تو اگر عشوه بر خسرو پرويز كني
همچو فرهاد روم از عقب كوه كني
تو مگر ماه نكوروياني
تو مگر شاه نكوروياني
بازم خودم
صبح بخیر(افتاب زده)
Printable View
تو اگر عشوه بر خسرو پرويز كني
همچو فرهاد روم از عقب كوه كني
تو مگر ماه نكوروياني
تو مگر شاه نكوروياني
بازم خودم
صبح بخیر(افتاب زده)
یک نشانه یک پیام
بار دیگر یک مسافر زمینگیر شده
یکی از جنس خودم
دل به گل داده فراموش شده
از سفر می پرسد
من ز مقصد گویم
لحظه ای شوق سفر
می شود بیدار در عمق دلش
بار دیگر چشم هایش می زند برق شروع
عمرم از چیست بدین حد کوتاه
تو بدین قامت و بال ناساز
به چه فن یافته ای عمر دراز
پدرم از پدر خویش شنید
که یکی زاغ سیه رو پلید
با دو صد حیله به هنگم شکار
صدره از دستش کردست فرار
راس بگو من که نباشم اخمای پیشونیتو
کی میاد دونه دونه با حوصله باز می کنه ؟
من نباشم کی می شینه تا سحر بالای سرت ؟
کی میاد برداره اشکو از رو چشمای ترت ؟
من نباشم کی میاد موقع رفتن اشکاشو
می کنه بدرقه ی راه بلند سفرت ؟
تا پیچ تاب قد ترا دلنشین کنم
دست از سر نیاز به هر سو گشوده ام
از هر زنی , تراش تنی وام کرده ام
از هر قدی , کرشمه رقصی ربوده ام
سلام ,خوبی فرانک خانوم ..؟
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود
من گدا هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به درنرود
محمد دیشب کلی با خودش درد دل کرده بنده خدا
دختر همسایه مون ، نمی دونه دوس نداری
داره دور قاب عکست گل و پولک می زنه
نه که فکر کنی به تو نظر داره ، می کشمش
مثلا داره رو زخمام گل پیچک می زنه
کارش این نیس ، طفلکی شب تا سپیده می شینه
گل و بوته و شکوفه روی قلک می زنه
مرسی اقا فرهاد
شما خوبی ؟
رسیدن به خیر
هم نشيني به از كتاب مخواه
كه مصاحب بود گه و بيگاه
سلام دوستان
Hey you, out there in the cold هی تو، بیرون آنجا تو سرما
Getting lonely, getting old که داری تنها میشوی، پیر میشوی
Can you feel me?میتونی مرا احساس کنی؟
Hey you, standing in the aislesهی تو، که در راهروها می ایستی
with itchy feet and fading smilesبا پاهای خارشی و لبخندهای محو شونده
Can you feel me? میتونی مرا احساس کنی؟
Hey you, don’t help them to bury the lightهی تو، به آنها کمک نکن که روشنایی را دفن کنند
Don't give in without a fight . بدون یک نبرد تسلیم نشو
pink floyd
ممنون پایان جان
فعلا بای
دریا , نشسته سرد
یک شاخه ,
در سیاهی جنگل
به سوی نور
فریاد می کشد
مرسی , خوبم