دزدها دزد به دنیا نیامده اند!؟
«دزد»؛ همه ما از این واژه تصویرها و تصورهایی در ذهن مان داریم و حتی گاهی خاطره هایی همراه با ترس، خاطره هایی با دایره نامحدود از گم شدن کیف پول مان داخل اتوبوس شلوغ گرفته تا خالی شدن خانه و به قول معروف، جارو شدن هر آنچه داشته ایم. اما دزدی تنها در چارچوب این رفتار و عملکرد قرار نمی گیرد. دزد همیشه از روی دیوار خانه نمی پرد و طلا و جواهر و تلویزیون نمی برد؛ دزدها همیشه آن قدر آشکار نیستند و جابه جا شدن ذره های کوچکی از مال از جیب صاحب مال به جیب کسی که حق داشتن آن را ندارد، یک دزدی است. می گویند دزدی از باسابقه ترین جرایم بشری است که خاص این کشور و آن کشور و حتی این آدم و آن آدم نیست. دزد همه جاهست و دزدی می تواند در هر جای این کره خاکی اتفاق بیفتد. «موضوع ویژه» این هفته ما درباره عوامل روانی و جامعه شناسی «دزدها» است...
● روان شناسی دزدی
دزدی از باسابقه ترین جرایم بشری است که در جوامع مختلف به شیوه های گوناگون دیده می شود. یک دزد با توجه به موازین، مقررات، قوانین و معیارهای ارزشی و فرهنگی جامعه مورد مجازات قرار گرفته و دادگاه و زندان انتظار او را می کشد. اما مجازات و زندان بدون پی بردن به علل دزدی شخص و سعی در فراهم کردن شرایط مناسب برای اصلاح او چه نتیجه ای خواهد داشت؟ آیا زندان باعث نخواهد شد با افراد ناباب تری آشنا شده و به محض بیرون آمدن دوباره شروع کند و اگر باز هم دستگیر شود: «احساس ندامت او نه به دلیل ارتکاب دزدی بلکه به دلیل ناراحتی از دستگیر شدن خواهد بود.» همان طور که می دانید فقر، بی کاری و اعتیاد سه عامل مهم در ایجاد انگیزه برای دزدی هستند. از دیگر عوامل اجتماعی اقتصادی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
▪ فقر فرهنگی: فردی که دزدی می کند به هنجارها، رسم ها، سنت ها و قوانین و ارزش های فرهنگی جامعه تجاوز می کند. فقر فرهنگی نقش اساسی در ایجاد جرم دارد. دزدان اکثرا بی سوادند و بی سوادان در اثر فقدان امکانات رشد فکری، برای پیشرفت و ترقی خود از شیوه های دیگر فرهنگی مثلا توانمندی های جسمی بهره می گیرند.
▪ نابرابری اجتماعی: طبقاتی بودن جامعه و نابرابری های اجتماعی، شهرنشینی و زاغه نشینی، گسترش بی رویه شهرها و انبوه جمعیت هر دو از عوامل جرم زا هستند.
▪ محیط خانواده: فرزندان خانواده های بزهکار، آمادگی زیادی برای بزهکار شدن دارند.
▪ معاشرت با دوستان ناباب
▪ مهاجرت از روستاها به شهرها: جوانان و خانواده هایی که به انتظار زندگی بهتر راهی شهرها می شوند در مشکلات فراوان تری غرق می شوند و چون به خواسته های خود نمی رسند، به کارهای خلاف و غیرقانونی کشیده می شوند.
● دزدها و مشکل اختلال شخصیت
عامل مهم دیگری که بسیاری از مردم و مجریان قضایی از آن غافل اند و ما می خواهیم به آن بپردازیم، عوامل روانی عاطفی است. بسیاری از افراد بزهکار دچار آسیب های روانی بوده و از لحاظ شخصیتی مشکل دارند. آمارها نشان داده که اکثر افرادی که دست به سرقت می زنند دارای اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند. میزان احساس مسوولیت، رعایت اخلاقیات یا ملاحظه حقوق و خواسته های دیگران نزد این افراد کم است. رفتار این افراد سراسر زیر نفوذ نیازهای شخصی خودشان صورت می گیرد. به عبارت دیگر گرفتار کمبود یا ضعف وجدان، فقدان احساس گناه، خودمحوری، نگرش درنده خویی نسبت به دیگران، بی احساسی و بی تفاوتی نسبت به حقوق دیگران به صورت دروغ، دزدی، کلاه برداری، اختلاس و تخریب اموال مردم هستند. این قبیل افراد غالبا مردمانی جذاب، گیرا و باهوش هستند، حتی ممکن است شغل های ارزنده ای به دست آورند اما در این شغل ها دوام نمی آورند و بدهکاری بالا آورده و دست به اختلاس و دزدی می زنند. وقتی گرفتار قانون می شوند، تنبیه تغییری در رفتار آنان ایجاد نمی کند. این نوع شخصیت یکی از شدیدترین و جدی ترین اختلال های روانی است و واقعا نیاز به درمان دارد. از دیگر علل و انگیزه های روانی و عاطفی دزدی هم می توان به موارد زیر اشاره کرد:
▪ فقر عاطفی: رشد کودک یا نوجوان در خانواده های از هم پاشیده ارتکاب جرم را تسهیل خواهد کرد.
▪ ناکامی: جوانی که در خانواده ای فقیر تولد یافته و سال ها مورد بی مهری واقع شده، احتمالا در بزرگی به غارتگری اموال دیگران دست می زند و این امر برای او رضایتی را که همواره در جستجوی آن بوده فراهم می کند.
▪ حسادت: گاه فرد با توجه به عدم امکان دستیابی به موقعیت و منزلت دیگران رشک و حسد می برد، پس سعی می کند با دزدی به آن اموال دست یابد.
▪ تجربه های دوران کودکی: حوادث تلخ دوران کودکی ممکن است از فرد شخصیت جامعه ستیز بسازد که در بزرگسالی او را به اعمال ضداجتماعی سوق دهد.
▪ پرخاشگری: فرد به وسیله پرخاش و اعمال ضداجتماعی می خواهد انتقام ناکامی های خویش را از دیگران بگیرد.
▪ احساس ناامنی: وضعیت مغشوش خانواده، ستیز و اختلاف بین پدر و مادر و رفتار خشونت آمیز والدین، از علل مهمی است که جوان را دچار نگرانی و ناامنی کرده و جوان برای انتقام گرفتن از والدین به دلیل محدودیت ها و سختگیری های نا به جای آنها دست به دزدی می زند.
▪ خودنمایی: برخی جوانان برای نشان دادن صفت کله شقی و جرات حادثه جویی که برای آنها بسیار ارزشمند است، دست به سرقت می زنند تا در چشم دوستان شان، کسی باشند.
▪ محبت زیاد: زیاده روی در محبت نیز مانع رشد و تکامل شخصیت کودک می گردد. کودکی که در خانواده تمام توقعاتش بدون چون و چرا انجام می گیرد، خودخواه، پرمدعا و پرتوقع بوده و در صورت رو به رو شدن با شکست برای انتقام از جامعه عضو باندهای مختلف سرقت می شود.
جایگاه علیت باوری در روان شناسی علمی
علیت باوری یا همان جبرگرایی (determinist) یکی از فرض های کلیدی روان شناسی علمی است که روان شناسان در بررسی ماهیت انسان به آن اشاره می کنند. مقصود از علیت باوری در نگاه روان شناسان این است که کل رفتار تعین شده است. حال این سوال قابل طرح است که آیا تنها یک نوع علیت باوری وجود دارد یا می توان از انواع آن سخن به میان آورد. به اعتقاد بی. آر هرگنهان ما می توانیم از علیت باوری زیستی، علیت باوری محیطی، علیت باوری اجتماعی ـ فرهنگی و علیت باوری روانی سخن بگوییم. حال به صورت گذرا در این مقاله به توضیح هر یک از این مقوله ها می پردازیم.
● علیت باوری زیستی
این نوع از علیت باوری، شرایط فیزیولوژی یا آمادگی های ژنتیکی را برای تبیین و توجه رفتار در کانون خود قرار می دهد. رویکردی که بر علیت باوری زیستی بیش از همه تاکید دارد رویکرد تکاملی است که در آن رفتار انسان و حیوان محصول «آمادگی های به ارث برده شده از گذشته تکاملی طولانی» است.
● علیت باوری محیطی
آنچه در این نوع از جبرگرایی اصل به حساب می آید محرک های محیطی است که در واقع عوامل تعیین کننده شکل گیری رفتار به حساب می آیند. در توصیف ماهیت و پیامدهای این نوع از علیت باوری عبارت زیر مفید به نظر می رسد: «نظریه رفتار، تاکید دارد که رویدادهای محیطی نقش مهمی در تعیین کردن رفتار انسان دارند. منبع عمل، در درون فرد قرار ندارد بلکه در محیط قرار دارد. با کسب آگاهی کامل از نحوه ای که رویدادهای محیطی بر رفتار تاثیر می گذارند، آگاهی کامل از رفتار کسب خواهیم کرد. همین ویژگی نظریه رفتار، یعنی تاکید آن بر رویدادهای محیطی به عنوان عوامل تعیین کننده عمل انسان است که آن را از سایر رویکردها به ماهیت انسان مجزا می کند...
اگر نظریه رفتار موفق شود، گرایش معمولی ما به مسوول دانستن افراد برای اعمالشان و نگاه کردن به درون آنها برای پی بردن به امیال، خواسته ها، قصدها و...، برای توجیه کردن اعمال آنها، جای خود را به گرایش کاملا متفاوتی خواهد داد... گرایشی که به موجب آن مسوولیت عمل در رویدادهای محیطی جستجو خواهد شد.» (شوارترولیسی، ۱۹۸۲، ص ۱۳ به نقل از هرگنهان، ۱۳۸۹، ص ۲۱).
● علیت باوری اجتماعی ـ فرهنگی
این نوع از علیت باوری در واقع شکلی از علیت باوری محیطی است ولی به جای تاکید بر محرک مادی، بر مقرارت فرهنگی، قوانین، سنت ها و عقاید حاکم بر رفتار انسان تاکید دارد. در واقع در علیت باوری اجتماعی ـ فرهنگی، عامل تعیین کننده رفتار، فرهنگ (culture) است. گروهی بر این عقیده اند که رفتار انسان محصول تعامل تاثیرات زیستی، محیطی، اجتماعی ـ فرهنگی است. آنچه مهم است توجه به این نکته کلیدی است که در شکل گیری رفتار انسان علت ها و نه یک علت نقش دارند و هر چه تعداد بیشتری از این علت ها کشف شوند رفتار انسان قابل پیش بینی تر و کنترل پذیرتر خواهد بود. به عبارت دیگر قابل پیش بینی و کنترل بودن یک رفتار ملاک خوبی برای کشف علت های واقعی رفتار است.
حال این سوال قابل طرح است که آیا می توان از تمام علت های رفتار انسان آگاه شد؟ مسلما پاسخ منفی است و این به آن علت است که رفتارها عوامل و علل تعیین کننده زیادی دارند که آگاهی از همه آنها امکان پذیر نیست. از سوی دیگر ممکن است برخی از علت های رفتار اتفاقی باشند. برای مثال، فردی را تصور کنید که با اکراه در ضیافت شامی حاضر می شود و تصادفا دوست دوران کودکی خود را ملاقات می کند. آنچه در بررسی شرایط تصادفی باید مورد توجه قرار گیرد بررسی این نکته است که تحلیل علیت باورانه رفتار به واسطه شرایط تصادفی نقض نمی شود بلکه صرفا پیچیده می شود. به دلیل همین پیچیدگی است که اکثر پیش بینی های مربوط به رفتار انسان جنبه احتمالی به خود می گیرد.
● علیت باوری مادی و علیت باوری روانی
در تحلیل انواع علیت باوری های اشاره شده می توان به این جمع بندی رسید که علیت باوری زیستی، محیطی و اجتماعی ـ فرهنگی با وجود تفاوت های آشکار در یک مساله تشابه دارند و آن قابلیت اندازه گیری عوامل تعیین کننده در رفتار است. ژن ها، محرک های محیطی، آداب و رسوم فرهنگی همگی مفاهیمی دست یافتنی و کمی پذیر هستند و محقق می تواند آنها را اندازه گیری کند. از این رو همه علیت های فوق اشکالی از علیت باوری مادی به شمار می آیند.
در مقابل علیت باوری مادی، برخی از محققان معتقدند که مهم ترین عوامل تعیین کننده رفتار انسان، ذهنی هستند و در این میان به عقاید، هیجان ها، احساس ها، ادراکات، اندیشه ها و ارزش ها به عنوان مهم ترین مصادیق علیت های روانی اشاره می کنند. ازجمله روان شناسانی که به این نوع از علیت باور دارند می توان به فروید اشاره کرد که بر اهمیت رویدادهای ذهنی (که از آنها آگاه نیستم) تاکید می کند.
● اصل عدم قطعیت
برخی از روان شناسان بر این اعتقادند که هرچند رفتار انسان تعیین شده است ولی نمی توان به ارزیابی تمام علت های رفتار پرداخت. چنین رویکردی، اصل عدم قطعیت (uncertainty principle) را منعکس می کند که توسط کارل هایزن برگ (karl Heisenberg) مطرح شد. این فیزیکدان آلمانی معتقد است که خود عمل مشاهده کردن یک الکترون بر فعالیت آن تاثیر می گذارد و به همین دلیل به اعتبار چنین مشاهده ای باید با دیده تردید نگریست. هایزن برگ نتیجه گرفت که نمی توان در عمل از قطعیت و اطمینان کامل سخن به میان آورد. اگر اصل عدم قطعیت در روان شناسی مورد استفاده قرار گیرد نتیجه چنین خواهد بود که حداقل از برخی علت های رفتار نمی توان آگاه شد زیرا صرف مشاهده آنها موجب تغییرشان می شود. به عبارت دقیق تر، موقعیت آزمایشی خود می تواند به عنوان یک متغیر مخل در پژوهش پیرامون علت های رفتار انسان در نظر گرفته شود.
در این میان رویکردی افراطی وجود دارد که معتقد است نمی توان با روش علمی به بررسی انسان پرداخت و در مورد رفتار انسان نیز نمی توان از علت های مادی یا روانی مستقل سخن به میان آورد. در واقع این افراد معتقدند که مهم ترین علت های رفتار خودزاد هستند. به عبارت دیگر رفتار، آزادانه انتخاب می شود و در واقع اراده آزاد (free will) منشاء شکل گیری رفتار است. ناگفته پیداست که مدافعان این رویکرد معتقدند اراده آزاد، مسوولیت را نیز به دنبال دارد.
وسواس نظافت و باقی ماجرا...
از دور خیلی ساده به نظر می آید. فکر می کنی «مشکلی نیست». با کمی ملاحظه و درک متقابل همه چیز قابل?حل است. قدیمی ها یک چیزی می دانستند که می گفتند «تا نخوری ندانی». خیلی از خانواده ها هستند که به خاطر همین مشکل به ظاهر کوچک حالا در مرز جدایی قرار گرفته اند و نمی دانند چاره گریزشان از این بن بست چیست...
شاید ندانی ولی خیلی سخت است وقتی که کسی که دوستش داری و فکر می کنی دوستت دارد، مدام به نوع نظافت تو ایراد بگیرد. مدام برای اینکه چطور بیایی و بروی که جایی را آلوده نکنی به تو تذکر بدهد. وقتی با یک آدم «وسواسی» زندگی می کنی، دیگر زندگی ات مثل زندگی بقیه آدم ها یک زندگی عادی نیست. باید خیلی کارهایی را که می خواهی، نکنی و خیلی کارهایی را که لازم نمی دانی انجام دهی. شاید فکر کنی با بی توجهی به وسواس طرف مقابلت با او مقابله کنی. خیلی ها قبل از تو این کارها را کرده اند ولی موفق نشده اند. به جای اینکه از شدت وسواسشان کم شود، ناراحتی های دیگری هم پیدا کرده اند. اصلا وسواس چیست؟ از کجا می آید؟ چطور بر افراد اثر می گذارد و...
داستان این هفته را با هم می خوانیم:
ناصر و زیبا ۳ سال است که ازدواج کرده اند. آنها نسبت خانوادگی دوری با هم داشتند و به طریقه کاملا سنتی با هم ازدواج کرده اند. ناصر کارشناس اداره مالیات است و آدم اهل حساب و کتابی است. زیبا تا مدرک دیپلم درس خوانده و بلافاصله بعد از پایان دوره تحصیل ازدواج کرده است. آنها ظاهرا هیچ مشکلی با هم ندارند و زندگی شان بسیار عادی دنبال می شود ولی در واقع اصلا این طور نیست. ناصر با یک اخلاق زیبا مشکل دارد و همین یک مشکل همه زندگی آنها را از داخل به هم ریخته است. «وسواس». زیبا با تمام محسناتی که دارد، به شدت وسواسی است و همین مساله ناصر را اذیت می کند.
ناصر می گوید: «اوایل این موضوع اصلا برایم مهم نبود. زیبا تمام شرایطی را که من می خواستم داشت و من به او علاقه پیدا کردم. فقط می دانستم که به نظافت و تمیزی منزل و این جور چیزها خیلی اهمیت می دهد. فکر می کردم که این موضوع خیلی هم بد نیست. چون خود من هم به نظافت اهمیت می دادم.»
چند ماه بعد از ازدواج بود که تازه ناصر متوجه رفتارهای غیرعادی زیبا شد. زیبا مدام به طرز نظافت ناصر ایراد می گرفت. لباس های او را بعد از یک بار پوشیدن در سبد رخت چرک ها می انداخت. شستن دست و روی او را چک می کرد. «بعد از چند ماه حسم از زندگی مشترک پادگانی بود که فرمانده اش را دوست داشتم. نمی خواستم کاری کنم که زیبا از من ناراحت شود. چون می دیدم که روحیه حساسی هم دارد. سعی کردم مطابق میل او رفتار کنم. شاید باور نکنید ولی شاید تعداد دفعات شستن دست و صورتم با صابون بعضی روزها سه رقمی می شد.»
کم کم حوصله ناصر از این همه امر و نهی شنیدن درباره نظافت سر رفت. ضمن اینکه ناصر حس می کرد که وسواس زیبا نسبت به قبل بیشتر شده است. حالا ناصر کاملا وارد بازی ای شده بود که آن را به هیچ وجه قبول نداشت. دست هایش را می شست با اینکه می دانست تمیز است. سرویس بهداشتی حمام را نظافت می کرد با اینکه تمیز بودند. لباس های تمیزش را داخل سبد رخت چرک ها می انداخت و خلاصه هر کاری که زیبا درست می دانست را انجام می داد. ناصر امیدوار بود که این جریان روزی به پایان برسد ولی خودش هم می دانست که با این روش هیچ چیز درست نخواهد شد.
«به رفتارهای زیبا عادت کرده بودم ولی همه چیز فقط بین خودمان بود. سعی می کردم کمتر به خانه بستگان بروم تا زیبا ناراحت نشود. میهمانی?های دورهمی را هم کلا کنار گذاشته بودیم. یک زندگی دونفره، داخلی و البته پرمشکل را در خود دوره می کردیم و همه تلاش من این بود که کسی از ماجرا بویی نبرد. می دانستم که بستگان کم و بیش از ماجرا خبر دارند. طبیعی بود وقتی کسی به خانه کسی برود و برای نشستن، زیرانداز کوچک خودش را پهن کند یا وقتی برای گرفتن گوشی تلفن از دست کسی، از دستمال استفاده کند، همه متوجه خواهند شد. با این حال نمی خواستم حریم خانه ما برای نظر دادن دیگران باز شود.»
اما این استدلال زمان زیادی دوام نیاورد. یک روز که پدر و مادر زیبا برای میهمانی به خانه ناصر و زیبا آمده بودند، ناصر از اداره برگشت. کفش ها را که پشت در دید متوجه حضور آنها شد. در را باز کرد. خواست داخل شود ولی زیبا مانع ورودش شد و خواست مثل همیشه رفتار کند. یعنی همان جا کفشو جورابش را درآورد و و کیف و لوزام کارش را درون سینی کنار در بگذارد. شلوارش را بالا بزند، دمپایی خانه را به پا کند و بدون اینکه به چیزی دست بزند وارد حمام شود. و تمام این اتفاق ها داشت جلوی خانواده همسر ناصر رقم می خورد. اول خجالت کشید. کمی مکث کرد. سرخ شد. لب هایش را گاز گرفت. دست آخر کفش هایش را در آورد و بدون انجام تمام آن سلسله مراتب ها وارد اتاق شد. با میهمان ها سلام و احوالپرسی کرد و به اتفاق آنها وارد اتاق پذیرایی شد. زیبا هم به اتاقش رفت و تا شب همان جا ماند. آن شب تا صبح گریه می کرد و فردای آن روز فرش ها را به قالیشویی داد. مبل ها را شست و کل خانه را دستمال کشید.
«دیگر خسته شده بودم. نمی خواستم به این بازی ادامه بدهم. همه چیز عذاب آور بود. دیگر من زندانی پادگانی بودم که رفتارهای فرمانده اش آزارم می داد. چند بار خواسته ام زیبا را پیش روان پزشک ببرم ولی هربار باتندی از من گلایه می کند و می رنجد. نمی دانم چه کار باید بکنم.»
● نظر روان پزشک
دکتر فربد فدایی/ مدیر گروه روان پزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
وسواس به داروها جواب می دهد
در اصطلاح عموم، وقتی کسی کاری را به دقت انجام می دهد، می گویند او وسواس دارد. اگر به پاکیزگی اصرار داشته باشد،می گویند وسواس دارد. البته چنین افرادی بیمار نیستند و دقیق و پاکیزه هستند اما آنچه به عنوان اختلال وسواسی اجباری معروف است از جنس دیگری است و جنبه بیماری دارد. بیماری وسواس به صورت افکار یا به صورت اعمال تکراری و مزاحم است که وقت فرد را می گیرد و او را در زندگی تحصیلی یا شغلی یا خانوادگی با مشکل روبه رو می کند. گاهی نیز افکار و اعمال وسواسی هر دو با هم وجود دارند. برای اینکه افکار یا اعمالی به عنوان اختلال وسواسی شمرده شوند باید دستکم روزانه ۱ ساعت از وقت فرد را به خود مشغول کنند. نمونه آن فردی است که به هر چیز دست می زند باید ۴بار دست خود را با آب و صابون بشوید و به هیچ چیز هم دست نزند تا دستش با جریان هوا خشک شود یا فردی دچار این وسواس است که در خیابان تعداد پنجره های هر ساختمان را به دقت بشمارد و اگر فکر کند اشتباه کرده باید این کار را از نو تکرار کند. شایع ترین وسواس های عملی که به آن اجباری هم می گوییم عبارت است از وسواس آلودگی که منجر به شست وشوهای مکرر و پایان ناپذیر می شود.
حمام رفتن چنین فردی ممکن است از صبح تا شب به طول بکشد. نکته مهم این است که گاهی این اعمال اجباری به حدی برای بیمار ناخوشایند می شود که او اصولا از حمام رفتن خودداری می کند و ممکن است ماه ها به حمام نرود زیرا می داند که تشریفات مکرر در مکرر شستن بدنش تا چه حد رنج آور است بنابراین برخلاف تصور عموم، خیلی از افرادی که وسواس شست وشو دارند نه فقط تمیز نیستند بلکه خیلی هم کثیف هستند. میزان وسواس به عنوان یک بیماری در همه جای جهان ثابت است و حدود ۳ درصد مردم به آن مبتلا هستند. عموما از دوران جوانی شروع می شود و در صورت عدم درمان همیشه باقی می ماند و ممکن است زندگی فرد را فلج کند. عامل ژنتیک یعنی ارثیه زیستی در ایجاد آن بسیار مهم است و برخلاف تصور عموم جنبه یادگیری ندارد. اگر یکی از دوقلوهای همسان به وسواس دچار باشد در سه چهارم موارد دیگری هم مبتلاست. یک میانجی عصبی به نام سروتونین در ایجاد آن نقش دارد. مانند هر مشکل روانی دیگر، تشخیص و درمان بیماری وسواس در صلاحیت پزشک و به طور ویژه روان پزشک است و با توجه به آنها خیلی از بیماری های مغزی و جسمی و روانی دیگر ممکن است با وسواس شروع شود. تشخیص افتراقی بسیار مهم است و به صورت تخصصی باید به وسیله روان پزشک به عمل آید. خط اول درمان وسواس، درمان دارویی است که در اکثر موارد منجر به بهبود چشمگیر می شود. پس از بهبودی علائم درمان دارویی باید دستکم یک سال ادامه بیابد و سپس برحسب نظر پزشک می تواند به تدریج کاهش یابد. بسیاری از بیماران از نتایج خوب درمان شگفت زده می شوند و در مقایسه با زمان بیماری احساس می کنند زندگی را از سرگرفته اند. در برخی موارد ممکن است نوعی از روان درمانی به نام رفتار درمانی نیز توسط پزشک توصیه شود ولی تجربه نشان می دهد اکثر بیماران درمان دارویی با توجه هزینه اثربخشی کاملا مناسب را به هر درمان دیگر ترجیح می دهند.
● نظر روان شناس
دکتر پرویز رزاقی/ روان شناس، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی
وسواس به حساسیت زدایی تدریجی جواب می دهد
وسواس درواقع یک رفتار ذهنی و عملی غیرارادی تکراری است که از فرد مبتلا سر می زند. در این اختلال فرد با علم به اینکه انجام این رفتار ضرورتی ندارد، قادر به ترک آن نیست.
وسواس اصولا به ۲ نوع فکری و عملی تقسیم بندی می شود. وسواس فکری بیشتر ناشی از نشخوارهای ذهنی است و شامل شک ها و تردیدهایی است که در ذهن فرد شکل می گیرد. در مقابل وسواس عملی بیشتر جنبه های رفتاری پیدا می کند.
● نمونه های وسواس فکری
در وسواس فکری، بیشتر اتفاقات در ذهن فرد شکل می گیرد. افراد مبتلا به این نوع وسواس اظهار می کنند که «انگار چیزی در ذهن ما، ما را برای انجام عملی خاص تحریک می کند.»
گاهی افراد مبتلا به وسواس فکری، نسبت به اعضای بدن خود دچار شک می شوند و مدام گمان می کنند که «نکند بیماری خاصی گرفته باشم». نمونه شایع این مشکل از وسواس فکری در برخی افراد دیده می شود که حتی با ایجاد یک زخم ساده با تیغ اصلاح، مدام به ابتلا به بیماری های خطرناکی مثل ایدز و هپاتیت و... فکر می کنند. ذهن این افراد مدام درگیر همین مسایل است. مدام به سراغ پزشک های متعدد می روند، آزمایش های مختلف انجام می دهند تا مطمئن شوند که به بیماری دچار نشده و رضایتمندی خود را به دست آورند. گاهی این افراد اظهار می کنند که اگر کاری خاص یا فلان عمل را انجام ندهند (مثلا در هنگام خروج از خانه دو بار به دستگیره در دست نزنند)، کار آنها با شکست مواجه خواهد شد.
● نمونه های وسواس عملی
در وسواس عملی آنچه بیشتر قابل مشاهده و بررسی است، جنبه های عملی رفتار فرد است. نمونه بارز این نوع وسواس در کارهایی مثل شست وشو قابل مشاهده است. بسیاری از افراد مبتلا به وسواس عملی مدت زیادی از وقت خود را صرف شست وشو در حمام می کنند. نمونه هایی از این حالت وجود دارد که حتی فرد زمانی بالغ بر
۵ ساعت را در حمام سپری می کند و با این حال پس از این مدت باز گمان می کند که آنطور که باید تمیز نشده است. نمونه دیگری از این نوع وسواس به صورت وارسی ها نمود پیدا می کند. مشاهده می شود که این افراد مدام در حال وارسی کردن اجاق، در یخچال، سینک ظرفشویی و... هستند یا هنگام ورود به منزل چند بار لباس خود را وارسی می کنند که جایی از آن آلوده نشده باشد.
● دلایل بروز وسواس
یکی از دلایل بروز وسواس ارث است. وسواس در یک خانواده دچار وسواس، به شکل جدی تری بروز می کند. از دیگر علل بروز وسواس، الگوهای تربیتی فرآیند رشد و به اصطلاح «بکن، نکن» هایی است که خانواده بر فرد اعمال می کند. این خانواده ها معمولا بیش از حد به فرد امر و نهی می کنند و در مسایل مختلف روزمره این امر و نهی ها را تکرار می کنند.
مشاهده نیز یکی از عوامل اصلی بروز وسواس در فرد است. وقتی فرد از کودکی این نوع رفتار را در پدر یا مادر خود می بیند به طور حتم تحت تاثیر آن قرار خواهد گرفت. عامل عمده دیگری که در بروز وسواس نقش دارد، مشکلات روان شناختی و آسیب های روانی ای است که در مسیر زندگی به وجود می آید. گاهی پاسخ این مشکلات در فرد به شکل وسواس گونه بروز می کند.
● درمان وسواس
برای درمان این اختلال حتما باید از روان درمانگر و رفتاردرمان گر کمک گرفت. حضور روان شناس بالینی برای درمان این مشکل بسیار موثر است. داروهایی نیز برای کنترل این اختلال وجود دارد که فرد می تواند از آنها استفاده کند.
با این حال در مشاوره ها توصیه می شود که فرد با وسواس خود مواجه شود و به سمت رفتارهای وسواس گونه برود. یعنی اگر وسواس او باعث می شود که فرد دست خود را ۵ بار بشوید، از آن فرار نکند و آن را تایید نکند و به مبارزه با آن برود. چون خود فرد در ناخودآگاه خود می داند که وسواس او یک رفتار افراطی است و دلیلی برای انجام آن وجود ندارد، می تواند با آن مبارزه کند. اصلی ترین و ساده ترین کار حساسیت زدایی منظم است. یعنی فرد به تدریج از شدت وسواس خود بکاهد. مثلا در طول یک ماه، ۵ بار شست وشوی دست خود را به ۴ بار کاهش دهد و این روند را در ماه بعد از آن به ۳ بار برساند.
اطرافیان نیز در درمان وسواس نقش عمده ای دارند. خانواده و آشنایان فرد مبتلا به وسواس نباید رفتار او را مسخره و برای انجام کاری به او تحکم کنند. آنها باید از توهین کردن به او خودداری کنند. این نوع واکنش ها توسط اطرافیان موجب می شود که فرد احساس کند که دیگران مشکل او را درک نمی کنند و واکنش های نامطلوبی نسبت به آنها نشان دهد.
افسردگی ، گرسنگی، استرس و خستگی و حواسپرتی!؟
آقا با شما هستم! حواستان نیست؟! کجایی؟ شنیدی چی گفتم؟! این جملات و پرسش ها بارها و بارها در طول روز میان افراد مختلف رد و بدل می شود. کسانی که باید چندین مرتبه جمله ای را تکرار کنید تا بشنوند یا آدم هایی که چند دقیقه ای پشت چراغ راهنمایی چهارراه که دیگر سبز شده است منتظر می ایستند.
حتما شما هم چنین افرادی را می شناسید یا گاهی خودتان با این مشکل روبه رو هستید، اما دلیل این بی توجهی ها چیست؟ چه چیزی باعث می شود تا این حد بی دقت باشیم و نتوانیم تمرکز کنیم؟ البته در دنیای شلوغ امروزی، عدم تمرکز مشکل خاصی نیست که کسی آن را نشناسد بلکه برعکس، این دنیا پر است از عوامل برهم زننده تمرکز و هوشیاری. به همین دلیل، متخصصان در تلاشند به انسان امروزی کمک کنند تا متمرکزتر و آرام تر به کارهایش برسد.
● انجام چندین کار در یک زمان
کودک خردسال تان را در آغوش گرفته اید و کتاب می خوانید. در همین زمان پاسخ ایمیلی کاری هم می دهید و برای خرید روزانه هم فهرست تهیه می کنید! اگر شما هم در انجام چنین کارهایی استاد شده اید و می توانید چندین کار متفاوت را در یک زمان انجام دهید، دوباره و با دقتی بیشتر به شرایط بیندیشید. تحقیقات نشان داده است هر بار که انسان توجه و تمرکزش را تغییر می دهد تا کاری متفاوت انجام شود، زمانی از دست خواهد رفت. بنابراین نتیجه مشخص است؛ انجام ۳ کار همزمان بیشتر از انجام دادن آنها پشت سر هم زمان می برد!
پس تا جایی که امکان دارد در هر زمان تنها یک کار خاص را انجام دهید. با این کار از نگرانی و استرس و بروز مشکلات جسمی ناشی از آن نیز پیشگیری می کنید.
● کارهای خسته کننده
برخی از وظایف ما در طول روز جالب تر از بقیه است. بنابراین کاملا طبیعی است حین انجام کارهای خسته کننده تمرکز بیشتر مختل شود. وقتی بی حوصله هستید، هر چیزی از تماس تلفنی گرفته تا گرد و غبار روی میز کار می تواند تمرکز شما را از بین ببرد. بنابراین برای حل مشکل میان کار به خودتان استراحت دهید، با یک لیوان چای یا بیسکویت از خودتان پذیرایی کنید یا با کاری دیگر مانند گوش کردن به یک موسیقی زیبا خودتان را مشغول سازید.
● افکار آزاردهنده
به طور حتم کارکردن در شرایطی که نگران هستید، ساده نیست؛ اگر دائم به برنامه های مربوط به بچه ها فکر می کنید یا اگر هنوز بابت بحث کاری دیروز ناراحت هستید مطمئن باشید نمی توانید در محل کارتان هم موفق عمل کنید. چون این افکار عامل مهمی در برهم زدن تمرکز است. اگر شما هم با این مشکل روبه رو هستید، برای تمرکز بیشتر و پیشگیری از بروز بیماری های مختلف بهتر است افکار آزاردهنده را روی کاغذی یادداشت کنید تا وضعیت بهتر شود.
● استرس و خستگی
استرس مشکلات زیادی برای فرد ایجاد می کند که بر هم خوردن تمرکز یکی از آنهاست. البته وقتی این تاثیرات در جسم هم خودش را نشان دهد، شرایط بدتر می شود؛ عضلات سفت و دردناک، سردرد یا افزایش ضربان قلب. مطمئن باشید این موارد همگی می تواند تمرکز شما را از بین ببرد. علاوه بر استرس، نباید از خستگی هم غافل شد. مطالعات نشان می دهد خوابیدن به مدت بسیار کم می تواند تمرکز و حافظه کوتاه مدت را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین هیچ وقت به بهانه انجام کار یا تفریح، خواب شبانه کافی ـ ۷ تا ۹ ساعت ـ را نادیده نگیرید.
● گرسنگی
مغز بدون تامین سوخت مورد نیاز نمی تواند درست عمل کند؛ البته حواستان باشد صبحانه یکی از مهم ترین منابع تامین مواد غذایی مورد نیاز بدن است که نباید فراموش شود. بنابراین همیشه به فکر تامین انرژی باشید و اجازه ندهید گرسنگی قدرت توجه و تمرکز را از شما بگیرد.
افسردگیخیلی از افراد به اشتباه تصور می کنند افسردگی به معنای غمگین بودن است. در حالی که طبق نظر متخصصان، افسردگی یکی از بیماری های جدی است که علائم خاص خود را ایجاد می کند و باید به درستی درمان شود. افسردگی علاوه بر ایجاد حس ناامیدی، غمگین بودن، بی تفاوتی و پوچی می تواند تمرکز و توجه فرد را نیز مختل کند. بنابراین اگر شما هم این مشکلات را دارید، بهتر است به یک پزشک متخصص مراجعه کنید تا درمان مناسب صورت گیرد.
متاسفانه بعضی از داروهایی که برای درمان افسردگی یا بیماری های دیگر استفاده می شود نیز ممکن است با تمرکز فرد تداخل داشته باشد. در این شرایط باید با پزشک یا داروساز صحبت کنید و از وی کمک بخواهید.
اضطراب شـــما مثبت است یا منفی؟!
اضطراب یکی از شایع ترین اختلالات عصبی است که همه انسان ها در شرایط مختلف آن را تجربه می کنند و دارای انواع و درجه های مختلفی است که یکی از انواع آن اضطراب امتحان است که افراد در زمان ارزیابی و معمولا در پایان سال تحصیلی دچار آن می شوند. امید است با ارائه راه حل های روان شناختی در این مقاله در کاهش اضطراب فرزندان این مرز و بوم قدمی هرچند اندک برداریم...
اضطراب امتحان نوعی مشغولیت ذهنی است که شخص به خاطر نتیجه امتحان به آن دچار می شود. اضطراب امتحان معمولا در افراد با اعتمادبه نفس پایین، منفی گرا و اشخاصی که شکست و تجربه های ناموفق درسی داشته اند، بیشتر دیده و باعث کاهش عملکرد درسی آنها می شود. اضطراب امتحان گاهی سازنده است و گاهی مشکل آفرین.
● نشانه های اضطراب امتحان سازنده
نوعی از اضطراب است که شخص را به سوی فعالیت درسی و برنامه ریزی منظم تر سوق می دهد و معمولا شخص را فعال و توانمند می کند تا بتواند نتیجه بهتری از مطالعه خویش به دست آورد. نشانه های این اضطراب عبارتند از:
دانش آموز علاوه بر نشان دادن حساسیت مناسب به درس، روند زندگی معمولی خویش را ادامه می دهد مانند خوردن، خوابیدن و صحبت کردن با خانواده و...
دانش آموز هنگام مطالعه، نوعی هیجان مثبت دارد.
بیشترین وقت خود را برای خواندن درس صرف می کند نه همه وقت خویش را.
با آرامش و اطمینان بیشتری مطالعه می کند.
عوامل محیطی تاثیر کمتری روی او دارند.
آنچه را مطالعه می کند به راحتی می تواند در ذهنش نگه دارد یا به حافظه بسپارد.
● نشانه های اضطراب مشکل آفرین
نوعی از اضطراب که با دلهره و تشویش زیاد همراه است و با درگیر شدن ذهن و تصویری مبنی بر عدم موفقیت در امتحان، وسواس تکرار مطالعه کردن مانند خواندن بیش از حد، عدم توجه به خواب، غذا و... همراه می شود. نشانه های این اضطراب عبارتند از:
با عدم اطمینان درس می خواند.
در موقع خواندن درس بیشتر به نتیجه امتحان فکر می کند تا به یادگیری.
پذیرش توانمندی های خود.
ایجاد این احساس که من (دانش آموز) تلاش خود را انجام داده ام و حتما موفقیت خوبی را به دست خواهم آورد.
توجه به نکات مثبت و موفقیت های گذشته.
آن بخش از موفقیت هایی را که در گذشته تجربه کرده در ذهن خود بیاورد.
برطرف کردن ضعف بنیه علمی.
تلاش برای برطرف کردن ضعف بنیه علمی از طریق کمک گرفتن از دوستان، معلم یا دانش آموزان زرنگ، کتاب های کمک درسی و...
مقایسه با خود.
ایجاد این فکر که هر فردی توانمندی های مخصوص به خود را دارد.
پرسش و پاسخ های مکرر.
پرسش و پاسخ های پی درپی از خود باعث آگاهی از فرآیند یادگیری، پردازش اطلاعات مجدد و تقویت اعتمادبه نفس بیشتر و در نتیجه کاهش اضطراب می شود.
استراحت کوتاه بین زمان های درس خواندن
توکل به خداوند تبارک تعالی. یاد خداوند آرام بخش دل هاست، در زمان قبل از امتحان به خداوند توکل کنید تا هر آنچه را که خوانده اید به یاد آورید.
● تنفس عمیق
تنفس عمیق قبل از شروع جلسه امتحان باعث می شود تا اکسیژن بیشتری به مغز برسد و آرامش جسمی بهتری کسب کنید.
نگاه کردن به یک به یک سوالات. اگر یکباره به همه سوالات امتحانی نگاه کنید، ممکن است بین سوالات به سوالی برخورد کنید که یاد نگرفته باشید و باعث اضطراب تان شود و در نتیجه قدرت پاسخگویی سوالات دیگری را هم که یاد گرفته اید، از دست بدهید.
● وظایف خانواده
به فرزندتان یادآور شوید که تو زحمات خود را کشیده ای و نتیجه امتحان هر چه باشد برایتان ارزشمند خواهد بود.
تلاش کنید تا فضای درون خانواده در آرامش و سلامت روانی باشد.
سعی کنید در زمان امتحانات از شرکت در مراسم، میهمانی ها و رفت وآمدهای خانوادگی و... دوری کنید.
در صورت وجود مشکل در خانواده، حتی المقدور در حضور دانش آموز آن را مطرح نکنید.
با کلام خود سعی در مطرح کردن یا زنده نگه داشتن توانمندی های مثبت فرزندتان کنید.
از تحقیر و سرزنش مانند تو حساسیت زیاد به درس داری، بی عرضه هستی و... خودداری کنید.
ایجاد ارتباط مناسب با فرزند، اگر فرزندتان بخواهد از دلواپسی خود در مورد امتحان به شما بگوید، پنهان کاری نکند یا از بیان احساسش ترسی نداشته باشید.
شرایط منزل را به گونه ای فراهم کنید که فرزندتان زودتر از موعد و شب قبل از امتحان بخوابد.
ایجاد احساس مثبت در فرزند
با گفتن این جملات: «ما به توانمندی های تو آگاه هستیم و...» سعی در ایجاد ارزش های مثبت کنید.
پیشنهاد مصرف مواد لبنی مانند شیر، ماست و... مواد قندی در شب قبل از امتحان (بنابر تاکید متخصصان تغذیه) باعث آرامش فرزندتان می شود.
با حفظ خونسردی و ایجاد آرامش روزهای امتحانی را برای فرزندتان آرام کنید.
زودتر از موعد فرزندتان را از خواب بیدار کنید تا عوامل محیطی مانند دیر رسیدن، ترافیک و... وی را دچار اضطراب نکند.
راه های ابراز علاقه کودکان به اطرافیان از بدو تولد تا ۲سالگی...
تا ۲ سالگی کودک شما به روش های مختلف دوست داشتن خود و علاقه اش را به شما ابراز می کند. شاید همین ابراز دوست داشتن او باشد که باعث می شود خستگی بیداری های شبانه و کارهای روزانه را فراموش کنید...
آیا تا به حال فکر کرده اید که فرزندتان درهر ماه چگونه علاقه اش را به شما نشان می دهد؟
● از ابتدای تولد تا ۶ ماهگی
در اولین ماه های بعد از تولد فرزندتان بسیار وابسته به شماست. هم از نظر تغذیه ای به شما نیاز دارد و هم به دلیل ضعف جسمانی. وقتی دو قدم مانده به زمانی که به خاطر بیداری های شبانه گله مند شوید اولین لبخند او شکل می گیرد. این اولین عکس العمل او به کارهای شماست و در واقع می خواهد با این کار بگوید که چقدر به شما عشق می ورزد.
برخی بچه ها از همان ابتدای روز تولد لبخند می زنند. البته لبخند آنها به شخص خاصی نیست. در واقع آنها عشق خود به زندگی را ابراز می کنند. جالب است بدانید در ماه های اول بعد از تولد لبخندی که بین مادر و فرزندش رد و بدل می شود پایه گذار رابطه آتی آن دو است. بررسی های محققان آمریکایی روی موش ها نشان داده لبخند بچه موش ها سبب فعال شدن قسمتی از مغز مادر می شود که توسط کوکائین نیز تحریک می شود. در واقع لبخند بچه موش ها که نشانه ابراز احساسات آنهاست، به مادر حس مشابه افراد معتاد و مست را می دهد. غیر از لبخند، کودکان بعد از تولد سلاح جذب کننده دیگری دارند و آن هم زل زدن به شما به ویژه موقع شیر خوردن است. کودک شما این موضوع را خوب می داند که شما که هستید. شما برای او تنها اتکایی هستید که تمامی نیازهایش را برآورده می کنید. بو و صدای شما برای او آشناست. کودک در اکثر زمان ها به شما زل می زند تا هم صورت شما را به خاطر بسپارد هم بگوید که شما را بسیار دوست دارد. کودکان ۳، ۴ ماهه کم کم شروع می کنند به درآوردن صداهایی شبیه به حرف زدن. شاید افراد غریبه کمتر موفق شوند این حرف های ابتدایی را بشنوند زیرا این حرف ها همراه با لبخند تنها مخصوص به مادر، پدر یا مادر و پدربزرگ است. نزدیک ۶ ماهگی کم کم زبان بدن کودک نشان می دهد که چقدر او به مادرش اعتماد دارد. او در این سن با درخواست نوازش و به بغل رفتن، عشقش را به مادر بیان می کند.
● از ۶ تا ۱۲ ماهگی
از این زمان به بعد فرزندتان متوجه می شود که موجودی جدا از شماست. این کشف تازه، تاثیری شگرف در ابراز احساسات او دارد. از ۶ ماه به بعد کودکتان متوجه می شود که حتی وقتی مادر حضور خارجی ندارد، هنوز هست.بنابراین این موضوع سبب احساس اضطراب جدایی در او می شود و با ندیدن مادر به گریه می افتد تا نشان دهد او را دوست دارد و از ندیدنش دلتنگ است. اگر او ببیند که مادر از او خداحافظی می کند، دلتنگی و اضطرابش بیشتر می شود بنابراین اگر در این سن می خواهید کودکتان را به جایی بسپارید و بروید حداقل از او خداحافظی نکنید. یکی دیگر از علایمی که او ابراز می کند تا نشان دهد شما را دوست دارد گریه کردن در بغل افراد غریبه است. در واقع هر صورت غریبه ای برای او تداعی گر نبود شماست. برخی مادرها گله می کنند که فرزندشان در این سن گاهی ضرباتی می زند یا موی آنها را با خشونت می کشد. فکر نکنید این حرکات از روی خشم است. برعکس هنوز از روی دوست داشتن است با این تفاوت که کودک قادر به کنترل حرکات خشن خود نیست.
از سوی دیگر در این سن او متوجه می شود که مادر می تواند هم مهربان باشد هم سخت گیر و خشن. اگر صبح تا شب او را پیش پرستار بگذارید و شب به سراغش بروید شاید این دور بودن از شما را با رفتاری خشن که البته نشانه عشقش به شماست نشان دهد. از یک سالگی به بعد او بوسیدن را می آموزد. عملی که شاید یک مادر همیشه انتظار آن را بکشد. در ابتدا او تنها گونه خود را برای بوسیده شدن جلو می آورد اما کم کم می آموزد که باید با لب هایش ببوسد. نکته جالبی که باید به آن اشاره کنیم اینکه تحقیقات نشان می دهد بوسیدن و چشمک زدن های مادر در تکامل سیستم عصبی کودکان نقش دارد.
● یک تا ۲ سالگی
در این فاصله سنی شاید فرزند شما برای مادر خود بیش از هر کس دیگری گریه کند. در واقع او به طور ذاتی می داند که شما به او علاقه دارید و برای رفع نیازهایش اولین کسی هستید که به دادش می رسید پس با نشان دادن نیازهایش سعی می کند توجه شما را به خودش جلب کند. این جلب توجه خود نشان می دهد که چقدر به شما علاقه مند است. یکی دیگر از کارهایی که کودکان در این سن انجام می دهند، تبعیت از رفتار مادر است. او موهایش را مانند مادر شانه می زند و ادای او را در می آورد. این مساله نشان می دهد که چقدر دوست دارد بزرگ شود و در عین حال عشقش را به شما نشان می دهد زیرا کودکان تنها از کسانی الگو می گیرند که آنها را دوست دارند.
برخی از مادرها می گویند که فرزندشان در مهد یک فرشته است اما به خانه که می رسد شیطان می شود و مدام جیغ می زند. شاید باورتان نشود این هم نوعی ابراز علاقه به مادر است. در واقع او پیش غریبه ها احساس زندانی بودن می کند و تنها وقتی به مادر می رسد خود را آزاد می داند تا هر کاری می خواهد بکند. او به مادر اعتماد کافی دارد و به همین علت خلق و خوی اصلی خود را رو می کند.