بگذار دنيا
در هوسهای تند نفرت و کام
بميرد
من با نفسهای تو
بيدار میشوم ...
از صدف درآمدی ديروز
و حالا بر کف دست من
پرواز را دل دل میکنی!
گفتم؟
پيش از تو
هيچ مرواريدی پروانه نشد ...
Printable View
بگذار دنيا
در هوسهای تند نفرت و کام
بميرد
من با نفسهای تو
بيدار میشوم ...
از صدف درآمدی ديروز
و حالا بر کف دست من
پرواز را دل دل میکنی!
گفتم؟
پيش از تو
هيچ مرواريدی پروانه نشد ...
دين و دل به يکديگر باختيم و خرسنديم
در قمار عشق اي دل کِي بُوَد پشيماني
سلام
صبح بخیر
يارب آن شاه وش ماه رخ زهره جبين
در يكتاي كه و گوهر يكدانه كيست؟
حافظ
سلام محمد
صبح بخير (البته به وقت نيويورك:46: )
مصرع اول شعرت هم فكر كنم درستش اين باشه:
دين ودل به يك ديدن باختيم وخرسنديم
تو اين شب گريه مي توني
پناه هق هقم باشي
تو اي همزاد همخونه
چي ميشه عاشقم باشي؟
خب چون تازه از خواب بیدار شدم.صبح محسوب میشه دیگه!!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب
کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند
محمد دوباره شروع کردی "ی" دادنو؟
در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نيست بسازيم به خشتی
مفروش به باغ ارم و نخوت شداد
يک شيشه می و نوش لبی و لب کشتی
تازه صندلی هم تموم شده با خیالی اسوده ی میدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یا مگر دریاست با آب مدادت تعبیه
کاین چین گفتار نغزت آبدار است؟ ای حکیم!
حکمت ار میکرد فخر از روزگار بوعلی
اینک آثار تو فخر روزگار است، ای حکیم!
برا من مشکلی نیست. لااقل رعایت بقیه رو بکن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من با تو ام ای رفیق ! با تو
همراه تو پیش می نهم گام
در شادی تو شریک هستم
بر جام می تو می زنم جام
من با تو ام ای رفیق ! با تو
دیری ست که با تو عهد بستم
همگام تو ام ، بکش به راهم
همپای تو ام ، بگیر دستم
من خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که برد نام گدایی
صاحب نظران لاف محبت نپسندند
وان گه سپر انداختن از تیر بلایی
جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم هوسی بود و هوایی
یکی جای خاله بازی کلاس شنا می ره
یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره
یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره