برای عمل عاقلانه عاقل بودن تنها کافی نیست
جنایات و مکافات
Printable View
برای عمل عاقلانه عاقل بودن تنها کافی نیست
جنایات و مکافات
کسانی که چیزی برای قفل کردن ندارند سعادتمندند
جنایات و مکافات
آیا میدانید زنان ممکن است تا چه جایی نادانسته کسی را دوست بدارند؟
جنایات و مکافات
آیا زن یک انسان است؟
جنایات و مکافات
بین 10 تا پسر قسم میخورم اگه وضع 8 تاشون بدتر از من نباشه بهتر از من نیست !
ژرمینال
شده را ناشده نمیتوان کرد.
1984
بدترین دشمن آدم دستگاه عصبی اوست
1984
تنها با آشتی دادن تناقضات است که میتوان قدرت را ابدالابد حفظ کرد
1984
وقتی یک غیر روحانی ادای کشیشها را درمی آورد خودش کشیش تر از همه کشیشها میشود.
قلعه مالویل
گرایش به معنای پذیرش نیست
قلعه مالویل
همه صداها در تاریکی طنینی غیر عادی دارند
قلعه مالویل
نادرستی در یک زن چیزی است که آدم هیچوقت عیب نمیداند.
گتسبی بزرگ
هرکس به گمان خود صاحب اقلان یکی از صفات حسنه است و ان صفت در من اینست : خودم یکی از چند آدم واقعاً درستکاری هستم که به عمرم شناخته ام
گتسبی بزرگ
هیچ وقت چیزهای کوچک زندگی را از یاد مبر
آخر بازی
آدم از آشنایی با پست ترین مخلوقات،عاقل تر بی نیازتر و از استعدادهای خودش آگاه تر میشود.
آخر بازی
من این زندگی استفراغی رو همین جا بالا آوردم!
آخربازی
"حميرا كه كولهباري از سرخوردگيها و ترسهاي كودكياش را به همراه دارد، حالا كه بر بالين عبو نشسته، كاملا بيتفاوت است، سرخوردگيها و كابوس های كودكيهايش او را از منظر عاطفي و حتي ذهني كاملا از پدرش دور كرده و او اكنون در نوعي بيتفاوتي ِ ناشي از رنج و نفرت رو به روي عبو نشسته است: "پيرمرد بيدفاعي كه روي تخت خوابيده پدر من است. اين را به خودم يادآوري ميكنم. بيني بزرگش جا به جا پر از خال هاي سياه است. صداي خرخر از دهان بازش بيرون ميآيد. گوش هايش پر از مو و دست هايش زبر است. اسمش عبو است و عبو پدر من است. ولي نميدانم چرا پدر كه اين همه معنا دارد، براي من معنا ندارد. حتي حالا كه دارم او را براي هميشه از دست ميدهم."..."
از کتاب "رازی در کوچه ها" نوشته ی فریبا وفی
نمي شود آن قدر از چيزي متنفر بود مگر آنكه قسمتي از روحمان آن را بسيار دوست داشته باشد .
سه گانه نيويورك
فرصت هاي از دست رفته همان قدر جزئي از زندگي ما هستند كه فرصت هايي كه به دست مي آوريم .
سه گانه نيويورك
داستان فقط براي كسي اتفاق مي افتد كه قادر به نقل آن باشد
سه گانه نيويورك
مي خواهم بداني كه ديوانه نشده ام . تصميمات مهمم را گرفته ام و با اينكه بعضي ها را رنجاندم ، ترك كردنشان بهترين و محبت آميزترين كاري بود كه مي توانستم انجام دهم .
سه گانه نيويورك
قبول كردم كه از هيچ چيز سر در نياورده ام و ديگر هيچ چيز برايم مثل گذشته نيست
سه گانه نيويورك
زندگي بي مقدمه تغيير جهت مي دهد
سه گانه نيويورك
چيزي كه از زندگي ياد مي گيري همين است : اين كه چه قدر عجيب است .
سه گانه نيويورك
از من نپرس كه چرا نامه ها را نگه داشتم . متاسفم كه نسوزاندمشان ......
سه گانه نيويورك
میدان نبرد تنها ابلهی و نومیدی بشر را به رخش میکشد و پیروزی خیال باطل فیلسوف ها و احمق هاست.
خشم و هیاهو
تاسف آدم همیشه از عادت های بیهوده ای است که دچار آن ها میشود.
خشم و هیاهو
من هیچ وقت نه به زنی قول چیزی میدهم و نه میگذارم بفهمد چه میخواهم بهش بدهم
این تنها راه اداره کردن آنهاست
خشم و هیاهو
اگر این درخونش است هیچ کاری نمیتوانی بکنی تنها کاری که میتوانی بکنی اینست که خودت را از شرش خلاص کنی بگذاری برود با امثال خودش زندگی کند.
خشم و هیاهو
اگر نان دیوثی به دهان شوهر با غیرتش مزه میکند به خودش مربوط است
ژرمینال
انسان تنها بدان سبب که پایداری میکند جاودان خواهد بود
خشم و هیاهو
خداوند اگر وجود داشته باشد ، نمی باید ما را با هم آشنا می ساخت . اگر این عشق فقط یک خوشگذرانی موقتی بود ، نمی بایست چنین اجازه ای می داد .
وسوسه
آن دم كه زاده مي شوي مرگت زاده مي شود.تو نه آن زاده اي ،نه آن مرده نگاه آني به آن،گريه اي بر گريه،ميانه اي در حال.
باران اندوهان
شهريار مندني پور
زیبایی ، خرد و عدالت فقط در چیزی وجود دارد که قطعه قطعه شده است .
ویکنت دو نیم شده
منتظر ماندن از خصوصیات بشر است . آدم درست کار با اعتماد منتظر می ماند و نادرست با ترس .
ویکنت دو نیم شده
مادرمان با آنکه بیش از همه ما با کوزیمو تفاوت روحیه داشت ، تنها کسی است که توانسته است او را همان گونه که هست بپذیرد ، شاید به این دلیل که در پی توجیه او نبود .
بارون درخت نشین
کارهای برجسته ای که آدمی به پیروی از وسوسه ای درونی می کند باید نا گفته بماند ، همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی معنی جلوه می کند و پست و بی مقدار می شود .
بارون درخت نشین
عشقش به درختان مانند همه عشق های راستین ، اغلب با سنگدلی و حتی بی رحمی همراه بود .
بارون درخت نشین
اگر من بیشتر از دیگران چیز بدانم ، در صورت نیاز انها باید انچه را که بلدم در اختیارشان بگذارم . به نظر من فرماندهی یعنی همین .
بارون درخت نشین
بی شناخت عشق ، تجربه های دیگر به چه کار می آید؟
بارون درخت نشین