نقل قول:
ضمن اینکه بطلان خیلی از مطالب، واضحه و نیاز به پاسخ نیست، برای مثال این سخن جناب امین:
تلاش بی ثمر شما برای تحقیر بنده یا دوستانم ، ستودنیست..
ولی این را بدانید با این شیوه ی گفتمان کنونی تان، هرچه بیشتر تلاش میکنید واقعیت را پنهان کنید ، حقیقت بر همگان بیشتر آشکار میگردد.
نقل قول:
پاسخ صحبتها رو هم هر زمان فرصت و حوصله داشتم میتونم بدهم. ضمن اینکه بطلان خیلی از مطالب، واضحه و نیاز به پاسخ نیست، برای مثال این سخن جناب امین:
بلی بنده کپی پیست کردم و از حرف خودم هم کپی کردم و این هیچ جا ایراد نیست. منظور من تذکر همون مطلب بود؛
و امّا مغالطه ای که شما به کار بردید اینه:
ما یه بار از محدودیّت فیزیکی مغز صحبت میکنیم و اینکه مغز دارای ابعاد محدوده؛ شما آیا در این مطلب شک دارید که هر جسم مادی دارای ابعاد محدودیه؟
مغز هم به عنوان ابزاری برای ادراک، یک جسم مادّی و دارای ابعاد محدوده.
و یک بار هم از توانایی مغز در ادراک علوم صحبت میکنیم که روح توسّط مغز میتونه صورتهای بی پایان علمی رو ادراک کنه، ولی این علوم نمیتونه در ظرفی به نام مغز جای بگیره،
چون اوّلاً ابعاد و سلولهای مغز محدودند و ثانیا جنس علوم از سنخ مادّه نیست تا در مغز مادّی جای بگیره.
شما بین این دو تا مغالطه کردید. همه حرفهای شما هم به همین ترتیب انواع و اقسام مغالطه رو داره از قبیل مصادره به مطلوب و غیره.
خیر گرامی ، جستار گفتمان رو دگرگونه نفرمایید.
شما به طور آشکارا گفتید:
#1
نقل قول:
ما اصلا از محدودیّت مغز صحبت نکردیم
که بنده نمونه ی رد کننده ای که خودتان بیان کرده بودید را به پیشگاه جنابعالی پیشکش کردم :n02:
#2
نقل قول:
مغزي که داراي ابعاد و وزن محدود است
#1 ≠ #2
یک ناهمگونی دیگر میان سخنان شما هم که اشاره کردن به آن، خود موجب پی بردن هرچه بیشتر شما به ناسازگای میان سخنان شماست را یادآوری مینمایم. به ناهمگونی بین بخشهای سخنانتان در #1 و #2 نگاه کنید.
#1
شما پیش ازین فرموده اید :
نقل قول:
مغزي که داراي ابعاد و وزن محدود است نميتواند ظرفي براي حقايق بسيط گردد
در اینجا شما گفته اید که چون مغز دارای اندازه ( چه وزن چه بعد ) ی محدود میباشد ، لذا جای ( ظرف ) کافی برای حقایق ندارد
#2
ولی در جای دیگر گفته اید :
نقل قول:
ما اصلا از محدودیّت مغز صحبت نکردیم. فقط این رو گفتیم که سلولهای مغزی نمیتونه ظرف دانش باشه چون دانش مادّی نیست چون حجم و وزن و ابعاد و سایر خواص مادّه رو نداره پس ظرفش هم مادّی نیست.
در اینجا گفته اید که چون مغز مادی است ، نمیتواند ظرفی برای دانش غیرمادی باشد. ( و البته گفتید که چیز دیگری جز این نگفته اید!!)
#1 ≠ #2
بالاخره چرا مغز نمیتواند بنمایه ی اطلاعات گردد ؟ ما باید به کدام یک از بخشهای سخنان شما پناه بیاریم ؟ :n19: چون مغز مادی است و یا چون مغز محدود است ؟ گرچه بیان میکنید که اصلن از محدودیت مغز سخنی نگفته اید :n09:
+
برای ما و دیگران هم موجب خرسندی است که ببینیم شما چطور میخواهید با همان استدلالهای همیشگیتان این پرسش بهزاد خان را توجیه کنید؟
شما که پافشاری بر این نکته داری که ظرفهای مادی نمیتوانند جایی برای چیزهای غیرمادی باشند ، پرسش پایین رو بد نیست که جوابگو باشید به
طور علمی.
نقل قول:
حالا سوال اینه که طبق این دیدگاه اگر روح از بدن جداست چطور میتونه روی بدن یا رفتار بدن تاثیر بذاره ؟!
+
نقل قول:
چون اوّلاً ابعاد و سلولهای مغز محدودند و ثانیا جنس علوم از سنخ مادّه نیست تا در مغز مادّی جای بگیره.
مشکل اینست که شما میخواهید بدانید که آیا علم و دانش یک شی غیرمادی یا مادی است ! علم و دانش همین اطلاعات و دیتا و داده میباشد ، همین بیت ها ، بایت ها ، مگابایت ها و گیگابایتها و.. است که درون هارد درایو یک رایانه جای میگیرد.. که درون مغز انسان جای میگیرد.. مشکل اینجاست که شما تعریف دانش را نمیدانید ( یا بهتر است بگویم میخواهید ندانید). دانش دانستن اطلاعات است. و هنگامی که اطلاعات داریم ( حالا چه در مغز چه در هارد رایانه ) یعنی دانش داریم. دانش تنها یک تعریف وازگانی است دوست گرامی ، نه یک شی روحانی و غیرمادی که تنها جایگاهش روحه!!!
نقل قول:
ما به کامپیوتر دانش نمیدیم، بلکه همانطور که خودتون اشاره کردید «برنامه» میدیم و فرق برنامه با دانش، روشنه. برنامه ها حجم مادّی اشغال میکنند بر خلاف دانش!
فیلمی که شما درون رایانه تان تماشا میکنید ، یک برنامه است یا اطلاعات ؟ ( نکند علم رایانه را هم نمیپذیرید و پندار میکنید آن فیلم، اطلاعات نیست بلکه برنامه است؟!!) این فیلم درون هارد درایو شما انباشته شده ( حتا برنامه ای که شما به رایانه میدهی ، خود به طور اطلاعات در هارد درایو انباشته میگردد !). در علم رایانه به این میگوییم اطلاعات ( داده یا دیتا ) و وقتی رایانه این اطلاعات را دارد ( بنابر تعریفی که از دانش کردیم ) دانش دارد. ما هم هنگامی که بدست پیوندهای سیناپسی میان-نرونی درون مغز خود اطلاعات داریم، لذا دانش داریم. شما تاحالا اسم نرون و سلولهای مغزی و پیوند سیناپسی که پایگاه نگه داری حافظه مغز هستند رو شنیدی گرامی یا میپنداری این سلولها بخشی بیهوده درون مغز هستند؟
+
نقل قول:
شما بین این دو تا مغالطه کردید. همه حرفهای شما هم به همین ترتیب انواع و اقسام مغالطه رو داره از قبیل مصادره به مطلوب و غیره.
بنده هیچ مغلطه ای نداشتم تنها به ناهمگونی میان سخنانتان (#1 و #2 ) که بسیار آشکار بود اشاره کردم. نگریستنی است که شما اشاره به تناقض را مغلطه میدانی و نگریستنی تر اینکه گونه ی آن را هم «
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
» میدانی!! ( دوستانی که با مغلطه آشنایی دارند بهتر پنداره ی سخنم را میدانند ).
اکنون میخواهم برای شما نمونه ای از شیوه ی درست بکارگیری مغلطه بیاورم:
بخش قرمز رنگ سخن شما که بدون اشاره به درونمایه ی سخنان من ، انگ مغلطه بر همه ی سخنان من میزنید ، به خودی خود دچار مغلطه ی تکذیب سخنان گوینده می باشد.
نقل قول:
در این مغالطه شخص به جای این که به محتوای سخن بپردازد، به تکذیب و تخطئه گوینده و خاستگاه آن میپردازد. منشا این مغالطه این تصور نادرست است که: «امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و... نیست، ارائه شود.»
و باز توجیه های همیشگی شما ؛ ولی بنابر خط دوم این پست بنده ، شرکت پررنگ شما ، کمکی به ماست!!