سلام به شما. اولا خسته نباشی و شعرهاتون عالیه. دوم یه سوال. آیا تا حالا کسی کارهای شما رو خونده. اگه این طوره لطفن بگید. و اگه کسی بخواد این کار رو بکنه چطوری باید با شما کنار بیاد. ممنون
Printable View
سلام به شما. اولا خسته نباشی و شعرهاتون عالیه. دوم یه سوال. آیا تا حالا کسی کارهای شما رو خونده. اگه این طوره لطفن بگید. و اگه کسی بخواد این کار رو بکنه چطوری باید با شما کنار بیاد. ممنون
ضمن تشکر از تو دوست عزیز منظورت از خواندن کارهایم و کنار آمدن با من را نفهمیدم لطفا واضح تر بگویید تا پاسخ دهم
دوست من منظورم آهنگسازی با شعرهاتون بود و کنار اومدن هم که حق خوندن شعرها و اجازه شماست.
نقل قول:
نوشته شده توسط signal
دوست عزیز شعر مورد نظر را اعلام کن بالاخره باهم کنار می آییم
[b] کارمند نمونه[/b
دیشب به خواب دیدم ،گردیده ام نمونه// دربین کارمندان اندر ادارۀ خود
تشویق می نمودند ،کف می زدند مرتب//در آسمان بختم دیدم ستارۀ خود
آمد مدیرنزدیک ،با چهره ای گشاده// در دست او دو سکّه با یک سوییچ پیکان
من را به پیش خود خواند ،از بهر اخذ آنها // رفتم گرفتم هردو با دستهای لرزان
با حسرتی فراوان ،در من نظاره می شد// ازسوی هم قطاران حتی مدیر بنده
من غرق شادی و شور، اشک از دو دیده جاری// از اینکه گشته بودم در این میان برنده
از شدّت مسّرت، از خواب خوش پریدم// دیدم که ظهر نزدیک من توی رختخوابم
با سرعتی فراوان ،سوی اداره رفتم// در طول راه بودم دائم به فکر خوابم
وارد شدم اداره ،دیدم به روی میزم// بنهاده آبدارچی یک نامۀ از مدیرم
توبیخ نامه ای بود ،امضای او به زیرش// خواندم چو نامه برخاست صد آه از ضمیرم
تاخیرها و غیبت ،شد موجب نکوهش// رویای دیشب من گردید نقش بر آب
گفتم دوباره «جاوید» ، وارونه گشت خوابت// مانند دفعۀ پیش خیری ندیدی از خواب
خر سواري
دلم هواي درشكه ،هواي خركرده// زبس ترافيك ماشين مرا پكركرده
به هركجانگري بوق و دود و ويراژ است// چرا چنين بشراز بهر خود خطر كرده؟
هواي سالم خود را نموده آلوده // ببين كه گوش خودش را چگونه كر كرده
گرفته میگرن و سردردهای جوراجور// دوباره دکتر و اورژانس را خبر کرده
نشسته توي اوتول تخته گاز رانده چو باد // هر آن زمان كه تمايل به يك سفركرده
پياده رفتن وورزش به پيش او مرگ است// وقطر اشكم خود را اضافه تر كرده
به زير چانۀ خود غبغبي در آورده// و شانس سكته و غمباد، بيشتر كرده
براي رفتن حتّي مسافتي كوتاه// ازاستفادۀ پاهاي خود حذر كرده
از آن زمان كه اتول شد بلاي جان بشر// هزاردرد ومرض سوي او نظركرده
به زير پاي همه رفته يك مدل از آن// هواي راندن آن هرننه قمر كرده
شده چه تنبل و تن پروراين جناب بشر// ولی زتنبلی اش همواره او ضرر کرده
چه خوش بُوَد که سوار خری شود « جاويد»// وبی خیال زدشت و دمن گذر کرده
این بهارهم بگذشت
تا به خود بجنبیدیم ،این بهار هم بگذشت// خوب و بد نسنجیدیم ،این بهارهم بگذشت
گل خمود و پژمرده ،عندلیب آزرده// قدرگل نفهمیدیم ،این بهار هم بگذشت
نی دلی به دست آمد ،نی سری به سامان شد// با زمانه جنگیدیم ،این بهار هم بگذشت
دستهایمان خالی ،از گل محبّت بود // لحظه ای نخندیدیم ،این بهار هم بگذشت
عندلیب بستان خواند ،نغمه های شور انگیز// نغمه هاش نشنیدیم ،این بهار هم بگذشت
پنجره چو بگشودیم، با سلام داخل شد// یک نظر فقط دیدیم ،این بهار هم بگذشت
موکب بهارآمد،لیک بی خبرماندیم // رفتنش نمی دیدیم ،این بهار هم بگذشت
چون روال ِ«جاوید » است آمد و شدن هایش// از زمانه رنجیدیم ،این بهار هم بگذشت
آقاي جاويد پس ديگه تعطيلش کرديد انگار؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
نه حالا حالا در خدمتيمنقل قول:
نوشته شده توسط entezar
بداقبال
من نمي دانم چرا شادي زمن رَم مي كند؟// زندگي در قلب من بس غصّه و غم مي كند
من نمي دانم چرا بختم كج افتاد از ازل؟// چون مرتب دردسربهرم فراهم مي كند
دوست نارو مي زند ،همسر عذابم مي دهد// دخترم هرشب برايم چهره درهم مي كند
چون كه از شلغم بدم آيد خصوصاً آش آن// درغذاها همسرم همواره شلغم مي كند
انتظار مهرورزي دارداز بنده زنم// ليك برمن مهرخود را نم نمَك كم مي كند
شكوه دارم من زدست روزگار كج مدار// ظلم ِ بي حد بر من ِ اولاد آدم مي كند
همچو باران ياري ام بردوست جاري مي كنم // ليك او ياري به من در حد شبنم مي كند
در اداره مثل خرجان مي كنم امّا مدير// گر كه تاخيري كنم ازمزد من كم مي كند
هرزمان گويم به «جاويد» حال و روز خويش را// جاي ياري فوراً او طنزي سرهم مي كند
گويدم بنشين و بشنو طنزهاي بنده را // چون كه طنزم بردل ِريش تو مرهم مي كند