نمیتونم...نمیتونم عزیزم
خاطره های تو رو دور بریزم...
Printable View
نمیتونم...نمیتونم عزیزم
خاطره های تو رو دور بریزم...
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
برای هزارمین بار پا بر راه هزارها ساله می گذارم
روبه سوی خانه ات
ای مهربان
انتظار فشار قلب است و اشک خستگی نگاه
پاهای من خوارند یا راه خانه تو دور
دلم اما آشفتهء دیدار
رود آنجا که ميبافتند کوليهاي جادو گيسوي شب را
همان جاها که شبها در رواق کهکشانها عود ميسوزند
همين فرداي افسون ريز رويايي
همين فردا که راه خواب من بسته است
اي دل
همين فردا که ما را روز ديدار است
همين فردا که ما را روز آغوش و نوازشهاست
به هر سو چشم من رو ميکند فرداست
من آنجا چشم در راه توام ناگاه
ترا از دور ميبينم که ميآيي
ترا از دور ميبينم که ميخندي
ترا از دور ميبينم که ميخندي و ميآيي
ترا در بازوان خويش خواهم ديد
سرشک اشتياقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تبسمهاي شيرين تو را با بوسه خواهم چيد
وگر بختم کند ياري
در آغوش تو
اي افسوس.***
دوستان ما از تنهایی دق کردیم.میریم بیرون
ساعت1 برمیگردم
فعلا
سر بلندي گر تو خواهي با همه يك رنگ باش
قالي از صد رنگي خود زير پا افتاده است
تلخ تلخم
مثل يك خارك سبز
سردمه و مي دونم هيچ زماني ديگه خرما نمي شم
چه غريبم روي اين خوشه سرخ
من مي خوام برگردم به كودكي ...
سلام. چطورید؟
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم میکشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود
دل ديوانه تنها دل تنگ
منشين در پس اين بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مكن اي خسته درين بغض درنگ
دل ديوانه تنها دلتنگ
پيش اين سنگدلان قدر دل و سنگ يكي است
سلام. شما چطورید؟
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادس
---
سلام.. مرسی خوبم به خوبی دوستان....
حوصله ام به شدت سر رفته
سرخ رو باش ازين عشق و سرافراز بمان
راه عشق است كه همواره شود از خون رنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ
سی چه؟