رابطه طول انگشت و خصوصیات جسمی و روانی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تحقيقات- همشهری آنلاین:
پسران دارای انگشت انگشتری درازتر از انگشت اشاره سریعتر میدوند و البته قضیه به این جا ختم نمیشود. نسبت طول انگشتان دست به هم با مجموعهای از خصوصیات مثبت و منفی از باروری و آسیبپذیری نسبت به برخی بیماریها تا نمرات امتحانی و صفات شخصیتی ارتباط داده شده است.
پژوهشگران میگویند قرارگیری در معرض تستوسترون در رحم زمینهساز این افرایش سرعت دویدن در پسران و نسبت طول انگشتان دست به هم است.
دانشمندان 241 پسر در سنین 10 تا 17 را در یک مسابقه استعدادسنجی در قطر مورد بررسی قرار دادند. بر اساس مقالهای که این پژوهشگران در دیلیتلگراف منتشر کردهاند، پسرهایی که انگشت انگشتری درازتری داشتند، در همه مراحل مسابقه 50 متر سرعت امتیازهای بالاتری گرفتند.
جان مانینگ، پژوهشگر دانشگاه ساوثهمپتون که سرپرست این پژوهش بوده است، در مورد نتایج آن گفت: "مزیتی که این پسرها داشتند به سرعت پس از شروع مسابقات دو سرعت خود را نشان داد و در مراحل بعدی مسابقه نیز تداوم یافت."
پژوهشهای قبلی نشان دادهاند:
- طول انگشت میتواند احتمال بروز پرخاشگری را در مردان (و نه زنان) نشان دهد.
- بچههایی که انگشت انگشتری درازتری دارند در آزمونهای ریاضی نمرات بالاتری نسبت به آزمونهای ادبی و شفاهی به دست میآورند، در حالیکه بچههایی که انگشت اشاره بلندتری دارند، برعکس در آزمونهای شفاهی یا خواند و نوشتن نمرات بالاتری از آزمونهای ریاضی به دست میآورند.
- بر اساس یک بررسی که نتایج آن در سال گذشته در "جورنال آرتریت و روماتیسم" منتشر شد،افرادی که انگشت انگشتری طولانیتر از انگشت اشاره دارند، بیشتر در معرض آرتروز (استئوآرتریت) قرار میگیرند.
اما قضیه به طول انگشتها ختم نمیشود.
یک بررسی در سال 2004 که نتایج آن در "جورنال زیستشناسی آمریکا" منتشر شد نشان داد که هر چه برخی از بخشهای جفتی بدن نامتقارنتر باشند – مثلا یک گوش یا یا پنجه پا از دیگری بزرگتر باشد- احتمال بیشتری دارد که آن شخص در هنگام تحریکشدن علائم پرخاشگری را از خود نشان دهد.
زینپ بندرلیوگلو از دانشگاه ایالتی اوهایو در این باره میگوید: "عوامل استرسزا در حین بارداری – مانند عدم رعایت بهداشت یا سیگار- به عدم تقارن بخشهای بدن منجر میشوند. همین عوامل استرسزا بر رشد دستگاه عصبی مرکزی، که تکانههای روانی و پرخاشگری را کنترل میکند، تاثیر میگذارند. "
او میافزاید: "گرچه عدم تقارن بخشهای بدن علت پرخاشگری نیست، اما این دو خصوصیت تحت تاثیر عوامل مشابهی در حین بارداری هستند."
خلاصه اینکه برخی از صفات جسمی و روانی شما ممکن است،حتی پیش از آنکه به دنیا آمده باشید، تعیین شده باشد.
یک پژوهش بر روی موشها که در نتایج آن در جورنال PLoS ONE در سپتامبر 2008 منتشر شد، بیانگر آن است که حتی انگیزه برای ورزش ممکن است به استرسی که به جنین در رحم مادر وارد میشود – که نسبت طول انگشتان دست پس از تولد میتواند شاخص اندازهگیری آن باشد- ارتباط داشته باشد.
پیتر هارد، استاد روانشناسی دانشگاه آلبرتا و یکی از پژوهشگران ارشد در این بررسی گفت:"این پژوهش پیوند --یا رابطهای- را میان مغز،رفتار و صفات شخصیتی و شکل دست نشان میدهد. این پژوهش موید این نظر است که جنبههای شخصیت یک فرد - در مورد این پژوهش میل به فعالیت جسمی - در مراحل ابتدایی حیات تثبیت میشوند."
گوساله تراريخته هم متولد ميشود
رئيس پژوهشکده رويان:
گوساله تراريخته هم متولد ميشود
جام جم آنلاين: دکتر حميدرضا گورابي رئيس پژوهشکده رويان جهاد دانشگاهي با بيان اينکه هدف اصلي محققان کشور از اجراي پروژه شبيه سازي حيوانات توليد حيوانات تراريخته يا ترانس ژن است، گفت: در حال حاضر در انتظار تولد گوساله هاي تراريخته هستيم که در آيندهاي نزديک به دنيا ميآيند.
رئيس پژوهشکده رويان جهاد دانشگاهي در گفتگو با مهر با اشاره به پروژه هاي در حال انجام پژوهشکده رويان افزود: در حال حاضر در انتظار تولد گوساله هاي تراريخته هستيم که در آينده نزديک به دنيا مي آيند و داراي ژن دستکاري شده tPA هستند البته گاو مشکلات بارداري زيادي دارد و امکان سقط نيز در اين حيوانات بالاتر از ساير حيوانات است.
وي يادآور شد: تحقيقات رويان در زمينه حيوانات شبيه سازي شده از سال 80 با تعريف چند طرح تحقيقاتي در پژوهشکده رويان آغاز شد که بخشي از اين تحقيقات به بلوغ آزمايشگاهي تخمک، بخشي به همانند سازي يا شبيه سازي و بخشي هم به رده سلول هاي بنيادي اختصاص داشت.
گورابي با اشاره به بخشهاي مختلف تحقيقاتي که در رويان انجام گرفت، اظهار داشت: در بخشي از اين تحقيقات بالغ سازي تخمک در محيط آزمايشگاهي انجام شد که در واقع مقدمه و پيش زمينه اي براي شبيه سازي بود و با موفقيت به انجام رسيد. در شبيه سازي از تخمکهاي غيربالغ که از حيواناتي که در کشتارگاه ها وجود داشتند، استفاده مي شد.
وي خاطرنشان کرد: اين تخمکهاي غيربالغ در محيط آزمايشگاه بالغ مي شوند. پس از اينکه تخمکها بالغ شده، هسته آنها خارج مي شود. اين عمل با توجه به تجربه و مهارتي که محققان رويان بيش از 10 سال در زمينه درمانهاي ناباروري بدست آورده اند به راحتي امکانپذير شده است.
رئيس پژوهشکده رويان جهاددانشگاهي اضافه کرد: هدف از اين تحقيقات اين بود که بيماراني که نيازمند پيوند سلول بودند با کمک اين نوع شبيه سازي، سلولهايي از آنها گرفته شود، تخمک بالغ شده و هسته خارج و جنين شبيه سازي توليد شود. در اين مرحله به جاي انتقال اين جنين به رحم مادر از سلولهاي بنيادي که از آن جنين گرفته مي شود براي کمک به بيماران خاصي که به آن نيازمند هستند، استفاده مي شود.
منتفي شدن شبيه سازي درماني
وي افزود: شبيه سازي درماني با توجه به تغييراتي که در روند تحقيقات در اين زمينه رخ داده است منتفي شده چرا که هم روند تحقيقات تغيير کرده و هم ديگر مقرون به صرفه نيست. در سال 2007 روش ديگري از سوي برخي محققان به دنيا عرضه شد که البته همزمان از سوي محققان رويان نيز در پژوهشکده پيگيري شد.
گورابي خاطرنشان کرد: در اين روش که از سلولهاي پوست بيمار سلولهاي بنيادي القايي بدست آمد نخستين بار از سوي دانشمندان ژاپني گزارش شد و پس از آن محققان رويان نيز که در حال تحقيق بر روي اين مسئله بودند آن را گزارش کردند.
وي گفت: از سوي ديگر ما در پژوهشکده رويان به فناوري شبيه سازي توليد مثل دست يافته بوديم که اين فناوري به تولد رويانا منجر شده بود. توليد رويانا يک نمايش نبود بلکه نشان دهنده توانمندي دانشمندان ايراني در اين نوع از فناوري بود.
رئيس پژوهشکده رويان جهاددانشگاهي با بيان اينکه پژوهشکده رويان توليد حيوانات تراريخته يا ترانس ژن را در دستور کار خود قرار داد ، گفت: با وجود آشنايي با اين فناوري، همان تخمک را بي هسته کرده و درون آن سلولي که دستکاري ژنتيکي شده باشد قرار مي دهيم که از اين طريق حيواني توليد مي شود که دستکاري ژنتيکي شده و ژن خاصي که مورد نظر ما است در آن بروز مي يابد. هدف اصلي نيز اين است که سلولهاي خاصي از اين دستکاري ژنتيکي بدست بيايد.
وي در خصوص بز تراريخته شبيه سازي شده نيز يادآور شد: بز مدت بارداري کوتاه تري دارد و از نظر اقتصادي نيز به صرفه تر بوده و از سوي ديگر شيردهي مناسبي دارد و يکي از پروژه هاي آينده نيز بزتراريخته شبيه سازي شده است.
ممنوعيت شبيه سازي انسان
گورابي در مورد نگرانيهايي که در مورد شبيه سازي انسان وجود دارد ، گفت: محققان رويان در زمان مرحوم دکتر کاظمي آشتياني استفتايي از مقام معظم رهبري داشته اند که به طور صريح شبيه سازي انسان منع شده است. از سوي ديگر زماني که براي تولد يک حيوان شبيه سازي شده مشکلات زيادي وجود دارد اخلاق و اصول انساني به هيچ عنوان به محقق اجازه نمي دهد اين کار را بر روي انسانها انجام دهد.
وي اضافه کرد: در حال حاضر ممکن است در جريان تحقيقات همانند سازي مشکلاتي از جمله ناهنجاري از نظر پزشکي براي حيوان به وجود بيايد. از نظر پزشکي نيز اين مسئوليت وجود دارد که نمي توان کاري کرد که انساني با ناهنجاري متولد شود.
چطور میتوان گوسفندی به اندازۀ یک گاو پرورش داد؟
چطور میتوان گوسفندی به اندازۀ یک گاو پرورش داد؟
یک موش، یک گوسفند، یک گاو، یک فیل و یک نهنگ را در نظر بگیرید. همۀ این جانوران متعلق به ردۀ پستانداران هستند. ساختمان بدن همۀ پستانداران مشابه هم هستند. پستاندارن خونگرم هستند، بچه به دنیا می آورند، با شش تنفس میکنند، قلبشان چهار حفره ای است و ... ولی همانطور که مشاهده میکنیم اندازۀ جثۀ آنها با هم خیلی متفاوت است. اینجا این سوال پیش می آید که:
چه عاملی باعث این اختلاف جثه در بین پستانداران میشود؟
حتما یک عامل فیزیولوژیکی وجود دارد که این اختلاف جثه را در بین پستانداران بوجود می آورد. برای پیدا کردن این عامل، دستگاه گردش خون این جانوران را بررسی میکنیم.
اولین شرط برای بزرگ شدن یک جانور، رسیدن مواد غذایی و اکسیژن لازم برای تمامی سلولهای بدن جانور است. مولکولهای اکسیژن توسط ششها از هوا گرفته شده وارد خون میشود. این مولکولهای اکسیژن با هموگلوبین گلبولهای قرمزدر خون ترکیب شده و توسط گلبولهای قرمز در داخل خون حمل میشود. مولکولهای اکسیژن سوار بر گلبولهای قرمز خون از ششها وارد قلب شده و از آنجا به تمام سلولهای بدن فرستاده میشوند. یک مولکول اکسیژن در داخل بدن یک نهنگ، برای رسیدن به یک سلول واقع در دم نهنگ حدود بیست مترفاصله را سوار بر گلبولهای قرمز طی میکند. در حالی که در داخل بدن یک موش، مولکول اکسیژن حداکثر فاصلۀ چند سانتیمتر را می پیماید تا به آخرین سلول در بدن موش برسد. به عبارت دیگر مولکولهای اکسیژن در بدن موش ، چند سانتیمتر دورتر از قلب، از گلبولها جدا میشود ولی در بدن یک فیل یا یک نهنگ باید چند متر چسبیده به گلبول قرمز درداخل خون باقی بماند.
برای روشن شدن بهتر موضوع به این مثال توجه کنیم:
یک روستا را با چند نفر ساکن آن در نظر بگیرید. یک باغ سیب در نزدیکی این روستا قرار دارد. یک نفر وظیفه دارد برای رفع گرسنگی ساکنین روستا، از باغ، سیب برای آنها بیاورد. این شخص فقط یک سینی، برای قرار دادن سیبها در آن، در اختیار دارد. این فرد سیبها را از باغ جمع کرده، روی سینی قرار میدهد، و به طرف روستا به راه می افتد. در راه بعضی از سیبها ازروی سینی لغزیده به زمین می افتند، چون روستا نزدیک باغ است تعدادی ازسیبها روی سینی باقی میمانند و به روستا میرسند و ساکنین از آن استفاده میکنند. اما اگر روستا از باغ فاصلۀ زیاد داشته باشد چطور؟ در این فاصلۀ زیاد، همه سیبها از روی سینی لیزخورده به زمین خواهند افتاد، و سینی خالی به روستا خواهد رسید. ساکنین هم از بی غذایی تلف خواهند شد. پس باید این فرد یک چاره ای برای نگه داشتن سیبها روی سینی برای مسافت طولانی پیدا کند. یعنی سیبها باید محکمتر به سینی بچسبند تا بتوانند مسافت طولانیتری را روی سینی طی کرده و برای تغذیۀ ساکنین روستای دوردست برسند.
این مثال را با بدن پستانداران مقایسه میکنیم.
روستاها مشابه بافنهای بدن هستند، ساکنین مشابه سلولهای بدن، باغ همانند ششها ، سیبها مثل مولکولهای اکسیژن، راه مابین روستا و باغ مثل رگها، آن فرد، مثل خون داخل رگها و سینی همانند گلبولهای قرمز است. اینجا آن عاملی که باعث محکمتر چسبیدن مولکولهای اکسیژن به گلبولهای قرمز خون میشود، مورد نظر ما است.
اکنون نحوۀ چسبیدن مولکولهای اکسیژن، به گلبولهای قرمز خون را بررسی کنیم. در داخل گلبولهای قرمز خون، همو گلوبین وجود دارد، مولکولهای اکسیژن با هموگلوبین ترکیب میشوند و این عمل باعث چسبیدن مولکولهای اکسیژن به گلبولهای قرمز خون میشود. با کمی دقت در می یابیم که، در بدن پستانداران مختلف ، مولکولهای اکسیژن با قدرت مساوی به گلبولهای قرمز نمی چسبند. این چسبندگی در بعضی از گونه های پستانداران محکمتر ودر بعضی دیگر ضعیفتر است. جالب اینجاست که قدرت این چسبندگی رابطه مستقیم با اندازۀ جثۀ پستانداران دارد. هر قدرقدرت این چسبندگی بیشتر باشد، مولکولهای اکسیژن محکمتر به گلبولها چسبیده و میتواند فاصلۀ بیشتری را داخل رگها طی کند، این عمل سبب میشود بدن پستاندار بتواند بیشتر بزرگ شود و بر عکس، هر قدر مولکولهای اکسیژن سستتر به گلبولهای قرمز بچسبند، مسافت طی شده کوتاهتر شده و بدن پستاندار مجبور است کوچک بماند. (به جدول زیر توجه کنید)
گونۀ پستاندار
فشار اکسیژنی که، در آن، هموگلوبین گلبولهای قرمز، اکثراکسیژن خود را تحویل بافتها میدهد
موش خانگی
45 میلیمتر جیوه
موش صحرایی
42 میلیمتر جیوه
گربه
38 میلیمتر جیوه
روباه
35 میلیمتر جیوه
گوسفند
30 میلیمتر جیوه
اسب
25 میلیمتر جیوه
فیل
22.5 میلیمتر جیوه
مولکولهای اکسیژن از شش ها وارد خون مویرگها شده و به گلبولهای قرمز می چسبند. این مولکولهای اکسیژن بعد از طی مسیری به بافتها رسیده، در نزدیکی سلولها دوباره از گلبولها جدا شده و به مصرف سلولها میرسند. چه عاملی باعث ترکیب اکسیژن با هموگلوبین و چسبیدن اکسیژن به گلبول میشود؟ چه عاملی باعث جدا شدن مولکولهای اکسیژن از هموگلوبین، در بافتها میشود؟ و از همه مهمتر اینکه چه عاملی باعث دیر یا زود جدا شدن مولکولهای اکسیژن از هموگلوبین گلبولهای قرمز میشود؟
انتقال اکسیژن از داخل ششها به داخل خون توسط انتشار صورت میگیرد به همین دلیل،غلظت یا همان فشار اکسیژن، مهمترین عامل در این کار است. در داخل ششها غلظت و فشار اکسیژن زیادتر از خون داخل مویرگهای جدار ششها است، بدین جهت اکسیژن از ششها وارد خون میشود. این مولکولهای اکسیژن که وارد خون شدند با هموگلوبین موجود در گلبولهای قرمز ترکیب میشوند و سوار بر آنها به طرف قلب رفته از آنجا به طرف بافتها فرستاده میشوند. این مولکولها به نزدیکی بافتها که میرسند در اثر پایین بودن فشار اکسیژن ، از هموگلوبین و گلبول قرمز جدا شده و در اثر انتشار به طرف سلولها میروند. ولی این جدا شدن در بین گونه های مختلف پستانداران متفاوت است. همانطور که جدول بالا نشان میدهد، اکثر مولکولهای اکسیژن در فشار 45 میلیمتر جیوه از هموگلوبین گلبولهای قرمز خون موش خانگی جدا می شوند. درصورتی که، در بدن یک فیل ، این عمل در فشار 22.5 میلیمتر جیوه اتفاق می افتد. یعنی در بدن موش، مولکولهای اکسیژن خیلی سست با هموگلوبین ترکیب شده اند و همینکه خون اندکی از ششها دور شد و غلظت اکسیژن اندکی پایین آمد، مولکولهای اکسیژن فورا از هموگلوبین جدا شده و از خون بیرون میروند و گلبولهای قرمز فرصت نمیکنند که اکسیژن را تا مسافتهای دورتر حمل کنند. اما در بدن یک فیل مولکولهای اکسیژن محکم با هموگلوبین ترکیب شده اند و به راحتی از آن جدا نمی شوند، فشار اکسیژن با دور شدن از ششها پایین می آید، ولی اکثر مولکولهای اکسیژن هنوز به هموگلوبین چسبیده اند و همراه با گلبول قرمز در داخل خون حرکت کرده به طرف بافتهای دورتر میروند. به بیان ساده تر، بافتهای بدن یک موش نمیتواند در فاصلۀ زیاد از ششها و قلب قرار بگیرد چون اکسیژن به فاصلۀ دور نمیرسد یعنی جثه اش باید کوچک بماند. ولی در بدن فیل و نهنگ بافتها به راحتی از قلب فاصله میگیرند، چون مطمئن هستند که اکسیژن به آنها خواهد رسید.
حالا به این موضوع میرسیم که، چرا چنین اختلافی در قدرت ترکیب مولکولهای اکسیژن با هموگلوبینهای پستانداران مختلف وجود دارد. به بیان ساده تر؛ چرا ترکیب مولکولهای اکسیژن با هموگلوبین خون فیل محکمتراز هموگلوبین خون موش است؟
پاسخ این سوال مربوط میشود به فسفاتهای آلی مانند (dpg) که به صورت ترکیب با هموگلوبین در خون پستانداران وجود دارد. هرچه مقدار این فسفاتهای آلی بیشتر باشد، میل ترکیبی هموگلوبین با اکسیژن کمتر میشود، مثل هموگلوبین موش. برعکس هرچه قدر مقدار این فسفاتهای آلی کمتر باشد، میل ترکیبی هموگلوبین با اکسیژن زیادتر میشود و به راحتی از آن جدا نمیشود، مثل هموگلوبینهای بدن فیل. به بیان ساده تر، فسفاتهای آلی مانند ((dpg، جای مولکولهای اکسیژن را، تنگ میکنند و باعث سستتر شدن پیوند اکسیژن با هموگلوبین می شوند.
پس نتیجه میگیریم که؛ اندازۀ جثۀ پستانداران مختلف رابطۀ عکس دارد با مقدار فسفاتهای آلی ترکیب شده با هموگلوبین آنها. هرچه مقدار این فسفاتها کمتر باشد جثۀ جانورمیتواند بزرگتر باشد.
با دانستن این مطلب، اکنون به راحتی میتوانیم به سوال اول پاسخ دهیم:
سوال: چطور میتوان گوسفندی به بزرگی یک گاو پرورش داد؟
پاسخ: با کم کردن مقدار فسفاتهای ترکیب شده، با هموگلوبین خون گوسفند!
بعد از این مطلب سوالهای دیگری هم مطرح میشود. از مهمترین آنها عبارتند از:
چرا طبیعت همۀ پستانداران را به یک اندازه بوجود نیاورده است؟ و با کم و زیاد کردن مقدار فسفاتهای آلی هموگلوبین خون، جثۀ آنها را بزرگ و کوچک کرده است؟
حد نهایی بزرگ شدن پستانداران کدام است؟ چرا اکنون در خشکی، پستانداری از فیل بزرگتر نمیشود؟ یا از زرافه درازتر نمیشود؟
چرا در حال حاضر گونه های، رده های دیگر جانوری مثل خزندگان، پرندگان، دوزیستان ، حشرات و نرمتنان نمیتوانند به بزرگی گونه های بزرک جثه پستانداران برسند؟
چرا در گذشته پستانداران خشکی میتوانستند به بزرگی ماموتها و بلوچیترها بشوند ولی اکنون نمیتوانند؟ چرا در گذشته خزندگان میتوانستند به بزرگی دایناسورها بشوند ولی حالا نمیتوانند؟
آیا علاقه مند به دانستن پاسخ این سوالات هستید؟
دوقلوهايي كه در تمام اعضاء مشترك هستند
من رامین امیرمردفر هستم متولد اسفند 1349 از تبریز. کارشناسی را در رشته مهندسی کشاورزی، گرایش گیاهپزشکی و کارشناسی ارشد را در رشته حشره شناسی کشاورزی در دانشگاه تبریز گذرانده ام. علاقه من مربوط میشود به بحث تکامل. در این زمینه مقالات زیادی نوشته ام که پانزده تا از آنها در مجله اطلاعات علمی چاپ شده اند. مجموعه ای از این مقالاتم را در دوجلد کتاب در سالهای 1379 و 1380 با عناوین زیر به چاپ رسانیده ام:
1) نظریه افزایش جاذبه زمین (رابطه بین جاذبه وتکامل)
2) الفبای تکامل
دوقلوهايي كه در تمام اعضاء مشترك هستند
رنگ چشم مربوط به ژنوتيپ است. (ژنوتيپ يعني مجموعه ژنهاي هر فرد) هر شخص داراي ژنوتيپ مخصوص به خود است و رنگ چشم مخصوص خود را دارد. وقتي رنگ چشمان يك فرد با هم متفاوت است، معلوم ميشود كه در بدن اين شخص دو نوع ژنوتيپ متفاوت وجود دارد. مثل اين است كه ژنوتيپ دو شخص در بدن يك شخص جمع شده است. در عالم جانوران و گياهان به اين عمل شيمر (Chimera) ميگويند. يعني فردي كه داراي دو نوع ژنوتيپ مختلف است. به عبارت ديگر بعضي از بافتهاي اين فرد، يك ژنوتيپ و بافتهاي ديگر، ژنوتيپ متفاوت دارند. در افراد معمولي تمام بافتها ژنوتيپ يكسان دارند و تمام سلولهايشان ژنهاي مشابهي را حمل ميكنند. در گياهان ميتوان به طور مصنوعي شيمر بوجود آورد. اين عمل توسط پيوند انجام ميگيرد. اگر جوانه پيوندك در اوايل رشد خود بشكند ممكن است جوانهء تازه اي از همان محل بوجودآيد كه بافتهاي پايه و پيوندك در آن به طور مشترك شركت كنند. مثال بارز اين عمل پيوند ليمو و پرتقال است كه منجر به توليد گياهي ميشود كه قسمتي از بافتها، ژنوتيپ ليمو دارند، و قسمت ديگر بافتها، ژنوتيپ پرتقال. ميوه هاي چنين درختي ممكن است ظاهري شبيه ليمو داشته باشد ولي درونش به شكل پرتقال باشد، يا برعكس آن. شيمر به طور طبيعي هم در گياهان وجود دارد. گياهان ابلق مانند شمشاد ابلق، افراي ابلق كه برگهاي دو رنگ دارند از اين دسته اند. ژنوتيپ قسمت حاشيه برگ كه به رنگ زرد است متفاوت از ژنوتيپ قسمت مركزي برگ كه سبز رنگ است ميباشد.گياه زينتي سانساوريا نيز يكي از اين گياهان شيمر است. برگهاي دراز و شمشير مانند آن گياه حاشيه اي به رنگ زرد و مركزي سبز رنگ دارد.
جالب است كه در هنگام تكثير اين گياه از طريق بذر (توليد مثل جنسي) هر دو ژنوتيپ به گياه جديد منتقل ميشود. ولي وقتي برگ اين گياه را قطع و در خاك قلمه بزنيم (توليد مثل غير جنسي) تنها يكي از ژنوتيپها به گياه جديد منتقل ميشود و تمام قسمتهاي برگ گياه جديد سبز رنگ خواهد بود. با اين شرايط معلوم ميشود كه گياه سانساوريا از دو ژنوتيپ متفاوت و قابل جدا شدن از هم بوجود آمده است. مثل اين است كه دو گياه متفاوت در كنار هم به صورت همزيست زندگي مي كنند، يكي از گياهان زرد رنگ است و گياه ديگر سبز رنگ و ما ميتوانيم آنها را از همديگر جدا كنيم. يعني بافتهاي اين دو گياه در گياه سانساوريا تنها، دركنار هم قرار گرفته اند و هيچگونه اختلاطي باهم ندارند.
شيمردر جانوران نيز وجود دارد، هم به صورت مصنوعي هم به صورت طبيعي. پيوند اعضاء خود يك نوعي شيمر است. چون دو بافت با ژنوتيپ متفاوت در بدن يك فرد جمع ميشود. اما در بدن جانوران سيستم دفاعي وجود دارد و بافتهاي غريبه را كه ژنوتيپ متفاوت دارند شناسايي كرده و دفع ميكند. اگر پيوند درمراحل اوليه دوران جنيني كه هنوز سيستم دفاعي وجود ندارد انجام گيرد، سيستم دفاعي بعد از تكميل خود، هر دو بافت را جزئي از بدن شناخته و بافت پيوندي را دفع نمي كند. در آزمايشي قسمتي از بافت جنيني بلدرچين را بر روي جنين مرغ پيوند زده اند. در نتيجه پرنده اي شبيه به مرغ با بالهاي بلدرچين بوجود آمده است. بر روي جنين توتيا كه يك جانور دريازي است آزمايشهاي زيادي انجام گرفته است. قسمتي از بافت جنيني كه توليد طناب عصبي ميكند ا زيك جنين به جنين ديگر منتقل كرده اند و جنين، بعد از رشد و بلوغ، داراي دو رشته طناب عصبي در بدن خود بوده است.
شيمر طبيعي هم درجانوران وجود دارد. متفاوت بودن رنگ چشم افراد يك نوع شيمر طبيعي است. شيمر طبيعي در جانوران چگونه بوجود مي آيد؟ چگونه دو بافت با دو ژنوتيپ متفاوت در يك جانور كنار هم قرار ميگيرد؟ به عبارت ديگر چگونه يك بافت ا ز يك فرد با بافت ديگري در كنار هم همزيست ميشوند؟
وقتي يك فرد داراي دو چشم با رنگهاي متفاوت است، مثل اين است كه يك چشم او از فرد ديگري به بدن او پيوند زده شده است همانند يك كليه، ولي اين عمل به صورت طبيعي انجام شده و در دوران جنيني. براي اينكه بهتر به چگونگي اين عمل پي ببريم بهتر است كمي در مورد نحوه بوجود آمدن دوقلوها در جانوران بپردازيم. دو قلوها در جانوران به دو صورت هستند يكي، دو قلوهاي غيرهمسان و يكي د و قلوهاي همسان. اگر در هنگام بارداري به جاي يك تخمك، دو و يا چند تخمك به طور همزمان تلقيح شوند.جنينهايي بوجود مي آيند كه همزمان در رحم مادر رشد كرده و همزمان متولد ميشوند، بدون اينكه ارتباطي و مشابهتي با هم داشته باشند. تنها فرق آنها با فرزندان ديگر، اين است كه در يك زمان در شكم مادر رشد كرده اند. اين عمل در جانوران يك امر عادي است به طوري كه گربه ها در هر بار توليد مثل چندين بچه بدنيا مي آورند. سگ، موش، خرگوش و خيلي از پستاندارن كوچك به طور طبيعي تعداد زيادي جنين بطور همزمان در شكم خود پرورش ميدهند كه چند قلوهاي غير همسان هستند.
ولي نحوه بوجود آمدن دو قلوهاي همسان خيلي متفاوت تر است. در اين روش تنها يك تخمك در رحم بارور ميشود. ولي بعد از چند مرحله تقسيم سلولي و قبل از اينكه تمايزي انجام گيرد، به دلايلي اين تودهء سلولي به دو قسمت تقسيم ميشود و دو تودهء سلولي مستقل از هم تشكيل ميشود. اين دو تودهء سلولي بعد از رشد خود، دو جنين مستقل و كامل بوجود مي آورند. چون اين دو جنين ا زيك تخمك واحد بوجود آمده اند. داراي ژنوتيپ مشابه هستند و از نظر ظاهري كاملا مشابهند.
امكان دارد، تخمك بعد از تقسيم سلولي و توليد توده سلولي به جاي دو قسمت به چند قسمت تقسيم شود، و چندين جنين مشابه هم بوجود آورد. در دامپروري از اين عمل استفاده كرده و گاوهايي را كه نژاد خوب دارند و گوشت و شير زياد بوجود مي آورند انتخاب مي كنند، تخمك تلقيح شده آنها را از رحم گاو خارج كرده و در آزمايشگاه پرورش ميدهند. بعد از تقسيم سلولي و تبديل به توده سلولي، آن را به دو قسمت جدا كرده و دو توده سلولي ايجاد ميشود. دوباره هر كدام ازآنها را بعد از كمي رشد، مجددا به دو توده سلولي تقسيم ميكنند؛ و اين كار را ميتوان متواليا تكرار كرد و جنينهايي با ژنوتيپ كاملا يكسان و به تعداد زياد بوجود آورد. بعدا اين تودههاي سلولي را به داخل رحم گاو منتقل ميكنند و تبديل به جنين گاو شده و متولد ميشود. اين گاوهاي متولد شده كاملا مشابه هم خواهند بود چون ا زيك تخمك واحد بوجود آمدهاند. به عبارت ديگر اين دامپروران يك تخمك را كه قرار بود تبديل به يك گاو شود، تبديل به چندين گاو مشابه كردهاند.
يعني در طبيعت هر تخمك هم ميتواند يك فرد را بوجود آورد و هم ميتواند چندين فرد مشابه را بوجود آورد. در آزمايشگاه ميتوان برعكس اين عمل را هم انجام داد. به اين ترتيب كه بعد از جدا كردن تودههاي سلولي و بوجود آمدن دو تودهء مشابه آنها را دوباره با هم مخلوط كرد و يك جنين واحد بوجود آورد. يعني تا زماني كه سلولها تمايز پيدا نكردهاند ميشود توده سلولي را تقسيم كرد يا با هم مخلوط كرد. يعني دو تودهء سلولي اگر جدا از هم رشد ميكردند دو فرد را بوجود ميآوردند ولي اكنون كه آنها را با هم مخلوط كردهايم تنها يك فرد بوجود ميآورند. يعني دو فرد در يك فرد. پس دانستيم كه يك تخمك ميتواند چندين فرد به طور جداگانه بوجود بياورد و همچنين چندين فرد ميتوانند در يك فرد بوجود آيند.
مثل اين است كه از روي يك برگ، فتوكپي كنيم و افراد مشابه هم بوجود آوريم و يا برگهاي مشابه را روي هم بگذازيم و چون عينا شبيه هم هستند بر روي هم منطبق شوند و يك برگ بوجود بياورند. اين كار ممكن است به طور طبيعي در رحم مادر انجام بگيرد. ممكن است يك تخمك بعد از تلقيح و تقسيم سلولي به دو تودهء مستقل از هم تقسيم شود. و دو جنين كاملا مشابه و مستقل از هم بوجود آورد. ممكن است اين دو توده خوب از هم جدا نشود و قسمتي از آن چسبيده بمانند، كه در اين صورت دو قلوهاي چسبيده بوجود مي آيند. ممكن است دو توده كاملا از هم جدا شوند ولي بعدا به هم برخورد كنند و دوباره به هم بچسبند، كه در اين صورت هم دو قلوهايي به وجود مي آيند كه به هم چسبيده بوده و در بعضي اعضاء مشترك خواهند بود. حتي ممكن است اين دو توده بعد از جدا شدن كامل از همديگر، دوباره طوري به هم بچسبند و با هم مخلوط شوند كه بعد از رشد تنها يك فرد را بوجود آورند. در واقع آن فرد متشكل از، دوقلوهايي است كه در تمام اعضاء با هم مشترك هستند، و ما نميتوانيم آن دو را از هم تشخيص دهيم. به عبارت ديگر هر فرد تنها يك فرد نيست، بلكه چندين كپي از مشابه هاي خود است كه بر روي هم منطبق هستند. اين كپي ها ميتوانستند در دوران جنيني از هم جدا شوند و افراد مستقل از هم را بوجود آورند.
حال برميگرديم به موضوع چشمهاي با دو رنگ متفاوت. دانستيم كه يك توده سلول جنيني ميتواند به دو قسمت مستقل تبديل شود و يا برعكس، دو توده سلولي با هم مخلوط شده و يك تودهء سلولي تشكيل دهند. اگر اين دو تودهء سلول كه باهم مخلوط ميشوند، از نظر ژنتيكي با هم متفاوت باشند موضوع متفاوت خواهد بود. فرض كنيم در رحم مادر دو تخمك بطور همزمان تلقيح شوند. در حالت عادي اين دو تخمك به طور طبيعي رشد خواهند كرد و دو قلوهاي غير همسان بوجود خواهند آورد. اما اگر در مرحلهء تودهء سلولي، اين دو جنين باهم برخورد كنند و به هم بچسبند دو قلوها بعد از تولد به هم چسبيده خواهند بود و در بعضي از اعضاء، مشترك خواهند بود. اين دوقلوهاي چسبيده به هم هيچ مشابهتي باهم نخواهند داشت، چون اين دو قلوها غيرهمسان هستند و از دو تخمك متفاوت بوجود آمده اند. ممكن است چشم يكي سياه و چشم ديگري سبز رنگ باشد.
اگر برخورد توده هاي سلولي اين دوقلوها ي غيرهمسان در رحم مادر شديد باشد، به طوري كه اين دو توده كاملا باهم مخلوط شوند، در اين صورت بعد از رشد تنها يك جنين بوجود خواهد آمد. و هنگام تولد تنها يك فرد متولد خواهد شد. يعني دوقلوها در تمام اعضاء با هم مشترك خواهند بود. در اين حالت بعضي از بافتها توسط سلولهاي يك جنين و بافتهاي ديگر توسط سلولهاي جنين ديگر بوجود مي آيد و چون دو جنين ژنوتيپهاي متفاوت دارند، بافتهاي اين شخص داراي ژنوتيپهاي متفاوت خواهند بود.ممكن است قلب، ژنوتيپ دوقلوي اول را داشته باشد و كليه، ژنوتيپ دوفلوي دوم را داشته باشد. ممكن است يك چشم ژنوتيپ دوقلوي اول و چشم ديگر ژنوتيپ دوقلوي دوم را داشته باشد. به عبارت ديگر يك چشم سياه رنگ باشد و چشم ديگر سبز رنگ. اگر چشم هر دوقلو سياه بود در اين صورت هر دو چشم اين فرد سياه مي شد و ما نميتوانستيم از ظاهر اين فرد پي به مختلف بودن ژنوتيپ بافتهاي او ببريم و بايد با آزمايشهاي ژنتيكي به اين موضوع پي ببرديم. ممكن است تعداد اين دوقلوهاي مشترك در تمام اعضاء در جامعه زياد باشند ولي در ظاهر پي به وجود آنها نبريم.