دوست من،نقل قول:
نوشته شده توسط elected
اگر سوال شما در متن سخنرانیها و کتب او بود، شاید کریشنامورتی چنین پاسخی میداد:
توجه کنید، این کیست که سوال میکند؟ آیا همان هویت (منظور شما نیستید !) تکه پاره پر از تجارب خوب و بد، حرمان و اندوه و لذت و خودمحوری و ...نیست؟؟!! مطلبی که شنیده از درونکاوی و آگاهی است، حال با مقایسه فهمیده که باید چنین باشد چرا که دوست دارد تجاربی که از زندگی دارد چنین باشد و چنان.. میخواهد جدای از تجربهای که میتواند با آن باشد، هویتی را در ارتباط با جریانی مورد بازبینی و بررسی و مشاهده قرار دهد.. مشاهده کننده از مشاهده شونده جداست.. نه ؟؟!! چیزی را پسندیده و به دایره تجربیاتش میخواهد بکشد !!
در زمان پرسش، بدون محکومیت و جداسازی، اگر چنین به ماهیت عمل نگاهی کودکانه و معصوم میانداختیم ( و نه عملی را که دونخوان به نام دیدن در نوشتههای کارلوس کاستاندا میخوانیم ) آنگاه از آنچه در اکنون در حال اتفاق افتادن است آگاهیم. صرف کنش آگاه بودن در زمان حال در ارتباط با تجاربی که معمولا پس از تجربه مورد بازبینی تجربه در گذشته میشود و در مقایسه با نمادها و مفاهیم سیر نتیجهگیری و سپس ذخیره اطلاعات میگیرد، کنشی است که افتراق و جدایی از پدیدههای مورد مشاهده پیش نیامده.. این عمل در زمانی که میخواهیم از اندوختههایمان مثلا در ساختمان سازی و یا وکالت یا.. تجاربی که احتیاج به عمل ذهن دارند، به کار نمیآید و این درست نقطهای است که بسیاری از مطالب کریشنامورتی را گنگ و غیرقابل استفاده میدانند..
آگاه بودن از نحوه عمل ذهن، خود راهنمای بزرگی است که چه زمان از آن و چطور استفاده کنیم.. اگر سرور وجود، همان آتمان یا روح، زمام امور را به دست گیرد، کالبد ذهنی که نزدیکترین کالبد به روح است، به بهترین نحوه ممکن در اختیار انسان خواهد بود..
چه باید کرد و چطور، خود نوعی بکاربری اشتباه ذهن در ارتباط با زندگیست که به اسارت بیشتر منتهی خواهد شد،.. کریشنامورتی از نفی اندیشیدن به عنوان بهترین نوع اندیشیدن در این مواقع میگوید، در زمان تجربه، وقتی به نحوه درگیر شدن ذهن مینگری، و آنرا بدون محکوم سازی فقط مشاهده میکنی، پس از عمل و تجربه، از استفاده از آن اجتناب خواهی کرد و آنرا نفی میکنی،.. آنچه که درست نیست را نمیکنی.. همین...
در مورد اینکه گفتید از اعمال روشنبینان نمیتوان برای تجارب درست انتخاب شده در مسیر روشنبینی استفاده کرد، صحیح میگویید، ولی زمانی که برای رسیدن به آن نقطهای که مثلا دونخوان در باره دیدن میگوید راهی جلوی پای شاگرد نگذاشته باشد !.. در حالی که کتابهای کاستاندا پر از مطالبی است که با انجام آن بدون اینکه کارلوس بداند و بپسندد که به کجا خواهد انجامید، شرایط توقف دنیا و سکوت درونی را برایش مهیا کرد.. البته از حقههایی استفاده میکند که دقیقا به خاطر اینکه آنها را برای زندگی بهتر نپسندد و در جریان دیگری از وادی پرقدرت ذهنش نیفتد.. حال ما داریم کتابهایش را میخوانیم.. چطور میخوانیم؟ چه میخواهیم بشویم؟ از چه آن خوشمان آمده؟ رو به کجا میرویم؟ .. اینجاست که تونال و ناوال، دقت اول و دوم و سوم، و ... در تعالیم دونخوان، به یاری شاگرد میشتابد.. ولی ما از این غافله جداییم.. پس چه کنیم ؟؟!!! نحوه استفاده از کتب کاستاندا را باید یاد بگیریم.. زمانی که از هویت خود آگاه گشتیم و این هیولای پوسیده را که در اثر فعالیت نابجای ذهن تشکیل شده بود و ما آنرا خلق کرده بودیم، به کنار انداختیم، قدم در مسیری از زندگی خواهیم گذاشت که به بصیرت دیدن درست را از نادرست برخورد کردن با عناصر زندگی و از جمله تعالیم دونخوان خواهیم یافت..
کریشنامورتی میگوید تا آگاه نباشی، استفاده از تعالیم زمانبر برای درک ناشناختههای فارغ از زمان، درست نیست و به جایی که منتظر ختم شدنش هستیم و در سعی و تلاش و تکاپو، اسیر فیلمهای رنگین و بازیهای ذهنی دیگری شدهایم.. پس هشیاری و آگاهی را فرا خوانیم..
-/