راري كه به غير نگفتيم و نگوييم
با دوست بگوييم كه او محرم راز است
Printable View
راري كه به غير نگفتيم و نگوييم
با دوست بگوييم كه او محرم راز است
تا چند اسير رنگ و بو خواهي شد چند از پي هر زشت و نكو خواهي شد
گر چشمه ي زمزمي و گر آب فرات آخر به دل خاك فرو خواهي شد .......
دل تنگی ام را از غزل این یار دیرینم بپرسید
از هم سپار لحظه های تلخ و شیرینم بپرسید
...
در شب قدر ار صبوحي كرده ام عيبم مكن
سرخوش آمد يار و جامي بر كنار طاق بود
در زيرزمين نهفتگان میبينم / چندانکه به صحرای عدم می نگرم
مي خور كه عاشقي نه به كسب است و اختيار
اين موهبت رسيد ز ميراث فطرتم
من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم؛
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم؛
بر لب کلبه ی محصور وجود،
من در این خلوت خاموش سکوت،
اگر از یاد تو یادی نکنم، می شکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم،
تک و تنها ...
به خدا می شکنم... می شکنم !!!!
...
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاست مشكل نشيند
===================
و يا:
منم كه بي تو نفس مي كشم زهي خجلت
مگر تو عفو كني ورنه چيست عذر گناه
ز دوستان تو آموخت در طريقت مهر
سپيده دم كه صبا چاك زد شعار سياه
Dianella
ماشاالله دو تا دوتا شعر ميگي ؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولي خوب شد
چون من ديگه د چيزي بلد نيستم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هنگام سپيدهدم خروس سحری / دانی که چرا همی کند نوحه گری
سلامنقل قول:
نوشته شده توسط Mahmoud66
گفتم شايد اوليه تكراري باشه :cool: :happy:
اينم ادامه:
ياد باد آن كو به قصد خون ما
عهد را بشكست و پيمان نيز هم
دوستان در پرده مي گويم سخن
گفته خواهد شد به دستان نيز هم
چون سر آمد دولت شبهاي وصل
بگذرد ايام هجران نيز هم
هر دو عالم يك فروغ روي اوست
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم
...