در موزه از موميايی پرسيدم
با کدام سلاح کشته شده ای؟
معنی دار خنديد:
" حالا ديگر چه فرق می کند؟ "
براستی پاپيروسها کدام راز را با خود نگاهداشته اند
کداميک ماندنی تر است
نيل يا فرعون؟
و نيل از نگاه تو
يک لمحه ء نگاه تو
حتی
پابرجاتر نيست
Printable View
در موزه از موميايی پرسيدم
با کدام سلاح کشته شده ای؟
معنی دار خنديد:
" حالا ديگر چه فرق می کند؟ "
براستی پاپيروسها کدام راز را با خود نگاهداشته اند
کداميک ماندنی تر است
نيل يا فرعون؟
و نيل از نگاه تو
يک لمحه ء نگاه تو
حتی
پابرجاتر نيست
تو وجو آن شعر را حس می کنی
سوختن آن را حس می کنی
چگونه این کار را می کنی ؟
شاید خودت هم نمی دانی
[پینک فلوید-آلبوم یک نعلبکی پر از اسرار ]
یاد کنیم از یاری
در دیاری که دور نیست
فاصله چندان نیست
دوست سفر کرده
در جاییست که انجا نیست
رنگ خاطره ها از یاد نخواهد رفت
که هیچ یادی از یاد نخواهد رفت
هم در ذهن زمین ثبت است
هم در یاد زمان
سرمای اولین برف اولین زمستان
با غم از مرگ حرف نباید زد
که حرف آخر را مرگ نخواهد زد
دوسطت دارم
را
با
ط دسته دار
مينويسم
بگذار
ديگران هم
از طنابش بالا بيايند.....
----
فرانک دیدی
در موزه از موميايی پرسيدم
با کدام سلاح کشته شده ای؟
معنی دار خنديد:
" حالا ديگر چه فرق می کند؟ "
براستی پاپيروسها کدام راز را با خود نگاهداشته اند
کداميک ماندنی تر است
نيل يا فرعون؟
و نيل از نگاه تو
يک لمحه ء نگاه تو
حتی
پابرجاتر نيست
;)
می گم دسته مهرداد درد نکنه این شعرها رو می ذارهنقل قول:
دادا من که همین الان این شعر را گذاشتم
اوه راست می گی معذرت
دست شومام درد نکنه که کپی پیستشون می کنی اینجا..نقل قول:
می گم دسته مهرداد درد نکنه این شعرها رو می ذاره
اینو بجای اون در نظر بگیرید ;) :
دریغا خلوت شب به بیداری گذشت
تا نزول سپیده دمان را
بر بستر دره به تماشا بنشینیم ,
و مخمل شالیزار
چون خاطراتی فراموش
که اندک اندک فرایاد آید
دل من نه مرد آن است که با غمش بر آید
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی؟
یه روز اما یه غریبه اومد و آروم وترد
یکی از عاشقای قصه ی ما رو چید و برد
اون یکی قصه ی این رفتن و باور نمی کرد
تا که بعدش چیده شد با دستای سرد یه مرد
گلای قصه ی ما عاشقای رنگ حریر
هر کدوم یه جای دنیا بودن و هر دو اسیر
روی زمین گرفته به تیغ سخنوری
با منکرش بگو که بیا رو برو کنیم
با مدعی بگو بنیشیند به داوری