من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم
اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد حق نعمت می گزارم
Printable View
من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم
اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد حق نعمت می گزارم
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا
که دیده آب شد از شوق خاک این درگاه
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش بجز از وصف تو خشنود نکرد
در راه عشق وسوسه اهريمن بسيست
پيش آي و گوش دل به پيام سروش كن
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
دوستان قبل از ادامه مشاعره ببینید که آیا نفر قبلی درست گفته یا نه.
بیت قبلیش با ت تموم شده بود پس این اشتباهه و شما هم همینجوری ادامه میدید؟نقل قول:
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش بجز از وصف تو خشنود نکرد
مرا مي بيني و هردم زيادت مي كني دردم
تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم
مقام اصلی ما گوشه ی خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد