تردید نکن به بودنم من آخرین نگاهتم
من شعله ی عذاب تو آغاز یک گناهتم
از من نرنج به دل نگیر هم صحبت سخن پذیر
تنها فقط از من نبود این حس و شهوت این دلیل
از رفتنم نرنج نگو این مرد بد بد کرد و رفت
من مرد بد بودم ولی حتی زمان هم شک نکرد
حالا که تنها می رمو تنهاییا حق تو شد
تنها بمون که بی دلیل این حق برات ناحق نشد
از من نرنج به دل نگیر هم صحبت سخن پذیر
تنها فقط از من نبود این حس و شهوت این دلیل
باور نمی کنی ولی من دیگه نیستم مال تو
حتی همین خواستن یه روز اصلا نبوده حق تو
من با خودم می جنگم و تو با خدای خوبیات
من از خودم می رنجم و تو از تموم دوریات
باور نمی کردی یه روز رفتن برات جدی میشه
گفتی دو روزُ طی کنیم آینده ها عادی میشه
آینده ی عادی تو رسیده از راه دراز
رسیده تا بهت بگه منم همون دیروز ناز
دیروزی که رفت و نموند مثل همین امروز ها
تنها دعا می مونهو فریاد و این نفرین ها
از من نرنج به دل نگیر هم صحبت سخن پذیر
تنها فقط از من نبود این حس و شهوت این دلیل