مدت ها ست
كه چشمان پر از التماست را
به من دوخته اي
و من
تا آخرين نفس
فرياد خواهم زد
((كه دستان خالي ام پر از اندوه است.))
Printable View
مدت ها ست
كه چشمان پر از التماست را
به من دوخته اي
و من
تا آخرين نفس
فرياد خواهم زد
((كه دستان خالي ام پر از اندوه است.))
تنهايي مرتب به دلم مي كوبد
كه
تا وبراني اش ثانيه اي فاصله نيست.
ببخشيد دزدي کردم.
______________
يا
تا چه رخ بازي نمايد بيدقي خواهيم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست
تو به تقصير خود افتادي از اين در محروم
از كه مي نالي و فرياد چرا مي داري
حافظ ار پادشهان پايه به خدمت طلبند
سعي نابرده چه اميد عطا مي داري
=====================
اينم خارج از چارچوب:
سحر با باد مي گفتم حديث آرزومندي
خطاب آمد كه واثق شو به الطاف خداوندي
=====================
اينم قبلا نوشته بودم:
تمنايت وجودم را به آتش مي كشد هر دم
نگاهي مي كنم بر ماه و نو تر مي شود دردم
مرا در جرگه ي خوبان عالم با تو راهي نيست
بگو تا چند آيم عاشق و بيمار برگردم
از آخر هر كدوم خواستين ادامه بدين
با ميم:
مي دانستند دندان براي تبسم نيز هست و
تنها
بردريدند.
چند دريا اشک مي بايد
تا در عزاي اردو اردو مرده بگرييم؟
چه مايه نفرت لازم است
تا بر اين دوزخ دوزخ نابکاري بشوريم؟
"احمد شاملو"
مي اي در كاسه ي چشمست ساقي را بنا ميزد
كه مستي مي كند با عقل و مي بخشد خماري خوش
شاخه با ريشه خود حس غريبي دارد
برگ امسال چه پاييز عجيبي دارد
غنچه شوقي به شكوفا شدنش نيست دگر
با خبر گشته كه دنياي غريبي دارد
خاك كم آب شد و مثل كويري تشنه است
شايد از جاي دگر مزرعه شيبي دارد
سيب هر سال در اين فصل شكوفا مي شد
باغبان كرده فراموش كه سيبي دارد
در دل باغ چه رازي است كه در فصل بهار
باز از زردي پاييز نصبي دارد
دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست
درد عشق ار چه دل از خلق نهان میدارد
حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست
تو راگم کرده ام امروز
و حالا لحظه های من
گرفتار سکوتی سردو سنگینند..
وچشمانم
که تا دیروز به عشقت می درخشیدند
نمیدانی چه غمگینند..
چراغ روشن شب بود
برایم چشم های تو
نمی دانم چه خواهد شد!
پراز دلشوره ام،بی تاب و دلگیرم
کجا ماندی که من بی تو
هزاران بار،در هر لحظه میمیرم...
مجالي نيست
تا از آستين روز
بالا روم
و گپي با ستاره ها بزنم
دل تنگ آدم ها
شمعي بود
كه هر شب
نور مي گريست.
----------------------------------------
راستي من براي اولين باره مي بينم آقاي مافيا اين جا شعر نوشته :) يا قبلا نوشتن من نديدم :blush:
حالا نمي دونم چرا انقدر واسم جالب بود اين موضوع؟!!!! :blink: :biggrin:
موفق باشيد
يك اتفاق جالب
شاهد حضور مافيا در تايپك مشاعره بوديم !
عزيز دل
ميگفتي يك اسفندي , چيزي به خاطر قدوم مباركت دود مي كرديم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مزاح بود , به دل نگير
----------------------
تا زهره و مه در آسمان گشته پديد / بهتر ز می ناب کسی هيچ نديد