آشنايان ره بدين معنـــي بــــــــــــرند در ســــــراي خاص، بار عـام نيست
من شب میام که خلوت باشه
Printable View
آشنايان ره بدين معنـــي بــــــــــــرند در ســــــراي خاص، بار عـام نيست
من شب میام که خلوت باشه
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکید
آقا جلال كه "ت" نداد
در خيال اين همه لعبت بهوس ميبازم
بوكه صاحب نظري نام تماشا ببرد
حافظ
دستی میان تاریکی یکی دو قدم رو به راهنقل قول:
درها را به اتاق لبریز شهر و گریه می بندد
و پله ها
رو به نمی داند کسی کجا - می روند
می خواهم آن صدای همیشه را
که در شب خاموشی ماه
لا به لای سیبهای امیری به خواب رفت
به هوشیاری تا نمی دانم کجای سفر برسانم
منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام
پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس
محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار
کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس
سلام
:آه ..سلام ..تويي
:آماده شدي ؟
:آره
:ببين ، من هنوزم مي گم تو نياي بهتره .
حرفشو قطع مي كنم ...
:نيم ساعت ديگه دم درم
....
.......
نيم ساعتي مي شه برگشتم خونه .
كاش گوش مي دادم .
كاش نمي رفتم .
روسريم خيسه .
يقه لباسم هم حتي خيسه
چقدر باريدم
سرم رو مي گيرم بين دستام
تا جايي كه مي شه فشار مي دم
رو تخت ولو مي شم
پرم از درد
پرم از درد
پرم از درد ...
دل دردمند سعدي ز محبت تو خون شد
نه به وصل ميرساني نه به قتل مي رهاني
يكي داشت و يكي نداشت
اوني كه داشت تو بودي و اوني كه تورو نداشت من بودم!!!
يكي خواست و يكي نخواست
اوني كه خواست تو بودي و اوني كه بي تو بودنو نخواست من بودم!!!
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
فرانک من شعر تکراری زیاد میدم ولی تو که این شعرو 4الی 5 بار نوشتی. دلیل خاصی داره؟نکنه...
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها درگريبان است
.
.
.
نفس كز گرمگاه سينه ايد برون ابري شود تاريك
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
نفس كين است
پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك
ماث