک دریافت نکردن پاسخ مشابه را نیز به جان می خرید.
در مقابل چه کاری انجام دهید: هر چیز مکان و زمان خاص خود را می طلبد. تنها به این دلیل که می خواهید در او اثر بگذارید "دوستت دارم" را بر زبان نیاورید. تنها در صورتی از این جمله استفاده کنید که او را از صمیم قلب و عاشقانه دوست بدارید. آن گاه تکرار آن چند مرتبه در طول هفته بلامانع است.
9) عاشق رقص و آواز هستید :
دلایل نادرستی این عمل: آیا تا کنون جمله هایی نظیر : "من دوست دارم باهات برقصم" و یا "می خوام امشب با هم برقصیم" را بر زبان آورده اید؟ شاید او اصلا به شما توجه نکند و موضوع را جدی نگیرد و یا این تصور غلط در او ایجاد شود که شما دوست ندارید برای او نوشیدنی بخرید و یا حتی با او صحبت کنید. اگر تمام این دلایل برای متقاعد کردن شما کافی نیست پس یک چنین شرایطی را در نظر بگیرید: کسی که زیاد برقصد، تعرق کرده و تا انتهای شب بوی بدی خواهد گرفت.
در مقابل چه کاری باید انجام داد: خود را بیش از اندازه مشتاق نشان ندهید. شاید گاهی اوقات از شما بخواهد که با او برقصید اما همیشه لازم نیست که شما پیشنهادش را بدهید. مواقعی را که دوست دارد با شما برقصد حدس بزنید و در نیمی از موارد دست او را گرفته و به رقص دعوت کنید.
10) پرحرفی می کنید :
دلایل نادرستی این عمل: آیا شما حراف خوبی هستید؟ لازم است زمانی را در کنار او به سکوت اختصاص دهید. پر گویی های بی پایان شما دیر یا زود باعث رنجش خاطر او می شود. پس تا بیش از این او را ناراحت نکرده اید از این کار دست بکشید.
در مقابل چه کاری انجام دهید: خانم ها از صحبت و مشورت پیرامون مسائل مختلف لذت می برند اما همواره 2 مطلب را به خاطر بسپارید: به او هم فرصت صحبت کردن بدهید و در طول مکالمه سوالاتی مطرح کنید که او از جواب دادن به آنها لذت برد.
...
مراقب رفتارتان باشید
اگر میخواهید یک مرد ایده آل باشید ذهن خود را از کلیشه ها پاک کنید و نصایح ما را به کار بندید. شاید شما از آغاز تولد آموخته اید که خانمها دوست دارند صدای آواز خواندن همسرانشان را بشنوند اما در جهان امروزی این مطلب تا چه حد صحت دارد؟!
کلید حل تمام مشکلات میانه روی و حفظ تعادل است. لازم نیست به طور کامل از رفتارهای ذکر شده دست بکشید فقط کافی است حد تعادل را رعایت کنید. اگر کلیه رفتارهایتان را کنترل کنید میتوانید پیش روی همگان از وجود یکدیگر لذت ببرید.
دوران کودکی تان چگونه سپری شد؟خوب یا بد؟
نتایج یك مطالعه بینالمللی نشان داده است كودكانی كه در سنین خردسالی با مشكلاتی مثل سوءاستفادهها و سوءرفتارها، از دست دادن یكی از والدین و یا سایر شرایط سخت و رنج آور مواجه میشوند در سنین بالا و پس از بلوغ بیشتر در معرض ابتلا به بیماریها و اختلالات مزمن قرار میگیرند.
این متخصصان میگویند دشواریها و ناملایمات دوران كودكی خطر ابتلا به بیماریهای مزمن مثل امراض قلبی، آرتریت، آسم، دیابت و سایر انواع این بیماریها را در سنین بالاتر تشدید میكند. بعلاوه همین الگوی ابتلا به بیماریها در بین افرادی مشاهده شده كه پیش از سن 21 سالگی با اختلالاتی چون اضطراب، افسردگی یا سایر مشكلات بهداشتی روانی مواجه بودهاند.
به گزارش روزنامه ساندی تایمز، كیت اسكات از پزشكان متخصص در دانشگاه اوتاگوی نیوزلند در این باره تصریح كرد: هرچند با این یافتهها نمیتوان ثابت كرد كه استرسهای دوران كودكی به طور مستقیم به كاهش سلامت جسمی در سنین بالاتر منجر میشوند اما دست كم میتوان گفت دلایلی وجود دارند كه این دو فاكتور را به هم مرتبط میكنند.
وی تاكید كرد: تجارب شدید در سنین پایینتر بدون شك رفتارها و الگوهای زندگی افراد را درسالهای آینده و چه بسا كه در طول عمر آنها شكل میدهد.
نمی توانستم هیچ کس را درک کنم!
نمی توانستم هیچ کس را درک کنم!
ترس از ابراز عقیده و ناتوانی در درک خواسته های دیگران، مشکلاتی بودند که سال ها برای حل کردن شان تلاش می کرده؛ مشکلاتی که بدون کمک گرفتن از یک مشاور متخصص، در برطرف کردنشان ناتوان بوده است.
ترس از ابراز عقیده و ناتوانی در درک خواسته های دیگران، مشکلاتی بودند که سال ها برای حل کردن شان تلاش می کرده؛ مشکلاتی که بدون کمک گرفتن از یک مشاور متخصص، در برطرف کردنشان ناتوان بوده است. عقیده داشته تمام مسائل زندگی اش را به تنهایی می تواند حل کند و همین موضوع باعث شده سال ها از آمدن به دفتر مشاوره پرهیز کند. ۳ سال پیش با اصرار نامزدش و با اکراه بسیار، به دفتر مشاوره می آید و تنها پس از چند جلسه، می فهمد نداشتن اعتماد به نفس و مشکلات بسیار با نامزدش، موضوعی نبوده که به سادگی بشود از کنارش گذشت یا به تنهایی بتوان برطرفش کرد. با کمک مشاور، خود و اطرافیانش را بیش از قبل درک می کند و قدرت ایستادن در برابر سختی ها را به دست آورده است. بعد از چند سال مشاوره و گروه درمانی، شرایط بهتری در کارش به دست می آورد و در ارتباط با خانواده و دوستانش موفق تر است؛ این روزها تلاش می کند تا رابطه از هم پاشیده با نامزدش را بهبود بخشد و برای ساختن آینده ای مشترک آماده شود. ادامه ماجرا را از زبان او و درمانگرش بخوانید...
● همه چیز طبق انتظارمان پیش نمی رفت
دلیل من برای آمدن به دفتر مشاور، یک مشکل عاطفی بود.
این موضوع بر می گشت به زمانی که تصمیم به ازدواج گرفته بودم؛ در آن دوره با وجود علاقه ای که به نامزدم داشتم، بین ما مشکلات زیادی وجود داشت که دلیل بروز بسیاری از آنها مسائل درونی من بود.
اصلی ترین مشکلی که مرا از آدم ها دور می کرد، ناتوانی ام در درک کردن افرادی بود که در زندگی همراه من بودند. این موضوع بیشترین تاثیر را بر رابطه عاطفی من می گذاشت.
به همین دلیل در دوره نامزدی احساس می کردم که این رابطه آن طور که باید باشد، نیست.
انگار هیچ چیز در جای خودش قرار نداشت. زمانی که با این حس روبه رو می شدیم، در آغاز به نظرمان خیلی مهم به نظر نمی رسید و فکر می کردیم می شود از کنارش گذشت و اجازه داد، زمان آن مشکلات را حل کند؛ درحالی که این طور نبود. این موضوعات و این مشکلات باعث شد او با اصرار من را به دفتر مشاور بیاورد.
● به مشاوره عقیده ای نداشتم
من در آن دوره هیچ عقیده و حتی هیچ نظر مثبتی نسبت به مشاوره و روان شناسی نداشتم و ابتدا هم با خشم و عصبانیت به این محیط ها وارد شدم.
بعد از آمدنم، خشمم به یک کنجکاوی تبدیل شد اما هنوز هم به تاثیر این جلسات باوری نداشتم. نامزدم معتقد بود که قبل از ازدواج و زندگی زیر یک سقف ما باید به این جلسات بیاییم و مشکلات مان را حل کنیم اما من هم مثل اکثریت افراد جامعه، جبهه منفی می گرفتم و معتقد بودم خودم بهتر می توانم همه چیز را درست کنم.
● به جای عقب کشیدن، تصمیم گرفتم ادامه دهم
از همان جلسات آغاز مراجعه، تاثیرات خوبی را در خودم و تفکراتم مشاهده کردم اما باز هم نسبت به ادامه این روال خیلی شک داشتم.
در عین حال که می دیدم این جلسات به من کمک می کنند، نمی توانستم نگاه منفی ام را کنار بگذارم.
با گذشت چند جلسه و مطرح شدن برخی موضوعات، ترسی به سراغ من آمد.
این ترس ناشی از این بود که در این جلسات، مشاوران موضوعاتی را مطرح می کنند که تنها خودت از وجودشان آگاهی و او. و در زمانی که او موضوعی را مطرح می کند که از آن آگاهی اما همیشه تلاش می کردی نادیده اش بگیری یا پنهانش کنی با یک ترس روبه رو می شوی.
گرچه وقتی جریان مراجعه های من به این مرحله رسید، کمی دچار هراس شدم اما به جای عقب کشیدن تصمیم گرفتم ادامه دهم چون فهمیدم که این شخص مرا شناخته و می تواند به من کمک کند.
● انتظارات اطرافیانم را درک نمی کردم
مشکلات بسیاری در دوره نامزدی ما وجود داشت و به همین دلیل ازدواج مان را به تاخیر می انداختیم و امیدوار بودیم که گذشت زمان، حل شان کند اما زمان نه تنها آنها را حل نمی کرد و بلکه گاهی عمیق ترشان هم می کرد. زمانی که فرد، شخصی را برای آینده خود انتخاب می کند و احساس می کند قرار است یک عمر کنار او زندگی کند، انتظارات متقابلی هم از او دارد. این انتظارات در رابطه ما، هم از طرف من وجود داشت و هم از طرف او اما من انتظارات او را درک نمی کردم یا از آنها خبردار نمی شدم یا اینکه دلیلی برای بر آورده کردن شان نمی دیدم. برای مثال بخشی از انتظارات فردی که می خواستم همسر آینده من باشد، به رفتارهای من در اجتماع و در محیط کار بر می گشت. او از من می خواست در کارم مصرتر باشم، مسیر پیشرفتم را فراهم کنم و همیشه در جا نزنم اما به جای تلاش کردن در این مورد، واکنش من این بود که نه تو جای من نیستی، تو شرایط مرا نمی دانی و هرکسی که جای من باشد همین رفتارها را انجام خواهد داد.» درصورتی که حرفش درست بود. در محیط کار و در اجتماع، آدم ها باید شخصیت دیگری داشته باشند که کمی با شخصیت شان در محیط خصوصی متفاوت است. اما من نمی توانستم اقتضائات محیط بیرون را به خوبی درک کنم و رفتاری متناسب با آن اتفاقات را نشان دهم.
● نمی توانستم منطقی رفتار کنم
راهنمایی هایی مشاورم به من کمک می کرد و الگوی فکری که به من می داد که باعث می شد دید منطقی تری نسبت به اتفاقات و رفتار هایم داشته باشم. این موضوع باعث شد بتوانم هنگام مواجهه با موضوعات و مشکلات، منطقی تر رفتار و احساساتم را مهار کنم. پیش از این مراجعات، واکنش های احساسی شدیدی به موضوعات نشان می دادم و نمی توانستم هنگام تصمیم گیری و رفتار احساساتم را کنترل کنم. به همین دلیل نتیجه ای که می خواستم بگیرم را نمی گرفتم چون همه رفتارهایم از روی هیجان بود و این هیجان رفتارهایم و حتی تفکرم را تحت تأثیر قرار می داد. قطعا برای هر فرد در طول روز خیلی از اتفاقات خوشایند نیست و ممکن است عکس العملی در مقابل شان نشان دهد. درگذشته عکس العمل من به این ناخوشایندی ها، خشم و واکنش های تند بود، موضوعی که الان بسیار کم در زندگی ام اتفاق می افتد. حالا آن قدر قوی شده ام که به جای واکنش سریع و نسنجیده نشان دادن، بتوانم در مورد آن اتفاق صحبت کنم و از راه گفت وگو و منطق آن مشکل را حل کنم. تا چند سال قبل، حتی ممکن بود برخوردی پرخاشگرانه نشان دهم یا جمع را ترک کنم درحالی که امروز می توانم با گفت و گو، حرفم را اثبات کنم و موفقیت بیشتری در روابط اجتماعی ام به دست آورم.
● به خانواده ام نزدیک تر شده ام
با کمکی که جلسات مشاوره به من کرد، در رفتارم با خانواده ام موفق ترم. به خصوص رابطه ام با پدرم خیلی بهتر شده است. قبلا در مسائلی که بین ما مطرح می شد، خیلی با هم کلنجار می رفتیم اما الان می توانیم مثل دو دوست در مورد موضوعات صحبت کنیم و برای حل کردن شان از هم کمک بگیریم. البته طبیعی است که همه ضعف های من برطرف نشده و من هنوز به مشاور مراجعه می کنم. گرچه پیش از این، گاه دو بار در هفته نیز مراجعه می کردم اما هنوز هم هر هفته جلساتم را پیگیری می کنم.
● از ابراز عقیده می ترسیدم
وقتی در جمعی بودیم و اتفاقی می افتاد یا موضوعی مطرح می شد که من اشراف کامل نسبت به آن داشتم، هرگز خودم را درگیر بحث نمی کردم. مشارکت من در بحث ها و در جمع ها بسیار کم بود. حتی اگر می دانستم کسی دارد موضوعی را اشتباه مطرح می کند، حرفی نمی زدم و دخالتی نمی کردم اما الان اگر جمعی باشد و صحبتی باشد که در موردش آگاهی داشته باشم قطعا نظرم را بیان می کنم. من اعتماد به نفس ابراز عقیده در جمع را نداشتم اما جلسات مشاوره به من کمک کرد آن را به دست بیاورم و پیوندم را با جمع های اطرافم قوی تر کنم. الان فهمیده ام من هم به عنوان یک شخص می توانم خودم را ابراز کنم و تا حدودی این اعتماد به نفس را به دست آورده ام.
● خواسته های اطرافیانم را بیشتر درک می کنم
برخی رفتار های من و ناتوانی ام در ایجاد یک رابطه مناسب و امن با نامزدم، باعث شد که ما از هم فاصله بگیریم و حتی مدتی از یکدیگر بی خبر باشیم. در این مدت، جلسات مشاوره به من کمک کرد تا شناختی کامل تر از خود و اطرافیانم به دست بیاورم و بتوانم بعد از مدتی جدایی، با نامزدم بار دیگر در مورد آینده صحبت کنم. من معتقدم جلسات مشاوره باعث شده مشکلات درونی ام را حل کنم و نسبت به بسیاری چیزها که در درونم یا در اطرافم می گذرد آگاه تر شوم تا بتوانم دوباره برای شکل دادن به آن رابطه آماده شوم. همانطور که گفتم دلیل اصلی مشاوره من همین رابطه بود، گرچه جلسات مشاوره ام به این موضوع محدود نشد.
یکی از مشکلات من که باعث از هم پاشیدن آن رابطه شد، این بود که نمی توانستم حرف طرف مقابلم را درک کنم. گاهی حتی نمی شنیدم که چه موضوعی را بیان می کند. او چیز دیگری می گفت و من چیز دیگری درک می کردم. چیزی که پیش خودم فکر می کردم، همان را به او انتقال می دادم و او می گفت اصلا منظور من این نبوده و تو نمی توانی حرف هایم را درک کنی. اما بعد از مشاوره ها فهمیدم این حرف او، این خواسته اش این نظرش یعنی چه. من شناخت کمی نسبت به این موضوعات داشتم و این نشناختن باعث می شد نتوانم در رابطه ام آن طور که باید عمل کنم. اما الان که رابطه ما دوباره شکل می گیرد وقتی به موضوعی بر می خورم اگر بتوانم درکش کنم می توانم تصمیم گیری درست تری داشته باشم و اگرهم نتوانم، در جلسه مشاوره بعدی در موردش سؤال می کنم تا تصمیم گیری منطقی داشته باشم.
● خودم را بیش از پیش می شناسم
من ۳ سال است که مراجعه می کنم و این جلسات بر تصمیم گیری هایم و مسیری که برای زندگی ام انتخاب کرده ام نیز تاثیر گذاشته است. من هنوز آن قدرها که از خودم انتظار داشته ام در کارم پیشرفت نکرده ام اما تلاشم خیلی بیشتر شده. برخلاف قبل، حالا دیگر هدفم را می شناسم و می دانم مشکلاتم کجاست و چطور باید برطرف شان کنم. گرچه هنوز راه طولانی تا برطرف کردن شان پیش رویم قرار دارد. این روزها اگر به شکستی برخورد کنم، به جای آن که جبهه منفی بگیرم می دانم مشکل، خودم هستم و آن شکست حاصل اشتباهاتی است که خودم انجام داده ام. قبول کرده ام که برای هر پیروزی که می خواهم به دست بیاورم باید سختی اش را تحمل کنم. اما تا چند سال قبل و پیش از آن که از مشاور کمک بگیرم، تحمل این سختی ها برایم خیلی دشوار بود. این که به دنبال اهدافم بروم و برای به دست آوردن شان تلاش کنم موضوعی بود که آزارم می داد و باعث می شد از کنارش بگذرم اما الان خیلی بیشتر به این موضوع توجه می کنم.
انگیزه هایم آن وقت خیلی قوی نبود و خودم را کمتر می شناختم و به دلیل آن که نمی دانستم چه قابلیت هایی دارم، نمی توانستم موفقیت هایی که شایسته شان هستم را کسب کنم. در محیط های کاری نمی توانستم حق و حقوقم را بگیرم. خیلی اوقات حتی نمی توانستم برای کاری که انجام داده ام دست مزدم را بگیرم اما الان می توانم این موضوع را به راحتی بیان کنم و دیگر مثل قبل به دلیل کمبود اعتماد به نفس از آن صرف نظر نمی کنم. جلسات مشاوره در مورد مسائل درونی ام کمک زیادی به من کرد. حالا خودم را بهتر می شناسم و از اهدافم آگاه ترم. می دانم که از زندگی ام چه می خواهم و تا کنون به کدام یک از خواسته هایم رسیده ام و برای باقی آنها باید چه برنامه ریزی داشته باشم و چه کارهایی بکنم. به پشتوانه کمک هایی که جلسات مشاوره به من کرد، آینده روشن تری پیش چشمم می بینم. آینده ای که هم به دلیل موفقیت در شغلم و هم توانمند شدنم در برابر مسائل عاطفی و اجتماعی به آن امیدوار ترم.
● خودش را درست نمی شناخت
شرط لازم برای اطمینان کردن و درک دیگران، اعتماد به خود یا همان اعتماد به نفس است. معنای اعتماد به نفس در وهله اول اطمینان کردن به توانایی های مان نیست بلکه، نترسیدن و فرار کردن از ضعف های مان است. کسی که از مواجه شدن با ضعف ها و کاستی هایش بترسد و با آن ها مواجه نشود، تا پایان عمر آن ها را با خود داشته و آسیب های حاصل از ترس هایش را تجربه خواهد کرد؛ چراکه تنها راه کاهش ترس و اضطراب مواجه شدن با آن هاست و مهم ترین عامل قوی شدن و ادامه یافتن شان اجتناب از آن هاست. اعتماد به نفس برداشتی است که فرد از خودش دارد، اگر این برداشت مثبت باشد، اعتماد به نفس بالا و اگر منفی باشد اعتماد به نفس پایین خواهد بود. این برداشت امکان دارد براساس واقعیت بوده و براساس تصور فرد از واقعیت باشد. مسلما اعتماد به نفس یک فرد در تمام موقعیت ها پایین نیست ولی اگر مشکلی که باعث کاهش اعتماد به نفس، در فردی شده باشد، اهمیت داشته باشد فرد احساس پایین بودن اعتماد به نفس را در تمام جنبه های زندگی اش خواهد داشت.
فرد مراجعه کننده این ۲ خصوصیت را داشت. یعنی نه تنها اعتماد به نفس پایینی داشته بلکه این کمبود اعتماد به نفس را به تمام جنبه های زندگی اش تعمیم می داده و در کل زمینه های زندگی اش، توانایی خود را پایین تصور می کرده است.
ایشان یک بار به همراه نامزدشان و با نگاه منفی مراجعه کرده بودند. دفعه بعد که مراجعه کردند درست هنگامی بود که رابطه ایشان با نامزدشان تقریبا قطع شده بود و این تصور برای دیگران خصوصا نامزدشان ایجاد شده بود که دلیل مراجعه شان تغییر نظر نامزدشان است و به همین دلیل مقطعی خواهد بود اما عکس این تصور اتفاق افتاد. در جلسات ابتدایی برقرار کردن ارتباط با ایشان بسیار سخت بود چون خودشان تصور روشنی از مشکل و عوامل ایجاد کننده آن نداشتند به همین دلیل ما در۱۰ ۱۲ جلسه ابتدایی تنها با یکدیگر به مرور وقایع، یافتن مسائلی که او را ناراحت می کرد ولی نمی توانست آن ها را کنترل کند یا تغییر دهد، نقاط ضعف و قوتش از دید خودش و دیگران پرداختیم و با آرام تر شدن ذهنش به تدریج توانستیم مشکلات را اولویت بندی کنیم که این نخستین پیشرفت، در بینش پیدا کردن او نسبت به خودش بود.
شما هم در ارتباطات خود مشکل دارید؟
شما هم در ارتباطات خود مشکل دارید؟
همه ما در بین اعضای خانواده، دوستان و آشنایان، کسانی را داریم که معتقدیم بهتر از دیگران عمل می کنند، در موقعیت های خاص می توانند به درستی تصمیم بگیرند و به بهترین شکل اقدام کنند، کمتر دچار اشتباه می شوند و ...
همه ما در بین اعضای خانواده، دوستان و آشنایان، کسانی را داریم که معتقدیم بهتر از دیگران عمل می کنند، در موقعیت های خاص می توانند به درستی تصمیم بگیرند و به بهترین شکل اقدام کنند، کمتر دچار اشتباه می شوند، در ارتباط برقرار کردن با دیگران موفقند و حتی مشاوروراهنمای خوبی برای دیگران هستند یا به قول معروف، دیگران همیشه روی آن ها حساب ویژه ای باز می کنند. مسلما همه ما به نوعی دوست داریم؛ مانند این افراد در ارتباط با دیگران موفق باشیم. این افراد خصوصیاتی دارند که می توانند به جنبه های مختلف مسائل توجه کنند.
قبل از آن که خصوصیات این افراد را بیان کنیم، شما با یک پرسشنامه، اعمال و باورهای خود را در مورد ارتباط با دیگران بسنجید تا بتوانید به میزان توانایی و اعتقاد خود در ارتباط بر قرار کردن با دیگران پی ببرید. این پرسشنامه شامل ۲۰ جمله تعیین کننده است؛ از بین «بله» یا «خیر» یکی را انتخاب کنید و تا حد امکان صادق باشید! آنچه را باور دارید و در مورد خودتان درست می دانید، علامت بزنید، نه آنچه را که فکر می کنید بهتر است!
● ۲ پیشنهاد برای یک ارتباط موفق
یادتان باشد افرادی که در ارتباط با دیگران موفقند، خصوصیات، راهکارها و رفتارهای شایسته ای دارند.
۱) پذیرش مسئولیت
افراد موفق در ارتباط با دیگران همیشه به این نکته توجه دارند که نیمی از هر مسئله، متعلق به خودشان و نیمی متوجه فرد دیگر است بنابراین در می یابند که بررسی رفتارهای خودشان برای ملاحظه این که چگونه این رفتارها به ایجاد مسئله منجر شده، کار آسانی است. این افراد پیش بینی می کنند برای ایجاد تغییر در رفتار دیگران، به ناچار باید رفتار خود را تعدیل و اصلاح کنند. برعکس، افرادی که در حل مسائل با دیگران ضعیفند، تصور می کنند رفتار آن ها ناب و خالص است و تقصیر متوجه دیگران است.
۲) صراحت داشته باشید
بسیاری از افراد دچار این اشتباه می شوند که مسائلشان دیگران را نزد خود نگه می دارند. این کار بدین معنی است که برای این افراد، پذیرش مسئله داشتن با دیگران دشوار است و از این رو، تمایل دارند آن را مخفی نگه دارند. افراد موفق در حل ممسائل بین فردی هم در مواجه شدن با مسئله و هم دریافتن راه حل ها بسیار صریح عمل می کنند.
▪ کوشش کنید ۲ کار انجام دهید: اول، فردی را پیدا کنید که می توانید در مورد مسائلتان با دیگران با او صحبت کنید. از این فرد به عنوان یک مشاور استفاده کنید، نه اینکه انتظار داشته باشید جواب مسئله را برای شما فراهم کند. دوم، فردی را که رفتارش برای شما مسئله ایجاد کرده، با خبر کنید؛ با سکوت کردن، خودتان را عذاب ندهید. دیگران را در یافتن راه حل درگیر کنید.
● جمله های مورد نظر
۱) وقتی با کسی مسئله پیدا می کنم، سعی می کنم ریشه آن را در رفتارم پیدا کنم.
۲) وقتی برای مشکلم دنبال راه حل هستم، غالبا از افراد دیگر کمک می خواهم.
۳) چون همیشه انتظار وقوع بدترین اتفاق ممکن را دارم، به راحتی ریسک می کنم.
۴) از این که دیگران بدانند با کسی دچار مشکل هستم، اکراه ندارم.
۵) برای رفع مسائل، از روش های خودم کوتاه نمی آیم، حتی اگر گاهی به تاخیر بیفتد.
۶) وقتی رفتار دیگران مرا مایوس می کند، سعی می کنم علت رفتارشان را پیدا کنم.
۷) وقتی با دیگران مسئله ای پیدا می کنم، دوست دارم عاقلانه به آن مسئله بیندیشم.
۸) هر چه مسئله بزرگتر باشد، بیشتر تلاش می کنم آن را تجزیه و تحلیل کنم.
۹) ترجیح می دهم فردی را که با او مشکل دارم، در جستن راه حل مشکل، درگیر کنم.
۱۰) وقتی به دنبال راه حل هستم، سعی می کنم مطمئن شوم که طرفین سود می برند.
۱۱) به نظرم داشتن یک نقشه خردمندانه، به من کمک می کند با ثبات و منطقی باشم.
۱۲) سعی می کنم واقع بین باشم و امکان پذیر بودن راه حل را بررسی کنم.
۱۳) غالبا با گفتن جملاتی نظیر «می فهمم چه احساسی دارید» همدلی خود را ابراز می کنم.
۱۴) من دائما مراقب اثرات رفتارم روی دیگران هستم.
۱۵) مراقبم رفتارم را طوری تنظیم و اصلاح کنم که مناسب اطرافیانم باشد.
۱۶) وقتی راه حلی پیدا می کنم، علاقه دارم طرح و نقشه خود را برای سایرین بیان کنم.
۱۷) وقتی اشتباهی رخ می دهد، مسئولیت آن را می پذیرم.
۱۸) سعی می کنم مسئله و مشکلم را با دیگران به صورت مختصر تشریح کنم.
۱۹) وقتی باکسی مسئله ای پیدا می کنم، به احتمال زیاد به او خواهم گفت.
۲۰) اگر مسئله ای با دیگران پیدا کنم، روی فهم مسئله تاکید دارم.
کلید پاسخ ها
به هر پاسخ «بله» یک امتیاز بدهید و به پاسخ «خیر» امتیازی ندهید؛ حداکثر نمره شما ۲۰ خواهد بود.
نمره بالای ۱۵:
بسیار خب شما فرد شایسته ای برای حل مسائلتان با دیگران هستید. اگر کل نمره را به دست آورده اید که هیچ! در غیراین صورت می توانید عباراتی را که در آن ها نمره نگرفته اید، دوباره مورد بررسی قرار دهید؛ حتی ممکن است شایسته تر شوید!
نمره بین ۱۰ ۱۵
باورهای شما این شایستگی را به شما می دهد که در حل مسائل با دیگران ممتاز باشید، آنچه نیاز دارید بهبود بعضی از تکنیک هاست. به عبارت هایی که نمره نگرفته اید، بار دیگر نگاهی بیندازید، شاید ایده هایی برای بهتر شدن پیدا کنید.
نمره زیر ۱۰:
در بسیاری از موارد نیاز به بهبود دارید. کارتان را با انتخاب ۳ تکنیک و ۳ باور که از آن ها نمره ای کسب نکرده ایدآغاز کنید. روی این باورها و تکنیک ها، به عنوان حوزه های آغازین برای بهبود، تمرکز کنید.
● چند خصوصیت دوستداشتنی
آدم هایی که در ارتباط شان با دیگران موفق هستند، چند خصوصیت دیگر هم دارند که خوب است فراموش نکنیم:
▪ واقع بین بودن: افراد موفق در ارتباط با دیگران، افرادی خوش بین و البته واقع بین هستند.این افراد قبول دارند که گهگاه مسئله ای بین آن ها با دیگران به ناچار پیش می آید و عقیده دارند همیشه می توان کاری برای بهبود اوضاع انجام داد. این افراد اجازه نمی دهند مسئله، آن ها را از پا در آورد.
▪ مواجه شدن با مسائل: حل و فصل کردن مسائل با افراد را می توان تا حد زیادی به تاخیر انداخت. همیشه عذرهای زیادی برای خوش خیالی و سر زیر برف کردن وجود دارد که غالبا به دلیل ترس از بدتر شدن اوضاع، از این راه ها استفاده می شود اما انسان های موفق در ارتباط با دیگران، نگران مواجه شدن با مسئله نیستند، برای بهبود وضعیت پیش قدم می شوند، حتی اگر شهرت و محبوبیت خود را در این کار هزینه کنند.
▪ به رسمیت شناختن احساسات: تاکید روی رفتار ظاهری به معنی نادیده گرفتن عواطف و احساسات خودمان یا دیگران نیست. افراد موفق در ارتباط با دیگران، احساسات و عواطف خود را مدیریت کرده و با احساسات دیگران همدلی می کنند. سعی کنید خود را جای فرد مسئله ساز قرار دهید، به مسئله از چشم طرف مقابل نگاه کنید و مکررا نشان دهید که می فهمید او چه احساسی دارد.
▪ استوار و ثابت قدم بودن: افراد موفق در ارتباط با دیگران، به راه حل های جادویی و یک شبه اعتقاد ندارند! این افراد کاملا متوجه هستند که اصلاح و تعدیل مسائل بین فردی، یک فرآیند تدریجی است و حاضرند اگر راه حل پیش بینی شده جواب نداد، به عقب برگشته و از اول شروع کنند. علاوه بر این، افراد موفق سرسختانه و با سماجت، روش هایی را که برای بهبود مسئله طراحی کرده اند، پیگیری می کنند.