اصولاً «زنده بودن» مساوی است با کمی نگرانی و اضطراب!
زندگی بدون اضطراب و تنش را دیگر نمی توان تصور کرد؛ اصولاً «زنده بودن» مساوی است با کمی نگرانی و اضطراب، اما با شرایط زندگی کنونی، این جزء کوچک، روی تمامی زندگی ما سایه انداخته است.
این اضطراب ها گاهی دلایل واقعی دارند و گاهی زاییده افکار ما هستند و در هر صورت، جزیی از زندگی اند که باید کنترل شان کرد وگرنه از طاقت ما بزرگ تر می شوند و آن وقت رفتارهای جسمی، عاطفی و ذهنی ما را به طرز دل آزاری تغییر می دهند و شخصیت ما را آهسته آهسته ویران می کنند.
● استرس از کجا می آید؟
ترس به دلایل مختلفی ایجاد می شود، اما به طور کلی مرگ عزیزان (به خصوص پدر و مادر یا فرزند) طلاق، جدایی از والدین یا فرزندان، زندان، حوادث و بیماری های خطرناک، ازدواج، اخراج از کار، تغییر شغل و بازنشستگی از مهم ترین علل به وجود آورنده استرس هستند.
● نشانه های استرس
نشانه های استرس، ذهنی، عاطفی، جسمی و رفتاری است. مشکلات حافظه، مشکل در تصمیم گیری، ناتوانی در تمرکز فکر، منفی نگری، تکرار بعضی کارها و حرف ها، قضاوت ضعیف و ندیدن واقعیت ها از نشانه های ذهنی استرس محسوب می شوند. حساسیت زیاد نسبت به برخی مسائل، بی قراری و اضطراب، افسردگی، عصبانیت و پرخاشگری از نشانه های عاطفی استرس هستند و سردرد، مشکلات گوارشی، درد عضلانی، اختلال خواب، خستگی، درد قفسه سینه، فشار خون بالا، کاهش یا افزایش وزن، آسم یا تنگی نفس و مشکلات پوستی از نشانه های جسمی استرس به حساب می آید و در آخر پرخوری یا کم خوری، خواب زیاد یا کم، کناره گیری از جمع، نپذیرفتن مسئولیت، مصرف زیاد سیگار و مواد و برخی داروها، دندان ساییدن یا فشار فک ها روی هم، انجام کارهای عجیب مانند خریدن یک کالای گران و غیرضروری و از دست دادن خلق و خوی خوب از نشانه های رفتاری استرس هستند.
● استرس دارید؟
ممکن است بیشتر از یکی از این موارد پیش آمده باشد؛ در این صورت، باید گفت شما بیشترین استرس هایی را که یک انسان عادی در طول عمرش می تواند داشته باشد، تجربه کرده اید. اگر می خواهید بدانید سطح استرس فعلی شما چقدر است، کاغذ و قلم بردارید و نشانه های ذهنی، عاطفی، جسمی و رفتاری ذکر شده را اگر در شما وجود دارد، بنویسید. حال تعداد نشانه هایتان را بشمارید. چند نشانه در شما وجود دارد؟ با توجه به تعداد نشانه ها به سطح استرس خود پی می برید:
▪ از صفر تا چهار نشانه: سطح استرس بسیار کم. وضعیت شما مطلوب است و مشکل خاصی ندارید. با کمی مدیریت نتیجه بهتری می گیرید.
▪ از پنج تا هشت نشانه: سطح استرس کم. لازم است برخی چیزهای جزیی در زندگی تان تغییر کند. خودتان می توانید با مدیریت استرس در زندگی تان، اوضاع را کنترل کنید.
▪ از نه تا دوازده نشانه: سطح استرس متوسط. لازم است برخی چیزهای کلی در زندگی تان تغییر کند. نیاز به مشاور یا روان شناس بالینی دارید.
▪ ۱۳ نشانه به بالا: سطح استرس زیاد. نیاز فوری برای کاهش میزان استرس و تغییر سبک زندگی ـ به طور اصولی ـ دارید و نیازمند به مشاور یا روان شناس بالینی و روان پزشک هستید.
● راه های مقابله
همان طور که گفته شد استرس وجود دارد و ما باید یاد بگیریم چطور با آن مقابله کنیم و تاثیرات زیان آور آن را کاهش دهیم. اقدامات زیر می تواند مفید باشد:
▪ بگویید «نه»
گاهی انجام درخواست های دیگران ممکن است برای شما مشکل باشد و شما را در معرض استرس قرار دهد؛ در این صورت با معذرت خواهی از طرف مقابل، بگویید: «نه، نمی توانم!».
▪ کارهای بزرگ را تقسیم کنید
همیشه برای انجام کارهای بزرگ، پروژه های سنگین و طاقت فرسا ابتدا کلیات آن را روی کاغذ بیاورید.
بعد آن را به چند جزء تقسیم و اولویت بندی کنید و برای انجام هریک، برنامه ای جداگانه بریزید.
مواجهه با یک کار بزرگ در ابتدا، هر آدمی را ممکن است دچار استرس کند، ولی با تجزیه عناصر آن، می توان به خوبی از عهده انجامش برآمد.
▪ منظم باشید
بی نظمی در اغلب اوقات موجب سردرگمی، ناراحتی روانی و استرس می شود. یکی از مهم ترین ارکان آرامش و رسیدن به موفقیت، نظم و ترتیب داشتن در همه امور زندگی و کاری است.
▪ نفس عمیق را فراموش نکنید
بعد از مواجهه با استرس، در حالت درازکش یا نشسته قراربگیرید. بدن خود را آرام کنید و چشمان تان را ببندید. بسیار آرام هوا را از طریق بینی وارد ریه های خود کنید، ۵ ثانیه نگه دارید و بسیار آرام از راه دهان تخلیه کنید. تصور کنید سلامت، شادی و آرامش را وارد وجود خود می کنید و خشم، کینه، بیماری، ضعف و تنش را از آن بیرون می ریزید.
▪ بخندید
خندیدن، سبب دفع استرس و کاهش آثار نامطلوب آن بر سلامت شما می شود؛ پس از هر حادثه استرس زایی، با دوستان تان بنشینید و درباره موضوعات خنده دار گپ بزنید.
▪ بدوید
دویدن، استرس و فشارهای روانی را کم می کند و بـاعث بالا رفـتـن سـطح اکـسیژن در مـغز و سایر قسمت های بدن می شود. هنگام دویدن، بدن شـما انـدورفـین بیشتری آزاد می کند. این هورمون به گیرنده های تسکین درد در نورون ها متصل می شود و پس از اتصال، مانع انتقال پیام های درد به مغز می شود و فشارهای عصبی را کاهش می دهد. این هورمون، مسکن طبیعی بدن است و موجب سرخوشی و خوشحالی می شود.
تفاوت زن و مرد از نظر روانشناسی
گاهی از وجود تفاوت های فردی بین انسان ها، چه کودکان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد. زیرا انسان های اولیه زمانی که در غارها یا جنگل ها زندگی می کردند، از متفاوت بودن یکدیگر کاملاً آگاه بودند، بدین صورت که وقتی به هم می رسیدند بلافاصله زور بازوی یکدیگر را تخمین می زدند؛ اگر طرف مقابل را ضعیفتر از خود می یافتند فوراً طعمه اش را از دستش می گرفتند و برعکس، اگر در می یافتند که حریف پنجه پر زورتر از آنها دارد، فوراً از سر راهش کنار می رفتند.
اگر تاریخ را ورق بزنیم در هیچ دوره ای نخواهیم دید که انسان ها خواه به صورت رسمی و خواه به صورت غیر رسمی، اعضاء جامعه خود را گروه بندی نکنند و برای هر گروه ویژگی های خاص قائل نشوند. در ادبیات کهن و واقعاً غنی سرزمین خود نیز می بینیم که مسئله تفاوت های فردی مطرح بوده و از همه کس انتظارات یکسانی نداشته اند.
هر کسی را بهر کاری ساختند میل آن را در دلش انداختند / مولوی
علاوه بر تفاوت های فردی بین انسان ها به طور کلی، و بین زن و مرد نیز به طور اخص تفاوت های بارز چشمگیری از نظر جسمانی و روانی وجود دارد و همین امر توجه متخصصین و صاحب نظران را به خود جلب کرد و نقطه عطفی در باب انجام مطالعات در مورد زن ها و مقایسه آن با مردها شد. مطالعه جنسیت و تفاوت های جنسی همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است. روان شناسان در بررسی تفاوت های جنسی توجه خویش را به زنان معطوف کردند، اما چون بیشتر این پژوهشگران مرد بودند به طور طبیعی فعالیت های پژوهشی آنان نیز متأثر از جهت گیری های جنسی آنان بود.
در این پژوهش ها دانشمندان بر این باور بودند که عالی ترین قابلیت های ذهنی در قطعه پیشانی مغز است. در پژوهش های آن زمان نیز به این موضوع تأکید می شد که مردان قطعه پیشانی بزرگتری نسبت به زنان دارند. اما چند سال بعد، دانشمندان به این باور رسیدند که عالی ترین قابلیت های ذهنی نه در قطعه پیشانی که در قطعه آهیانه ای مغز است. ناگهان در نهایت شگفتی و برخلاف یافته های پژوهشی پیشین، پژوهشگران پی برده اند که قطعه پیشانی زنان بزرگتر است، همچنین پژوهش ها نشان داد که اندازه قطعه آهیانه مغز زنان نیز بزرگتر است.
دومین جنبه تفاوت های جنسی که مورد توجه پژوهشگران پیشین قرار گرفت، مقیاس هوش بود. آنها معتقد بودند که مردان از نظر بهره وری هوش در دو انتهای بالاتر و پائینتر منحنی زمان قرار دارند، در حالی که تجمع زنان از نظر بهره هوشی، نزدیک به میانگین است. در صورتی که تحقیقات بسیار متعدد و گسترده ای که بعداً انجام شد نشان داد در عملکرد کلی هوش، تفاوتی بین زن و مرد نیست ولی در عملکردهای اختصاصی تفاوت وجود دارد.
تصورات قالبی و کلیشه ای در مورد زنان
باورهای قالبی، همانا ذهنیت های ایستا و ثابتی هستند که پایه های عملی ندارند و مردم به مردان یا زنان نسبت می دهند، به عبارت دیگر مردم پیشاپیش ویژگی های خاصی را به دو جنس نسبت می دهند. امروزه در دانشگاه های برخی کشورها این باور رواج دارد که زنان با مردان از لحاظ روان شناختی و فیزیولوژیکی تفاوت دارند. به علاوه تحقیقات امروزی نشان می دهد که این باورهای قالبی از سال ۱۹۷۲ تاکنون تغییرات محسوسی نداشته است.
اکثریت مردم صفات زیر را از ویژگی های جنس زن می دانند:
محافظه کار و خویشتن دار
دلواپس عواطف و احساسات دیگران
دارای گرایشات دینی عمیق
میل به امنیت خواهی فراوان
تمایل و علاقه شدید به هنر و ادبیات
به سادگی، عواطف لطیف را به زبان آوردن
و خصوصیات زیر را به مردان نسبت می دهند:
بسیار مستقل است.
پرخاشگر و سلطه طلب است.
به سادگی تحت تأثیر قرار نمی گیرد.
عمیقاً شیفته ریاضیات و مقولات علمی.
در برابر بحران ها، خویشتنداری خود را حفظ می کند.
در بسیاری از زمینه ها فعال بوده و تمایلات رقابت جویی عمیقی دارد.
تقریباً بسان یک رهبر عمل می کند.
معتمد به نفس بوده و بسیار جاه طلب است.
عمیقاً به آداب و شیوه های جهان آگاه است.
برخی کلیشه ها نه تنها در قیاس با سایر فرهنگ ها متفاوت است بلکه این موضوع در میان نژادها و طبقات اجتماعی نیز تفاوت دارد. مثلاًً کلیشه هایی سفید پوستان و رنگین پوستان متفاوت هستند. روان شناسانی چون «لاندرین»، با توجه به تحقیقاتی که انجام داده اند به نتایجی نیز دست یافته اند. مثلاً وی زمانی که زنان سفید پوست را با زنان سیاه پوست مقایسه می کرد به کلیشه های چون وابستگی بیشتر، احساساتی بودن بیشتر و هوشمندی بیشتر دست یافت در صورتی که زنان سیاه پوست را خرافاتی و ستیزه جو یافت.
دیدگاه های کلیشه ای راجع به مردان
همانطور که در مورد زنان کلیشه هایی رواج دارد، این مسئله در مورد مردان نیز صدق می کند. ویژگی های ایده آل اجتماعی مردان باید شامل صفاتی چون پرخاشگری، استقلال و خودکفایی، غیر احساسی بودن و اعتماد به نفس باشد.
پژوهش های انجام شده نشان می دهد که چهار عامل اصلی در پایداری باورهای قالبی در مورد مردان نمود آشکار دارند:
۱) مردانگی طلب می کند که هرگونه خصوصیات زنانه از مردان دور باشد.
۲) مردان باید نماد «چرخ بزرگ» باشند. مرد باید کامیاب شود و همگان به دیده احترام به او بنگرند و نان آوری بزرگ باشد.
۳) مرد باید نماد اعتماد به نفس، نیرومندی و خود اتکایی باشد.
۴) مرد باید پرخاشگر و قدرتمند باشد و از ابراز خشونت و جسارت ابایی نداشته باشد.
تغییرات نقش های مردان
القائات گذشته با هنجارهای امروزی مردان متفاوت است. در گذشته مرد ایده آل کسی بود که قدرت پرخاشگری داشته باشد. لیکن امروز این صفت سرزنش می شود، به علاوه در گذشته مرد می بایست در فضای کاری، قاطعیت و خشونت از خود نشان دهد، لیکن امروزه هنر در این است که شخص هر چه بیشتر با همکاران خویش هماهنگ و همسو باشد.
نقش های سنتی مردان توسط جامعه شناسان و انسان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. امروزه اوضاع دگرگون شده است، زیرا کار کردن در کارخانجات و شرکت ها و موفق شدن، مستلزم ویژگی هایی می باشد که به جای زورمندی محتاج ظرافت و هوشمندی است. مرد امروزی باید به طور مطلوب با همکاران خویش تعامل داشته باشد و با مساعدت آنان به اهداف عالیه خویش برسد. به علاوه مردان امروزی باید خویشتن دار باشند، لیکن باید حساسیت های عاطفی خویش را نیز ابراز نمایند.
مقایسه روان شناسی زن و مرد
گوهر وجودی زن و مرد یکی است، هر دو انسانند و طبیعتاً با یکدیگر شباهت های بسیار دارند، ضمن آنکه در مواردی با یکیگر تفاوت دارند. متأسفانه پژوهش ها و گرایش های علمی بیشتر به تفاوت های زن و مرد، و نه بر شباهت های آنها تکیه دارد. افزون بر آن جنس زن و مرد در پاره ای از ویژگی ها همپوشی های زیادی را نشان می دهند که در این مورد باید به توزیع فراوانی این ویژگی ها در دو جنس توجه کرد و دریافت که میانگین نمره های هر گروه در مقایسه با دیگری در آزمون های مربوطه چه میزانی است.
منبع: عصرایران