یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعه می مملکت چین ارزد
جز باده لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد
خیام
Printable View
یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعه می مملکت چین ارزد
جز باده لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد
خیام
دم مزن گر همدمي ميبايدت
خسته شو گر مرهمي ميبايدت
تا در اثباتي تو بس نامحرمي
محو شو گر محرمي ميبايدت
عطار
تو حجابی ولی حجاب خودی
پرده نور آفتاب خودی
گر زمانی ز خود خلاص شوی
مهبط فیض نور خاص شوی
جامی
یکی نقطه است وهمی گشته ساری
تو آن را نام کرده نهر جاری
جز از من اندر این صحرا دگر کیست
بگو با من که تا صوت و صدا چیست
شبستری
توبه از مي به چه تدبير توانم کردن؟
من عاجز چه به تقدير توانم کردن؟
رخنه در ملک وجودم ز قفس بيشترست
به کفي خاک چه تعمير توانم کردن؟
چون نبايد به نظر حسن لطيفي که تراست
خواب ناديده چه تعبير توانم کردن؟
صائب تبریزی
نوک قلم صنع تودر مبدا فطرت
انگیخته برصفحهی کن صورت اشیا
سجاده نشینان نه ایوان فلک را
حکم تو فروزنده قنادیل زوایا
خواجوی کرمانی
اندر همه دشت خاوران گر خاريست
آغشته به خون عاشق افگاريست
هر جا که پريرخي و گلرخساريست
ما را همه در خورست مشکل کاريست
ابوسعید ابوالخیر
تا مبتلا نگردی گر عاقلی مدد کن
در کار عشق لیلی مجنون مبتلا را
ای عشق بس که کردی با عقل تنگ خویی
مسکین برفت و اینک بر تو گذاشت جا را
سیف فرغانی
اي دل به سر مويي آزاد نخواهي شد
مويي شدي اندر غم، هم شاد نخواهي شد
در عافيت آبادت از رخنه درآمد غم
پس رخنه چنان گشتي کباد نخواهي شد
پولاد بسي ديدم کو آب شد از آتش
تو آب شدي زين پس پولاد نخواهي شد
خاقانی
دشمن به غلط گفت من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم
لیکن چو در این غم آشیان آمدهام
آخر کم از آنکه من بدانم که کیم
حکیم خیام نیشابوری