این صورت بت چیست گر این خانه کعبه ست
وین نور خدا چیست گر این دیر مغانست
گنجیست در این خانه که در کون نگنجد
این خانه و این خواجه همه فعل و بهانست
Printable View
این صورت بت چیست گر این خانه کعبه ست
وین نور خدا چیست گر این دیر مغانست
گنجیست در این خانه که در کون نگنجد
این خانه و این خواجه همه فعل و بهانست
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام ، درون دشت خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
مرغ دلگیرم و کنج قفسی می خواهم
که غریبانه سر خویش کنم در پر خویش
گر نگشتی بمراد دلم ای چرخ، مگرد
بی نیاز از تو کند،گردش پیمانه مرا
اظهار عشق را به سخن احتياج نيست
چندانکه شد نگه به نگه آشنا، بس است
یک چند میان خلق کردیم درنگ
زایشان به وفا نه بوی دیدیم نه رنگ
آن به که نهان شویم از دیده خلق
چون آب در آهن و چو آتش در سنگ
ای بشر آخر تو پنداری که دنیا مال توست
ورنه پنداری اجل هر ثانیه دنبال توست
هرچه خوردی مالِ مور است هر چه بُردی مال توست
هر چه داری مال وارث ، هر چه بردی مال توست
در سايه ي هر سنگ اگر گل به زمين است .... نقش تن ماريست که در خواب کمين است
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری ، طاقت نماند ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
اول به هزار لطف بنواخت مرا
آخر به هزار غصه بگداخت مرا
چون مهره مهر خويش مي باخت مرا
چون من همه او شدم بينداخت مرا
مولانا
با هستي و نيستيم بيگانگي است
وز هر دو بريدنم نه مردانگي است
گر من ز عجايبي كه در دل دارم
ديمانه نميشوم ز ديوانگي است
مولانا