ترسم از روز سياهي ست
بيايي و چه سود
رفته باشم و بداني
كه چه دير آمده اي
Printable View
ترسم از روز سياهي ست
بيايي و چه سود
رفته باشم و بداني
كه چه دير آمده اي
یا رب ز کرم دری برویم بگشا
راهی که درو نجات باشد بنما
مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم
جز یاد تو هر چه هست بر از دل ما
شعر قبلی خیلی زیبا بود. دوباره بدین("ی" را برای انتقام دادین؟!)
اينک تو و اين مرداب، اينک تو و اين مهتاب
بيداري اگر اين است، رفتيم دگر در خواب
اي کرم بدن شب تاب
به به چه قشنگي تو در اين نقش بر آبت
لعنت به تو و ذات خرابت
رفتيم و از اين رفتن ، بسيار تو را بخشيد
آزادي و قلب تو، بر رفتن من خنديد
آن تازه رس نوبر، گر حال مرا پرسيد
گو شکر خدا گفتم و راضي به ثوابت
لعنت به تو و ذات خرابت
دیگه فکر کنم از الان تا صبح باشم
سلام
ته که ناخواندهای علم سماوات
ته که نابردهای ره در خرابات
ته که سود و زیان خود ندانی
بیاران کی رسی هیهات هیهات
سلام محمد. خوبی؟ هنوز گیر ذات خرابی؟
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری ست
چگونه عکس و در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
تو رو بگو تو رو بگو چه بي وفا
انگار نه انگار با مني
نشستي بار قيب من حرف از محبت ميزني
مرحبا چه قلب سنگي داشتي تو
چه دل شهر فرنگي داشتي تو
مرحبا به اين همه عشق و وفا
چه دل زبر و زرنگي داشتي تو
Hey Hey Jalal Joon Chi Begam
Shaiad Alan Bearm Ajare Neshina Bebinam
وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم
کاندر چه فراق نگونسار ماندهام
ور در خور وصال نیم مرهمی فرست
از درد خویشتن، که دلافگار ماندهام
دردت چو میدهد دل بیمار را شفا
من بر امید درد تو بیمار ماندهام
مرد بايد كه گيرد اندر گوش
ور بنشسته است پند بر ديوار
سعدي
سلام.............سلام..............سلا
راه برو تا صفای باغ اساطیر
در لبه فرصت تلالو انگور
حرف بزن حوری تکلم بدوی
حزن مرا در مصب دور عبارت
صاف کن
در همه ماسه های شور کسالت
حنجره آب را رواج بده
هر صدا جز تو نیست ، جمله تویی
هر چه او بود نیست ، جمله تویی
ای تو تسلیم و ای تو هشیارم
ای تو خواب من و تو بیدارم
ای تو شعر من و سرودن من
علت بودن و نبودن من