دقیقا همون سی دقیقه ی اولش بود که منو به خودش جذب کرد :n02:نقل قول:
30 دقیقه اولش الافی ای بیش نیست[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدش بازی هیجانی میشه طوریکه آخراش از بازی بسیار لذت میبری.
Printable View
دقیقا همون سی دقیقه ی اولش بود که منو به خودش جذب کرد :n02:نقل قول:
30 دقیقه اولش الافی ای بیش نیست[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدش بازی هیجانی میشه طوریکه آخراش از بازی بسیار لذت میبری.
من الان اونجام که bird اومده کمکمون و میتونیم دستور بدیم بقیه رو بکشیم ...
خیلی مونده تموم شه ؟
چرا هر چی میرم تموم نمیشه ؟ :n13:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقد پنج صفحه خواهد بود که شامل :
پرواز یک شاهکار تا بی کران
نقد و بررسی تصویری BioShock: Infinite
- [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
- [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
- [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
- [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
- [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آخر بازی هستی.نقل قول:
دمت گرم روحیه دادی :n02:نقل قول:
دوستان سلام..یه سوال..یه وسایلی مثل سنگر و medical kit و و اون ادمکی که بالای اسلحه ی اتوماتیک هست و ما باید دکه ی x رو بزنیم تا بوکر دستور بده به الیزابت فلسفش چیه؟
اون لباس هایی که گاهی مثل کلاه و ...پیشنهاد میده واسه چیه
سلام شایان [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
محتوای مخفی: خداحافظ شایان
منظورت از این که چه کاربردی دارن ، خب تو دستور میدی مثلا برات ادمک ها به صورت نیروی کمکی میان یا دستور میدی یک دژ دفاعیی برات درست میشه یا بسته های سلامتی ظاهر میشه تا استفاده کنی و فلسفش هم باز برمیگرده با توانایی های الیزابت که برای کمک کردن به بوکر این اختیار در بازی قرار گرفته انگار که الیزابت اونا برات ظاهر میکنهنقل قول:
دوستان سلام..یه سوال..یه وسایلی مثل سنگر و medical kit و و اون ادمکی که بالای اسلحه ی اتوماتیک هست و ما باید دکه ی x رو بزنیم تا بوکر دستور بده به الیزابت فلسفش چیه؟
اون لباس هایی که گاهی مثل کلاه و ...پیشنهاد میده واسه چیه
منظورت از لباس ها حتما Gear ها هستن من چون روی کنسول بازی می کنم با دکمه select منوی اختیاراتی باز میشد که میشد اونجا کاربردهاشون رو دید
مثلا یکیشون اینه که موقع mele زدن دشمنها رو برق میگیره
برای بار دوم بازی حتی لذت بخش تر از بار اوله.
سوای اینکه از همون اول بیشتر میشه به جزئیات داستان و قسمت های مفهومی بازی پی برد ، گیم پلی بازی نسبت به قبل خیلی به چشم میاد.
روی درجه های سختی بالاتر از نرمال تازه آدم متوجه میشه که خیلی از چیزا به درد می خورن و کلا میشه گفت درجه نرمال بازی همون درجه آسون بازی های دیگست!
الان که دارم برای بار دوم بازیو میرم همش دنبال اینم که از بازی ایرادی پیدا کنم ولی متاسفانه یا خوشبختانه پیدا نمیشه. فقط یه ایراد بزرگی که بازی داره اینه که تقریبا اوایل سال منتشر شد و به خاطر همین تا آخر سال دیگه اکثر بازی ها به آدم نمی چسبه! حداقل توی پی سی فکر می کنم بعیده که امسال بازیی بهتر از اون منتشر بشه...
حامد روی پلتفرم مورد علاقت که فعلا متاش روی همون 95 مونده :دینقل قول:
برای من که همون متای 96 چند وقت پیش ملاکه :دی
به اضافه اینکه تجربه نشون داده که اخلاف جزئی توی متا مثلا در حد 0.1 نمی تونه منجر به گوتی شدن و این حرفا بشه :دی
کلا این دو سه سال اخیر رو نگاه کنیم متای بازی های مختلف یکمی تغییر کرده و به خاطر اضافه شدن یه سری سایت های جدید میانگین امتیاز خیلی از بازی ها کمتر از حقشون میشه و مثلا یه بازیی که اگه 5 سال پیش منتشر میشد و با توجه به سطحی که داشت حتما تا متای 90 یا بالاتر می رسید ولی الان تا 5 امتیاز هم می تونه پایینتر بیاد! مثلا Far Cry 3 یا The Witcher 2 توی پی سی واقعا حقشون امتیاز 88 هستش؟!
+
حامد نقدت خیلی عالی و کامل بود.
فکر نکنم تا آخر سال به بازیی بالاتر از این امتیاز بدی :دی
وحید جا داره از کمبیا پرتت کنم پایین : دینقل قول:
قربونت برم اخه کی از اعتبار و صحت و نمره و 95 و 94 و گوتیو ویچرو و فارکرای اینا حرف زد اخه یه حرکت کاملا در جهت فان بودن و لذت بردن در کنار هم بین من و شایان که دیگه این همه توضیح و نکته نمی خواد برادر من. مهم اون عیار بازی هستش که دست ما اومده حالا یا 95 یا 94 یا هر چی تموم شد رفت دیگه
نه کسی مثل من می خواد اعتبار این بازی رو زیر سوال ببره و نه چیز دیگه ای :wink:
مرسی حامد نقدت عالی بود ...
17 هم سپتامبر میخوام بشینم برا بار N ام بزنم دوباره ! دی!
سلام
دوستان کجا میشه نسخه ایکس باکس رو گیر اورد؟
هر جا میرم ندارن میگن مشکل داره.
با تشکر...
سلام
من یه خورده گیج شدم یکی از دوستان اگه متوجه شد چی شد آخر ماجرا ما رو در جریان بزاره :n13:
لطفاً پ.خ بدید که دوستان دیگه که هنوز بازی رو تموم نکردن شاکی نشن!
منتظریما، ممنون...
من این بازی رو 1 ماه پیش تموم کردم اصلا هم خوشم نیومد چرا اخرش اینقدر تلخ بود
Dishonored خیلی از این بهتر بود
با تشکر از جناب Layken عزیز که کمک کردن و بالاخره فهمیدم چی شد آخر کار دقیقاً...
واقعاً عالی بود داستان فوق العاده ای داشت...
آخرش هم تلخ بود هم شیرین واقعاً بهترین بازی عمرم رو تا به این لحظه تجربه کردم
موفق باشید...
سلام عزيزانم...من اون مرحله ايم ام كه ميگه go to comestuck home...ولي نميتونم پيدا كنم مسير خونشو..هندي من مياد ميكشمش ولي تا ميخام برم سراغ يكي از در ها ميگه still is in a combat..نميدونم واقعا!
من برای بار دوم دارم بازی میکنم ایندفعه روی هارد و قصد دارم بیشتر به داستان توجه کنم چون سری اول اینقد تو کف بازی بودم اصا کاری به داستان نداشتم.
این سری چرا وقتی با V به دشمنا ضربه میزنم آتیش میگیرن ؟ :n04:
یه سوال دیگه .. تو بازی یه چیزی برداشتم کلاه و کفش و این چیزا بود و نوشته بود میشه از منوی گیم پلی اونا رو کنترل کرد ... منظورش کجاس ؟!
یه نوشته هم اومد وسط بازی که نوشته بود دزدی کنی یه سری نتایج داره ... منظورش چیه ؟
دوستان من بازی رو تازه امروز شروع کردم و حدود 3 ساعتی بازی کردم .
اولین چیزی که باید اعتراف کنم اینه که گرافیک بازی اصلا اون چیزی که حدس میزدم نبود و در واقع افتضاااااح بود !!! یعنی حتی فکرم نمیکردم با این گرافیک بازی رتبه اورده باشه !!! قبلش فارکرای 3 رو بازی کرده بودم چند روز و اینو الان که بازی کردم دیدم سوسک هم نیست پیش فارکرای !!! کلا اگه کرایسیس 3 رو از لحاظ تکسچر و گرافیک 10 بدیم فارکرای3 میشه 8 و بایوشاک میشه 4 !!
گیم پلی بازی بد نبود تا حالا ! در کل یکم تو ذوقم خورد حالا میرم جلو ببینم چی میشه
دوست من همه بازی ها صرفا بخاطر گرافیک جذاب نیستند. این بازی اصلا به خاطر گرافیکش رتبه نیاوارد. گرافیک بازی قابل قبوله. ولی داستان بازی و طراحی شخصیت هاست که این بازی رو از کرایسیس یا فار کرای ۳ متمایز میکنه و اون ۲ بازی به هیچ عنوان قابل رقابت با داستان این بازی نیستندنقل قول:
دیروز برای بار دوم که بازیو تموم کردم با اینکه دیگه داستان بازی برام مشخص بود و دیگه سورپرایزی در کار نبود ، ولی بازی برام تاثیرگذار بود و تونستم با غم بایوشاکی همراه بشم!
درسته شاید اصل داستان بازی در مورد اون مسائل دنیاهای موازی هست که توی این تاپیک و تاپیک داستان بازی به طور کامل بهش اشاره شد ولی اگه توی بازی ریز بشیم به نظرم کلا یه جورایی مثل بایوشاک به مسائلی سیاسی ، مذهبی ، اجتماعی و ... هم می پردازه و میشه گفت نویسنده بازی تفکرات خودشو به بهترین شکل توی این بازی پیاده کرده.
به نظرم اگه بایوشاک به جای بازی یه فیلم بود می تونست اسکارها رو کلا درو کنه!
یه جورایی میشه گفت شیوه داستانی پردازی اون بی نظیره و کلا این سری یکی از تاثیرگذار ترین و عمیق ترین داستان ها رو در کل بازی ها داره...
بعد از اینکه بار دوم اونو تموم کردم از دادن امتیاز 10 که بهش دادم اصلا پشیمون نیستم هر چند که با ارفاق باشه :دی
فقط به نظرم اگه سختگیرانه در نظر بگیریم برای گیم پلی میشه امتیاز کامل رو نداد و یکمی جزئی می تونست کاملتر باشه...
کلا به قول یه نفر تا وقتی همچین بازی هایی وجود دارن از اینکه بگیم یه گیمریم باید افتخار کنیم. اگه یه زمانی هم تعداد بازی هایی بالا رفت که هر شماره همون قدر که فروششون بیشتر میشه کیفیتشون سیر نزولی می گیره ، باید احساس شرمساری کنیم :دی
گرافیک بازی افتضاحه؟!نقل قول:
دوستان من بازی رو تازه امروز شروع کردم و حدود 3 ساعتی بازی کردم .
اولین چیزی که باید اعتراف کنم اینه که گرافیک بازی اصلا اون چیزی که حدس میزدم نبود و در واقع افتضاااااح بود !!! یعنی حتی فکرم نمیکردم با این گرافیک بازی رتبه اورده باشه !!! قبلش فارکرای 3 رو بازی کرده بودم چند روز و اینو الان که بازی کردم دیدم سوسک هم نیست پیش فارکرای !!! کلا اگه کرایسیس 3 رو از لحاظ تکسچر و گرافیک 10 بدیم فارکرای3 میشه 8 و بایوشاک میشه 4 !!
گیم پلی بازی بد نبود تا حالا ! در کل یکم تو ذوقم خورد حالا میرم جلو ببینم چی میشه
به نظر من در سختگیرانه ترین شکل ممکن هم گرافیک این بازی امتیازی بین 9-10 می گیره!
کلا گرافیک فقط کیفیت بافت ها نیست و یه هنریه که توی این بازی به شکل فوق العاده ای پیاده شده و ایراد اون چنان خاصی بهش وارد نیست.
کرایسیس 3 افتضاح بود :n21: ...نقل قول:
کلا اگه کرایسیس 3 رو از لحاظ تکسچر و گرافیک 10 بدیم فارکرای3 میشه 8 و بایوشاک میشه 4 !!
هیچ پیشرفتی توش نبود ... فقط تکرار و تکرار حتی توی گرافیکش که واسه نسخه ی دو بود.
فارکرای گرافیکش عالی بود ...
بیوشاک هم نسبت به دیزاین مراحل خودش و جزئیاتش خیلی عالیه و من واقعا تعجب میکنم از اینکه میگی افتضاحه
تو اینکه میگین گیم پلی و داستان خوبی داره باشه حرفتون رو قبول میکنم هرچند هنوز زیاد جلو نرفتم. اما تو این تاپیک دیدم خیلی ها میان میگن گرافیک عالی بود !! بابا چرا اینو الکی میگین ! من روی لب تاب HD با بالاترین رزولوشن و بالاترین تنظیمات گرافیکی تو خوده بازی (کارت گرافیکم gtx 660 2 gig ddr5 ) اصلا چیزی که شایسته بازی باشه ندیدیم میخواین عکس بگیرم از درو دیواره مصنوعی و گیاهان و درختانی که مثل ورق کاغذ طراحی شدن؟ و ادم هایی که حرف میزنن ولی دهانشون بسته است! و مصنوعی بودن بسیاری چیزها که حالم رو بد کرد مثل تیر زدن به پرنده ها که تاثیری نداره و زندن باز !!! و .... تازه اینا مال 3 ساعت بازی بود فقط !! بخدا فارکرای3 با اینکه توی تکسچرهای چمن به نظرم بد کار کرده ولی پیش این به معنای واقعی شاه بود !! کرایسیس هم بازی نکردم کاری به داستان سطحیش ندارم اصلا اما گرافیکش تو یوتیوب دیدم از فارکرای بالاتر بود خیلی ! هرچند هردوتاشون مال یک شرکت (کرایتک) هستن اگه اشتباه نکنم! بایوشاک حتما یه دلیل محکمی غیر از گرافیک و جلوه ویژه داشته که تونسته محبوب بشه باید برم جلو خودم ببینم!
دوست عزیز شما تعریفتون از گرافیک اشتباه هست ...شما باید اتمسفر بازی و اون سبک و سیاق و اون دنیایی که بازی داره رخ میدرو در نظر بگیرید ، آقا وحید توضیح دادن ، گرافیک بازی سبک و سیاق هنری داره با اتمسفر هنری و قبل از جنگ جهانی ، Setting هر بازی متفاوت هست ، به عنوان مثال Crysis 3 در سال 2020 فک کنم روی میده ، خب شما میایید گرافیک این دو تا بازیرو مقایسه می کنید که کاملا کار غیر منطقی و غیر حرفه ای هست ، با تمام احترام به نظر من شما باید زاویه دیدتون رو نسبت به مبحث گرافیک تغییر بدید . درضمن من هم رو بالاترین جزئیات ممکن هر بازیی رو اجرا می کنم و از خودم این حرفارو درنمیارم ، میتونم براتون از منابع موثق که به تمجید و تعریف گرافیک شاهکار بازی پرداختند صحبت کنم .نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موفق باشید .
منم کاملا با حمید موافقم.نقل قول:
میخواین عکس بگیرم از درو دیواره مصنوعی و گیاهان و درختانی که مثل ورق کاغذ طراحی شدن؟ و ادم هایی که حرف میزنن ولی دهانشون بسته است! و مصنوعی بودن بسیاری چیزها که حالم رو بد کرد مثل تیر زدن به پرنده ها که تاثیری نداره و زندن باز !!! و .... تازه اینا مال 3 ساعت بازی بود فقط !! بخدا فارکرای3 با اینکه توی تکسچرهای چمن به نظرم بد کار کرده ولی پیش این به معنای واقعی شاه بود !! کرایسیس هم بازی نکردم کاری به داستان سطحیش ندارم اصلا اما گرافیکش تو یوتیوب دیدم از فارکرای بالاتر بود خیلی ! هرچند هردوتاشون مال یک شرکت (کرایتک) هستن اگه اشتباه نکنم! بایوشاک حتما یه دلیل محکمی غیر از گرافیک و جلوه ویژه داشته که تونسته محبوب بشه باید برم جلو خودم ببینم!
شما تعریفتون از گرافیک اشتباهه.
توی خیلی از بازیا گیاهان و درختا مثل کاغذ طراحی میشن چون هیچ اهمیتی برای گیمر نداره و این کاملا یه بحث بهینه سازی کردن بازی هست.
چون درختا و گیاهان تعداد پلی های زیادی میگیره و باعث سنگین تر شدن گیم میشه بنابراین سازنده ها برای کاهش حجم بازی و بهینه سازی و اجرای بهتر از این تکنیک استفاده میکنند. و اینکه درختا اینجوری طراحی بشن نه تنها چیزی از گرافیک بازی کم نمیکنه بلکه یه امتیاز مثبته چون سازنده های بازی از ایجاد پلی های اضافه و بی کاربرد برای بازی صرف نظر کردند. بله یک بازی مثل کرایسیس یا فارکرای با توجه به محیط و حال و هوایی که داره سازنده ها اتفاقا مجبورن بیشتر وقتشون رو روی گل و گیاه بازی بزارن تا بتونن فضاسازی خوبی انجام بدن ولی توی یه بازی مثل بیوشاک اینکار کاملا بی اهمیته چون بیشتر فضاسازی هنری بازی هدف سازنده ها بوده و اصلا گل و گیاه و درختا نقشی توی این کار ندارن.
من تا حالا کاراکتری ندیدم که لیپ سینک نداشته باشه اما طبیعیه که یه کاراکتر مثل الیزابت چون بیشتر توی دید گیمر هست expressionهای خیلی خوب و قشنگی داره ولی خب صد در صد کاراکترای دیگه به این اندازه روشون کار نشده چون دلیلی نبوده. تیر زدن به پرنده ها و کشتن اونام هیچ تاثیری توی روند این بازی نداره پس ساختنش یه چیز خیلی بیهوده س برای این بازی !! ولی مثلا توی بازی تام رایدر کشتن پرنده ها جز گیم پلی بازیه.
کرایسیس و فارکرای هر دو انجین هاشون یکی هستند نه شرکتشون :n16:
دلیل محبوبیت بیوشاک گیم پلی عالی،داستان شاهکار و گرافیک هنری فوق العاده س که توی هیچ بازی دیده نشده و این نشانگر خلاقیت فوق العاده ی سازنده هاس.
حال و هوای بازی خیلی عجیبه ... قدیمیه ولی در عین حال که قدیمیه خیلی جدیده :n01: آرت های هنری توی این بازی کولاک کرده و فضاهای فوق العاده ای رو درست کرده، رنگ بندی ها عالیه ... و همه ی این ها باعث میشه تا بیوشاک یه گرافیک خیلی عالی و دقیقا غیر واقعی رو داشته باشه.
نه گلم اتفاقا من کاری ندارم بازی و محیطش مال 1912 است یا 2020 !! من تعریفم اینه که بازی باید حالت واقعی اشیا و محیط رو بم ادم القا کنه نه اینکه بری کناره یه ادم بایستی و ببینی دستاش و سرش فرم چند ضلعی داره !!!!!!! میخواین از یه قوطی کنسرو رو زمین عکس بگیرم ببینی چقدر ابتدایی و چند ضلعی ساخته شده ! حالا این اسمش میشه گرافیک تکنیکی یا هر چیزه دیگه نمیدونم ! اما فقط اینو میدونم بازیهای جدید رو موبایل از این طبیعی تر اشیا رو ساختن ! خب این بدجور تو ذوق میخوره ! نمیدونم چرا شما اینجور نیستین من که بدجور تو ذوقم خوردنقل قول:
حالا دعوا نداریم یهو یکی نگه خوشت نمیاد بازی نکن ! که اون موقع میفهمم طرفداراش متعصب هستن نه منطقی!
ببخشین اینجور که من متوجه شدم هیچی تو بایوشاک غیر از الیزابت و بوکر مهم نبوده و نیست !! حالا درو دیوار ابتدایی طراحی بشه یا گل و گیاه 2 بعدی ساخته بشه !!! یا پرنده و موجودات مصنوعی و مسخره ساخته بشن و جاویدان !! و حرکات بوکر مثل پرش از ارتفاع 100 متری و سالم موندن زمین !! و کلی چیزه دیگه هیچ کدام مهم نیست چرا؟ چون محیط بازی قشنگه و شاده و ساختمونا رو هوا معلقن و مناظره زیبایی داره ! خداوکیلی اگه به اینا میگین گرافیک هنری خب سایبریا مال چندین سال پیش هم همین چیزارو داشت مگه نداشت؟؟!! تازه اون گرافیک هنریش باحال تر بود و چشم رو جذب میکرد حالا یه بازی 2013 باید با بازی چندییین سال پیش تو یه حد باشه؟ (داریم منطقی صحبت میکنیم پس کسی شاکی نشه فقط دلیل بیارین ) :n01:نقل قول:
منطقی دارید صحبت میکنید ؟ واقعا ؟ اصلا شما بیا کلمه منطق رو تعریف کنید ، شاید تو همینم مشکل دارید ، نشستید به سخره گرفتید تاپیک رو بازی رو بعد ...اگه واقعا حرفی دارید بشینید نقد کنید نشون بدید ، من نقد کردم نشون دادم ، دیگه تیکه انداختن و این حرف چیه دیگه ...نقل قول:
نه اقا از قدیم گفتن :
DONT FEED THE F*** TROLL
منم همین کار رو میکنم و از مجید عزیز و هر کاربر دیگه ای هم میخوام که فید نکنن ترول جماعت رو . ..
موافقم حمید جان ... ما سرو کارمون با گیمر هاس نه ترول ها.نقل قول:
منم همین کار رو میکنم و از مجید عزیز و هر کاربر دیگه ای هم میخوام که فید نکنن ترول جماعت رو . ..
دوستانی که گیمرن این بازی رو شاهکار میدونن و اگه ندونن باید به دانش و علم گیمریشون شک کرد.:n16:
خب دیگه از اولم حدس میزدم با کسایی که جنبه ندارن و منطق حالیشون نمیشه نباید بحث کرد ! بیخود با بعضی ها هم کلام شدم ! در جواب حرف های من چیزی نداشتین بگین و زدین جاده خاکی و مسخره کردن نقد من ! خیالی نیست به هر حال یه بازی برا شما بت شده و پرستش میکنید دیگه ! نباید به خدای کسی توهین کرد !!!!!!!!!!!
تاپیکتون ارزونیتون دوستان ما رفتیم.
خوب بایوشوک توی لیست خرید بازیهام هست ایشاالله تا چند وقت دیگه دلست هم بیاد میرم میگیرم که حسابی عقب افتادم ...
ولی دیروز تو مجله بازینما نقد بایوشوک رو خوندم چشام اینجوری شد:n04::n04: این یارو نویسندش هی نوشته بود آقا بازی نکردید داستانو نخونیدا ولی من خوندم:n08:خیلی داستان سنگینی داره خداوکیلی:n12:از لحاظ داستانی یعنی واقعا میشه گفت این بازی یه جور حماسه سازی کرده ... چقدر داستان زیبا و گیرا و جذاب . حالا من داشتم نقدشو میخوندم تا وسطاش رفتم نتونستم بیخیالش شم انگار دارم رمان میخونم !!! دیگه چه برسه به اینکه خودت بشینی پا کنسول و بازی کنی !! لوین واقعا چه کرده ...
تو مجلش یه صفحه بود به اسم چند پرسش از بی نهایت والا توی نت هر چی گشتیم پیدا نکردیم کپی پیست کنیم دیگه مجبورم براتون تایپ کنم :n08: . ولی حتما بخونید خیلی جالبه :
چند پرسش از بینهایت :
در این نسل کمتر پیش آمده که بعد از به پایان رساندن یک بازی و در زمان دیدن Credit انتهایی هنوز ابهامات بسیاری در ذهن مخاطبان باقی مانده باشد . اکثر بازیها پایان های بسیار سرراستی دارند و سورپرایزشان نهایتا مربوط به مردن شخصیت اصلی در انتهای بازی میشود . گروهی دیگر به سبک آثار جی جی آبرامز با این که پایانی گسترده دارند اما این پیچیدگی بیشتر به دلیل این است که سازنده از پاسخ دادن به ابهاماتی که در طول بازی و در ذهن مخاطل به وجود آورده سرباز زده است . اما BI به هیچکدام از این 2 دسته تعلق ندارد . داستان و پایان بندی بازی با اینکه از هر بازی دیگری در این نسل انجام داده اید عجیب تر و پیچیده تر است . اما با دقت در تک تک دیالوگها و Voxephone های موجود در محیط میتوان پاسخ به تعدادی سوال که ممکن است بعد از پایان رساندن بازی در ذهنتان به وجود آمده باشد پرده از رازهای کلمبیا برداریم :
( خطر لو رفتن داستان بازی به شدتتتتتتتت . آقا میگم به شدت اگه بخونی پای خودته بعدا نیای فحششو به من بدیا . نخونیاااااااااا . ما اینهمه گفتیم نخون الان باز میخونه:n08:)
همان جهان های موازی همیشگی :
به طول کلی ایده ی اصلی داستان BI به جهان های موازی مربوط میشود . این ایده زندگی هر فرد را مانند درختی در نظر میگیرد که با اتخاذ هر تصمیم جدید به 2 شاخه تقسیم شده و این شاخه ها هر یک راهی جداگانه را طی میکند . برای مثال تصور کنید که یک روز از خواب بیدار شده و به آشپزخانه میروید . صبحانه خواهید خورد یا از آن صرف نظر خواهید کرد ؟ فرض میکنیم که تصمیم گرفته اید صبحانه بخورید . بر اساس نظریه ی دنیاهای موازی که در بازی مطرح شده درست در همان لحظه ی انتخاب خوردن صبحانه , جهان موازی دیگری به وجود آمده که شما در آن از خوردن صبحانه صرف نظر کرده اید ! نکته ی اصلی این است که هیچکدام از این 2 جهان که بر سر انتخاب ساده به وجود آمده اند از وجود دیگری آگاه نیستند . ممکن از صبحانه خوردن در جهان اول منجر به دیر رسیدن به سر کار و اخراج شما شود , اما در جهان دیگر , گرسته به سر کار رفتن , به موقع رسیدن و ارتقا مقام را در پی دارد و این اتفاقات تفکیک شده , برای تمامی افرادی که در این 2 جهان هستند واقعی به نظر میرسید . مگر اینکه یک Tear در این بین وجود داشته باشد
Tear چیست و چرا الیزابت قادر به باز کردن آن است ؟
Tear ها روزنه هایی هستند که بین 2 دنیای مختلف میتوان ایجاد کرد و از طریق آنها , نه تنها میتوا بین مکان های مختلف نقل و مکان کرد بلکه سفر در زمان هم از ویژگی های دیگر آنهاست . تقریبا در تمامی موارد , مردم در دستکاری و ایجاد آنها ناتوان هستند و تا جایی که در داستان ذکر میشود تنها الیزابت است که قادر به ایجاد این روزنه ها ( به صورت طبیعی و بدون نیاز به ماشین ) است . دلیل این قابلیت تا آنجا که ما میدانیم , به ماجرای ربوده شدنش توسط lutece ها برمیگردد. جایی که بوکر از تصمیم خود مبنی بر فروختن آنا جهت پرداخت قرض هایش پشیمان شده و سعی در جلوگیری از انتقال دخترش از طریق یک روزنه به کلمبیا را دارد که ناگهان Tear بسته شده و انگشت آنا ( الیزابت ) بین 2 جهان گیر کرده و قطع میشود . بدین ترتیب یک بخش از بدن وی در دنیای بوکر و دیگری در دنیای کامستاک میماند . بعد از این حادثه او به طرز معجزه آسایی قابلیت باز کردن این شکاف ها را پیدا میکند . شخصیت های دیگری نیز مانند لوتس ها قادر به دستکاری زمان و مکان هستند اما آنها با استفاده از Tear این کار را انجام نمیدهند .
Rosalind Lutece کیست ؟
روزالیند لوتس دانشمند خبره ای بود که در کلمبیا زندگی میکرده است . به خاطر رابطه ی نزدیک وی با کامستاک که مربوط به پروژه هایشان بوده , همسر کامستاک فکر میکند که او مادر فرزند نامشروع کامستاک (الیزابت ) است . کامستاک علاقه ی خاصی به روزالیند ناشته اما به دلیل پروژه ی ساخت دستگاهی که با آن بتوان Tear های مختلفی ما بین دنیاها به وجود آورد روزالیند در کانون توجه کامستاک قرار گرفت . ایده ی ساخت این ماشین و ترکیب آن با آرزوی کامستاک مبنی بر نشاندن جانشین خود در مسند پیامبر کلمبیا , نقش کاتالیزور اتفاقات بازی را به عهده دارد .
رابرت واقعا برادر دوقلوی روزالیند است ؟
در واقع رابرت ( مردی که همواره در کنار روزالیند میبینیم ) به جهانی که در آن کلمبیا به وجود آمده تعلق ندارد و مربوط به دنیای بوکر میشود . در دنیای کامستاک , کودکی با نام روزالیند به دنیا آمده , اما در دنیای بوکر , این کودک پسری است به نام رابرت ! در واقع روزالیند/رابرت که از آنها تحت عنوان دوقلو یاد میشود یک شخص هستند . متنها در 2 جهان متفاوت . روزالیند با رابرت در دنیای دیگر ارتباط برقرار میکند تا با کمک هم , نقشه ی کامستاک مبنی بر دزدیدن دختر بوکر را عملی کنند . در جریان این آدم ربایی , رابرت در کلمبیا زندگی میکرده که به همین علت , به دیگران خود را برادر دوقلوی روزالیند معرفی کرده است
کامستاک کیست ؟
Zachary Comstock , موسس شهر هوایی کلمبیا و پیشوای مذهبی مردم این شهر است . وی با سو استفاده از ماشین ساخته شده به دست روزالیند به کمک این دستگاه آینده و اتفاقات مختلف را پیش بینی کرده و به کمک آن به خود لقب پیامبر داده است . به دلیل استفاده ی مکرر از این دستگاه و سفر بین دنیاهای مختلف عوارض بسیاری گریبانگیر اون شده که از میان آنها میتوان به پیری زودرس , دچار شدن به غده های سرطانی و البته عقیم شدن اشاره کرد .
به دلیل ناتوانی کامستاک در بچه دار شدن , وی نقشه دزدیدن فرزند بوکر را طراحی کرده و به کمک روزالیند و رابرت آن را اجرا میکند . رابرت مامور میشود که به بوکر بگوید در ازای دادن دختر خود , تمامی قرض هایش که در قمار باخته پرداخت میشود . در حالی که این یک بلوف از جانب کامستاک است و او هیچ کنترلی روی قرض های بوک ندارد .
نکته ی اصلی در مورد شخصیت کامستاک این است که او در واقع همان بوکر است اما در شاخه و دنیایی دیگر , دقیقا همانند رابرت و روزالیند . در دنیای بوکر , اون هرگز دست به ساختن کلمبیا نزده است و نزدیک به 20 سال از عمر خود را بعد از مجرای فروختن آنا , با عزلت نشینی و اندوه سپری کرده است
علت خونریزی بینی بوکر چه بود ؟
هنگامی که یک شخص به وسیله ی Tear ها , از دنیایی به دنیای دیگر نقل مکان میکند , ذهنش به سختی تلاش میکند تا جزئیات زندگی در دنیای قبلی را به یاد بیاورد . به دلیل وجود نداشتن هیچ ذهنیتی از دنیای جدید , خاطرات دنیای جدید , از همان خاطرات قدیمی به وجود می آیند . در یکی از صحنه های پایانی بازی , رابرت به روزالیند میگوید که بوکر سعی خواهد کرد از خاطرات قدیمی خود , خاطراتی جدید ( برای استفاده در دنیای جدید ! ) بسازد . پس علت خونریزی بینی اینجا مشخص میشود . در لحظه هایی از بازی که بوکر با دیدن صحنه هایی از دنیایی که به آن تعلق دارد , سعی در به یاد آوردن اتفاقات گذشته میکند , دچار این پدیده میشود . این دوگانگی هایی که بوکر به آن دچار میشود در چندین نقظه از بازی دیده ایم .
کامستاک از کجا میدانست که بوکر به کلمبیا خواهد آمد ؟
کامستاک قبل از تمامی اتفاقاتی که در بازی شاهدش باشیم , به مردم کلمبیا هشدار داده بود که چوپان دروغین ( Fasle Shepher ) خواهد آمد و بره ( Lamp ) را خواهد دزدید و به شیاطین خواهد داد . واضح است که منظور کامستاک از چوبان بوکر بوده و بره هم اشاره به الیزابت دارد . همچنین کامستاک میدانسته که این فرد روی دست راست خود 2 حرف AD را حک کرده است . در جریان بازی این هشدارها را میتوانید با توجه کردن به تابلوهای تبلیغاتی مشاهده کنید . اما کامستاک این موضوع را از کجا میدانسته ؟
کامستاک با استفاده از ماشینی که روزالیند طراحی کرده بود به آینده سفر کرده و متوجه شد که بوکر روزی به کلمبیا خواهد آمد تا فرزند خود را پس بگیرد و البته دیده بود که بوکر به دلیل احساس گناه شدید به خاطر فروختن آنا , 2 حرف اول اسم و فامیل وی ( Anna DeWitt ) را بر روی دستش به وسیله ی آتش حک کرده است .
چگونه بوکر تبدیل به کامستاک شد ؟
درست پس از شرکت کردن در نبرد Wounded Knee ( این نبرد کاملا واقعی است و در سال 1890 رخ داده است ) , بوکر قصد کرد که برای بخشیده شدن گناهانی که در این نبرد مرتکب شده , غسل تعمید انجام داده و به فردی مذهبی تبدیل شود . درست در لحظه ی غسل است که به خاطر انتخاب های مختلف , دو دنیای جدید شکل میگیرد . در اولی بوکر با پذیرفتن این غسل و انجام دادن آن , تبدیل به فردی مذهبی میشود و اسم خود را به کامستاک تغییر می دهد . بوکر منقلب شده که حالا کامستاک نام دارد , در دنیای خودش ماجراهای شهر هوایی کلمبیا و سایر مواردی که در بازی مشاهده کردیم را به وجود می آورد , اما این فقط یک طرف قضیه است و شاخه ی دیگر انتخاب بوکر بسیار متفاوت است .
در انتخای دیگر , بوکر از پذیرفتن غصل سرباز میزند و برای فراموش کردن گذشته اش , به الکل و غمار روی می آورد . این نسخه از بوکر , سرنوشتی بسیار سیاه دارد و در ناامیدی و بدهی ناشی از قمار زندگی را سپری میکند . تا اینکه روزی رابرت لوتس از راه میرسید و به وی پیشنهاد میدهد دخترش آنا را به اون بدهد , و در عوض بدهی های قمارش پرداخت میشود . هیچکدام از 2 نسخه ی بوکر از وجود یکدیگر خبر نداشتند تا اینکه کامستاک تصمیم گرفت آنا را به کلمبیا بیاورد .
چرا روحانی بوکر را نشناخت ؟
در ابتدای بازی و در بدو ورود به کلمبیا , از اون میخواهند که غسل تعمید را بپذرید و سپس میتواند به کلمبیا وارد شود ( در واقع 2 نقطه از بازی به غسل اشاره میشود , اولی همان ابتدای بازی و دیگری در سکانسهای انتهایی و در اشاره به غسل بعد از نبرد Wounded Knee ) فردی که مسئول غسل است مطمئنا با کامستاک در ارتباط بوده و باید بوکر را میشناخت و از ورود وی به کلمبیا خودداری میکرد اما چرا این اتفاق رخ نداد ؟ جواب این سوال خیلی سادست , چون اگر به چشمان این روحانی دقت کنید , خواهید فهمید که وی نابیناست .
آیا آنا نسخه ای دیگر از الیزابت است ؟
با اینکه بسیاری از شخصیت های بازی در واقع دو نسخه ی متفاوت از یک شخصیت هستند ( بوکر و کامستاک , روزالیند و رابرت ) اما این موضوع در مورد آنا صدق نمیکند و وی نسخه ای دیگر از الیزابت نیست و تنها یک آنا/الیزابت وجود دارد . او دختر بوکر بوده که توسط کامستاک دزدیده شده و به دنیای دیگری منتقل شده است . کامستاک اسم آنا را به الیزابت تغییر داده و به مردم کلمبیا گفته که الیزابت دختری جادویی است که به تنها یک هفته در رحم مادر خود ( همسر کامستاک ) بوده و سپس به دنیا آمده است . همسر کامستاک طبیغتا این دروغ را میدانسته و تصور میکرده الیزابت ماحصل رابطه ی نامشروع کامستاک و روزالیند است .
برج کلمبیا با چه هدفی ساخته شده و نشانگر چیست ؟
ایده ی ساخت این بنای بسیار عظیم به باورهای دینی مردم کلمبیا و البته شخص کامستاک باز میگردد . این بنا به شکل فرشته ای ساخته شده که مردم او را با نام فرشته ی کلمبیا میشناسند . فرشته ای که کامستاک ادعا میکند از آسمان به پایین آمده و ایده ی ساخت شهری روی هوا را به او داده است . اما این فقط شکل ظاهری آن است و در درون خود رازهای تیر تری دارد .
قسمت بالایی این بنا نقش زندانی را داشت که الیزابت پس از دزدیه شدن توسط کامستاک , در آنجا نگه داری میشد . در این مکان کلیه فعالت ها و حرکات الیزابت تصویربرداری شده و مورد پژوهش قرار گرفته است . این قسمت از برج به طور کامل قرنطینه شده و تنها کارکنان رده بالا با فرمان شخص کامستاک اجازه ی ورود داشتند . در قسمت زیرین این بنا دستگاه Siphon قرار داشت . Songbird که در طول بازی بارها با آن رو به رو شدیم نیز مسئول مراقبت از این بنا بوده است .
Songbird ساخته ی کیست ؟
پرنده ی مکانیکی در حقیقت , به عنوان یکی از اسطوره های کلمبیا شناخته میشود . کودکان در مهدکودکها در وصف آن آواز میخوانند و در سرتاسر شهر بنرها و نشانه هایی وجود دارد که مردم را به پرستش Songbird دعوت میکنند .
با پیدا کردن یک Voxphone در جریان بازی و در کارخانه ی Fink ( یکی دیگر از شخصت های اصلی بازی که تقریبا تمامی وسایلی که در کلمبیا میبینید در کارخانه ی او ساخته شده ) مشخص میشود Songbird نیز در همین کارخانه ساخته شده و البته فناوری ساخت آن که براساس تلفیق آدم و ماشین است , با جست و جو در Tear های مختلف کشف شده است . عده ای بر این باورند که بیگ ددی های نسخه های اول بایوشاک نیز به همین طریق ساخته شده اند . فینک در یکی از Voxphone ها اعلام میکند Songbird جهت محافظت از الیزابت ساخته شده است . البته نکات مبهم زیادی در مورد این موجود غول پیکر باقی مانده که به نظر میرسد سوژه ی یکی از DLC های بازی هم باشد .
دستگاه Siphon چه وظیفه ای داشت ؟
الیزابت به دلیل توانایی هایش قادر بوده به کجا که میخواهد یک شکاف یا Tear باز کند , پس طبیغی بوده که با بالا رفتن توانایی های او و آگاه شدنش از این قابلیت , به سادگی میتوانسته از بالای برج فرار کرده و به هر دنیا و زمان و مکانی که میخواسته نقل مکان کند . به همین دلیل کامستاک دستور ساخت دستگاهی با نام Siphon را به لوتس ها داد . این دستگاه به منظور محدود کردن توانایی های الیزابت در ایجاد Tear ها ساخته شد . هنگامی که در انتهای بازی بوکر به Songbird دستور داد که برج و Siphon را با هم نابود کند , قدرت کامل الیزابت آزاد شد و وی توانست به هر کجا میخواد Tear باز کند
چرا همسر کامستاک و لوتس ها نتوانستند حقیقت را افشا کنند ؟
کامستاک قصد داشت الیزابت را به عنوان جانشین خود انتخاب کند , اما چه اتفاقی رخ میداد اگر همسرش و یا یکی از لوتس ها حقیقت این که تولد الیزابت حاصل یک معجزه نیست و صرفا یک کودک ربایی است را برای مردم کلمبیا افشا میکردند ؟ همین ترس از افشا شدن حقایق , کامستاک را به سوی اعمال پلیدی در جهت سرپوش گذاشتن روی کارهایش سوق داد .
در قدم نخست , او همسرش را به قتل رساند و قتل را گردن Daisy Fitzroy انداخت که در بازی او را به عنوان سردسته ی شورشیان Vox Populi میبینیم . این اتفاق نه تنها خطر بانو کامستاک را رفع کرد , بلکه افکار عمومی را هم بر ضد Vox Populi هدایت کرد .
بعد از به قتل رساندن بانو کامستاک , توجه کامستاک به سوی لوتس ها جلب شد . وی با هدف به قتل رساندن آنها , دستگاهی را که در آزمایشگاه لوتس ها بود و وظیفه ی ایجاد Tear های مختلف را بر عهده داشت دستکاری کرد , اما این دستکاری نه تنها باعث کشته شدن آنها نشد بلکه نتیجه ای کاملا متفاوت داشت ! بد از این حادثه لوتس ها میتوانستند آزادانه به هر جهانی که میخواهند , بدون هیچ محدودیتی جابه جا شوند و با علم بر این که کامستاک به آنها خیانت کرده , از قدتر خود استفاده کردند تا با آوردن بوکر به دنیای کامستاک , او را به زیر بکشند .
الیزابت واقعا نیویورک را بمباران کرد ؟
کامستاک پیش تر در داخل ماشین روزالیند و در یک Tear , صحنه ی بمباران شدن نیویورک توسط کلمبیا را دیده بود و به همین دلیل این موضوع را به هدف خود تبدیک کرده و در جای جای شهر شاهد این عبارت بودیم : فرزند پیامبر بر تخت فرمانراویی خواهد نشست و زمین انسانها را خواهد سوزاند . در قسمتی از بازی , شاخه و در واقع دنیایی را مشاهده میکنیم که در آن الیزابت توسط Songbird تسخیر شده و بوکر برای بازپس گرفتن او کاری از دستش بر نمی آید . در این دنیا , کامستاک به خوی توانست الیزابت را متقاعد کند که بوکر فردی دروغگو است و هرگز برای نجات او نمی آید , در نتیجه امید در درون الیزابت کاملا از بین رفت . تلاش های کامستاک منجر به این میشود که الیزابت بر تخت جانشینی کامستاک بنشیند . در صحنه ای از بازی , بوکر با استفاده از ایک Tear به سال 1980 میرود و ماحصل زنجیره ی این اتفاقات را میبیند .
در سال 1980 و در دنیایی دیگر ( همان دنیایی که بوکر موفق به نجات الیزابت نشده ) الیزابت رویای کامستاک را به حقیقت تبدیل کرده است . اما نسخه ی آینده ی الیزابت به وی یادداشتی میدهد تا بوکر آن را به الیزابت در زمان حال ( زمان زخ دادن اتفاقات بازی ) دهد تا از رخ دادن اتفاقاتی که در این Tear مشاهده کردند جلوگیری شود . آن یادداشت چگونگی کنترل Songbird را به الیزابت آموخت .
Rapture چه نقشی در داستان داشت ؟
وقتی که در انتهای بازی و نابود شدن Siphon , الیزابت توانایی کامل خود را مجددا به دست آورد , یه Tear به شهر زیر آب Rapture باز کرد که اتفاقات 2 نسخه ی اول بازی در آن رخ میداد . الیزابت با این کار قصد داشت Songbird را به قتل برساند که موفق به انجام آن نیز شد و فشار آب باعث از بین رفتن Songbird شد که مشاهده ی Rapture در انتهای بازی , پیش از آنکه از نظر داستانی مهم باشد نشان دهنده ی ارتباط بسیار خوب نسخه ی اول و سوم با یکدیگر است .
در یکی از به یادماندنی ترین دیالوگهای بازی , الیزابت چهار چوب کلی وقاع Rapture و کلمبیا را "ثابت" و شخصیت ها را با عنوان "متغیر" خطاب میکند .
سرزمین فانوس های دریایی کجاست ؟
در پایان بازی , وقتی بوکر و الیزابت Rapture را ترک کردند , به محلی رسیدند که مملو از فانوس های دریایی بود . این فضا کاملا خارج از تصور ما از مفهمو زمان و مکان به نظر میرسید . در واقع هر کدام از این فانوس های دریایی , نشانگر یکی از شاخه ها و انتخاب هایی است که رخ داده و با ورود به هر کدام از آنها میتوان این شاخه را بازبینی کرد .
داستان آشنای ورود ناگهانی یک مرد به یک شهر و رابطه ی مخفی او با فردی که در راس اتفاقات این شهر است , رهبر شورشیان و آزادی خواهانی که خود به یک خونریز تمام عیار تبدیل شده , دخترک آبی پوشی که توسط هیولایی آهنین محافظت میشود و یا شهری استثنایی که اسیر تفکرات متعصبانه و افراطی شده است و دیگر فانتزیهایی از این دست . تمامی این داستانها به هزار شکل مختلف در جریان هستند و این برج ها راه ورود به هر یک از آنهاست . این ثابت ها هستند که در این داستانها با متغیرها پر شده اند و هر داستان با دیگری متفاوت است , اما در اصل عملکردی یکسان دارند
غرق کردن بوکر چگونه کامستاک را از بین برد ؟
هدف از غرق کردن و کشتن بوکر دقیقا قبل از مراسم غسل این بود که با این حرکت , جلوی تصمیم بوکر برای کامستاک شدن گرفته شود . هنگامی که بوکر سرنوشت خود را میپذرید و به نسخه های مختلف الیزابت اجازه داد که او را در همان رودخانه ای که مراسم غسل تعمید در آن انجام میشده غرق کند , تمامی اثرات به وجود آمدن کامستاک از بین رفت . زیرا دیگر بوکری وجود نداشته که با پذیرفت غسل به فردی مذهبی تبدیل شده و نام خود را به کامستاک تغییر دهد . به همین دلیل است که پس از غرق شدن بوکر , الیزابها نیر یکی پس از دیگری محو شدن , زیرا با مرگ بوکر آنا هم هیج وقت به دنیا نیامده است .
درست در لحظه ی محو شدن الیزابت ها است که یک فرضیه ی دیگر به ذهن خطور میکند . در این صحنه تمام الیزابت ها محو شده وتنها یکی از آنها باقی میماند که در واقع همان آنای واقعی است . بعد از تیتراژ انتهایی بازی هم خواهیم دید که بوکر اصلی کماکان زنده است و به دلیل وجود نداشتن کامستاک , دخترش را از دست نداده و آنا همچنان در تختش است . اما سرنوشت بوکر تغییری نکرده و او کماکان همان بانده ی دائم الخمر است که ماجراهای Wounded Knee و دیگر اشتباهات زندگی بر دوشش سنگینی میکند .
فرضیه های زیادی در مورد سکانس انتهایی بازی وجود دارد , اما همه ی آنها با هم در یک نقطه مشترکند : کامستاکی که قرار بود بوکر به او تبدیل شود از بین رفت و این شاخه از انتخاب های زندگی بوکر بریده شد .
آقا بازی نکردی نخونیااااااااااا این 100 بار ... در حال حاضر هم بنده چشم و دست و سر و کمر ندارم:n08:
خب یه نظرسنجی هم با تاپیک اضافه شد که دوستان می تونن رای بدن..
من یه تریلر از بازی دیدم بعد نظرم عوض شد بجاش رفتم RE6 گرفتم. اشتباه بود آیا؟ آخه تریلرش خیلی خشک بود
:n04:نقل قول:
اشتباه نکردی. گناه کبیره مرتکب شدی. باشد که هدایت شوی:n02:
این دو تا بازی اصلا هیچ شباهتی به هم ندارن و البته RE6 اصلا قابل مقایسه با Bioshock Infinite نیست. RE6 یکی از ناامیدکننده ترین و بدترین بازی های موجود هست.
وضعیت DLC بازی از زبان استاد نردی لوین جون :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
DLC Update: We are working on it- have been since the game shipped. Things are going well, but plz understand: game development takes time.
از زمانی که بازی منتشر شده در حال کار روی آن هستیم ،اوضاع بر وفق مراد داره پیش میره اما خواهشا بفهمید :ساخت بازی زمان میبره ! اه ! :n02:
دی ال سی هاش چی خواهد بود؟نقشه جدیده؟
دوستان من بازی رو تازه امروز تموم کردم،واقعا عالی بود بازی، من از اون دسته آدماییم که داستان گیرا رو به گرافیک ترجیه میدم و این بازی داستانش حرف نداشت، هرچند توی باقی جنبه ها هم واقعا بازی کاملی بود:happy:
فقط یه چیزو نگرفتم:
محتوای مخفی: اونایی که تموم نکردن نخونن
پ.ن:
خیلی با خودم کلنجار رفتم بازی رو دو سه روزه تمومش نکنم! موفق هم شدم و یه دو هفته ای طولش دادم بازی رو، ولی بازم ناراحتم که چرا تموم شده :(
نقل قول:محتوای مخفی: جواب
+
راستی در مورد این نظرسنجی تاپیک من هنوز به نتیجه ای نرسیدم!
کلا یکی از سخترین کارا اینه که بین دو تا شاهکار یه دونه رو انتخاب کنی :دی
هم شماره اول بازی هم این شماره نقاط قوت خاص خودشون رو دارن و هم دنیای زیر آب و هم دنیای بر فراز آسمان زیبایی های خاص خودشون رو دارن. از نظر تاثیرگذاری هم درسته شماره اول با اون تم تیره و دنیای زیر آب تاثیرگذارتره ولی این شماره هم تاثیرگذار بود به خصوص اواخر اون...
خلاصه درسته شاید خیلی ها شماره اول رو بگن که بهتر و کاملتر بود ولی با توجه به اینکه شاید اختلاف بین این دو در حد یه درصد باشه ، من یه بار دیگه دارم شماره یک رو میرم تا صد در صد مطمئن بشم!
یه سوال فنی میپرسم خدا شاهده راست بگین،
اونهایی که میگن این بازی خوبه(حتی بعضی ها میگن شاهکاره)تو رودروایسی قرار گرفتن یا شوخیشون گرفته؟
خب میشه بگین کجای بازی خوبه؟چرا خوبه؟
از این همه تعریف که ازش شد با کلی ذوق و شوق رفتم بازی رو تهیه کردم بعد که بازی رو نصب کردم تا 20 دقیقه شکه بودم که چجوری و بر چه اساسی به این بازی میگن شاهکار.؟
خلاصه کلی خندیدم به بازی و بلافاصله پاکش کردم و الان هم یه علامت سوال بزرگ تو مغزم هست که رو چه حسابی خیلی ها میگن بازی شاهکاره.
کلا وحید تا به یک نتیجه برسه یک تا دو سال طول میکشه :n02:
البته من در نظر داشتم سوال به این شکل باشه که (( از کدام یک از قسمت های این سری بیشتر لذت بردید )) تا بهترین بودن ، چون که انتخاب بهترین با لذت بردن تفاوت زیادی داره
و البته من خودم به اونی رای دادم که بیشتر لذت بردم
من شخصا از بایوشاک 2007 هیچ لذتی نبردم که هیچ کلی هم از بازیش ناراضی بودم (البته منکر شاهکار بودنش هم نیستم ها ) و بیشتر هم در اینفینیتی منتظر یک بازی با همون فضای تاریک قسمت اول بودم اما اینفینیتی اونی نشد که فکرشو میکردم و اصلا یک چیز متفاوت و به قول خودمون دوست داشتنی شد که بیشتر هم به لطف حضور الیزابت بود
شاید بین این دو تا دقیق نظر بدم بایوشاک 2007 از خیلی لحاظ سرتر باشه اما مسئله اینه که بایوشاک 2007 رو من اصلا نپسندیدم و خیلی سخت باهاش ارتباط برقرار کردم طوری که بایوشاک 2 رو بیشتر از بایوشاک 1 دوست دارم و خوشم اومد ازش
(خدا نجاتم بده :دی )
اگه پاکش نمی کردی میگفتم که ادامشو برو چون دقیقا بعد نیم ساعت بازی بهتر و بهتر و رفته رفته عالی تر میشد اما خب دیگه پاکش کردی. :n02:نقل قول:
بعضی بازی ها هستن که حساب و کتابشون رو باید کمی بهتر درک کرد و وارد عمق مسئله شد تا بشه فهمید چی به چیه و این بازی هم شامل حال همون قضیه ها میشه
این بازی بیشتر از جنبه هنری و داستانی غنی هستش که مورد ارزیابی قرار میگیره و اگر اهل این چنین مواردی نباشی و ملاک های دیگه ای داشته باشی اصلا بهت حال نمیده
که مثل این که نداده :n02:
نقل قول:
جالب شد، یه وقت پیش میاد که سلیقتا با یه بازی ارتباط برقرار نمیشه ولی اینکه گفتی کلی هم از بایوشاک1 ناراضی بودی برام جالب بود، همونجوری که خودت هم گفتی قصدمون نقد فنی بازی نیست، در راستای همون بحث قبلی ریشه یابی سلیقه هست، میشه یه کم بازترش کنی؟ مثلا از دنیا و اتمسفرش ناراضی بودی؟ از گیم پلی؟ ...
+
اینفینیتی = اسم، اینفینیت=صفت (اینجا دومی صادقه)
غسل تعمید میگن دیگه؟ :n13:
برای دوستانی که عرض میکنن این بازی بازی چشمگیری نیست، درسته سلیقه ایه این موضوع، ولی یه نگاه به رنک این بازی توی سایت های معرفی و نقد بازی بندازید متوجه بزرگی بازی میشید، تقریبا از بیشتر سایت ها بالاترین امتیاز ممکن رو گرفته
با اینکه دوبله و صداگذاری بازی خیلی خوب و صدای شخصیت اصلی هم عالی بود اما نمیدونم چرا دوبله الیزابت زیاد به دلم ننشست مخصوصا اوایل ورودش، دوبلرش رو نمیشناسم ولی به نظر تو زمینه بازی تازه کار بود
یه نکته دیگه هم اینکه این بازی و بازی Dishonored رو تقریبا همزمان بازی کردم، با اینکه جوِ Dishonored هم قشنگ بود اما صدا نداشتن شخصیت اصلیش واقعا مزحکش کرده بود، اصلا نتونستم با شخصیت داستان ارتباط برقرار کنم یا خودمو بجاش جا بزنم، ارتباط با بوکر خیلی راحتتر بود