توضیح«اینا خاطرات اشوزدنگهه هست که بعد از کور شدنش به وسیله ی..... لاله براش مینویسه (آخر کتاب)»
و خبر ببرید از فریاد هایم
من نیز از شما خواهم نوشت ؛
فرشتگان من که همواره بر من اید
آنگونه که من نیز بشنوم آوایتان را
غوغا سردهید چنان که شانه هایم فرو ریزد و
از حقیقتی پاک ، سخن گویید تا تشنگی ام فرو نشیند...
فرشتگان من سکوت کرده اند.
بالهایشان را بسته اند و قلم ها را شکسته!
من دانایی ام را خواهم فروخت تا قلم هایی دیگر بار برایشان بازخرم.
قلم ها را از گناهان من این بار مشکنید،
فرشتگانم دوباره بازنویسید؛
پیوسته فریادهایم را در روز ،ونجواهایم را در شب
و قصه های مرا به عرش برید
میدانم که آنجایید و نهان مامور...
قلم هایتان مرا به کدامین سو خواهد کشاند؟!
ایکاش میشد تنها، نیکی های مرا مکتوب میکردید؛
این را ننویسید! من میدانم فرار از پروردگار، تنها گریز ناممکن جهان هاست؛
پس اورا سپاس و ستایشکه یکتاست و بی مانند.