-
راه هستی کس نبردی گرنه نور روی او
روشن و پیدا نکردی همچو روز آن راه را
چون مه ما را نباشد در دو عالم شبه و مثل
خاک بر فرق مشبه باد مر اشباه را
عشق او جاهم بس است در هر دو عالم پس دلم
میبروبد از سرای وهم خود هم جاه را
ماه اگر سجده نیارد پیش روی آن مهم
رو سیاه هر دو عالم دان تو روی ماه را
سلام جلال جان
ممنون به خوبی دوستان.. شوما خوب هستی؟
-
آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار
ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز
ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار
در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد
ای دیده! اشک میریز، ای سینه! باش افگار
شیخ بهایی
ممنون
-
رفتيُ خاطره های تو نشسته تو خيالم
بی تو من اسير دست آرزوهای محالم
ياد من نبودی اما، من به ياد تو شکستم
غير تو که دوری از من ، دل به هيچ کسی نبستم
-
مونس جان و دلم بیرخ تو صبری بود
آتشت صبر و قرارم همه بربود بیا
غرض از هجر گرت شادی دشمن بودست
دشمنم شاد شد و سخت بیاسود بیا
گوهر هردو جهان! گرچه چنین سنگ دلی
آب رحمت ز دل سنگ چو بگشود بیا
نالهای دل و جان را جز تو محرم نیست
ای دلم چون که و که را تو چو داود بیا
سلوم دختر عمه جان
-
اگر کنم گله من از زمانهی غدار
به خاطرت نرسد از من شکسته غبار
به گوش من، سخنی گفت دوش باد صبا
من از شنیدن آن، گشتهام ز خود بیزار
که بنده را به کسان کردهای شها! نسبت
که از تصور ایشان مرا بود صد عار
-
راه ما، راه حق، راه بهروزي است
اتحاد، اتحاد، رمز پيروزي است
صلح و آزادي، جاودانه بر همه جهان خوش باد
يادگار خون عاشقان، اي بهار
اي بهار تازه جاودان در اين چمن شکفته باش!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام دوستان.ممد رفت رو صندلی!!!
-
در هر مقام و مسکن مهر تو ساخت روزن
کز تو شوند روشن ای آفتاب سیما
این را اگر ننوشی در مرحمت نکوشی
ترجیع هدیه آرم باشد کزان بجوشی
سلام ممد
خدا به همراهت
-
يادته لحظه ي آخر
زير اون بارون نم نم
گل سرختو گرفتي
دادي دستم گل مريم
حالا كه رفتم و گشتم
مي بينم تكي تو دنيا
نمي شه تو رو عوض كرد
حتي با شباي رؤيا
سلام به روی ماهت
-
من آن یگانهی دهرم که وصف فضل مرا
نوشته منشی قدرت، به هر در و دیوار
به هر دیار که آیی، حکایتی شنوی
به هر کجا که روی، ذکر من بود در کار
تو قدر من نشناسی، مرا به کم مفروش
بهائیم من و باشد بهای من بسیار
چقدر در نوشابه برا هم باز میکنن این دختر عمه ها!
-
اي زندگي من خسته ام تا کي سکوت تا کي اسير
اي مرگ تن اين دست من دستم بگير دستم بگير
در سينه ام اي آرزو محض خدا ديگر بمير
اي لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنيد
اي روز و شب من آدمي دل مرده ام ترکم کنيد
من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنيد
از وحشت فرداي خود آزرده ام ترکم کنيد
اي اشک گرم آروم بريز بر گونه ي بيمار من
لذت ببر اي غم تو هم از اين همه آزار من
در لحظه ي بيداد غم کي ميشود غمخوار من
اي لحظه ي پايان من اين امشب رو فردا نکن
درد بزرگ بودنم را اي زمان حاشا نکن
اي لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنيد
اي روز و شب من آدمي دل مرده ام ترکم کنيد
کلن 2 تا هستن بزار برا هم نوشابه بزا کنن چی کارشون دااری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
!!!