هيچ وقت
هيچ وقت نقاش خوبي نخواهم شد
امشب دلي کشيدم
شبيه نيمه سيبي
که به خاطر لرزش دستانم
در زير آواري از رنگ ها
ناپديد ماند
Printable View
هيچ وقت
هيچ وقت نقاش خوبي نخواهم شد
امشب دلي کشيدم
شبيه نيمه سيبي
که به خاطر لرزش دستانم
در زير آواري از رنگ ها
ناپديد ماند
دامن كشان ساقي مي خواران، از كنار ياران، مست و گيسو افشان مي گريزد
در جام مي، از شرنگ دوري، از غم مهجوري، چون شرابي جوشان، مي بريزد
دارم قلبي لرزان به رهش، ديده شد نگران
ساقي مي خواران، از كنار ياران، مست و گيسو افشان مي گريزد
دارم چشمي گريان به رهش، روزو شب بشمارم تا بيايد
آزرده دل از جفاي ياري، بي وفا دلداري، ماه افسونكاري، شب نخفتم
با يادش تا دامن از كف دادم، شد جهان از يادم، راز عشقش را در دل نهفتم
از چشمانش ربزد به دلم، شور عشق و اميد
دامن از كف دادم، شد جهان از يادم، راز عشقش در دل تا نهفتم
دارم چشمي گريان به رهش، روزو شب بشمارم تا بيايد
سلام حمید.پاکر
سلام ابجی بزرگه .کجایی؟مثل اینکه ما سعادت دیدار نداریم؟
در كلاس روزگار
درس هاي گونه گونه هست :
درس دست يافتن به آب ونان
درس زيستن كنار اين و آن.
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن.
درس با سرشك غم زهم جدا شدن!
--
سلام.. همینجام.. تو نیستی هی می ری گردش
نه ديگه اين واسه ما دل نميشه
نه ديگه اين واسه ما دل نميشه
هر چي من بهش نصيحت مي کنم
که بابا آدم عاقل ديگه عاشق نمي شه
ميگه يا اسم آدم دل نمي شه
يا اگه شد ديگه عاقل نمي شه
بهش ميگم جون دلم اين همه دل توي دنيا
چرا يک کدوم مثل دل خراب و صاحب مرده ي من
پا پي تنهاي خوشگل نمي شه
چرا از اين همه دل
يک کدوم مثل تو ديوونه ي زنجيري نيست
يک کدوم صبح تا غروب تو کوچه ول نمي شه
ميگه يک دل مگه از فولاده
که تو اين دور و زمونه چشش و هم بذاره
هيچ چيزي نبينه يا اگه چيزي ديد
خم به ابروش نياره
ميگم آخه بابا جونم اون دل فولادي
دست کم دنبال کيس خودشه
ميگه از اشک چشش زير پاش گل نميشه
ميگه هر صيد که مي شه قلب باشه
ميگه هر صيد که مي شه قلب باشه
اما هر چي قلب شد دل نمي شه
نه ديگه نه ديگه
نه ديگه اين واسه ما دل نمي شه
نه ديگه اين واسه ما دل نمي شه
دیشب که اینجا از تنهایی تا صبح دق کردم.شما کجا بودید؟
هرگز دوست نداشته ام
نقش فرهاد را
بازی کنم
در این زمانه که بمب ها
به راحتی بیستون را
جابجا میکنند
دلم میخواد خودت بیای ببینی
نبض منو قلب تو باهم زده
عشقت گذشته از پل دشت پر از گلایول
گمشده ی دو حرفی خسته ی روز برفی...
با سلام خدمت همه ی دوستان...خیلی شب قشنگیه...این طور نیست؟
هيچ وقت
هيچ وقت نقاش خوبي نخواهم شد
امشب دلي کشيدم
شبيه نيمه سيبي
که به خاطر لرزش دستانم
در زير آواري از رنگ ها
ناپديد ماند
__________________
سلام من خوابیده بودم
تحت تاثیر حرفهایت
زندگی را تا میکنم و در پاکتی میگذارم
شاید روزی او را برای تو بفرستم
اما اینک خیره ام به چشمانت
اه قاطی شد اشکال نداره جاش رو عوض کنین!
محمد جان میخوای بترکونی دیگه(ببخشید ادبیش چی میشه؟)
تو اتاقم دارم از تنهايي آتيش مي گيرم
عشق شكوفه توي زمونه كرده
چي بخونم جوونيم رفته صدام رفته ديگه
گل يخ توي دلم جوونه كرده ...
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی نشستم!