در او کرد بايد پژوهندگي****که از ما ندارد شکوفندگي
ز سر تا قدم ديد در شهريار****زر پخته را بر محک زد عيار
نظامی
Printable View
در او کرد بايد پژوهندگي****که از ما ندارد شکوفندگي
ز سر تا قدم ديد در شهريار****زر پخته را بر محک زد عيار
نظامی
روز وصل دوستداران یاد باد****یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت****بانگ نوش شادخواران یاد باد
حافظ
دلا خوبان دل خونین پســـــــــــندند***دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی مشتری نیست***گروهی آن گروهی این پســـندند
خیام
دانسته شوي به کارداني****بر سر صحيفهي معاني
خواهي که دلت نماند از نور***اندرز مرا ز دل مکن دور
امیر خسرو دهلوی
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد*** حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار***کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
حافظ
===================
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر*** خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا***گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
حافظ
در دامن نيستي زني دست***تا هست شوي به عالم هست
داني که بخاطر هوسناک***هر کس نرسد به عالم پاک
امیر خسرو دهلوی
کشم آهی که گردون پر شرر شی***دل دیـــوانه ام دیوانه تر شی
بترس از برق آه ســـــــــــوته دیلان***که آه سوته دیلان کارگر شی
بابا طاهر
يکي گفت از آن حلقهي اهل راي *** عجب دارم اي مرد راه خداي
مگس را تو چون فهم کردي خروش*** که مار را به دشواري آمد به گوش؟
سعدی
شبی ناید ز اشکم دیده تر نی***سرشکم جاری از خون جگر نی
شو و روجم رود با نالـــــه ی زار***ته را از حـــــــال زار مو خبر نی
بابا طاهر
یاران موافق ھمه از دست شدند
در پاي اجل یكان یكان پست شدند
بودیم بیك شراب در مجلس عمر
یكدور ز ما پیشترك مست شدند
خیام